عَبْقَرِي
«عَبْقَرِى» در اصل به معناى «هر موجود بى نظیر یا کم نظیر» است، و لذا به دانشمندانى که وجود آنها در میان مردم نادر است «عباقرة» مى گویند.
بسیارى معتقدند: کلمه «عبقر» در آغاز اسمى بوده که، عرب براى «شهر پریان» انتخاب کرده بود، و از آنجا که این شهر، موضوع ناشناخته و نادرى بوده، هر موضوع بى نظیر را به آن نسبت داده، «عبقرى» مى گویند.
بعضى نیز گفته اند: «عبقر» شهرى بود که بهترین پارچه هاى ابریشمین را در آن مى بافتند. ولى فعلاً، ریشه اصلى متروک شده، و «عبقرى» به صورت یک کلمه مستقل به معناى «نادر الوجود» یا «عزیز الوجود» به کار مى رود، و با این که مفرد است، گاهى معناى جمعى نیز مى دهد (مانند آیه مورد بحث).
ریشه کلمه
- عبقر (۱ بار)
قاموس قرآن
[رحمن:76]. اين كلمه بيشتر از يك مورد در قرآن مجيد نيامده است، ظهور آيه نشان مىدهد كه مراد از آن بساط و بالش به خصوصى است. در مجمع فرموده: عبقرى بالشهاى نيكوست و آن اسم جنس و مفردش عبقّريّه است، ابو عبيده گفته: هر بساط عبقرى است و هر آنچه در وصفش مبالغه شود به عبقر نسبت داده شود و آن شهرى است كه در آن بساطهاى نيكو درست مىشد. در اقرب از جمله معناى آن گفته: نوعى از بساط فاخر است كه در آن رنگها و نقشها باشد. در نهایه، مفردات، صحاح، اقرب و غيره آمده: بزعم عرب عبقر موضعى است براى جنّ هر چيز نادر و كمياب را بدان نسبت مىدهند لبيد گفته: وَ مَنْ قادَ مِنْ اِخْوانِهِم وَ بَنیهِمُ كُهُولٌ وَ شُبَّانٌ كَجَنَّةِ عَبْقَرِ «جّنة» در شعر جمع جنّ است ولى بعيد است كه نظر قرآن روى زعم عرب باشد. معنى آيه چنين مىشود: تكيه مىكنند به فرشهاى سبز و بالشهاى مخصوص و نيكو رجوع شود به «رفرف».