تفسیر:نمونه جلد۱۹ بخش۶۲
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
ََآيه ۱۷۸ - ۱۸۲
آيه و ترجمه
وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتى حِينٍ(۱۷۸) وَ أَبْصِرْ فَسوْف يُبْصِرُونَ(۱۷۹) سبْحَنَ رَبِّك رَب الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ(۱۸۰) وَ سلَمٌ عَلى الْمُرْسلِينَ(۱۸۱) وَ الحَْمْدُ للَّهِ رَب الْعَلَمِينَ(۱۸۲) ترجمه : ۱۷۸ - از آنها روى بگردان تا زمان معينى . ۱۷۹ - و وضع كارشان را ببين ، آنها نيز به زودى (محصول اعمال خود را) مى بينند. ۱۸۰ - منزه است پروردگار، پروردگار عزت (و قدرت ) از توصيفهايى كه آنها مى كنند. ۱۸۱ - و سلام بر رسولان . ۱۸۲ - و حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار عالميان است . تفسير: به آنها اعتنا مكن ! گفتيم آيات آخر اين سوره در حقيقت وسيله اى است براى دلدارى پيامبر و مؤ منان راستين و تهديدى است براى كفار لجوج . دو آيه نخست از آيات مورد بحث همان است كه قبلا هم آمده بود، و بار ديگر براى تاءكيد در اينجا تكرار مى شود، با لحنى تهديدآميز مى فرمايد: از
آنها روى بگردان و آنان را به حال خود واگذار تا مدت معينى (و تول عنهم حتى حين ). لجاجت و كارشكنى آنها و تكذيب و انكارشان را بنگر كه آنها نيز به زودى نتيجه كار خود را مى نگرند! (و ابصر فسوف يبصرون ). اين تكرار چنانكه گفتيم به خاطر تاءكيد است كه آنها بدانند اين يك مساءله قطعى است كه به زودى مجازات و شكست و ناكامى خود را خواهند ديد، و به نتائج مرارت بار اعمالشان گرفتار مى شوند و پيروزى مؤ منان نيز قطعى و مسلم است . يا به خاطر اين است كه نخست آنها را به مجازات دنيا تهديد مى كند و بار دوم به مجازات و كيفر الهى در آخرت . سپس سوره را با سه جمله پر معنى درباره خداوند و پيامبران و جهانيان پايان مى دهد. مى فرمايد: منزه است پروردگار تو، پروردگار عزت و قدرت از اين توصيفهاى بى اساسى كه مشركان و جاهلان مى كنند (سبحان ربك رب العزة عما يصفون ). گاه فرشتگان را دختران او مى نامند، گاه در ميان او و جن نسبى قائل مى شوند، و گاه موجودات بى ارزشى همچون قطعات سنگ و چوب را همرديف او قرار مى دهند. تكيه بر عزت (قدرت مطلق و شكست ناپذير) در حقيقت به معنى كشيدن خط بطلان بر تمام اين معبودهاى خيالى است . در آيات اين سوره گاه سخن از تسبيح و تنزيه عباد الله المخلصين به ميان آمده ، و گاه سخن از تسبيح فرشتگان ، و در اينجا سخن از تسبيح و تنزيه خداوند نسبت به ذات پاكش مى باشد.
و در جمله دوم همه پيامبران را مورد لطف بى پايان خويش قرار داده و مى گويد: سلام بر رسولان (و سلام على المرسلين ). سلامى كه نشانه سلامت و عافيت از هر گونه عذاب و كيفر روز قيامت ، سلامى كه امان در برابر شكستها و دليل بر پيروزى بر دشمنان است . قابل توجه اينكه در آيات اين سوره بر بسيارى از پيامبران جداگانه سلام فرستاده ، در آيه ۷۹ فرمود: سلام على نوح فى العالمين ، و در آيه ۱۰۹ سلام على ابراهيم ، و در آيه ۱۲۰ سلام على موسى و هارون و در آيه ۱۳۰ سلام على الياسين . اما در اينجا تمام اين سلامها و غير اينها را در يك جمله خلاصه و جمع بندى كرده مى فرمايد: سلام بر همه پيامبران مرسل . و سرانجام آخرين جمله سخن را با حمد الهى پايان داده مى گويد: حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است (و الحمد لله رب العالمين ). سه آيه اخير مى تواند اشاره و مرورى اجمالى بر تمام اين مسائل اين سوره باشد، چرا كه بخش مهمى از اين سوره پيرامون توحيد و مبارزه با انواع شرك بود، و آيه اول با تسبيح و تنزيه خداوند از توصيفهاى مشركان همه را بازگو مى كند. بخش ديگرى از اين سوره بيان گوشه هائى از حالات هفت پيامبر بزرگ بود، آيه دوم اشاره اى به آنها است . و بالاخره بخش ديگرى از نعمتهاى الهى ، مخصوصا انواع نعمتهاى بهشتى ،
و پيروزى جنود الهى بر لشكر كفر سخن مى گفت ، و حمد و ستايش خدا در پايان كار اشاره اى به همه اينها است . بعضى از مفسران تحليل ديگرى در مورد آيات سه گانه آخر اين سوره دارند، و آن اين است : مهمترين مسائلى كه انسان را به خود مشغول مى دارد معرفت سه چيز است : نخست معرفت خداوند عالم به مقدار توانائى بشر، و آخرين كارى كه انسان در اين زمينه مى تواند انجام دهد سه امر است : منزه دانستن او از آنچه شايسته مقام او نيست كه با لفظ سبحان بيان شده . و توصيف او به تمام صفات كمال كه با كلمه رب كه دليل بر حكمت و رحمت خداوند و مالكيت و تربيت موجودات است اشاره شده . و منزه بودن از هر گونه شريك و نظير كه در جمله عما يصفون آمده است . دومين مساءله مهم در زندگانى انسانها مساءله تكميل نقائص است كه آن نيز بدون وجود رهبران الهى و ارشادكنندگان آسمانى ممكن نيست ، و جمله سلام على المرسلين اشاره اى به آن است . سومين مساءله مهم در زندگى انسان اين است كه بداند سرنوشت او بعد از مردن چگونه خواهد بود؟ در اينجا توجه به نعمتهاى رب العالمين و مقام غنا و رحمت و لطف او، به انسان آرامش مى دهد - و الحمد لله رب العالمين .
نكته : آنچه در پايان هر كار بايد به آن انديشيد در روايات متعددى كه گاه از شخص پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و گاه از امير مؤ منان (عليه السلام ) و گاه از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده مى خوانيم : من اراد ان يكتال بالمكيال الاوفى (من الاجر يوم القيامة ) فليكن آخر كلامه فى مجلسه سبحان ربك رب العزة عما يصفون و سلام على المرسلين و الحمد لله رب العالمين : كسى كه مى خواهد در روز قيامت اجر و پاداش او با پيمانه بزرگ و كامل داده شود بايد آخرين سخنش در هر مجلسى كه مى نشيند اين بوده باشد سبحان ربك رب العزة عما يصفون سلام على المرسلين و الحمد لله رب العالمين . آرى مجلس خود را با تنزيه ذات خدا، و درود فرستادن بر پيامبران او، و حمد و شكر در برابر نعمتهاى پروردگار پايان دهد، تا اگر كارى نادرست يا سخنى ناروا در آن مجلس از او سر زده جبران گردد. در كتاب توحيد صدوق چنين آمده است كه يكى از دانشمندان شام به خدمت امام باقر (عليه السلام ) رسيد عرض كرد: آمده ام از شما مساءله اى سؤ ال كنم كه هيچ كس تاكنون به درستى براى من تفسير نكرده است ، از سه گروه سؤ ال كردم هر كدام جوابى بر خلاف ديگرى گفتند. امام باقر (عليه السلام ) فرمود مساءله تو چيست ؟ عرض كرد سؤ ال من اين است كه نخستين چيزى را كه خداوند متعال آفريد چه بود؟ بعضى به من گفته اند قدرت بوده و بعضى علم و بعضى روح . فرمود: هيچيك پاسخ صحيح به تو نداده اند، اكنون به تو خبر مى دهم
كه در آغاز خدا بود و چيزى غير از او نبود، و در عين حال قادر و عزيز بود و هنوز عزتى آفريده نشده بود (او در ذات پاكش هم قدرت داشت و هم علم بى آنكه نياز به آفرينش علم و قدرت داشته باشد) سپس افزود: اين همان چيزى است كه خدا مى فرمايد سبحان ربك رب العزة عما يصفون اشاره به اين كه سخنانى كه اين و آن به تو گفته اند سخنان شرك آلودى بوده كه مشمول اين آيه مى باشد خداوند از ازل قادر و عالم و عزيز بوده است . پروردگارا! خودت قول داده اى كه رسولانت را يارى و جنودت را پيروز گردانى ، ما را در خط رسولان ، و در صفوف جنودت قرار ده ، و بر دشمنان خونخوارى كه از شرق و غرب عالم براى نابودى و خاموش كردن نور قرآن برخاسته اند پيروز فرما! بارالها! ما را از آلودگى به هر گونه شرك ، و انحراف از طريق توحيد مصون و محفوظ دار. خداوندا! مشكلاتى كه انبياى مرسل در طول تاريخ در برابر لشكر شرك و كفر داشتند هم اكنون در برابر جامعه اسلامى ما مجسم شده است ، همان سلامى را كه مايه سلامت پيامبران مرسل بود شامل حال ما در اين معركه ها فرما.
سوره ص
ََمقدمه
اين سوره در مكه نازل شده و داراى ۸۸ آيه است
محتواى سوره «ص » اين سوره در حقيقت مكملى براى سوره صافات است ، و استخوان بندى مطالبش شباهت زيادى با استخوان بندى سوره صافات دارد، و از اين نظر كه سوره مكى است تمام ويژگيهاى اين سوره ها را در زمينه بحث از مبدء و معاد و رسالت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در بر دارد، و آنرا با مطالب حساس ديگرى آميخته ، و در مجموع معجونى شفابخش براى همه جويندگان راه حق فراهم ساخته است . محتواى اين سوره را در پنج بخش مى توان خلاصه كرد: بخش اول از مساءله توحيد و مبارزه با شرك و مساءله نبوت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و سرسختى و لجاجت دشمنان مشرك در برابر اين دو امر سخن مى گويد. بخش دوم گوشه هائى از تاريخ نه نفر از پيامبران خدا را منعكس ساخته ، و بالخصوص از داود و سليمان و ايوب بحث بيشترى دارد، مشكلات آنها را در زندگى و دعوت به سوى خدا منعكس مى سازد تا درسى باشد آموزنده براى مؤ منان نخستين كه در آن موقع تحت فشار شديدى قرار داشتند. بخش سوم سخن از سرنوشت كفار طاغى و ياغى در قيامت و تخاصم و جنگ و جدال آنها در دوزخ مى گويد، و به مشركان و افراد بى ايمان نشان مى دهد كه پايان كار آنها به كجا خواهد رسيد. چهارمين بخش سخن از آفرينش انسان و مقام والاى او و سجده كردن فرشتگان براى آدم مى گويد، و نشان مى دهد كه فاصله قوس صعودى و نزولى انسان تا چه حد عظيم است ، تا اين كوردلان بيخبر به ارزش وجودى خويش پى برند، و در برنامه هاى انحرافى خود تجديد نظر كنند و از زمره شياطين بدر آيند.
پنجمين و آخرين بخش تهديدى است براى همه دشمنان لجوج ، و تسلى خاطرى است براى پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و بيان اين واقعيت كه او در دعوت خود هيچگونه اجر و مزدى از كسى نمى طلبد، و هيچ درد و رنجى براى كسى نمى خواهد. فضيلت تلاوت اين سوره در فضيلت اين سوره كه به خاطر آغازش به نام سوره «ص » ناميده شده ، در روايتى از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : من قرء سورة ص اعطى من الاجر بوزن كل جبل سخره الله لداود حسنات و عصمه الله ان يصر على ذنب صغيرا او كبيرا: كسى كه سوره «ص » را بخواند به اندازه هر كوهى كه خدا مسخر داود فرموده بود حسنه به او مى دهد، و از آلوده شدن و اصرار بر گناه صغير و كبير حفظ مى كند. و در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام ) چنين آمده : من قرء سورة ص فى ليلة الجمعة اعطى من خير الدنيا و الاخرة ما لم يعط احد من الناس الا نبى مرسل او ملك مقرب ، و ادخله الله الجنة و كل من احب من اهلبيته حتى خادمه الذى يخدمه : كسى كه سوره «ص » را در شب جمعه بخواند از خير دنيا و آخرت آنقدر (از سوى خداوند) به او بخشيده مى شود كه به هيچكس داده نشده ، جز پيامبران مرسل ، و فرشتگان مقرب ، و خدا او و تمام كسانى را كه از خانواده اش مورد علاقه او هستند وارد بهشت مى كند، حتى خدمتگذارى كه به او خدمت مى كرده .
هر گاه محتواى اين سوره را در كنار اين پاداشها بچينيم ، پيوند و ارتباط اين اجر و پاداشها با آن تعليمات روشن مى شود، و بار ديگر تاكيدى است بر اين حقيقت كه منظور تلاوت خشك و بى روح نيست ، بلكه تلاوتى است انديشه برانگيز، و تصميم آفرين ، انديشه و تصميمى كه انگيزه عمل گردد، و محتواى سوره را در زندگى انسان پياده كند.
ََآيه ۱ - ۳
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ص وَ الْقُرْءَانِ ذِى الذِّكْرِ(۱) بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فى عِزَّةٍ وَ شِقَاقٍ(۲) كمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوا وَّ لات حِينَ مَنَاصٍ(۳) ترجمه : بنام خداوند بخشنده بخشايشگر ۱ - ص ، سوگند به قرآنى كه متضمن ذكر است (كه اين كتاب اعجاز الهى است ). ۲ - ولى كافران گرفتار غرور و اختلافند. ۳ - چه بسيار اقوامى را كه پيش از آنها هلاك كرديم و به هنگام نزول عذاب فرياد مى زدند، ولى وقت نجات گذشته بود! شان نزول : در كتب تفسير و حديث شان نزولهاى مشابهى براى آيات آغاز اين سوره وارد شده است كه به يكى از آنها كه مشروحتر و جامعتر است در اينجا اشاره مى كنيم و آن حديثى است كه مرحوم كلينى از امام باقر (عليه السلام ) نقل مى كند: ابوجهل و جماعتى از قريش نزد ابوطالب عموى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمدند و گفتند: فرزند برادرت ما را آزار داده ، و خدايان ما را نيز ناراحت ساخته
است ! او را بخوان و به او دستور ده دست از خدايان ما بردارد تا ما هم ناسزا به خداى او نگوئيم ! ابوطالب كسى را خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرستاد، هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) وارد خانه شد و به اطراف اطاق نگاه كرد ديد كسى جز مشركان در كنار ابوطالب نيست ، گفت : السلام على من اتبع الهدى سلام بر كسانى كه پيرو هدايتند! سپس نشست ، ابوطالب سخنان آنها را براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شرح داد. پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در جواب فرمود: او هل لهم فى كلمة خير لهم يسودون بها العرب و يطاون اعناقهم : آيا آنها حاضرند جمله اى را با من موافقت كنند و در سايه آن بر تمام عرب پيشى گيرند و حكومت كنند؟! ابوجهل (كه از اين سخن به وجد آمده بود و انتظار داشت كليد حكومت بر عرب را از دست پيامبر بگيرد) گفت : بله موافقيم ، منظورت كدام جمله است ؟ پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: تقولون لا اله الا الله ! بگوئيد معبودى جز الله نيست ! (و اين بتها را كه مايه بدبختى و ننگ و عقب افتادگى شماست دور بريزيد). هنگامى كه حضار اين جمله را شنيدند آنچنان وحشت كردند كه انگشتها در گوش گذاردند و با سرعت خارج شدند، و مى گفتند، چنين چيزى را تاكنون نشنيده ايم ، اين يك دروغ است . اينجا بود كه آيات آغاز سوره «ص » نازل شد.
تفسير: وقت نجات شما گذشته است باز در نخستين آيه اين سوره به يكى از حروف مقطعه (ص ) برخورد مى كنيم و همان گفتگوهاى پيشين در تفسير اين حروف مقطعه مطرح مى شود كه آيا اينها اشاره به عظمت قرآن مجيد است كه از مواد ساده اى همچون حروف الفبا تشكيل شده با محتوائى كه جهان انسانيت را دگرگون مى سازد؟ و اين قدرت نمائى عجيب خدا است كه از آن مواد ساده چنين تركيب شگرفى به وجود آورده . يا اشاره به اسرار و رموزى است كه ميان خداوند و پيامبرش بوده و پيامى است از آشنا به سوى آشنا. و يا تفسيرهاى ديگر. جمعى از مفسران در اينجا مخصوصا روى علامت اختصارى بودن «ص » نسبت به اسماء الله يا غير آن تكيه كرده اند، چرا كه بسيارى از اسماء الله با ص شروع مى شود مانند صادق و صمد و صانع و يا اشاره به جمله صدق الله است كه در يك حرف خلاصه شده است . شرح بيشتر پيرامون تفسير مقطعه را در آغاز سوره هاى بقره ، آل عمران و اعراف (در جلد اول و دوم و ششم ) مطالعه فرمائيد. سپس مى فرمايد: سوگند به قرآنى كه داراى ذكر است كه تو بر حقى و اين كتاب اعجاز الهى است (و القرآن ذى الذكر). قرآن هم خودش ذكر است و هم داراى ذكر ذكر به معنى يادآورى و زدودن زنگار غفلت از صفحه دل ، ياد خدا، ياد نعمتهاى او ياد دادگاه بزرگ رستاخيز، و ياد هدف خلقت انسان .
آرى عامل مهم بدبختى انسانها فراموشى و غفلت است ، و قرآن مجيد آنرا زائل مى كند. قرآن درباره منافقان مى گويد: نسوا الله فنسيهم : آنها خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را فراموش نمود (و رحمتش را از آنها قطع كرد) (توبه - ۶۷). و در همين سوره (ص ) آيه ۲۶ درباره گمراهان مى خوانيم : ان الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب : كسانى كه از راه خداوند گمراه مى شوند عذاب شديدى به خاطر فراموش كردن روز حساب دارند. آرى بلاى بزرگ گمراهان و گنهكاران همان فراموشى است ، تا آنجا كه حتى خويشتن و ارزشهاى وجودى خويش را فراموش مى كنند، چنانكه قرآن مى گويد: و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون : مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند، خداوند خودشان نيز از يادشان برد، آنها فاسقانند! (حشر - ۱۹). و قرآن وسيله اى براى شكافتن اين پرده هاى نسيان ، و نورى براى برطرف ساختن ظلمات غفلت و فراموشكارى است ، آياتش انسان را به ياد خدا و معاد مى اندازد و جمله هايش انسان را به ارزشهاى وجودى خويش آشنا مى سازد. در آيه بعد مى گويد: اگر مى بينى آنها در برابر اين آيات روشنگر و قرآن بيداركننده تسليم نمى شوند نه به خاطر اين است كه پرده اى بر اين كلام حق افتاده بلكه كافران گرفتار تكبر و غرورى هستند كه آنها را از قبول حق باز داشته ، و عداوت و عصيانى كه آنها را از پذيرش دعوت تو مانع مى شود (بل الذين كفروا فى عزة و شقاق ).
عزة به گفته راغب در مفردات حالتى است كه مانع مغلوب شدن انسان مى گردد (حالت شكست ناپذيرى ) و در اصل از عزاز به معنى سر زمين صلب و محكم و نفوذناپذير گرفته شده است ... و آن بر دو گونه است گاه عزت ممدوح و شايسته است ، چنانكه ذات پاك خدا را به عزيز توصيف مى كنيم ، و گاه عزت مذموم و آن نفوذناپذيرى در مقابل حق و تكبر از پذيرش واقعيات مى باشد، و اين عزت در حقيقت ذلت است ! شقاق از ماده شق در اصل به معنى شكاف است ، سپس به معنى اختلاف نيز به كار رفته ، زيرا اختلاف سبب مى شود كه هر گروهى در شقى قرار گيرد. قرآن در اينجا مساءله نفوذناپذيرى و كبر و غرور و پيمودن راه جدائى و شكاف و تفرقه را عامل بدبختى كفار شمرده ، آرى اينها صفات زشت و شومى است كه روى چشم و گوش انسان پرده مى افكند، و حس تشخيص را از انسان مى گيرد، و چه دردناك است كه چشم باز باشد و گوش باز اما آدمى كور باشد و كر؟ در آيه ۲۰۶ سوره بقره مى خوانيم : و اذا قيل له اتق الله اخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد: هنگامى كه به او (منافق ) گفته مى شود از خدا بترس لجاجت و تعصب و غرور او را مى گيرد و به گناه مى كشاند، آتش دوزخ براى او كافى است و چه جايگاه بدى ؟ سپس براى بيدار ساختن اين مغروران غافل دست آنها را گرفته ، به گذشته تاريخ بشر مى برد، و سرنوشت اقوام مغرور و متكبر و لجوج را به آنها نشان مى دهد، شايد عبرت گيرند، مى گويد: چه بسيار اقوامى كه قبل از آنها بودند و ما آنها را (به خاطر تكذيب پيامبران و انكار آيات الهى و ظلم و گناه ) هلاك كرديم (و كم اهلكنا من قبلهم من قرن ).
و به هنگام نزول عذاب فرياد استغاثه آنها بلند شد، اما چه سود كه دير شده بود، و زمان نجات سپرى شده بود (فنادوا و لات حين مناص ). آن روز كه پيامبران الهى و اولياى حق آنها را اندرز دادند و از عاقبت شوم اعمالشان برحذر داشتند نه تنها گوش شنوا نداشتند بلكه به استهزاء و سخريه و آزار مؤ منان و حتى قتل آنها پرداختند، و فرصتها از دست رفت و پلهاى پشت سر ويران گشت ، و در حالى عذاب استيصال براى نابودى آنها نازل شد كه درهاى توبه و بازگشت همه بسته شده بود و فريادهاى استغاثه آنها به جائى نرسيد! واژه لات براى نفى است و در اصل لاء نافيه بوده ، و تاء تانيث براى تاءكيد بر آن افزوده شده است . «مناص » از ماده «نوص » به معنى پناهگاه و فريادرس است ، مى گويند عرب هنگامى كه حادثه سخت و وحشتناكى رخ مى داده مخصوصا در جنگها اين كلمه را تكرار مى كرد و مى گفت «مناص ، مناص » يعنى پناهگاه كجا است ، پناهگاه كجاست ؟ و چون اين مفهوم با فرار مقارن است گاهى به معنى محل فرار نيز آمده است . به هر حال اين غافلان مغرور تا فرصت در دست داشتند كه به آغوش پر مهر لطف خدا پناه برند از آن استفاده نكردند، و به هنگامى كه فرصتها از دست رفت
و عذاب استيصال نازل شد اين فريادهاى استغاثه و تلاش براى پيدا كردن راه فرار و پناهگاه به جائى نمى رسد. اين سنت پروردگار در همه اقوام پيشين بوده ، و در آينده نيز ادامه خواهد داشت ، چرا كه براى سنت او تغيير و تبديلى نيست . افسوس كه بسيارى از مردم حاضر نيستند از تجارب ديگران استفاده كنند بايد خودشان بار ديگر تجربه هاى تلخ را بيازمايند، تجربه هائى كه گاه در طول عمر انسان تنها يك بار رخ مى دهد و نوبت به بار دوم نمى رسد، و باصطلاح اول و آخر آن يكى است .
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |