التوبة ٣٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۶#link173 | آيات ۳۵ - ۲۹، سوره توبه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۶#link173 | آيات ۳۵ - ۲۹، سوره توبه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۶#link174 | مراد از رسول در توصيف اهل كتاب به اينكه (( آنچه را كه خدا و رسول او حرام كرده اند حرام نمى دانند )) پيامبر اسلام (ص ) مى باشد]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۶#link174 | مراد از رسول در توصيف اهل كتاب به اينكه (( آنچه را كه خدا و رسول او حرام كرده اند حرام نمى دانند )) پيامبر اسلام (ص ) مى باشد]] | ||
خط ۵۶: | خط ۵۷: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۹#link195 | نقش مبرات و مستحبات مالى در حفظ اساس حيات مجتمع دينى و ايجاد نظام اسلامى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۹#link195 | نقش مبرات و مستحبات مالى در حفظ اساس حيات مجتمع دينى و ايجاد نظام اسلامى]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۶#link201 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۶#link201 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ «35» | |||
روزى كه آن طلاها و نقرهها، در آتش دوزخ گداخته مىشود و با آنها پيشانىها و پهلوها و پشتهاى آنان را داغ مىنهند، (فرشتگان عذاب به آنان مىگويند:) اين است آنچه براى خود اندوختيد (و به محرومان نداديد)، پس مزهى آنچه را كه مىاندوختيد بچشيد! | |||
===نکته ها=== | |||
كلمهى «تكوى» از ريشه «كى»، به معناى چسباندن چيز داغ به اعضاى بدن است. | |||
انتخاب اين سه موضع از بدن براى داغ نهادن، يا براى آن است كه گرما از اين سه نقطه زودتر به درون بدن سرايت مىكند، «1» يا براى اين است كه ثروتمندان با چهره به فقيران عبوس مىكنند، با پهلو بىاعتنايى و با كمر، پشت به آنان مىكنند، يا اينكه مراد از صورت، جلوى بدن است و مراد از كمر، عقب بدن و مقصود از پهلو، دو طرف بدن. يعنى كنايه از | |||
---- | |||
«1». تفسير نمونه. | |||
جلد 3 - صفحه 416 | |||
گداختن همهى بدن است. | |||
امام صادق عليه السلام، با استناد به اين آيه، ترك زكات را از گناهان كبيره دانستهاند. «1» | |||
در روايتى ابوذر مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله كنار كعبه دوبار فرمودند: «هم الأخسرون و ربّ الكعبة»، به خداى كعبه قسم! آنان زيانكارترين هستند. پرسيدم: پدر و مادرم فدايت! منظورتان چه كسانى است؟ فرمود: زراندوزان. «2» | |||
===پیام ها=== | |||
1- خداوندى كه انسانها را به همان صورت اوّل زنده مىكند، مىتواند جمادات و طلا و نقره را هم به همان صورتِ دنيوى، حاضر سازد. «هذا» | |||
2- كيفر وپاداش انسان در قيامت، با اعمال او در دنيا متناسب است. «هذا ماكنزتم» | |||
3- يكى از ابزارهاى شكنجه در قيامت، اموال دنيوى است. «هذا ماكنزتم» | |||
4- در قيامت، خداوند شيرينى مال و ثروت را از ذائقهى زراندوزان در مىآورد. | |||
«فَذُوقُوا» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ (35) | |||
بعد شرح عذاب اليم را فرمايد: | |||
يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ: روزى كه گداخته و سرخ كرده شود آن طلا و نقره در آتش جهنم. فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ: پس داغ كنند به آن مالهاى گداخته پيشانى مانعين زكات را. وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ: و پهلوهايشان و پشتهاى آنها را. | |||
تبصره- علت تخصيص سه موضع وجوهى است: | |||
1- چون اين اعضاء ثلاثه مجوف و به أدنى تألم، متأثر و تألمش نسبت به بدن اقوى و اشدّ است، به خلاف ساير اعضا؛ و اشاره به اين وجه است قول أبو ذر: بشّر الكافرين اهل الكنوز بكىّ فى الجباه و كىّ فى الجنوب و كىّ فى الظّهور حتّى يلتقى الحرّ فى اجوافهم. | |||
2- چون مانع زكات فقير را بيند، جبههاش بهم، و از او دور و پشت به او نمايد. | |||
3- داغ بر چهار جهت نمايند از جلو به پيشانى، و از عقب به پشت، و از چپ و راست دو طرف پهلو. | |||
4- كمال حال بدن انسانى در جمال و قوتش باشد، اما جمال محلش وجه، و اعز اعضاء صورت پيشانى، زيرا حس مشترك در آن باشد. وقتى داغ بر | |||
ج5، ص 78 | |||
جبهه واقع شد، جمال بالكليه زائل شود. اما قوت محلش پشت و پهلو، و داغ بر آن سبب فوت قوت خواهد بود، و گنج مال براى حصول جمال و قوت بواسطه اين تعذيب هر دو زوال يابد. | |||
5- جبهه محل سجود و اقامه به حق نكردند و پهلو مقابل قلب كه تخليص معتقدات ننمودند و پشت محل اوزار كه وزر فقرا را متحمل شدند. | |||
6- كنز مال موجب سه چيز كه هر يك در عضوى تأثير كند: 1- فرح قلب كه آثارش در جبهه ظاهر. 2- اغذيه متعدده سبب نفخ جنبين. 3- پوشيدن لباس فاخره باعث راستى قامت. پس چون مانعين زكات طلب تزين اعضاء ثلاثه را نمودند، لذا داغ بر آنها واقع شد. | |||
و در موقع داغ نهادن به آنها گفته مىشود: هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ اين جزاى آنچه جمع كرديد مال را و أداى حق آن ننموديد و ذخيره براى خود نموديد. فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ: پس بچشيد عذاب را به سبب آنچه جمع نموديد. | |||
طبرسى (رحمه الله) روايت نموده: فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله: | |||
نيست بنده مالدارى كه اداى زكات آن را ننموده مگر آنكه جمع شود روز قيامت قطعات طلا و نقره و گداخته گردد در آتش جهنم، پس داغ كنند پيشانى و پهلوها و پشتش را تا خداى تعالى حكم فرمايد ميان بندگان در روز پنجاه هزار سال پس از آن راهش يا به بهشت است يا به جهنم. | |||
ايضا ثوبان روايت نموده از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: من ترك كنزا مثّل له يوم القيمة شجاعا اقرع، له دبيبتان يتبعه يقول: ويلك ما انت؟ فيقول انا كنزك الّذى تركت بعدك فلا يزال يتبعه حتّى يلقمه يده فيقمصها ثمّ يتبعه ساير جسده. | |||
يعنى: هر كس بگذارد گنجى را، ممثل شود روز قيامت مار عظيم زهردار، براى او دو شاخ است، پيروى كند آن شخص را، گويد: واى بر تو، كيستى؟ جواب دهد به قدرت الهى: من گنجى هستم كه گذاردى بعد از خود، پس هميشه ملازم با او، تا آنكه يك لقمه كند دست او را، پس فراگيرد او را و ببلعد. (نستجير باللّه من هذا العذاب المهين). | |||
ج5، ص 79 | |||
على بن ابراهيم (رحمه الله) در معنى آيه فرموده: خداى تعالى حرام فرموده گنج طلا و نقره را، و امر نموده به انفاق در راه الهى و رضاى سبحانى «قال يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ ...» معتب غلام حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود: اين است و جز اين نيست كه وضع شده زكات به جهت امتحان اغنيا و كمك فقرا، و اگر مردم رد كنند زكات اموال خود را، باقى نماند فقير محتاجى و مستغنى شود به آنچه خدا براى او واجب نموده، بتحقيق مردم، فقير و محتاج نگردند و گرسنه و برهنه نباشند، مگر به گناه اغنيا، و حق است بر خداى تعالى اينكه منع فرمايد از رحمت خود كسى را كه منع نمايد حق الهى را در مالش، و قسم به ذاتى كه خلق فرمود مخلوقات را و بسط رزق نمود، كه بتحقيق ضايع و فاسد نشود مالى در صحرا و نه در دريا مگر به ترك زكات، و صيد نشود صيدى در صحرا و دريا مگر به ترك آن صيد تسبيح را، و بدرستى كه دوستترين مردم به خدا سخى الكف، و سخىتر مردم كسى است كه ادا نمايد زكات مالش را و بخل نكند به مؤمنين به آنچه خدا واجب فرموده در مالش. | |||
عبرت- در طى حديث شريف نبوى صلّى اللّه عليه و آله حصّنوا اموالكم بالزّكاة. يكى از شارحين احاديث، حكايتى نقل نموده: وقتى يكى از دينداران و پرهيزكاران پس از اداى زكات مال عازم بيت اللّه گرديد، از شهر خود حركت نمود. در يكى از بلاد كه در سر راه بود نزول نموده، سردابى ديد، مردمان در آنجا تردد داشتند. براى وضو داخل سرداب شد، هميان خود را كه همراه داشت و مبلغى خطير از طلا در آن بود، آن را در گوشهاى نهاد. چون از وضو فارغ شد، هميان را فراموش نموده از آن مكان كوچ نمود. چون دور شد، يادش آمد، و معاودت ممكن نبود. پس متوجه درگاه الهى شد عرض كرد: الهى، تو ما را امر نمودى به زكات و آن را احصار مال ما قراردادى، و از حضرت رسول تو به ما رسيده كه حصّنوا اموالكم بالزّكاة: بنابراين مال مرا حفظ فرما. | |||
حق تعالى مال او را بدين گونه محفوظ داشت كه بعد از رفتن او، اهل بلد هر وقت خواستند داخل سرداب شوند هميان به نظر آنها مارى عظيم نمودار شد. | |||
ج5، ص 80 | |||
آخر الامر از خوف آسيب مار، غار را مسدود نمودند تا صاحب هميان از سفر مراجعت، هر چه جستجوى غار نمود آن را نيافت. احوال پرسيد، گفتند: اينجا سردابى هست، لكن مارى عظيم در آن باشد. لذا آن را مسدود نموديم. گفت: | |||
آن مار از من است، اينجا مانده. مردمان آن را نفهميده، حمل بر جنون او كردند. | |||
گفت: اكنون درب آن را باز كنيد تا مطلب مكشوف شود. چون باز نمودند، هميان را مشاهده كردند. حقيقت را پرسيدند، صاحب مال سرگذشت خود را بيان نموده، اهل شهر تعجب و از عقيده او متنبه شدند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (34) يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ (35) | |||
ترجمه | |||
اى آنانكه ايمان آورديد همانا بسيارى از علماء يهود و عباد نصارى هر آينه ميخورند مالهاى مردم را بباطل و بازميدارند از راه خدا و آنانكه دفينه مىكنند طلا و نقره را و انفاق نمىكنند آنرا در راه خدا پس مژده ده آنها را بعذابى دردناك | |||
روز كه افروخته شود آنها در آتش جهنم پس داغ كرده شود بآنها پيشانيهاشان و پهلوهاشان و پشتهاشان اينست آنچه دفينه كرديد براى خودتان پس بچشيد آنچه را كه بوديد دفينه ميكرديد. | |||
تفسير | |||
احبار جمع حبر بمعنى عالم است و در علماء يهود استعمال ميشود و رهبان جمع راهب بمعنى عابد است و در روحانيون نصارى شايع شده و بسيارى از اين دو فرقه از رشوه در احكام و وساطتهاى بيجا و تخفيف شرايع و امثال اينها ارتزاق مينمايند و مانع ميشوند از آنكه مردم عوام از اين دو ملت قبول اسلام نمايند چون اسلام مردم بر ضرر دنيوى آنها تمام ميشود و غالبا منافع ساليانه آنها كه از طرق حرام بدست آورده اند زائد بر مخارج آنها است لذا ذخيره مينمايند و همچنين مسلمانانيكه انفاق نميكنند از اموال خود مقدار واجب را از زكوة و خمس و ساير مصارف واجبه و ذخيره و دفينه | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 577 | |||
مينمايند طلا و نقره را بايد آنها را بشارت داد بعذاب دردناك و لفظ بشارت كه مراد از آن اخبار است براى طعنه بآنها است كه انتظار خير از آنمال داشتند و ضمير در لا ينفقونها راجع بكنوز است كه از يكنزون مستفاد ميشود و روز عذاب قيامت است كه پولهاى طلا و نقره ذخيره شده را در آتش جهنم داغ مىكنند و بر پيشانىهاى گره زده بر روى فقير و مستحق و بر پهلوهاى منحرف از آنها و پشتهائى كه بايشان نمودهاند مىنهند و ميگويند اينها همانست كه براى خودتان ذخيره نموده بوديد در دنيا بچشيد لذّت آنها را در امالى از پيغمبر (ص) روايت نموده كه چون اين آيه نازل شد فرمود هر مالى كه زكوة آن داده شده است كنز نيست اگر چه زير زمين باشد و هر مالى كه زكوة آن داده نشده است كنز است اگر چه روى زمين باشد و در بعضى از روايات بدو هزار درهم و در بعضى بچهار هزار تقدير شده و شايد تفاوت بحسب حال اشخاص و بلاد و ازمان باشد و اللّه اعلم .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يَومَ يُحمي عَلَيها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوي بِها جِباهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم هذا ما كَنَزتُم لِأَنفُسِكُم فَذُوقُوا ما كُنتُم تَكنِزُونَ (35) | |||
روزي که سرخ ميكنند اينکه طلاها و نقرهها را در آتش جهنم و داغ ميكنند صورتهاي آنها را و پهلوهاي آنها را و گردههاي آنها را پس بچشيد آنچه را که ذخيره و زير خاك ميكرديد. | |||
يَومَ يُحمي حمأ شدت حرارت است مثل آهن سرخ كرده و اشاره بروز قيامت است و اينکه حمله بيان عذاب اليم است در آيه سابقه، و مفتوح بودن يوم براي اينست که غير منصرف است چون بدون الف و لام و تنوين و اضافه است عليها تعبير بجمع با اينكه مناسب بود بفرمايد عليهما که ذهب و فضة باشد براي شمول جميع طلاها و نقرهها و ساير اموال شود فِي نارِ جَهَنَّمَ که اشدّ جميع آتشها است حتي در بعض اخبار داريم اگر يك قطره از آتش جهنم را در درياها بريزند خشك ميشود و اگر يك لباس جهنم را در ميان زمين و آسمان نگاه دارند تمام اهل آنها را هلاك ميكند. | |||
جلد 8 - صفحه 214 | |||
فَتُكوي بِها داغ گذاشتن است چنانچه بعضي از حيوانات را مثل اسبهاي قيمتي را داغ ميگذاشتند جِباهُهُم جبهه پيشانيست که در باب سجده وضع جبهه ميگويند وَ جُنُوبُهُم جنب پهلو است پهلوي چپ و راست وَ ظُهُورُهُم ظهر كرده است و اينکه سه موضع را خداوند بيان فرموده ظاهرا براي اينست که از هر طرفي بايستند اهل محشر و اهل جهنم آنها را مشاهده كنند که اينها هستند که ذخيره كردند و انفاق نكردند اگر روبرو بايستند از جبهه ظاهر شود اگر از عقب بايستند از عقب ظاهر شود اگر از طرف راست و چپ بايستند از پهلوها ظاهر شود هذا ما كَنَزتُم لِأَنفُسِكُم مقول قول است و قائل بآن ممكن است خداوند باشد و اينکه احتمال بعيد است زيرا خداوند با آنها تكلم نميفرمايد وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا يَنظُرُ إِلَيهِم يَومَ القِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِم آل عمران آيه 71، و ممكن است پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم باشد بقرينه فبشرهم اينکه هم بعيد است زيرا بشارت بعذاب در دنيا است و خطاب فذوقوا بعد از گذاردن بجبهه و جنب و ظهر است، و ظاهر اينست که قائل ملائكه عذاب باشند بقرينه يحمي و تكوي که فاعل آن ملائكه هستند. | |||
فَذُوقُوا ما كُنتُم تَكنِزُونَ نتيجه و ثمره مال دنيا همين است بلي اگر از ممرّ حلال باشد و حقوق واجبه آن را اداء كند و بالاخص اگر انفاق في سبيل اللّه كند بهترين وسائل نجات و سعادت است و دنياي بلاغ است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 35)- کیفر ثروت اندوزان! در این آیه اشاره به یکی از مجازاتهای این گونه افراد در جهان دیگر کرده، میگوید: «روزی فرا خواهد رسید که (این سکّهها) را در آتش سوزان دوزخ داغ و گداخته کرده و پیشانی و پهلو و پشتشان را با آن داغ میکنند» (یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ). | |||
ج2، ص201 | |||
و در همین حال فرشتگان عذاب به آنها میگویند: «این همان چیزی است که برای خودتان اندوختید و به صورت کنز در آوردید» و در راه خدا به محرومان انفاق نکردید (هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ). | |||
«اکنون بچشید آنچه را برای خود اندوخته بودید» و عواقب شوم آن را دریابید (فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ). | |||
این آیه بار دیگر بر این حقیقت تأکید میکند که اعمال انسانها از بین نمیروند و همچنان باقی میمانند و همانها هستند که در جهان دیگر برابر انسان مجسم میشوند و مایه سرور و شادی و یا رنج و عذاب او میگردند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۶
ترجمه
التوبة ٣٤ | آیه ٣٥ | التوبة ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَوْمَ»: در روزی که. روزی را که. ظرف است برای (عذاب إلیمٍ) یا (یُعَذَّبُونَ) محذوف و یا مفعولبه (أُذْکُرْ) محذوف است. «تُکْوَی»: داغ میگردد. «جِبَاه»: جمع جِبْهَة، پیشانیها. «جنوب»: جمع جنب، پهلوها. «ظُهُور»: جمع ظَهْر، پشتها.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
ثُمَ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ... (۰)
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً... (۰) ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِيزُ... (۱) فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (۰)
تفسیر
- آيات ۳۵ - ۲۹، سوره توبه
- مراد از رسول در توصيف اهل كتاب به اينكه (( آنچه را كه خدا و رسول او حرام كرده اند حرام نمى دانند )) پيامبر اسلام (ص ) مى باشد
- واداشتن اهل كتاب به پرداخت جزيه مطابق با عدالت و انصاف است
- مراد از حق بودن دين ، و معناى توصيف اهل كتاب به عدم تدين به دين حق
- معناى (( جزيه )) و مقصود از صغار اهل كتاب در: (( ...و هم صاغرون ))
- معرفى (( عزير )) و بيان اينكه مراد يهود از اينكه گفتند (( عزير پسر خداست )) چه بوده است
- گفتار مسيحيان مبنى بر اينكه عيسى پسر خداست مشابه گفتار كفار در امم گذشته است
- معناى (( احبار )) و (( رهبان )) و اشاره به اينكه برخلاف نصارا، يهود جدا و واقعا معتقد به فرزندى عزير براى خدا نبوده اند
- اطاعت بدون قيد و شرط و بالاستقلال همان عبادت و پرستش است و مختص به خداى سبحان مى باشد
- لطافت تعبير از حال اهل كتاب به : (( يريدون ان يطفؤ وا نور الله بافواههم ))
- اراده الهى بر انتشار دين اسلام در عالم بشريت تعلق گرفته است .
- اشاره به اهميت اقتصاديات در نظام بشرى و وجه اينكه از ميان گناهان احبار و رهبان (( اكل مال به باطل )) ذكر شده است
- مواردى از تعديات مالى كشيشان
- حكم حرمت كنز و احتكار ذهب و فضه مخصوص به اهل كتاب نيست و معناى انفاق در راه خدا انفاق در مصالح و ضروريات دينى و اجتماعى است
- رواياتى در مورد قتال با اهلكتاب و رواياتى در مورد اينكه مجوس اهل كتاب هستند
- چند روايت در مورد معناى اينكه يهود و نصارا احبار و رهبان را ارباب گرفتند
- چند روايت در ذيل جمله : (( ليظهره على الدين كله )) و تفسير آن به ظهور حضرت مهدى(ع )
- رواياتى در ذيل آيه : (( والذين يكنزون تاذهب والفضة ... )) و استناد مستمر ابوذر به اين آيه شريفه در برابر عثمان و معاويه و گنجينه داران
- بررسى موضع ابوذر و بيان اينكه گفتار او نتيجه اجتهادش نبوده بلكه ماءخوذ از رسول الله (ص ) بوده است
- بيان فساد و ضعف دو روايتى كه در صدد مخدوش ساختن ابوذر است
- مفاسدى كه بر اندوختن و احتكار پول مترتب است
- در مواردى كه انفاق ، مستحب يا مباح است چرا بخل ورزيدن جائر نباشد؟
- نقش مبرات و مستحبات مالى در حفظ اساس حيات مجتمع دينى و ايجاد نظام اسلامى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ «35»
روزى كه آن طلاها و نقرهها، در آتش دوزخ گداخته مىشود و با آنها پيشانىها و پهلوها و پشتهاى آنان را داغ مىنهند، (فرشتگان عذاب به آنان مىگويند:) اين است آنچه براى خود اندوختيد (و به محرومان نداديد)، پس مزهى آنچه را كه مىاندوختيد بچشيد!
نکته ها
كلمهى «تكوى» از ريشه «كى»، به معناى چسباندن چيز داغ به اعضاى بدن است.
انتخاب اين سه موضع از بدن براى داغ نهادن، يا براى آن است كه گرما از اين سه نقطه زودتر به درون بدن سرايت مىكند، «1» يا براى اين است كه ثروتمندان با چهره به فقيران عبوس مىكنند، با پهلو بىاعتنايى و با كمر، پشت به آنان مىكنند، يا اينكه مراد از صورت، جلوى بدن است و مراد از كمر، عقب بدن و مقصود از پهلو، دو طرف بدن. يعنى كنايه از
«1». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 416
گداختن همهى بدن است.
امام صادق عليه السلام، با استناد به اين آيه، ترك زكات را از گناهان كبيره دانستهاند. «1»
در روايتى ابوذر مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله كنار كعبه دوبار فرمودند: «هم الأخسرون و ربّ الكعبة»، به خداى كعبه قسم! آنان زيانكارترين هستند. پرسيدم: پدر و مادرم فدايت! منظورتان چه كسانى است؟ فرمود: زراندوزان. «2»
پیام ها
1- خداوندى كه انسانها را به همان صورت اوّل زنده مىكند، مىتواند جمادات و طلا و نقره را هم به همان صورتِ دنيوى، حاضر سازد. «هذا»
2- كيفر وپاداش انسان در قيامت، با اعمال او در دنيا متناسب است. «هذا ماكنزتم»
3- يكى از ابزارهاى شكنجه در قيامت، اموال دنيوى است. «هذا ماكنزتم»
4- در قيامت، خداوند شيرينى مال و ثروت را از ذائقهى زراندوزان در مىآورد.
«فَذُوقُوا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ (35)
بعد شرح عذاب اليم را فرمايد:
يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ: روزى كه گداخته و سرخ كرده شود آن طلا و نقره در آتش جهنم. فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ: پس داغ كنند به آن مالهاى گداخته پيشانى مانعين زكات را. وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ: و پهلوهايشان و پشتهاى آنها را.
تبصره- علت تخصيص سه موضع وجوهى است:
1- چون اين اعضاء ثلاثه مجوف و به أدنى تألم، متأثر و تألمش نسبت به بدن اقوى و اشدّ است، به خلاف ساير اعضا؛ و اشاره به اين وجه است قول أبو ذر: بشّر الكافرين اهل الكنوز بكىّ فى الجباه و كىّ فى الجنوب و كىّ فى الظّهور حتّى يلتقى الحرّ فى اجوافهم.
2- چون مانع زكات فقير را بيند، جبههاش بهم، و از او دور و پشت به او نمايد.
3- داغ بر چهار جهت نمايند از جلو به پيشانى، و از عقب به پشت، و از چپ و راست دو طرف پهلو.
4- كمال حال بدن انسانى در جمال و قوتش باشد، اما جمال محلش وجه، و اعز اعضاء صورت پيشانى، زيرا حس مشترك در آن باشد. وقتى داغ بر
ج5، ص 78
جبهه واقع شد، جمال بالكليه زائل شود. اما قوت محلش پشت و پهلو، و داغ بر آن سبب فوت قوت خواهد بود، و گنج مال براى حصول جمال و قوت بواسطه اين تعذيب هر دو زوال يابد.
5- جبهه محل سجود و اقامه به حق نكردند و پهلو مقابل قلب كه تخليص معتقدات ننمودند و پشت محل اوزار كه وزر فقرا را متحمل شدند.
6- كنز مال موجب سه چيز كه هر يك در عضوى تأثير كند: 1- فرح قلب كه آثارش در جبهه ظاهر. 2- اغذيه متعدده سبب نفخ جنبين. 3- پوشيدن لباس فاخره باعث راستى قامت. پس چون مانعين زكات طلب تزين اعضاء ثلاثه را نمودند، لذا داغ بر آنها واقع شد.
و در موقع داغ نهادن به آنها گفته مىشود: هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ اين جزاى آنچه جمع كرديد مال را و أداى حق آن ننموديد و ذخيره براى خود نموديد. فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ: پس بچشيد عذاب را به سبب آنچه جمع نموديد.
طبرسى (رحمه الله) روايت نموده: فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله:
نيست بنده مالدارى كه اداى زكات آن را ننموده مگر آنكه جمع شود روز قيامت قطعات طلا و نقره و گداخته گردد در آتش جهنم، پس داغ كنند پيشانى و پهلوها و پشتش را تا خداى تعالى حكم فرمايد ميان بندگان در روز پنجاه هزار سال پس از آن راهش يا به بهشت است يا به جهنم.
ايضا ثوبان روايت نموده از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: من ترك كنزا مثّل له يوم القيمة شجاعا اقرع، له دبيبتان يتبعه يقول: ويلك ما انت؟ فيقول انا كنزك الّذى تركت بعدك فلا يزال يتبعه حتّى يلقمه يده فيقمصها ثمّ يتبعه ساير جسده.
يعنى: هر كس بگذارد گنجى را، ممثل شود روز قيامت مار عظيم زهردار، براى او دو شاخ است، پيروى كند آن شخص را، گويد: واى بر تو، كيستى؟ جواب دهد به قدرت الهى: من گنجى هستم كه گذاردى بعد از خود، پس هميشه ملازم با او، تا آنكه يك لقمه كند دست او را، پس فراگيرد او را و ببلعد. (نستجير باللّه من هذا العذاب المهين).
ج5، ص 79
على بن ابراهيم (رحمه الله) در معنى آيه فرموده: خداى تعالى حرام فرموده گنج طلا و نقره را، و امر نموده به انفاق در راه الهى و رضاى سبحانى «قال يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ ...» معتب غلام حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود: اين است و جز اين نيست كه وضع شده زكات به جهت امتحان اغنيا و كمك فقرا، و اگر مردم رد كنند زكات اموال خود را، باقى نماند فقير محتاجى و مستغنى شود به آنچه خدا براى او واجب نموده، بتحقيق مردم، فقير و محتاج نگردند و گرسنه و برهنه نباشند، مگر به گناه اغنيا، و حق است بر خداى تعالى اينكه منع فرمايد از رحمت خود كسى را كه منع نمايد حق الهى را در مالش، و قسم به ذاتى كه خلق فرمود مخلوقات را و بسط رزق نمود، كه بتحقيق ضايع و فاسد نشود مالى در صحرا و نه در دريا مگر به ترك زكات، و صيد نشود صيدى در صحرا و دريا مگر به ترك آن صيد تسبيح را، و بدرستى كه دوستترين مردم به خدا سخى الكف، و سخىتر مردم كسى است كه ادا نمايد زكات مالش را و بخل نكند به مؤمنين به آنچه خدا واجب فرموده در مالش.
عبرت- در طى حديث شريف نبوى صلّى اللّه عليه و آله حصّنوا اموالكم بالزّكاة. يكى از شارحين احاديث، حكايتى نقل نموده: وقتى يكى از دينداران و پرهيزكاران پس از اداى زكات مال عازم بيت اللّه گرديد، از شهر خود حركت نمود. در يكى از بلاد كه در سر راه بود نزول نموده، سردابى ديد، مردمان در آنجا تردد داشتند. براى وضو داخل سرداب شد، هميان خود را كه همراه داشت و مبلغى خطير از طلا در آن بود، آن را در گوشهاى نهاد. چون از وضو فارغ شد، هميان را فراموش نموده از آن مكان كوچ نمود. چون دور شد، يادش آمد، و معاودت ممكن نبود. پس متوجه درگاه الهى شد عرض كرد: الهى، تو ما را امر نمودى به زكات و آن را احصار مال ما قراردادى، و از حضرت رسول تو به ما رسيده كه حصّنوا اموالكم بالزّكاة: بنابراين مال مرا حفظ فرما.
حق تعالى مال او را بدين گونه محفوظ داشت كه بعد از رفتن او، اهل بلد هر وقت خواستند داخل سرداب شوند هميان به نظر آنها مارى عظيم نمودار شد.
ج5، ص 80
آخر الامر از خوف آسيب مار، غار را مسدود نمودند تا صاحب هميان از سفر مراجعت، هر چه جستجوى غار نمود آن را نيافت. احوال پرسيد، گفتند: اينجا سردابى هست، لكن مارى عظيم در آن باشد. لذا آن را مسدود نموديم. گفت:
آن مار از من است، اينجا مانده. مردمان آن را نفهميده، حمل بر جنون او كردند.
گفت: اكنون درب آن را باز كنيد تا مطلب مكشوف شود. چون باز نمودند، هميان را مشاهده كردند. حقيقت را پرسيدند، صاحب مال سرگذشت خود را بيان نموده، اهل شهر تعجب و از عقيده او متنبه شدند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (34) يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ (35)
ترجمه
اى آنانكه ايمان آورديد همانا بسيارى از علماء يهود و عباد نصارى هر آينه ميخورند مالهاى مردم را بباطل و بازميدارند از راه خدا و آنانكه دفينه مىكنند طلا و نقره را و انفاق نمىكنند آنرا در راه خدا پس مژده ده آنها را بعذابى دردناك
روز كه افروخته شود آنها در آتش جهنم پس داغ كرده شود بآنها پيشانيهاشان و پهلوهاشان و پشتهاشان اينست آنچه دفينه كرديد براى خودتان پس بچشيد آنچه را كه بوديد دفينه ميكرديد.
تفسير
احبار جمع حبر بمعنى عالم است و در علماء يهود استعمال ميشود و رهبان جمع راهب بمعنى عابد است و در روحانيون نصارى شايع شده و بسيارى از اين دو فرقه از رشوه در احكام و وساطتهاى بيجا و تخفيف شرايع و امثال اينها ارتزاق مينمايند و مانع ميشوند از آنكه مردم عوام از اين دو ملت قبول اسلام نمايند چون اسلام مردم بر ضرر دنيوى آنها تمام ميشود و غالبا منافع ساليانه آنها كه از طرق حرام بدست آورده اند زائد بر مخارج آنها است لذا ذخيره مينمايند و همچنين مسلمانانيكه انفاق نميكنند از اموال خود مقدار واجب را از زكوة و خمس و ساير مصارف واجبه و ذخيره و دفينه
جلد 2 صفحه 577
مينمايند طلا و نقره را بايد آنها را بشارت داد بعذاب دردناك و لفظ بشارت كه مراد از آن اخبار است براى طعنه بآنها است كه انتظار خير از آنمال داشتند و ضمير در لا ينفقونها راجع بكنوز است كه از يكنزون مستفاد ميشود و روز عذاب قيامت است كه پولهاى طلا و نقره ذخيره شده را در آتش جهنم داغ مىكنند و بر پيشانىهاى گره زده بر روى فقير و مستحق و بر پهلوهاى منحرف از آنها و پشتهائى كه بايشان نمودهاند مىنهند و ميگويند اينها همانست كه براى خودتان ذخيره نموده بوديد در دنيا بچشيد لذّت آنها را در امالى از پيغمبر (ص) روايت نموده كه چون اين آيه نازل شد فرمود هر مالى كه زكوة آن داده شده است كنز نيست اگر چه زير زمين باشد و هر مالى كه زكوة آن داده نشده است كنز است اگر چه روى زمين باشد و در بعضى از روايات بدو هزار درهم و در بعضى بچهار هزار تقدير شده و شايد تفاوت بحسب حال اشخاص و بلاد و ازمان باشد و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ يُحمي عَلَيها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوي بِها جِباهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم هذا ما كَنَزتُم لِأَنفُسِكُم فَذُوقُوا ما كُنتُم تَكنِزُونَ (35)
روزي که سرخ ميكنند اينکه طلاها و نقرهها را در آتش جهنم و داغ ميكنند صورتهاي آنها را و پهلوهاي آنها را و گردههاي آنها را پس بچشيد آنچه را که ذخيره و زير خاك ميكرديد.
يَومَ يُحمي حمأ شدت حرارت است مثل آهن سرخ كرده و اشاره بروز قيامت است و اينکه حمله بيان عذاب اليم است در آيه سابقه، و مفتوح بودن يوم براي اينست که غير منصرف است چون بدون الف و لام و تنوين و اضافه است عليها تعبير بجمع با اينكه مناسب بود بفرمايد عليهما که ذهب و فضة باشد براي شمول جميع طلاها و نقرهها و ساير اموال شود فِي نارِ جَهَنَّمَ که اشدّ جميع آتشها است حتي در بعض اخبار داريم اگر يك قطره از آتش جهنم را در درياها بريزند خشك ميشود و اگر يك لباس جهنم را در ميان زمين و آسمان نگاه دارند تمام اهل آنها را هلاك ميكند.
جلد 8 - صفحه 214
فَتُكوي بِها داغ گذاشتن است چنانچه بعضي از حيوانات را مثل اسبهاي قيمتي را داغ ميگذاشتند جِباهُهُم جبهه پيشانيست که در باب سجده وضع جبهه ميگويند وَ جُنُوبُهُم جنب پهلو است پهلوي چپ و راست وَ ظُهُورُهُم ظهر كرده است و اينکه سه موضع را خداوند بيان فرموده ظاهرا براي اينست که از هر طرفي بايستند اهل محشر و اهل جهنم آنها را مشاهده كنند که اينها هستند که ذخيره كردند و انفاق نكردند اگر روبرو بايستند از جبهه ظاهر شود اگر از عقب بايستند از عقب ظاهر شود اگر از طرف راست و چپ بايستند از پهلوها ظاهر شود هذا ما كَنَزتُم لِأَنفُسِكُم مقول قول است و قائل بآن ممكن است خداوند باشد و اينکه احتمال بعيد است زيرا خداوند با آنها تكلم نميفرمايد وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا يَنظُرُ إِلَيهِم يَومَ القِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِم آل عمران آيه 71، و ممكن است پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم باشد بقرينه فبشرهم اينکه هم بعيد است زيرا بشارت بعذاب در دنيا است و خطاب فذوقوا بعد از گذاردن بجبهه و جنب و ظهر است، و ظاهر اينست که قائل ملائكه عذاب باشند بقرينه يحمي و تكوي که فاعل آن ملائكه هستند.
فَذُوقُوا ما كُنتُم تَكنِزُونَ نتيجه و ثمره مال دنيا همين است بلي اگر از ممرّ حلال باشد و حقوق واجبه آن را اداء كند و بالاخص اگر انفاق في سبيل اللّه كند بهترين وسائل نجات و سعادت است و دنياي بلاغ است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 35)- کیفر ثروت اندوزان! در این آیه اشاره به یکی از مجازاتهای این گونه افراد در جهان دیگر کرده، میگوید: «روزی فرا خواهد رسید که (این سکّهها) را در آتش سوزان دوزخ داغ و گداخته کرده و پیشانی و پهلو و پشتشان را با آن داغ میکنند» (یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ).
ج2، ص201
و در همین حال فرشتگان عذاب به آنها میگویند: «این همان چیزی است که برای خودتان اندوختید و به صورت کنز در آوردید» و در راه خدا به محرومان انفاق نکردید (هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ).
«اکنون بچشید آنچه را برای خود اندوخته بودید» و عواقب شوم آن را دریابید (فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ).
این آیه بار دیگر بر این حقیقت تأکید میکند که اعمال انسانها از بین نمیروند و همچنان باقی میمانند و همانها هستند که در جهان دیگر برابر انسان مجسم میشوند و مایه سرور و شادی و یا رنج و عذاب او میگردند.
نکات آیه
۱ - دفینه هاى زراندوزان در قیامت وبال گردن و ابزارى براى شکنجه و عذاب آنان، خواهد گشت. (و الذین یکنزون الذهب و الفضة ... یوم یحمى علیها فى نار جهنم فتکوى بها جباههم)
۲ - گنجینه هاى ثروت اندوزان را، جهت نقره داغ کردن آنان، با آتش دوزخ خواهند گداخت. (یوم یحمى علیها فى نار جهنم فتکوى بها جباههم) «احماء» مصدر «یحمى» یعنى چیزى را به شدت حرارت دادن و ضمیر مؤنث «علیها» به «الذهب» و «الفضة» برمى گردد البته به اعتبار دنانیر و دراهم و «یکوى» از ماده «کىّ» و کىّ به معناى چسباندن چیزى داغ به عضو بدن است.
۳ - پیشانى، پهلو و پشت کنزاندوزان را در دوزخ با طلاها و نقره هاى گداخته، داغ خواهند کرد. (فى نار جهنم فتکوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم)
۴ - سرزنش خداوند از زراندوزان در دوزخ، همراه با شکنجه کردن آنان به وسیله اندوخته هایشان (هذا ما کنزتم لأنفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون)
۵ - طلاها و نقره هاى گداخته شده در آتش دوزخ، تجسمى از گنجینه شدن آنها در دنیا توسط کنزاندوزان (الذین یکنزون الذهب و الفضة ... یوم یحمى علیها ... هذا ما کنزتم لأنفسکم)
۶ - عذابهاى اخروى، تجسم اعمال انسان در دنیا (هذا ما کنزتم لأنفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون)
۷ - شکنجه دوزخیان با طلا و نقره گداخته، از عذابهاى دردناک جهنم است. (و الذین یکنزون الذهب ... فبشرهم بعذاب ألیم. یوم یحمى علیها فى نار جهنم)
روایات و احادیث
۸ - از امام صادق (ع) [ضمن حدیثى در توضیح گناهان کبیره] روایت شده است: « ... و منع الزکاة المفروضة لأن اللّه عز و جل یقول: یوم یحمى علیها فى نار جهنم فتکوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم ... ;[۱] ... از جمله گناهان کبیره، منع زکات واجب است; زیرا خداى عزوجل مى فرماید: روزى که آن [زر و سیم]را با آتش دوزخ مى گدازند و پیشانى، پهلو و پشت آنان را داغ مى زنند و مى گویند این است آنچه براى خود اندوختید ... ».
موضوعات مرتبط
- ثروت اندوزان: ابزار عذاب ثروت اندوزان ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ ; ثروت اندوزان در جهنم ۲، ۳، ۴، ۵ ; ثروت اندوزان در قیامت ۱ ; سرزنش ثروت اندوزان ۴ ; سوزاندن پشت ثروت اندوزان ۳ ; سوزاندن پهلوى ثروت اندوزان ۳ ; سوزاندن پیشانى ثروت اندوزان ۳ ; گنجهاى ثروت اندوزان ۱، ۲، ۴
- جهنم: عذاب جهنم ۷
- جهنمیان: شکنجه جهنمیان ۷
- خدا: سرزنشهاى خدا ۴
- زکات: عذاب مانعان از زکات ۸ ; گناه ممانعت از زکات ۸
- عذاب: ابزار عذاب ۷ ; عذاب اخروى ۶ ; عذاب با نقره داغ ۲، ۳، ۵، ۷ ; عذاب دردناک ۷ ; مراتب عذاب ۷
- عمل: تجسم عمل ۵، ۶
- کنز: کیفر اخروى کنز ۱
- گناهان کبیره: ۸
منابع
- ↑ اصول کافى، ج ۲، ص ۲۸۷، ح ۲۴ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۱۴، ح ۱۳۵.