نوح ٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۸ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۱ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
فَلَمْ‌ يَزِدْهُمْ‌ دُعَائِي‌ إِلاَّ فِرَاراً

ترجمه

امّا دعوت من چیزی جز فرار از حقّ بر آنان نیفزود!

و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود
و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود.
اما دعوت و نصیحتم جز بر فرار و اعراض آنها نیفزود.
ولی دعوت من جز بر فرارشان نیفزود،
و دعوت من جز به فرارشان نيفزود.
ولی دعوت من جز بر گریزشان نیفزود
پس خواندن من آنان را جز رميدن و گريختن نيفزود
امّا دعوت و فرا خواندنم تنها بر گریز ایشان افزود!
«پس دعوت من جز بر گریزشان نیفزود.»
پس نیفزودشان خواندنم جز گریختنی‌

But my call added only to their flight.
ترتیل:
ترجمه:
نوح ٥ آیه ٦ نوح ٧
سوره : سوره نوح
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«دُعَآئِی»: دعوت من. فرا خواندن و رهنمود کردن من.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهاراً «5» فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً «6» وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً «7» ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً «8» ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً «9»

(نوح) گفت: پروردگارا همانا من قوم خود را شب و روز دعوت كردم. ولى دعوت من جز بر فرار آنان نيفزود. و البتّه هرگاه كه آنان را دعوت كردم تا (ايمان آورند و) تو آنان را بيامرزى، انگشتانشان را در گوشهايشان نهادند و لباسهايشان را بر سر كشيدند و (بر طغيان خود) اصرار كردند و سخت تكبر ورزيدند. آنگاه من آنان را با صداى بلند دعوت كردم. سپس گاهى به طور آشكار و گاهى در نهان (با آنان سخن) گفتم.

نکته ها

برخورد قوم نوح با آن حضرت به گونه‌اى بود كه گاه دست فرزندان خود را مى‌گرفتند و نزد حضرت نوح مى‌آوردند و مى‌گفتند: همان گونه كه پدران ما به ما سفارش كردند ما نيز به شما مى‌گوييم كه حرف اين مرد را گوش ندهيد.

میان كفّار زمان حضرت نوح و كفّار زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، شباهت‌هايى است، از جمله:

1. فرار از حق‌

فرار قوم نوح: «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً» «1»

فرار قوم پيامبر: «إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً»


«1». احزاب، 13.

جلد 10 - صفحه 232

2. دعوت براى مغفرت‌

حضرت نوح: «دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ»

پيامبر اسلام: «تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ» «1»

3. تكبر و استكبار

كفّار زمان نوح: «وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً»

كفّار زمان پيامبر: «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ» «2»

4. گوش ندادن به وحى‌

كفّار زمان نوح انگشت در گوش مى‌نهادند تا نشنوند. «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ»

كفّار زمان پيامبر نيز مى‌گفتند به قرآن گوش ندهيد و هنگام تلاوت پيامبر جنجال كنيد تا شايد پيروز شويد. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ» «3»

پیام ها

1- خداوند به تمام احوال انسان آگاه است، امّا مناجات لازم است. رَبِّ إِنِّي‌ ...

2- ناله به درگاه حق، شيوه انبياست. «رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي»

3- ارشاد و تبليغ مردم بايد مستمر باشد. «لَيْلًا وَ نَهاراً»

4- اگر زمينه پذيرش نباشد، دعوت شبانه روزى پيامبر هم اثرى ندارد. «لَيْلًا وَ نَهاراً فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً»

5- مردم آزادند و مى‌توانند در برابر اصرار انبيا، اصرار بر خلاف كنند. «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً»

6- دعوت نوح هميشه با واكنش منفى روبرو بود. كُلَّما دَعَوْتُهُمْ‌ ... جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ‌

7- لجاجت به مرحله‌اى مى‌رسد كه لجوج نه گوش مى‌دهد: «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ»، نه نگاه مى‌كند، «وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ»، نه از كار خود دست برمى‌دارد «وَ أَصَرُّوا» و نه كوتاه مى‌آيد. «وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً»


«1». منافقون، 5.

«2». مدثر، 23.

«3». فصّلت، 26.

جلد 10 - صفحه 233

8- در تبليغ بايد شرايط زمان و مكان و حالات افراد را در نظر گرفت. گاهى بايد سرّى باشد و خصوصى، گاهى علنى و عمومى. لَيْلًا وَ نَهاراً ... دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ...

أَعْلَنْتُ لَهُمْ‌ ... أَسْرَرْتُ لَهُمْ‌

9- انبيا در رسالت خود كوتاهى نكردند. دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهاراً ... دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ...

أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلاَّ فِراراً «6»

فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي‌: پس نيفزود دعوت و خواندن من به توحيد، إِلَّا فِراراً:

جلد 13 - صفحه 326

مگر فرار از قبول ايمان و گريختن از حق. طبرسى فرمايد: زيادتى كفر به اين معنى است كه قبل از دعوت، بر كفر و ضلالت بودند. چون آن حضرت دعوت نمود، قبول نكردند، كفر آنها بيشتر شد؛ چه زياده عبارت است از اضافه شى‌ء به مقدارى كه پيش از اضافه بوده باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «1» قالَ يا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «2» أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ «3» يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «4»

قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَ نَهاراً «5» فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلاَّ فِراراً «6» وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً «7» ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً «8» ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً «9»

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً «10» يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً «11» وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً «12» ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً «13» وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً «14»

ترجمه‌

همانا ما فرستاديم نوح را بسوى قومش كه بيم ده قوم خود را پيش از آنكه بيايد آنها را عذابى دردناك‌

گفت اى قوم من همانا من براى شما بيم دهنده‌اى هستم آشكارا

كه بندگى كنيد خدا را و بترسيد از او و اطاعت كنيد مرا

مى‌آمرزد براى شما گناهانتان را و تأخير مى‌اندازد هلاك شما را تا مدّت نامبرده شده همانا مدّت نامبرده خدا وقتى كه آمد تأخير افكنده نميشود اگر باشيد كه بدانيد

گفت پروردگارا همانا من خواندم قوم خود را شب و روز

پس نيفزود آنانرا خواندن من مگر گريختن‌

و همانا من هرگاه خواندم آنها را تا بيامرزيشان قرار دادند انگشتان خود را در گوشهاشان و بسر كشيدند جامه‌هاشان را و پا فشارى كردند و سركشى نمودند سركشى نمودنى‌

پس همانا من خواندم آنها را به آواز بلند

پس همانا من دعوت را آشكار نمودم براى آنها و پنهان نمودم‌


جلد 5 صفحه 278

براى آنان پنهان نمودنى‌

پس گفتم آمرزش بطلبيد از پروردگارتان همانا او است بسيار آمرزنده‌

ميفرستد بر شما باران پى در پى‌

و مدد ميكند شما را بمالها و پسران و پديد ميآورد براى شما باغها و پديد ميآورد براى شما نهرها

چيست براى شما كه نميترسيد مر خدا را از جهت عظمت‌

با آنكه بتحقيق آفريد شما را بطورهاى مختلف با يكديگر.

تفسير

خداوند متعال حضرت نوح را كه اوّل انبياء اولوا العزم است برسالت نزد قوم خود فرستاد تا آنها را بترساند از عذاب خدا در صورت مخالفت از اوامر او قبل از آنكه نازل شود بر آنها و او مأموريّت خود را انجام داد و با كمال ملاطفت بآنها فرمود اى قوم و قبيله من همانا من از جانب خداوند مأمورم كه شما را بترسانم با بيّنه و برهان از عذاب خدا كه بر شما نازل خواهد شد در صورتى كه دست از پرستش بت و ساير اعمال قبيحه خود بر نداريد پس بايد عبادت كنيد خداى يگانه را و از او بترسيد و اطاعت كنيد مرا در آنچه از جانب او براى شما از احكام بيان مينمايم تا خداوند گناهان گذشته شما را بيامرزد و گفته‌اند كلمه من براى تبعيض است تا شامل نشود گناهان آينده آنها را و موجب غرور آنها و جرئت بر معصيت نگردد و ظاهرا من زائده باشد براى تقويت عامل چون لكم فاصله شده و اگر كلمه من هم نبود كلام دلالت بر مغفرت گناهان آينده نداشت و نيز تأخير بيندازد هلاك شما را به اجلهاى معلّقه بر معاصى و بعذاب دنيوى تا برسد اجل حتمى شما كه قابل تأخير نيست چون اين قسم اجل مقدّر الهى وقتى برسد مهلت نميدهد و تأخير نمى‌افتد و اگر شما دانا بوديد ميدانستيد كه اجل معلّق بتوبه و اعمال صالحه دفع ميگردد و اجل حتمى چاره‌اى ندارد و چون آنها نصايح مشفقانه آنحضرت را بسمع قبول تلقّى ننمودند عرضه داشت پروردگارا من آنها را شبانه روز دعوت نمودم ولى مع الاسف نيفزود دعوت من بر سلوك آنها مگر تنفّر و فرار از اطاعت و قبول را و هر چه من خواندم آنها را بسوى تو كه ايمان بياورند و بسبب آن تو از معاصى آنان بگذرى انگشتها در گوشها نهادند و جامه‌ها بر سر كشيدند كه مرا نه بينند و صداى مرا نشنوند و باقى ماندند بر كفر و ضلالت و سركشى‌


جلد 5 صفحه 279

كردند و عازم شدند بر معصيت ولى باز من بوظيفه خود عمل نمودم و با صوت بلند آنها را خواندم و هر قسم ممكن بود از علنى و سرّى در ارشاد و نصيحت آنها كوتاهى نكردم باين بيانات كه بيائيد توبه كنيد خدا آمرزنده و مهربان است مزارع و باغهاى شما كه خشك شده و از دست رفته بواسطه نيامدن باران و زنان شما كه نازا شده‌اند چنانچه در سوره هود گذشت از رحمت الهى و باران فراوان پى در پى آباد خواهد شد و نهرهاى شما جارى خواهد گرديد مانند آنكه خداوند تازه آنها را بشما عنايت فرموده و اموال شما بفضل الهى زياد ميشود و زنان شما اولاد آور ميگردند و پسرانى كه كمك شما باشند خداوند بشما كرم ميفرمايد چه ميشود شما را كه از عظمت خدا نميترسيد چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در ذيل اين آيه نقل نموده و اهل لغت تصريح نموده‌اند كه رجاء در اينجا بمعناى خوف است و اگر اين تصريحات نبود رجاء بمعناى اعتقاد انسب بود و وقار بمعناى ثبات يعنى چرا معتقد به ثبات خدا نسبت بمواعيدش نيستيد و بعضى هم گفته‌اند و اطوار در روايت قمّى ره باختلاف اهواء و ارادات و مشيّات تفسير شده و بعضى آنرا بأطوار خلقت از خاك و نطفه و علقه و مضغه و عظام و لحوم و خلق آخر كه دلالت بر عظمت قدرت حق دارد تفسير نموده‌اند و ظاهرا اعمّ از اينها و احوال مختلفه و عوارض طاريه تا آخر عمر باشد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ رَب‌ِّ إِنِّي‌ دَعَوت‌ُ قَومِي‌ لَيلاً وَ نَهاراً «5» فَلَم‌ يَزِدهُم‌ دُعائِي‌ إِلاّ فِراراً «6»

حضرت‌ نوح‌ عرض‌ كرد: پروردگار ‌من‌ محققا ‌من‌ دعوت‌ كردم‌ قوم‌ ‌خود‌ ‌را‌ شب‌ و روز ‌پس‌ زياد نكرد ‌آنها‌ ‌را‌ مگر فرار ‌را‌. حضرت‌ نوح‌ چنانچه‌ گذشت‌ ‌که‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ ‌علي‌ الدوام‌ دعوت‌ ميكرد قوم‌ ‌خود‌ ‌را‌ شب‌ و روز ‌که‌ ميفرمايد: وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلي‌ قَومِه‌ِ فَلَبِث‌َ فِيهِم‌ أَلف‌َ سَنَةٍ إِلّا خَمسِين‌َ عاماً عنكبوت‌ آيه 13. ‌حتي‌ دارد ‌که‌

جلد 17 - صفحه 206

دست‌ بچه‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ميگرفتند و ميآوردند نوح‌ ‌را‌ بايشان‌ نشان‌ ميدادند و ميگفتند:

مبادا فريب‌ ‌او‌ ‌را‌ بخوريد و گوش‌ بدعوت‌ ‌او‌ بدهيد، و بآنها ميگفتند: ‌ما ‌هم‌ موقعي‌ ‌که‌ مثل‌ ‌شما‌ بچه‌ بوديم‌ پدران‌ ‌ما ‌ما ‌را‌ ميآوردند و ‌اينکه‌ نوح‌ ‌را‌ ‌بما‌ نشان‌ ميدادند و ‌اينکه‌ سفارش‌ ‌را‌ ميكردند ‌ما ‌هم‌ بشما سفارش‌ ميكنيم‌.

قال‌َ رَب‌ِّ إِنِّي‌ دَعَوت‌ُ قَومِي‌ لَيلًا وَ نَهاراً دعوت‌ نوح‌ بتوحيد و نفي‌ شرك‌ و ايمان‌ بخداي‌ متعال‌ و نبوت‌ ‌خود‌ و ايمان‌ بقيامت‌ و اطاعت‌ اوامر ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و توبه‌ و استغفار ‌بر‌ اعمال‌ زشت‌ ‌خود‌ و البته‌ كساني‌ ‌که‌ ابا ‌عن‌ جد ‌در‌ شرك‌ و كفر و اعمال‌ زشت‌ زيست‌ كرده‌اند ‌بر‌ ‌آنها‌ دشوار ‌است‌ قبولي‌ دعوت‌ ‌او‌ لذا ميفرمايد:

فَلَم‌ يَزِدهُم‌ دُعائِي‌ إِلّا فِراراً زيادتي‌ ‌آنها‌ ‌در‌ كفر و شرك‌ تكذيب‌ حضرت‌ نوح‌ ‌بود‌ و اصرار ‌بر‌ كفر و شرك‌ و معاصي‌، و معناي‌ فرار فرار ‌از‌ قبولي‌ دعوت‌ و اجابت‌ دعوت‌ و بقاء ‌بر‌ شرك‌ و كفر و اعمال‌ زشت‌ زيرا ‌آن‌ بآن‌ معصيت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ واجبات‌ فوري‌ ‌که‌ فورا ففورا واجب‌ ‌است‌ تركش‌ ‌آن‌ بآن‌ معصيت‌ ‌است‌ بسا ‌در‌ ‌هر‌ شبانه‌ روزي‌ هزارها معصيت‌ ميشود چنانچه‌ ميفرمايد: إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً آل‌ عمران‌ آيه 172، بلكه‌ اذيت‌هايي‌ ‌که‌ بنوح‌ ميكردند و نسبت‌هايي‌ ‌که‌ باو ميدادند باعث‌ زيادي‌ عقوبات‌ ‌آنها‌ ميشد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 6)- «اما دعوت من چیزی جز فرار از حق بر آنان نیفزود» (فلم یزدهم دعائی الا فرارا).

و این عجیب است که دعوت به سوی چیزی سبب فرار از آن شود، اما با توجه به این که تأثیر دعوتها نیاز به یک نوع آمادگی و سنخیت و جاذبه متقابل دارد جای تعجب نیست که در دلهای ناآماده اثر معکوس و منفی ببخشد.

نکات آیه

۱ - تلاش مستمر نوح(ع)، براى ایمان آوردن قومش، حاصلى جز فرار و دورى آنان نداشت. (فلم یزدهم دعاءى إلاّ فرارًا)

۲ - قوم نوح، مردمى حق ناپذیر و لجوج بودند. (فلم یزدهم دعاءى إلاّ فرارًا)

۳ - تأثیر سخن حق، مشروط به وجود زمینه پذیرش است. (فلم یزدهم دعاءى إلاّ فرارًا)

موضوعات مرتبط

  • ایمان: دعوت به ایمان ۱
  • حق: زمینه حق پذیرى ۳; شرایط حق پذیرى ۳
  • سخن: شرایط تأثیر سخن ۳
  • قوم نوح: اعراض قوم نوح ۱; تاریخ قوم نوح ۲; حق ناپذیرى قوم نوح ۲; دعوت از قوم نوح ۱; لجاجت قوم نوح ۲
  • نوح(ع): آثار دعوت نوح(ع) ۱; قصه نوح(ع) ۱; معرضان از نوح(ع) ۱

منابع