گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۲: خط ۳۲:


==تجسم گناهان كوچك و بزرگ و وحشت گنهكاران در قيامت ==
==تجسم گناهان كوچك و بزرگ و وحشت گنهكاران در قيامت ==
«'''و يقولون يا ويلتنا مال هذا الكتاب لايغادر صغيرة و لاكبيرة الا احصيها'''»- دو كلمه ((صغيرة (( و ((كبيرة (( وصفاند كه در جاى موصوف خود كه همان خطيئه ويا معصيت ويا زشتكارى و امثال آن است نشسته اند.
«'''وَ يَقُولُونَ يَا وَيلَتَنَا مَا لِ هَذَا الكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً إلَّا أحصَيهَا'''»- دو كلمه «صغيرة» و «كبيرة»، وصف اند كه در جاى موصوف خود، كه همان خطيئه و يا معصيت و يا زشتكارى و امثال آن است، نشسته اند.


و اينكه گفتند: واى بر ما اين چه كتابى است كه هيچ كوچك وبزرگى را فروگذار نكرده وهمه را شمرده است خود اظهار وحشت وفزع از تسلط كتاب در احصاء وشمردن گناهان ويا تسلطش بر مطلق حوادث واز آن جمله گناهان است ، كه اين اظهار وحشت را به صورت استفهام تعجبى اداء كرده اند،
و اين كه گفتند: واى بر ما، اين چه كتابى است كه هيچ كوچك و بزرگى را فروگذار نكرده و همه را شمرده است، خود اظهار وحشت و فزع از تسلط كتاب در احصاء و شمردن گناهان و يا تسلطش بر مطلق حوادث و از آن جمله گناهان است، كه اين اظهار وحشت را به صورت استفهام تعجبى اداء كرده اند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۵۲ </center>
و از آن به دست مى آيد كه چرا اول صغيره را گفتند بعد كبيره را با اينكه جا داشت بگويند: هيچ گناه بزرگ و ((هيچ گناه كوچكى را هم فرو گذار نكرده (( چون در كلام مثبت وقتى مطلب را ترقى مى دهند از بزرگ گرفته به كوچك ختم مى كنند. و وجه آن اين مى باشد - و خدا داناتر است - كه هيچ گناه كوچكى را به خاطر اينكه كوچك است ، و مهم نيست، از قلم نينداخته، و هيچ گناه بزرگى را به خاطر اينكه واضح است، وهمه مى دانند فروگذار نكرده. و چون مقام، مقام تعجب است مناسب اين است كه از كوچكتر شروع شود.
و از آن به دست مى آيد كه چرا اول صغيره را گفتند، بعد كبيره را. با اين كه جا داشت بگويند: هيچ گناه بزرگ و «هيچ گناه كوچكى را هم فرو گذار نكرده». چون در كلام مثبت وقتى مطلب را ترقى مى دهند، از بزرگ گرفته، به كوچك ختم مى كنند.  


«'''و وجدوا ما عملوا حاضرا'''» - از ظاهر سياق برمى آيد كه جمله مورد بحث مطلب تازهاى باشد نه عطف تفسير براى جمله ((لايغادر صغيرة و لا كبيرة ((
و وجه آن، اين مى باشد - و خدا داناتر است - كه: هيچ گناه كوچكى را به خاطر اين كه كوچك است و مهم نيست، از قلم نينداخته، و هيچ گناه بزرگى را به خاطر اين كه واضح است، و همه مى دانند، فروگذار نكرده. و چون مقام، مقام تعجب است، مناسب اين است كه از كوچكتر شروع شود.


وبنابراين ، از آن برمى آيد كه آنچه را حاضر نزد خود مى يابند خود اعمال است ، كه هر يك به صورت مناسب خود مجسم مى شود نه كتاب اعمال ونوشته شده آنها، همچنان كه از امثال آيه ((يا ايها الذين كفروا لا تعتذروا اليوم انما تجزون ما كنتم تعملون (( نيز همين معنا استفاده مى شود.  
«'''وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً'''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه جمله مورد بحث، مطلب تازه اى باشد، نه عطف تفسير براى جمله «لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً».


و جمله «و لا يظلم ربك احدا» نيز كه در ذيل آيه مورد بحث است همين معنا را تاييد می كند چون ظلم نكردن بنا بر تجسم اعمال روشن تر است ، زيرا وقتى پاداش انسان خود كرده هاى او باشد واحدى در آن دخالت نداشته باشد ديگر ظلم معنا ندارد - دقت فرمائيد.
و بنابراين، از آن بر مى آيد كه آنچه را حاضر نزد خود مى يابند، خود اعمال است، كه هر يك به صورت مناسب خود مجسم مى شود، نه كتاب اعمال و نوشته شده آن ها. همچنان كه از امثال آيه: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَعتَذِرُوا اليَومَ إنَّمَا تُجزَونَ مَا كُنتُم تَعمَلُونَ» نيز، همين معنا استفاده مى شود.  


«'''وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلا إِبْلِيس ‍ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ...'''»:
و جمله: «وَ لَا يَظلِمُ رَبُّكَ أحَداً» نيز، كه در ذيل آيه مورد بحث است، همين معنا را تأييد می كند. چون ظلم نكردن بنابر تجسم اعمال روشن تر است. زيرا وقتى پاداش انسان خود كرده هاى او باشد و احدى در آن دخالت نداشته باشد، ديگر ظلم معنا ندارد - دقت فرمایيد.


در اين جمله براى بار دوم ماجراى ميان خدا وابليس را ياد آورى مى كند. آن زمان كه به ملائكه دستور داد تا بر آدم پدر آنان ، سجده كنند، همه سجده كردند مگر ابليس كه از جن بود پس از امر پروردگارش تمرد كرد.
«'''وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلا إِبْلِيس كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ...'''»:


و معناى آن اين است كه : به ياد آر اين واقعه را تا براى مردم روشن شود كه ابليس - كه از جن بود - و همچنين ذريه اودشمنان ايشانند وخير ايشان را نمى خواهند، پس سزاوار نيست كه فريب اورا كه لذات مادى دنيا وشهوات ، ونيز اعراض از ياد خدا را براى ايشان زينت مى دهد بخورند. ونيز سزاوار نيست كه اورا اطاعت كنند، وبه سوى باطلى كه او دعوتشان مى كند قدم نهند.
در اين جمله، براى بار دوم ماجراى ميان خدا و ابليس را يادآورى مى كند. آن زمان كه به ملائكه دستور داد تا بر آدم پدر آنان، سجده كنند. همه سجده كردند، مگر ابليس كه از جن بود. پس از امر پروردگارش تمرد كرد.
 
و معناى آن اين است كه: به ياد آر اين واقعه را تا براى مردم روشن شود كه ابليس - كه از جن بود - و همچنين ذريه او، دشمنان ايشانند و خير ايشان را نمى خواهند. پس سزاوار نيست كه فريب او را كه لذات مادى دنيا و شهوات، و نيز اعراض از ياد خدا را براى ايشان زينت مى دهد، بخورند. و نيز سزاوار نيست كه او را اطاعت كنند، و به سوى باطلى كه او دعوتشان مى كند، قدم نهند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۵۳ </center>
==مراد از ولايت شيطان در جمله: «افتخذونه و ذريته اولياء من دونى وهم لكم عدو»==
==مراد از ولايت شيطان در جمله: «افتخذونه و ذريته اولياء من دونى وهم لكم عدو»==


۱۳٬۹۷۷

ویرایش