گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۹: خط ۱۱:
بعضى از مفسرين با اين آيات استدلال كرده اند بر اينكه هدايت صنع خداست و احدى در آن دخالت ندارد. ولى حق مطلب اين است كه : اين آيات هيچ گونه دلالتى بر اين مدعا ندارد، هر چند كه اصل مطلب صحيح و حق است ، به اين معنا كه اصل هدايت از خداى سبحان است و تبعا به كسانى نسبت داده مى شود كه خدا اختيارشان كرده است ، همچنان كه از امثال آيه ((قل ان هدى اللّه هو الهدى (( و آيه ((ان علينا للهدى (( و آيه ((و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا(( و آيه ((و انك لتهدى الى صراط مستقيم ((، استفاده مى شود.
بعضى از مفسرين با اين آيات استدلال كرده اند بر اينكه هدايت صنع خداست و احدى در آن دخالت ندارد. ولى حق مطلب اين است كه : اين آيات هيچ گونه دلالتى بر اين مدعا ندارد، هر چند كه اصل مطلب صحيح و حق است ، به اين معنا كه اصل هدايت از خداى سبحان است و تبعا به كسانى نسبت داده مى شود كه خدا اختيارشان كرده است ، همچنان كه از امثال آيه ((قل ان هدى اللّه هو الهدى (( و آيه ((ان علينا للهدى (( و آيه ((و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا(( و آيه ((و انك لتهدى الى صراط مستقيم ((، استفاده مى شود.
پس هدايت همه اش از خداست ، يا بدون واسطه و يا به واسطه هدايتى كه قبلا به انبياء و اولياى راه يافته خود داده . و بنابراين پس اگر از خلقش ‍ كسى را گمراه كرده باشد، يعنى نه بدون واسطه و نه با وساطت هاديان راه يافته اش هدايت نكرده باشد، هادى ديگر براى او نخواهد بود. و اين همان حقيقتى است كه جمله ((و من يضلل اللّه فما له من هاد(( بيانگر آن است ، و به زودى بعد از چند آيه به آن مى رسيم ، و اين معنا در كلام خداى تعالى مكرر آمده .
پس هدايت همه اش از خداست ، يا بدون واسطه و يا به واسطه هدايتى كه قبلا به انبياء و اولياى راه يافته خود داده . و بنابراين پس اگر از خلقش ‍ كسى را گمراه كرده باشد، يعنى نه بدون واسطه و نه با وساطت هاديان راه يافته اش هدايت نكرده باشد، هادى ديگر براى او نخواهد بود. و اين همان حقيقتى است كه جمله ((و من يضلل اللّه فما له من هاد(( بيانگر آن است ، و به زودى بعد از چند آيه به آن مى رسيم ، و اين معنا در كلام خداى تعالى مكرر آمده .
أَ فَمَن يَتَّقِى بِوَجْهِهِ سوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ قِيلَ لِلظلِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ
أَ فَمَن يَتَّقِى بِوَجْهِهِ سوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ قِيلَ لِلظلِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ
<span id='link255'><span>
<span id='link255'><span>
==معنى و مراد از افمن يتقى بوجهه سوء العذاب يوم القيمة ==
==معنى و مراد از افمن يتقى بوجهه سوء العذاب يوم القيمة ==
خط ۱۷: خط ۱۹:
بعضى هم گفته اند: ((جمله ((يتقى بوجهه (( به آن معنايى كه كرده اند درست نيست ، زيرا ((وجه (( (روى ) از چيزهايى نيست كه آدمى با آن مكروهى را از خود دور كند، بلكه مراد آن است كه كليه اعضا و يا فقط صورت خود را در دنيا از عذاب قيامت حفظ كند، و قيد ((يوم القيامة (( قيد عذاب است ، نه قيد حفظ كردن ، در نتيجه منظور عكس ‍ وجه سابق است براى اينكه در وجه قبلى جمله ((افمن يتقى (( وصف دوزخيان بود و در اين وجه وصف اهل نجات است و معنايش ‍ اين است كه : آيا كسى كه در دنيا به وسيله تقوى خود را از عذاب روز قيامت حفظ مى كند، مثل كسى است كه بر كفر خود اصرار مى ورزد؟(( ليكن اين تفسير خالى از تكلف نيست .
بعضى هم گفته اند: ((جمله ((يتقى بوجهه (( به آن معنايى كه كرده اند درست نيست ، زيرا ((وجه (( (روى ) از چيزهايى نيست كه آدمى با آن مكروهى را از خود دور كند، بلكه مراد آن است كه كليه اعضا و يا فقط صورت خود را در دنيا از عذاب قيامت حفظ كند، و قيد ((يوم القيامة (( قيد عذاب است ، نه قيد حفظ كردن ، در نتيجه منظور عكس ‍ وجه سابق است براى اينكه در وجه قبلى جمله ((افمن يتقى (( وصف دوزخيان بود و در اين وجه وصف اهل نجات است و معنايش ‍ اين است كه : آيا كسى كه در دنيا به وسيله تقوى خود را از عذاب روز قيامت حفظ مى كند، مثل كسى است كه بر كفر خود اصرار مى ورزد؟(( ليكن اين تفسير خالى از تكلف نيست .
((و قيل للظالمين ذوقوا ما كنتم تكسبون (( - اين حرف را ملائكه دوزخ به ظالمين مى گويند، و ظاهر آن اين است كه در اصل - چه كلمه ((قد(( در تقدير بگيريم و يا نگيريم - ((و قيل لهم (( بوده . و اگر به جاى ضمير، كلمه ((ظالمين (( را آورده ، براى آن است كه به علت حكم اشاره كرده بفهماند اگر به كفار چنين خطاب و شماتتى مى كنند، به خاطر ظلم ايشان است .
((و قيل للظالمين ذوقوا ما كنتم تكسبون (( - اين حرف را ملائكه دوزخ به ظالمين مى گويند، و ظاهر آن اين است كه در اصل - چه كلمه ((قد(( در تقدير بگيريم و يا نگيريم - ((و قيل لهم (( بوده . و اگر به جاى ضمير، كلمه ((ظالمين (( را آورده ، براى آن است كه به علت حكم اشاره كرده بفهماند اگر به كفار چنين خطاب و شماتتى مى كنند، به خاطر ظلم ايشان است .
كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ الْعَذَاب مِنْ حَيْث لا يَشعُرُونَ
كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ الْعَذَاب مِنْ حَيْث لا يَشعُرُونَ
يعنى قبل از اين مردم ، اقوامى ديگر آيات خدا را تكذيب كردند. پس ‍ عذاب به سويشان از جهتى كه هيچ احتمالش را نمى دادند آمد. در نتيجه عذابشان ناگهانى و غافلگير بود، كه خود بدترين عذاب است و در اين آيه و آيه بعدش بيان عذاب خزى است ، كه بعضى از كفار بدان مبتلا مى شوند، تا مايه عبرت ديگران شوند.
يعنى قبل از اين مردم ، اقوامى ديگر آيات خدا را تكذيب كردند. پس ‍ عذاب به سويشان از جهتى كه هيچ احتمالش را نمى دادند آمد. در نتيجه عذابشان ناگهانى و غافلگير بود، كه خود بدترين عذاب است و در اين آيه و آيه بعدش بيان عذاب خزى است ، كه بعضى از كفار بدان مبتلا مى شوند، تا مايه عبرت ديگران شوند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۲ </center>
فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الخِْزْى فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ لَعَذَاب الاَخِرَةِ أَكْبرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ
فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الخِْزْى فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ لَعَذَاب الاَخِرَةِ أَكْبرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ
كلمه ((خزى (( به معناى ذلت و خوارى است و خدا به كفار اين قسم عذاب را به صورتهاى مختلف چشانيد: گاهى به وسيله غرق و گاهى به فرو رفتن در زمين ، گاهى با صيحه آسمانى ، گاهى با زلزله و مسخ شدن ، و يا كشتار دسته جمعى .
كلمه ((خزى (( به معناى ذلت و خوارى است و خدا به كفار اين قسم عذاب را به صورتهاى مختلف چشانيد: گاهى به وسيله غرق و گاهى به فرو رفتن در زمين ، گاهى با صيحه آسمانى ، گاهى با زلزله و مسخ شدن ، و يا كشتار دسته جمعى .
وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
يعنى براى مردم در اين قرآن از هر مثلى آورديم ، باشد كه متذكر گردند. و منظور از هر مثل اين است كه از هر نوع مثل چيزى آورديم ، تا شايد متنبه گشته و عبرت گيرند و با تذكر مضامين آن مثلها پند پذيرند.
يعنى براى مردم در اين قرآن از هر مثلى آورديم ، باشد كه متذكر گردند. و منظور از هر مثل اين است كه از هر نوع مثل چيزى آورديم ، تا شايد متنبه گشته و عبرت گيرند و با تذكر مضامين آن مثلها پند پذيرند.
قُرْءَاناً عَرَبِياًّ غَيرَ ذِى عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
قُرْءَاناً عَرَبِياًّ غَيرَ ذِى عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
كلمه ((عوج (( به معناى انحراف و انعطاف است ، و دو كلمه ((قرآنا(( و ((عربيا(( منصوب به مدح است ، يعنى فعل ((امدح : مدح مى كنم (( و يا ((اخص : اختصاص مى دهم (( و امثال آن در تقدير است و يا حالى است متكى بر وصف .
كلمه ((عوج (( به معناى انحراف و انعطاف است ، و دو كلمه ((قرآنا(( و ((عربيا(( منصوب به مدح است ، يعنى فعل ((امدح : مدح مى كنم (( و يا ((اخص : اختصاص مى دهم (( و امثال آن در تقدير است و يا حالى است متكى بر وصف .
<span id='link256'><span>
<span id='link256'><span>
==مثلى براى بيان حال موحد و مشرك ضرب الله مثلا رجلا فيه شركاء... ==
==مثلى براى بيان حال موحد و مشرك ضرب الله مثلا رجلا فيه شركاء... ==
ضرَب اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلاً فِيهِ شرَكاءُ مُتَشكِسونَ وَ رَجُلاً سلَماً لِّرَجُلٍ هَلْ يَستَوِيَانِ ...
ضرَب اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلاً فِيهِ شرَكاءُ مُتَشكِسونَ وَ رَجُلاً سلَماً لِّرَجُلٍ هَلْ يَستَوِيَانِ ...
راغب مى گويد: كلمه ((شكس (( - به فتح حرف اول و كسر حرف دوم - به معناى شخص بد اخلاق است . و در قرآن جمله ((شركاء متشاكسون (( معنايش شركايى است كه از بد خلقى هميشه با هم مشاجره داشته باشند(( و كلمه ((سلم (( را به چيزى تفسير كرده اند كه از آن يك نفر و ملك خالص او باشد، نه اينكه جمع كثيرى در آن شريك باشند.
راغب مى گويد: كلمه ((شكس (( - به فتح حرف اول و كسر حرف دوم - به معناى شخص بد اخلاق است . و در قرآن جمله ((شركاء متشاكسون (( معنايش شركايى است كه از بد خلقى هميشه با هم مشاجره داشته باشند(( و كلمه ((سلم (( را به چيزى تفسير كرده اند كه از آن يك نفر و ملك خالص او باشد، نه اينكه جمع كثيرى در آن شريك باشند.
اين آيه متضمن مثلى است كه خداى تعالى براى مشرك و موحد زده ، مشركى كه ارباب و آلهه متعدد و مختلف مى پرستد كه همه در شخص ‍ وى شريكند. و بر سر او با هم مشاجره دارند. اين خدا او را دستور مى دهد كارى را انجام دهد و آن خداى ديگر از آن عملش نهى مى كند، و هر يك از خدايان مى خواهند كه مشرك نامبرده بنده خصوصى او باشد. و تنها او را خدمت كند.
اين آيه متضمن مثلى است كه خداى تعالى براى مشرك و موحد زده ، مشركى كه ارباب و آلهه متعدد و مختلف مى پرستد كه همه در شخص ‍ وى شريكند. و بر سر او با هم مشاجره دارند. اين خدا او را دستور مى دهد كارى را انجام دهد و آن خداى ديگر از آن عملش نهى مى كند، و هر يك از خدايان مى خواهند كه مشرك نامبرده بنده خصوصى او باشد. و تنها او را خدمت كند.
خط ۳۷: خط ۳۹:
و جمله ((الحمد لله (( ثنايى است براى خدا بدان جهت كه بندگى كردن براى او بهتر است از بندگى براى غير او.
و جمله ((الحمد لله (( ثنايى است براى خدا بدان جهت كه بندگى كردن براى او بهتر است از بندگى براى غير او.
و معناى جمله ((بل اكثرهم لا يعلمون (( اين است كه بيشتر آنان مزيت و برترى پرستش خدا بر پرستش غير خدا را نمى دانند، با اينكه اين مزيت براى كسى كه كمترين بصيرتى داشته باشد كاملا روشن است .
و معناى جمله ((بل اكثرهم لا يعلمون (( اين است كه بيشتر آنان مزيت و برترى پرستش خدا بر پرستش غير خدا را نمى دانند، با اينكه اين مزيت براى كسى كه كمترين بصيرتى داشته باشد كاملا روشن است .
إِنَّك مَيِّتٌ وَ إِنهُم مَّيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تخْتَصِمُونَ
إِنَّك مَيِّتٌ وَ إِنهُم مَّيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تخْتَصِمُونَ
جمله اولى كه مى فرمايد ((تو مى ميرى و ايشان هم مى ميرند(( مقدمه است براى جمله دوم كه مى فرمايد: ((روز قيامت نزد پروردگارتان مخاصمه خواهيد كرد((. و خطاب در ((انكم (( به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و عموم امت او و يا خصوص ‍ مشركين از امت آن جناب است . و كلمه اختصام به طورى كه در مجمع البيان آمده ، به معناى اين است كه هر يك از دو طرف دعوى ، كلام طرف ديگر را كه بر وجه انكار بيان شده رد كند.
جمله اولى كه مى فرمايد ((تو مى ميرى و ايشان هم مى ميرند(( مقدمه است براى جمله دوم كه مى فرمايد: ((روز قيامت نزد پروردگارتان مخاصمه خواهيد كرد((. و خطاب در ((انكم (( به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و عموم امت او و يا خصوص ‍ مشركين از امت آن جناب است . و كلمه اختصام به طورى كه در مجمع البيان آمده ، به معناى اين است كه هر يك از دو طرف دعوى ، كلام طرف ديگر را كه بر وجه انكار بيان شده رد كند.
و معناى آيه چنين است : عاقبت تو و عاقبت ايشان هر دو مردن است و سپس شما همگى در روز قيامت بعد از آنكه نزد پروردگارتان حاضر شديد، مخاصمه خواهيد كرد. و در سوره فرقان گوشهاى از اين اختصام يعنى كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) عليه دشمنانش را حكايت كرده مى فرمايد: ((و قال الرسول يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا((.
و معناى آيه چنين است : عاقبت تو و عاقبت ايشان هر دو مردن است و سپس شما همگى در روز قيامت بعد از آنكه نزد پروردگارتان حاضر شديد، مخاصمه خواهيد كرد. و در سوره فرقان گوشهاى از اين اختصام يعنى كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) عليه دشمنانش را حكايت كرده مى فرمايد: ((و قال الرسول يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا((.
و اين دو آيه به حسب لفظ عامند، و اختصام همه انبيا با امت آنان را شامل مى شود و ليكن چهار آيه بعد از آن ، اين معنا را تاءييد مى كند كه مراد از ((اختصام ((، مخاصمه است كه در روز قيامت بين رسول اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با كفار از امتش اتفاق مى افتد.
و اين دو آيه به حسب لفظ عامند، و اختصام همه انبيا با امت آنان را شامل مى شود و ليكن چهار آيه بعد از آن ، اين معنا را تاءييد مى كند كه مراد از ((اختصام ((، مخاصمه است كه در روز قيامت بين رسول اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با كفار از امتش اتفاق مى افتد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۴ </center>
فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّن كذَب عَلى اللَّهِ وَ كَذَّب بِالصدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَ لَيْس فى جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَفِرِينَ
فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّن كذَب عَلى اللَّهِ وَ كَذَّب بِالصدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَ لَيْس فى جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَفِرِينَ
در اين آيه و آيه بعدش به ذكر سرانجام كار اختصام در قيامت مبادرت شده و نيز اشاره دارد به اينكه نتيجه داورى بين آن جناب و كفار چه خواهد بود.
در اين آيه و آيه بعدش به ذكر سرانجام كار اختصام در قيامت مبادرت شده و نيز اشاره دارد به اينكه نتيجه داورى بين آن جناب و كفار چه خواهد بود.
گويا فرموده : نتيجه حكمى كه بين شما خواهد شد معلوم است و نيز معلوم است كه كدام يك از شما دو گروه نجات مى يابد؟ و كدام يك هلاك مى شود ناجى از شما دو فريق كيست ؟، چون داورى در روز قيامت ، همه بر محور ظلم و احسان است . و معلوم است كه هيچ ستمكارى ظالمتر از كافر و هيچ نيكوكارى نيكوكارتر از محسن متقى نيست و ظلم راه به سوى آتش و احسان راه به سوى بهشت مى برد. اين معنايى است كه از سياق استفاده مى شود.
گويا فرموده : نتيجه حكمى كه بين شما خواهد شد معلوم است و نيز معلوم است كه كدام يك از شما دو گروه نجات مى يابد؟ و كدام يك هلاك مى شود ناجى از شما دو فريق كيست ؟، چون داورى در روز قيامت ، همه بر محور ظلم و احسان است . و معلوم است كه هيچ ستمكارى ظالمتر از كافر و هيچ نيكوكارى نيكوكارتر از محسن متقى نيست و ظلم راه به سوى آتش و احسان راه به سوى بهشت مى برد. اين معنايى است كه از سياق استفاده مى شود.
خط ۵۱: خط ۵۳:
و در جمله ((اليس فى جهنم مثوى للكافرين مثوى (( اسم مكان و به معناى منزل و محل اقامت است ، و استفهام در آن تقريرى است ، يعنى : در جهنم جا براى اين ستمكاران هست ، به خاطر تكبرى كه در برابر حق كردند، و همين تكبر باعث شد بر خدا افتراء ببندند و خبرهاى صادق را كه رسول آورده بود تكذيب كنند.
و در جمله ((اليس فى جهنم مثوى للكافرين مثوى (( اسم مكان و به معناى منزل و محل اقامت است ، و استفهام در آن تقريرى است ، يعنى : در جهنم جا براى اين ستمكاران هست ، به خاطر تكبرى كه در برابر حق كردند، و همين تكبر باعث شد بر خدا افتراء ببندند و خبرهاى صادق را كه رسول آورده بود تكذيب كنند.
اين آيه شريفه مخصوص به مشركين عهد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم )، و يا مشركين از امت اوست ، ولى بر حسب سياق عام است و هر كسى را كه بدعتى بگذارد و يا سنتى از سنتهاى دين را ترك كند شامل مى شود.
اين آيه شريفه مخصوص به مشركين عهد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم )، و يا مشركين از امت اوست ، ولى بر حسب سياق عام است و هر كسى را كه بدعتى بگذارد و يا سنتى از سنتهاى دين را ترك كند شامل مى شود.
وَ الَّذِى جَاءَ بِالصدْقِ وَ صدَّقَ بِهِ أُولَئك هُمُ الْمُتَّقُونَ
وَ الَّذِى جَاءَ بِالصدْقِ وَ صدَّقَ بِهِ أُولَئك هُمُ الْمُتَّقُونَ
مراد از آوردن صدق آوردن دين حق است . و مراد از تصديق به آن ، ايمان آوردن بدان است . و مراد از آن كسى كه آن را آورده ، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است .
مراد از آوردن صدق آوردن دين حق است . و مراد از تصديق به آن ، ايمان آوردن بدان است . و مراد از آن كسى كه آن را آورده ، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۵ </center>
خط ۵۷: خط ۵۹:
<span id='link258'><span>
<span id='link258'><span>
==بيان پاداش پرهيزگاران نزد خداوند ==
==بيان پاداش پرهيزگاران نزد خداوند ==
لهَُم مَّا يَشاءُونَ عِندَ رَبهِمْ ذَلِك جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ
لهَُم مَّا يَشاءُونَ عِندَ رَبهِمْ ذَلِك جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ
اين آيه پاداشى را كه متقين نزد پروردگارشان دارند، بيان مى كند، و آن عبارت است از اينكه ايشان هر چه كه خواستشان بدان تعلق گيرد در اختيار دارند، پس سرمايه در بهشت تنها خواستن است كه سبب تامى است براى به دست آمدن آنچه مورد خواست واقع شود، حال هر چه مى خواهد باشد، به خلاف دنيا كه به دست آوردن چيزى از مقاصد دنيا، علاوه بر خواستن ، احتياج به عوامل و اسباب بسيار دارد كه يكى از آنها سعى و عمل با استمداد از تعاون اجتماعى است .
اين آيه پاداشى را كه متقين نزد پروردگارشان دارند، بيان مى كند، و آن عبارت است از اينكه ايشان هر چه كه خواستشان بدان تعلق گيرد در اختيار دارند، پس سرمايه در بهشت تنها خواستن است كه سبب تامى است براى به دست آمدن آنچه مورد خواست واقع شود، حال هر چه مى خواهد باشد، به خلاف دنيا كه به دست آوردن چيزى از مقاصد دنيا، علاوه بر خواستن ، احتياج به عوامل و اسباب بسيار دارد كه يكى از آنها سعى و عمل با استمداد از تعاون اجتماعى است .
پس آيه شريفه اولا دلالت دارد بر اينكه متقين در دار قرب و جوار رب العالمين هستند، و ثانيا هر چه بخواهند در اختيار دارند، پس اين دو پاداش متقين است كه عبارتند از: نيكوكاران . پس علت تامه اين اجرشان همان احسانشان است ، و همين نكته سبب شد كه به جاى ضمير ((ذلك جزاؤ هم (( اسم ظاهر بياورد و بر خلاف مقتضاى ظاهر بفرمايد ((ذلك جزاء المحسنين ((.
پس آيه شريفه اولا دلالت دارد بر اينكه متقين در دار قرب و جوار رب العالمين هستند، و ثانيا هر چه بخواهند در اختيار دارند، پس اين دو پاداش متقين است كه عبارتند از: نيكوكاران . پس علت تامه اين اجرشان همان احسانشان است ، و همين نكته سبب شد كه به جاى ضمير ((ذلك جزاؤ هم (( اسم ظاهر بياورد و بر خلاف مقتضاى ظاهر بفرمايد ((ذلك جزاء المحسنين ((.
و توصيف متقين به احسان و ظهور آن در عمل صالح و اعتقاد حق و يا تنها در عمل صالح همه شاهد بر آن است كه مراد از تصديق مذكور تصديق قولى و فعلى است . علاوه بر اين قرآن كريم كسى را كه پاره اى از احكام خدا را پشت پا زده ، هرگز مصدق قرآن نخوانده پس مصدق آن كسى است كه تمامى احكام آن را تصديق كند، هم زبانى و هم عملى .
و توصيف متقين به احسان و ظهور آن در عمل صالح و اعتقاد حق و يا تنها در عمل صالح همه شاهد بر آن است كه مراد از تصديق مذكور تصديق قولى و فعلى است . علاوه بر اين قرآن كريم كسى را كه پاره اى از احكام خدا را پشت پا زده ، هرگز مصدق قرآن نخوانده پس مصدق آن كسى است كه تمامى احكام آن را تصديق كند، هم زبانى و هم عملى .
لِيُكفِّرَ اللَّهُ عَنهُمْ أَسوَأَ الَّذِى عَمِلُوا ...
لِيُكفِّرَ اللَّهُ عَنهُمْ أَسوَأَ الَّذِى عَمِلُوا ...
و معلوم است كه وقتى بدترين اعمال آنان تكفير شود، پايينتر از آن نيز تكفير مى شود. و مراد از بدترين اعمال همان شرك و نيز گناهان كبيرهاى است كه در حال شرك مرتكب شده اند.
و معلوم است كه وقتى بدترين اعمال آنان تكفير شود، پايينتر از آن نيز تكفير مى شود. و مراد از بدترين اعمال همان شرك و نيز گناهان كبيرهاى است كه در حال شرك مرتكب شده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۶ </center>
در مجمع البيان در ذيل اين آيه گفته است : ((يعنى خدا عقاب شرك و گناهانى را كه قبل از ايمان آوردن مرتكب شده اند، از آنان ساقط كرد به خاطر اينكه ايمان آوردند و نيكوكارى نمودند و به سوى خداى تعالى برگشتند(( و اين معناى خوبى است براى آيه ، از جهت اينكه هم شامل همه اعمال زشت مى شود و هم اينكه ساقط كردن را مقيد كرده به گناهان قبل از ايمان و احسان و توبه ، چون آيه شريفه اثر تصديق صدق را بيان مى كند و آن عبارت است از تكفير گناهان به خاطر تصديق و نيز جزاى خير در آخرت .
در مجمع البيان در ذيل اين آيه گفته است : ((يعنى خدا عقاب شرك و گناهانى را كه قبل از ايمان آوردن مرتكب شده اند، از آنان ساقط كرد به خاطر اينكه ايمان آوردند و نيكوكارى نمودند و به سوى خداى تعالى برگشتند(( و اين معناى خوبى است براى آيه ، از جهت اينكه هم شامل همه اعمال زشت مى شود و هم اينكه ساقط كردن را مقيد كرده به گناهان قبل از ايمان و احسان و توبه ، چون آيه شريفه اثر تصديق صدق را بيان مى كند و آن عبارت است از تكفير گناهان به خاطر تصديق و نيز جزاى خير در آخرت .
وَ يجْزِيهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسنِ الَّذِى كانُوا يَعْمَلُونَ
وَ يجْزِيهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسنِ الَّذِى كانُوا يَعْمَلُونَ
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد اين است كه به اعمال ايشان نظر مى شود، آن وقت به بهترين آن اعمال با بهترين جزايى كه لايق بدان است پاداش مى دهند، و باقى اعمال نيكشان را بر طبق آن به بهترين جزاء پاداش مى دهند. بنابراين حرف ((باء(( در جمله ((باحسن (( براى مقابله است مانند بايى كه در جمله ((بعت هذا بهذا(( به كار مى رود.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد اين است كه به اعمال ايشان نظر مى شود، آن وقت به بهترين آن اعمال با بهترين جزايى كه لايق بدان است پاداش مى دهند، و باقى اعمال نيكشان را بر طبق آن به بهترين جزاء پاداش مى دهند. بنابراين حرف ((باء(( در جمله ((باحسن (( براى مقابله است مانند بايى كه در جمله ((بعت هذا بهذا(( به كار مى رود.
و ممكن است گفته شود: ((مراد اين است كه در بلند پايه ترين اعمال ايشان نظر مى شود، و درجات ايشان را بر حسب آن عمل بالا مى برند، و در نتيجه هيچ درجه اى از كمال كه عملشان به آن رسيده از ايشان فوت نمى شود((. ليكن اين وجه آن طور كه بايد روشن نمى كند كه چطور نظير اين كلام در مساءله ((اسوء الّذى عملوا(( جريان مى يابد؟
و ممكن است گفته شود: ((مراد اين است كه در بلند پايه ترين اعمال ايشان نظر مى شود، و درجات ايشان را بر حسب آن عمل بالا مى برند، و در نتيجه هيچ درجه اى از كمال كه عملشان به آن رسيده از ايشان فوت نمى شود((. ليكن اين وجه آن طور كه بايد روشن نمى كند كه چطور نظير اين كلام در مساءله ((اسوء الّذى عملوا(( جريان مى يابد؟
بعضى ديگر گفته اند: اصلا كلمه ((اسوء(( و ((احسن (( در اين آيه به معناى بدتر و بهتر نيست ، بلكه در زيادى مطلق استعمال شده ، چون معصيت خدا همه اش بد، و اطاعتش همه اش خوب است .
بعضى ديگر گفته اند: اصلا كلمه ((اسوء(( و ((احسن (( در اين آيه به معناى بدتر و بهتر نيست ، بلكه در زيادى مطلق استعمال شده ، چون معصيت خدا همه اش بد، و اطاعتش همه اش خوب است .
أَ لَيْس اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يخَوِّفُونَك بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ
أَ لَيْس اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يخَوِّفُونَك بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ
مراد از ((بالّذين من دونه (( به طورى كه از سياق استفاده مى شود آلهه مشركين است و مراد از ((عبد(( همان بندگانى است كه در آيات سابق مدح آنان را مى كرد كه در درجه اول شامل رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى شد.
مراد از ((بالّذين من دونه (( به طورى كه از سياق استفاده مى شود آلهه مشركين است و مراد از ((عبد(( همان بندگانى است كه در آيات سابق مدح آنان را مى كرد كه در درجه اول شامل رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى شد.
و استفهام در آيه تقريرى است و معنايش اين است كه : خدا كافى امور بندگان خود هست . و در اين جمله به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) تاءمين مى دهد، در مقابل تهديدى كه مشركين به خدايان خود نسبت به وى كردند. و نيز كنايه است از وعده به كفايتى كه جمله ((فسيكفيكهم اللّه و هو السميع العليم (( به آن تصريح دارد.
و استفهام در آيه تقريرى است و معنايش اين است كه : خدا كافى امور بندگان خود هست . و در اين جمله به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) تاءمين مى دهد، در مقابل تهديدى كه مشركين به خدايان خود نسبت به وى كردند. و نيز كنايه است از وعده به كفايتى كه جمله ((فسيكفيكهم اللّه و هو السميع العليم (( به آن تصريح دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹۷ </center>
وَ مَن يُضلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍ ...
وَ مَن يُضلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍ ...
اين آيه مشتمل بر دو جمله عكس هم است كه به عنوان دو ضابطه كلى ايراد شده و به همين جهت با اينكه در آيات قبل ضميرى به ((اللّه (( برمى گردانيد، در اين جا خود اين نام مقدس را آورده ، پس اين آيه از قبيل به كار بردن اسم ظاهر در جاى ضمير است .
اين آيه مشتمل بر دو جمله عكس هم است كه به عنوان دو ضابطه كلى ايراد شده و به همين جهت با اينكه در آيات قبل ضميرى به ((اللّه (( برمى گردانيد، در اين جا خود اين نام مقدس را آورده ، پس اين آيه از قبيل به كار بردن اسم ظاهر در جاى ضمير است .
و در اينكه دنبال جمله ((اليس اللّه بكاف ...(( فرمود: ((و من يضلل ...(( خود اشاره است به اينكه اين تهديد كنندگان كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به خدايان خود تهديد مى كردند، تا ابد به سوى ايمان راه نمى يابند، و سعى و تلاششان به نتيجه نمى رسد و هرگز به آرزوى خود درباره رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اميدهاى خامشان نمى رسند، براى اينكه خدا او را كه هدايت كرده هرگز گمراه نمى كند.
و در اينكه دنبال جمله ((اليس اللّه بكاف ...(( فرمود: ((و من يضلل ...(( خود اشاره است به اينكه اين تهديد كنندگان كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به خدايان خود تهديد مى كردند، تا ابد به سوى ايمان راه نمى يابند، و سعى و تلاششان به نتيجه نمى رسد و هرگز به آرزوى خود درباره رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اميدهاى خامشان نمى رسند، براى اينكه خدا او را كه هدايت كرده هرگز گمراه نمى كند.
خط ۱۰۸: خط ۱۱۰:
<span id='link261'><span>
<span id='link261'><span>
==آيات ۳۸ - ۵۲ سوره زمر ==
==آيات ۳۸ - ۵۲ سوره زمر ==
وَ لَئن سأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَءَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنىَ اللَّهُ بِضرٍ هَلْ هُنَّ كشِفَت ضرِّهِ أَوْ أَرَادَنى بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَت رَحْمَتِهِ قُلْ حَسبىَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكلُ الْمُتَوَكلُونَ(۳۸)
وَ لَئن سأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَءَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنىَ اللَّهُ بِضرٍ هَلْ هُنَّ كشِفَت ضرِّهِ أَوْ أَرَادَنى بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَت رَحْمَتِهِ قُلْ حَسبىَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكلُ الْمُتَوَكلُونَ(۳۸)
قُلْ يَقَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكمْ إِنى عَمِلٌ فَسوْف تَعْلَمُونَ(۳۹)
قُلْ يَقَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكمْ إِنى عَمِلٌ فَسوْف تَعْلَمُونَ(۳۹)
مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يخْزِيهِ وَ يحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ(۴۰)
مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يخْزِيهِ وَ يحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ(۴۰)
إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْكِتَب لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا أَنت عَلَيهِم بِوَكيلٍ(۴۱)
إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْكِتَب لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا أَنت عَلَيهِم بِوَكيلٍ(۴۱)
اللَّهُ يَتَوَفى الاَنفُس حِينَ مَوْتِهَا وَ الَّتى لَمْ تَمُت فى مَنَامِهَا فَيُمْسِك الَّتى قَضى عَلَيهَا الْمَوْت وَ يُرْسِلُ الاُخْرَى إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(۴۲)
اللَّهُ يَتَوَفى الاَنفُس حِينَ مَوْتِهَا وَ الَّتى لَمْ تَمُت فى مَنَامِهَا فَيُمْسِك الَّتى قَضى عَلَيهَا الْمَوْت وَ يُرْسِلُ الاُخْرَى إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(۴۲)
أَمِ اتخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شفَعَاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ(۴۳)
أَمِ اتخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شفَعَاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ(۴۳)
قُل لِّلَّهِ الشفَعَةُ جَمِيعاً لَّهُ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(۴۴)
قُل لِّلَّهِ الشفَعَةُ جَمِيعاً لَّهُ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(۴۴)
وَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشمَأَزَّت قُلُوب الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ وَ إِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَستَبْشِرُونَ(۴۵)
وَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشمَأَزَّت قُلُوب الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ وَ إِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَستَبْشِرُونَ(۴۵)
قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ عَلِمَ الْغَيْبِ وَ الشهَدَةِ أَنت تحْكمُ بَينَ عِبَادِك فى مَا كانُوا فِيهِ يخْتَلِفُونَ(۴۶)
قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ عَلِمَ الْغَيْبِ وَ الشهَدَةِ أَنت تحْكمُ بَينَ عِبَادِك فى مَا كانُوا فِيهِ يخْتَلِفُونَ(۴۶)
وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا مَا فى الاَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن سوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ بَدَا لهَُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يحْتَسِبُونَ(۴۷)
وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا مَا فى الاَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن سوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ بَدَا لهَُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يحْتَسِبُونَ(۴۷)
وَ بَدَا لهَُمْ سيِّئَات مَا كسبُوا وَ حَاقَ بِهِم مَّا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ(۴۸)
وَ بَدَا لهَُمْ سيِّئَات مَا كسبُوا وَ حَاقَ بِهِم مَّا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ(۴۸)
فَإِذَا مَس الانسنَ ضرُّ دَعَانَا ثمَّ إِذَا خَوَّلْنَهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمِ بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ(۴۹)
فَإِذَا مَس الانسنَ ضرُّ دَعَانَا ثمَّ إِذَا خَوَّلْنَهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمِ بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ(۴۹)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۰۲ </center>
قَدْ قَالهََا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنى عَنهُم مَّا كانُوا يَكْسِبُونَ(۵۰)
قَدْ قَالهََا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنى عَنهُم مَّا كانُوا يَكْسِبُونَ(۵۰)
فَأَصابهُمْ سيِّئَات مَا كَسبُوا وَ الَّذِينَ ظلَمُوا مِنْ هَؤُلاءِ سيُصِيبهُمْ سيِّئَات مَا كَسبُوا وَ مَا هُم بِمُعْجِزِينَ(۵۱)
فَأَصابهُمْ سيِّئَات مَا كَسبُوا وَ الَّذِينَ ظلَمُوا مِنْ هَؤُلاءِ سيُصِيبهُمْ سيِّئَات مَا كَسبُوا وَ مَا هُم بِمُعْجِزِينَ(۵۱)
أَ وَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(۵۲)
أَ وَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(۵۲)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
و اگر از ايشان بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را خلق كرد حتما مى گويند خدا. بگو پس خبر دهيد مرا از اين خدايان كه مى پرستيد چكاره اند؟ آيا اگر خدا شر مرا بخواهد آنها مى توانند آن را برطرف سازند و يا اگر رحمتى برايم بخواهد آنها مى توانند جلوگيرش شوند؟ ! بگو خدا مرا بس است ، بر او توكل مى كنند متوكلان (۳۸ ).
و اگر از ايشان بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را خلق كرد حتما مى گويند خدا. بگو پس خبر دهيد مرا از اين خدايان كه مى پرستيد چكاره اند؟ آيا اگر خدا شر مرا بخواهد آنها مى توانند آن را برطرف سازند و يا اگر رحمتى برايم بخواهد آنها مى توانند جلوگيرش شوند؟ ! بگو خدا مرا بس است ، بر او توكل مى كنند متوكلان (۳۸ ).
خط ۱۴۲: خط ۱۴۴:
آيا ندانستند كه خدا رزق را براى هر كسى بخواهد فراخ نموده و يا تنگ مى گيرد، به راستى در همين جريان آيتهايى است براى مردمى كه ايمان آورند (۵۲).
آيا ندانستند كه خدا رزق را براى هر كسى بخواهد فراخ نموده و يا تنگ مى گيرد، به راستى در همين جريان آيتهايى است براى مردمى كه ايمان آورند (۵۲).


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش