گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۴: خط ۱۹۴:
<span id='link107'><span>
<span id='link107'><span>


==سه نكته و مطلب حاصل از اين بحث ==
==نكته های حاصل از اين بحث ==
پس با اين بحث چند نكته روشن گرديد:
پس با اين بحث، چند نكته روشن گرديد:


اول اينكه : ملك خدا مطلق است ، و به تصرفى دون تصرفى مقيد نمى شود، او را سزد كه هر كارى را كه بخواهد انجام دهد و هر حكمى را كه اراده نمايد بكند، همچنانكه خودش فرمود: ((فعال لما يريد(( و نيز فرمود: ((و اللّه يحكم لا معقب لحكمه ((
اول اين كه: ملك خدا مطلق است، و به تصرفى دون تصرفى مقيد نمى شود. او را سزد كه هر كارى را كه بخواهد انجام دهد و هر حكمى را كه اراده نمايد، بكند، همچنان كه خودش فرمود: «فَعّالٌ لِمَا يُرِيدُ». و نيز فرمود: «وَ اللّهُ يَحكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكمِهِ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۳۱ </center>
چيزى كه هست اين خداى عزيز، در مرحله هدايت ، چونكه با كودك سر و كارش افتاده پس زبان كودكى با ما گشود، و با ما به قدر عقل ما حرف زد، خود را در مقام تشريع قرار داده ، آنگاه خود را محكوم كرد به اينكه كارهايى را بايد بكند، و كارهايى را نبايد بكند، كارهايى را مانند عدالت و احسان بر خود پسنديده شمرد، همانطور كه آنها را بر ما نيز پسنديده شمرد، و كارهايى ديگر از قبيل ظلم و عدوان را بر خود قبيح دانست ، همانطور كه از ما نيز قبيح دانسته .
چيزى كه هست اين خداى عزيز، در مرحله هدايت، چون كه با كودك سر و كارش افتاده، پس زبان كودكى با ما گشود، و با ما به قدر عقل ما، حرف زد. خود را در مقام تشريع قرار داده، آنگاه خود را محكوم كرد به اين كه كارهايى را بايد بكند، و كارهايى را نبايد بكند. كارهايى را مانند عدالت و احسان بر خود پسنديده شمرد، همان طور كه آن ها را بر ما نيز پسنديده شمرد. و كارهايى ديگر، از قبيل ظلم و عدوان را بر خود قبيح دانست، همان طور كه از ما نيز قبيح دانسته.


و معناى اينكه مى گوييم خدا مشرّع آمر و ناهى است ، اين است كه خداى عز و جل وجود ما را در نظامى متقن قرار داد، كه آن نظام وجود ما را به غاياتى منتهى مى كند كه همان سعادت ما است و خير دنيا و آخرت ما در آن است ، و اين غايات همان است كه از آنها تعبير به مصالح مى كنيم .
و معناى اين كه مى گوييم: خدا، مشرّع آمر و ناهى است، اين است كه خداى عزوجل، وجود ما را در نظامى متقن قرار داد، كه آن نظام وجود ما را به غاياتى منتهى مى كند، كه همان سعادت ما است و خير دنيا و آخرت ما در آن است، و اين غايات، همان است كه از آن ها تعبير به مصالح مى كنيم.


و نيز اسباب وجود ما و جهازات نفس ما را طورى تنظيم فرمود كه جز در يك مسير خاص زندگى و افعال و اعمالى كه سازگار با آن مصالح است به آن سعادت نمى رسد، و آن اعمال و افعالى است كه با مصالح وجود ما سازگار باشد، نه هر عملى .
و نيز اسباب وجود ما و جهازات نفس ما را طورى تنظيم فرمود كه جز در يك مسير خاص زندگى و افعال و اعمالى كه سازگار با آن مصالح است، به آن سعادت نمى رسد، و آن اعمال و افعالى است كه با مصالح وجود ما سازگار باشد، نه هر عملى.




۱۵٬۹۷۷

ویرایش