گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۳: خط ۵۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۵۳ </center>


==مراد از ولايت شيطان در جمله: «افتخذونه و ذريته اولياء من دونى وهم لكم عدو»==
==معنای پرهیز از پذیرفتن ولايت شيطان، در آیه شریفه==


«'''افتخذونه و ذريته اولياء من دونى و هم لكم عدو'''» - اين جمله تقرير بر ما حصل واقعه ابليس وآدم است كه به استفهام انكارى تعبير شده است ، و معنايش اين است : نتيجه اى كه مى توانيد از داستان آدم و ابليس بگيريد اين است كه نبايد ابليس وذريه اورا اولياى خود بگيريد، چون آنها دشمنان شما بنى نوع بشرند.  
«'''أفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَتَهُ أولِيَاءَ مِن دُونِى وَ هُم لَكُم عَدُوٌّ'''» - اين جمله، تقرير بر ماحصل واقعه ابليس و آدم است، كه به استفهام انكارى تعبير شده است، و معنايش اين است: نتيجه اى كه مى توانيد از داستان آدم و ابليس بگيريد، اين است كه: نبايد ابليس و ذرّيه او را اولياى خود بگيريد. چون آن ها دشمنان شما بنى نوع بشرند.  


و بنابراين ، پس مراد از ولايت ، ولايت اطاعت خواهد بود، چون كفار شيطانها را در آنچه كه به سويش ‍ دعوت مى كنند اطاعت مى كنند، وخدا را در آنچه به سويش مى خواند اطاعت نمى كنند. همه مفسرين نيز آيه را اينطور تفسير كرده اند.
و بنابراين، پس مراد از «ولايت»، ولايت اطاعت خواهد بود. چون كفار شيطان ها را در آنچه كه به سويش ‍ دعوت مى كنند، اطاعت مى كنند، و خدا را در آنچه به سويش مى خواند، اطاعت نمى كنند. همه مفسران نيز، آيه را اين طور تفسير كرده اند.


و بعيد هم نيست كه مراد از ولايت ، ولايت ملك وتدبير باشد كه عبارت ديگر ربوبيت است ، زيرا بت پرستان همانطور كه ملائكه را به طمع خيرشان مى پرستيدند، جن را نيز به خاطر ترس از شرشان مى پرستيدند، وخدا هم كه تصريح كرده كه ابليس از جن است ، و داراى ذريه اى است، و ضلالت آدمى در راه سعادتش و همچنين همه بدبختی هاى ديگرش همه به اغواى شيطان است.  
و بعيد هم نيست كه مراد از «ولايت»، ولايت ملك و تدبير باشد كه عبارت ديگر ربوبيت است. زيرا بت پرستان، همان طور كه ملائكه را به طمع خيرشان مى پرستيدند، جنّ را نيز به خاطر ترس از شرشان مى پرستيدند، و خدا هم كه تصريح كرده كه ابليس از جنّ است، و داراى ذريه اى است، و ضلالت آدمى در راه سعادتش و همچنين همه بدبختی هاى ديگرش، همه به اغواى شيطان است.  


پس با در نظر گرفتن اين جهات ، معناى آيه چنين مى شود: آيا باز هم او و ذريه اورا اولياء و آلهه وارباب خود مى گيريد وبه جاى من آنها را مى پرستيد وبه سويشان تقرب مى جوييد، با اين كه دشمنان شمايند؟
پس با در نظر گرفتن اين جهات، معناى آيه چنين مى شود: آيا باز هم او و ذرّيه او را اولياء و آلهه و ارباب خود مى گيريد و به جاى من، آن ها را مى پرستيد و به سويشان تقرب مى جوييد، با اين كه دشمنان شمايند؟


مؤيد اين معنا آيه بعدى است ، زيرا شاهد اينكه خدا در خلقت ، شيطان ها را شاهد نگرفت مناسب با نداشتن ولايت تدبيرست ، نه ، نداشتن ولايت اطاعت ، و اين پر واضح است.
مؤيد اين معنا، آيه بعدى است. زيرا شاهد اين كه خدا در خلقت، شيطان ها را شاهد نگرفت، مناسب با نداشتن ولايت تدبيرست، نه، نداشتن ولايت اطاعت، و اين پر واضح است.


خداوند آيه مورد بحث را با تقبيح مشركين در قائل شدن به ولايت شيطانها ختم نموده وفرموده ((بئس للظالمين بدلا((، چون عمل مشركين در حقيقت همان بدل گرفتن شياطين است به جاى خدا، و چقدر اين كار زشت است و هيچ صاحب خردى مرتكب آن نمى شود. و به منظور روشن تر كردن اين زشتى التفاتى به كار برده، يعنى فرموده: ((من دونى (( با اينكه جا داشت كه بر اساس سياق صدر آيه كه فرموده بود ((و اذ قلنا(( بفرمايد: ((من دوننا((، همچنانكه همين التفات را قبل از اين در جمله ((عن امر ربه (( به كار برده و نفرموده ((عن امرنا».
خداوند آيه مورد بحث را با تقبيح مشركان در قائل شدن به ولايت شيطان ها ختم نموده و فرموده: «بِئسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً». چون عمل مشركان در حقيقت، همان بدل گرفتن شياطين است به جاى خدا، و چقدر اين كار زشت است و هيچ صاحب خردى مرتكب آن نمى شود. و به منظور روشن تر كردن اين زشتى، التفاتى به كار برده. يعنى فرموده: «مِن دُونِى»، با اين كه جا داشت كه بر اساس سياق صدر آيه كه فرموده بود: «وَ إذ قُلنَا»، بفرمايد: «مِن دُونِنَا»، همچنان كه همين التفات را قبل از اين، در جمله «عَن أمرِ رَبِّه» به كار برده و نفرموده «عَن أمرِنَا».


در اينكه چرا امر به ملائكه شامل ابليس هم شده با اينكه اواز جن بوده ، ونيز در اينكه چطور ابليس ذريه پيدا كرده ، مفسرين بحثهايى عنوان كرده اند كه پاره اى از اقوال آنها را در تفسير سوره اعراف نقل كرديم.
در اين كه چرا امر به ملائكه، شامل ابليس هم شده، با اين كه او از جن بوده، و نيز در اين كه چطور ابليس ذريه پيدا كرده، مفسران، بحث هايى عنوان كرده اند كه پاره اى از اقوال آن ها را در تفسير سوره «اعراف» نقل كرديم.


«'''ما اشهدتهم خلق السماوات والارض و لاخلق انفسهم وما كنت متخذ المضلين عضدا'''»:
«'''مَا أشهَدتُهُم خَلقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ وَ لَا خَلقَ أنفُسِهِم وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّينَ عَضُداً'''»:


از ظاهر سياق بر مى آيد كه دوضمير جمع ((اشهدتهم (( و((انفسهم ((به ابليس وذريه اش برمى گردد،
از ظاهر سياق بر مى آيد كه دو ضمير جمع «أشهَدتُهُم» و «أنفُسِهِم»، به ابليس و ذريه اش بر مى گردد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۵۴ </center>
و منظور از ((اشهاد(( احضار واعلام بالعيان است ، همچنانكه مشهور به معناى معاينه حضورى به چشم خود ديدن است. و ((عضد(( به معناى ما بين مرفق وشانه آدمى است كه به طور استعاره در ياور نيز به كار مى رود همچنانكه در كلمه ((يد(( نيز اين استعاره معمول است ، ودر اينجا همين معناى استعارهاى مقصود است.
و منظور از «اشهاد»، احضار و اعلام بالعيان است، همچنان كه «مشهور» به معناى معاينه حضورى به چشم خود ديدن است. و «عضد»، به معناى مابين مرفق و شانه آدمى است، كه به طور استعاره، در ياور نيز به كار مى رود. همچنان كه در كلمه «يد» نيز، اين استعاره معمول است. و در اين جا، همين معناى استعاره اى مقصود است.


دو برهان كه در آيه «ما اشهدتهم خلق السماوات و الارض...» براى نفى ولايت ابليس و ذرية اش اقامه شده است
==اقامه دو برهان در آيه شریفه، براى نفى ولايت ابليس و ذرّيه او==


اين آيه در نفى ولايت ابليس وذريه اش مشتمل بر دوبرهان است : اول اينكه ولايت تدبير امور هر چيزى موقوف است بر اينكه دارنده ولايت احاطه علمى به آن امور داشته باشد، آنهم به تمام معناى احاطه ، آن جهتى كه از آن جهت تدبير امور آن را مى كند و روابط داخلى وخارجى كه ميان آن چيز وآن امور است ، ومبدأ آن چيز ومقارناتش وبه آنچه منتهى مى شود همه را بداند كه معلوم است كه چنين احاطه اى مستلزم احاطه داشتن به تمامى اجزاى عالم است ، چون اجزاى عالم همه به هم مربوط اند.
اين آيه در نفى ولايت ابليس وذريه اش مشتمل بر دوبرهان است : اول اينكه ولايت تدبير امور هر چيزى موقوف است بر اينكه دارنده ولايت احاطه علمى به آن امور داشته باشد، آنهم به تمام معناى احاطه ، آن جهتى كه از آن جهت تدبير امور آن را مى كند و روابط داخلى وخارجى كه ميان آن چيز وآن امور است ، ومبدأ آن چيز ومقارناتش وبه آنچه منتهى مى شود همه را بداند كه معلوم است كه چنين احاطه اى مستلزم احاطه داشتن به تمامى اجزاى عالم است ، چون اجزاى عالم همه به هم مربوط اند.
۱۴٬۰۳۰

ویرایش