گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۶: خط ۴۶:


==جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مى شود ==
==جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مى شود ==
در اين كلام با همه اختصارش قيودى است كه از تفصيل نهضت آنان و جزئيات آن در ابتداى امر خبر مى دهد، مثلااز قيد ((و ربطنا على قلوبهم (( فهميده مى شود كه گفتار بعديشان را كه گفتند: ((ربنا رب السموات و الارض ...(( از مشركين پنهان نمى داشته اند، بلكه علنى در ميان آنان مى گفتند، در موقعيتى مى گفتند كه دل شير در آن آب مى شد، و از وحشت دلها به لرزه درمى آمده ، پوست بدنها جمع مى شده ، در ميان جمعى از دشمنان اظهار مى داشتند كه مى دانستند دنبال اظهاراتشان خونريزى وعذاب وشكنجه وتطميع در كار است.
در اين كلام با همه اختصارش، قيودى است كه از تفصيل نهضت آنان و جزئيات آن در ابتداى امر خبر مى دهد. مثلا از قيد «وَ رَبَطنَا عَلَى قُلُوبِهِم» فهميده مى شود كه گفتار بعدی شان را كه گفتند: «رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاواتِ وَ الأرض...» از مشركان پنهان نمى داشته اند، بلكه علنى در ميان آنان مى گفتند. در موقعيتى مى گفتند كه دل شير در آن آب مى شد، و از وحشت دل ها به لرزه در مى آمده، پوست بدن ها جمع مى شده، در ميان جمعى از دشمنان اظهار مى داشتند كه مى دانستند دنبال اظهاراتشان، خونريزى وعذاب و شكنجه و تطميع در كار است.


واز قيد، ((اذ قاموا فقالوا(( استفاده مى شود كه اين عده از جوانان ابتداى مخالفتشان در مجلسى بوده كه دستور به عبادت وپرستش بتها از آنجا صادر مى شده واعضاى آن محفل مردم را مجبور به بت پرستى نموده از عبادت خدا باز مى داشتند وحتى استفاده مى شود كه خداپرستان را شكنجه وآزار هم مى كردند، مى كشتند، عذاب مى دادند، حال اين مجلس يا مجلس سلطان بوده يا مجلسى كه از وزراء سلطان تشكيل مى شده ، ويا مجلس عمومى بوده است ، على اى حال اين چند جوان برمى خيزند، وعلنا مخالفت خود را اعلام داشته از آن مجلس بيرون مى آيند، واز مردم شهر كناره گيرى مى كنند، ودر حالى اين قيام را كردند كه در خطر عظيمى بودند، از هر سومردم به ايشان حمله ور شدند، چون در آيه شريفه دارد كه به غار پناهنده شدند، و فرموده : ((واذ اعتزلتموهم وما يعبدون الااللّه فاووا الى الكهف - و چون از ايشان وآنچه كه به غير خدا مى پرستيدند كناره گيرى نموديد، به غار پناهنده شويد((
و از قيد «إذ قَامُوا فَقَالُوا» استفاده مى شود كه اين عده از جوانان، ابتداى مخالفتشان در مجلسى بوده كه دستور به عبادت و پرستش بت ها از آن جا صادر مى شده و اعضاى آن محفل، مردم را به بت پرستى مجبور نموده، از عبادت خدا باز مى داشتند و حتى استفاده مى شود كه خداپرستان را شكنجه و آزار هم مى كردند، مى كشتند، عذاب مى دادند.


واين خود مؤيد رواياتى است كه در داستان اصحاب كهف آمده وبه زودى خواهد آمد كه اصلا شش نفر از آنان جزء خواص سلطان بوده اند وشاه در امور خود با آنان مشورت مى كرده ، همانها بودند كه از مجلسش ‍ برخاسته اعلان اعتقاد به توحيد نموده هر شريكى را از خدا نفى كردند.
حال اين مجلس، يا مجلس سلطان بوده، يا مجلسى كه از وزراء سلطان تشكيل مى شده، و يا مجلس عمومى بوده است. على أىّ حال، اين چند جوان بر مى خيزند، و علنا مخالفت خود را اعلام داشته، از آن مجلس بيرون مى آيند، و از مردم شهر كناره گيرى مى كنند، و در حالى اين قيام را كردند كه در خطر عظيمى بودند، از هر سو مردم به ايشان حمله ور شدند. چون در آيه شريفه دارد كه به غار پناهنده شدند، و فرموده: «وَ إذ اعتَزَلتُمُوهُم وَ مَا يَعبُدُونَ إلّا اللّهُ فَأوُوا إلَى الكَهف: و چون از ايشان و آنچه كه به غير خدا مى پرستيدند، كناره گيرى نموديد، به غار پناهنده شويد».
 
و اين، خود مؤيد رواياتى است كه در داستان اصحاب كهف آمده و به زودى خواهد آمد كه اصلا شش نفر از آنان جزء خواص سلطان بوده اند و شاه در امور خود با آنان مشورت مى كرده، همان ها بودند كه از مجلسش برخاسته، اعلان اعتقاد به توحيد نموده، هر شريكى را از خدا نفى كردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۱ </center>
واين با مضمون رواياتى كه مى گويد اصحاب كهف ايمان خود را پنهان مى داشتند وبا تقيه رفتار مى كردند منافاتى ندارد، زيرا ممكن است عمرى اين چنين بسر برده وسپس به طور ناگهانى تقيه را شكسته ايمان به توحيد را اعلام نموده از مردم خود كناره گيرى نمودند، و ديگر مجالى برايشان نمانده كه تظاهر به ايمان بكنند، زيرا اگر چنين مجالى بود قطعا كشته مى شدند.
و اين با مضمون رواياتى كه مى گويد اصحاب كهف ايمان خود را پنهان مى داشتند و با تقيه رفتار مى كردند، منافاتى ندارد. زيرا ممكن است عمرى اين چنين به سر برده و سپس به طور ناگهانى تقيه را شكسته، ايمان به توحيد را اعلام نموده، از مردم خود كناره گيرى نمودند، و ديگر مجالى برايشان نمانده كه تظاهر به ايمان بكنند. زيرا اگر چنين مجالى بود، قطعا كشته مى شدند.


و چه بسا احتمال داده اند، كه مراد از قيام اصحاب كهف قيامشان براى يارى حق بوده ، واينكه گفته اند ((ربنا رب السموات والارض (( گفتارى بوده كه در دل زمزمه مى كرده اند. وجمله ((و اذ اعتزلتموهم (( گفتار ايشان در هنگام خروجشان از شهر بوده . ويا ممكن است مقصود از قيامشان قيام براى خدا باشد، وهمه اقوالى كه از ايشان نقل شده گفتگوهايى بوده ميان خودشان كه بعد از بيرون شدن از شهر ودور شدن از مردم به ميان آورده اند. وبنابر دووجهى كه ذكر شد منظور از ربط بر قلوب ايشان ، اين است كه ايشان از عاقبت بيرون شدن از ميان مردم وفرار از شهر ودورى از مردم نهراسيده اند.
و چه بسا احتمال داده اند، كه مراد از قيام اصحاب كهف قيامشان براى يارى حق بوده، و اين كه گفته اند: «رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاواتِ وَ الأرض»، گفتارى بوده كه در دل زمزمه مى كرده اند. و جملۀ «وَ إذ اعتَزَلتُمُوهُم»، گفتار ايشان در هنگام خروجشان از شهر بوده. و يا ممكن است مقصود از قيامشان، قيام براى خدا باشد، و همه اقوالى كه از ايشان نقل شده، گفتگوهايى بوده ميان خودشان كه بعد از بيرون شدن از شهر و دور شدن از مردم به ميان آورده اند. و بنابر دو وجهى كه ذكر شد، منظور از «ربط بر قلوب ايشان»، اين است كه ايشان از عاقبت بيرون شدن از ميان مردم و فرار از شهر و دورى از مردم نهراسيده اند.


وليكن از دو وجه مذكور، وجه اولى روشن تر است .
وليكن از دو وجه مذكور، وجه اولى روشن تر است.


«'''وَ إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ إِلااللَّهَ فَأْوُا إِلى الْكَهْفِ...'''»:
«'''وَ إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ إِلّا اللَّهَ فَأْوُا إِلى الْكَهْفِ...'''»:


كلمه ((اعتزال (( وهمچنين ((تعزل (( به معناى دورى از چيزى است ، وكلمه ((نشر(( به معناى گستردن است و((مرفق (( - به كسره ميم وفتحه فاء، وهمچنين بالعكس ، ونيز به فتحه هر دوحرف - به معناى رفتار به نرمى ومعامله به لطف است .
كلمۀ «اعتزال» و همچنين «تَعَزُّل»، به معناى دورى از چيزى است، و كلمۀ «نشر»، به معناى گستردن است، و «مِرفَق» - به كسره ميم و فتحه فاء، و همچنين بالعكس، و نيز به فتحه هر دو حرف - به معناى رفتار به نرمى و معامله به لطف است.


اين آيه فراز دوم از محاوره آنان را بعد از بيرون شدن از ميان مردم و اعتزالشان از آنان واز خدايان آنان حكايت مى كند، كه بعضى از ايشان پيشنهاد كرده كه داخل غار شوند وخود را از دشمنان دين پنهان كنند. و اينكه اين پيشنهاد خود الهامى الهى بوده كه به دل ايشان انداخته كه اگر چنين كنند خدا به لطف ورحمت خود با آنان معامله مى كند، وراهى كه منتهى به نجاتشان از زورگوئيهاى قوم و ستمهاى ايشان باشد پيش پايشان مى گذارد. وما اين معنا را از جمله ((فاووا الى الكهف ينشر لكم ربكم من رحمته ...(( استفاده كرديم ، چون اصحاب كهف در اين جمله به طور جزم گفتند: ((پروردگارتان از رحمتش براى شما مى گستراند((، ونگفتند ((اميد است پروردگارتان چنين كند(( و نيز نگفتند ((شايد پروردگارتان چنين كند(( و اين دو مژده ، يعنى نشر رحمت وتهيه مرفق ، كه بدان ملهم شدند همان دوخواهشى بود كه بعد از دخول در كهف از درگاه خداى خود نموده - وبه حكايت قرآن كريم - گفتند: ((ربنا آتنا من لدنك رحمه وهيى ء لنا من امرنا رشدا((
اين آيه، فراز دوم از محاوره آنان را بعد از بيرون شدن از ميان مردم و اعتزالشان از آنان و از خدايان آنان حكايت مى كند، كه بعضى از ايشان پيشنهاد كرده كه داخل غار شوند و خود را از دشمنان دين پنهان كنند.  
 
و اين كه اين پيشنهاد، خود الهامى الهى بوده كه به دل ايشان انداخته كه اگر چنين كنند، خدا به لطف و رحمت خود با آنان معامله مى كند، و راهى كه منتهى به نجاتشان از زورگویی هاى قوم و ستم هاى ايشان باشد، پيش پايشان مى گذارد. و ما اين معنا را از جملۀ «فَأوُوا إلَى الكَهفِ يَنشُر لَكُم رَبُّكُم مِن رَحمَتِهِ...» استفاده كرديم. چون اصحاب كهف در اين جمله به طور جزم گفتند: «پروردگارتان از رحمتش براى شما مى گستراند»، و نگفتند: «اميد است پروردگارتان چنين كند»، و نيز نگفتند: «شايد پروردگارتان چنين كند»، و اين دو مژده، يعنى نشر رحمت و تهيه مرفق، كه بدان ملهم شدند، همان دو خواهشى بود كه بعد از دخول در كهف از درگاه خداى خود نموده - و به حكايت قرآن كريم - گفتند: «رَبَّنَا آتِنَا مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ هَيِّئ لَنَا مِن أمرِنَا رَشَداً».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۲ </center>
استثناء در جمله ((وما يعبدون الااللّه (( استثناء منقطع است ، زيرا وثنى ها، خدا را با ساير خدايان خود نمى پرستيدند تا در نتيجه استثناء متصل باشد، وبعضى افرادى كه داخل در مستثنى منه بوده بيرون كند. پس اينكه بعضى از مفسرين گفته اند كه مردم آن روز مثل ساير مشركين هم خدا را مى پرستيده اند وهم آلهه را.  
استثناء در جملۀ «وَ مَا يَعبُدُونَ إلّا اللّه»، استثناء منقطع است. زيرا وثنى ها، خدا را با ساير خدايان خود نمى پرستيدند تا در نتيجه استثناء متصل باشد، و بعضى افرادى كه داخل در مستثنى منه بوده، بيرون كند. پس اين كه بعضى از مفسران گفته اند كه مردم آن روز مثل ساير مشركان، هم خدا را مى پرستيده اند و هم آلهه را.  


و همچنين اينكه بعضى ديگر گفته اند ممكن است كه در ميان آن مردم بعضى بوده اند كه خدا را با آلهه مى پرستيدند، وبدين جهت استثناء در آيه متصل است ، سخنى بيجا است ، زيرا هيچ وقت سابقه نداشته ومعهود نبوده كه وثنى ها خداى سبحان را با بتهاى خود پرستيده باشند. واصولافلسفه وثنيت چنين اجازه اى نمى دهد، و ما در صفحات گذشته به فلسفه وحجت آنها اشاره كرديم.
و همچنين اين كه بعضى ديگر گفته اند: ممكن است كه در ميان آن مردم، بعضى بوده اند كه خدا را با آلهه مى پرستيدند، و بدين جهت استثناء در آيه متصل است، سخنى بيجا است. زيرا هيچ وقت سابقه نداشته و معهود نبوده كه وثنى ها، خداى سبحان را با بت هاى خود پرستيده باشند. و اصولا فلسفه وثنيت، چنين اجازه اى نمى دهد، و ما در صفحات گذشته، به فلسفه و حجت آن ها اشاره كرديم.


«'''وَ تَرَى الشمْس إِذَا طلَعَت تَّزَوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَات الْيَمِينِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضهُمْ ذَات الشمَالِ...'''»:
«'''وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَات الْيَمِينِ وَ إِذَا غَرَبَت تَقْرِضهُمْ ذَات الشمَالِ...'''»:


كلمه ((تزاور(( به معناى تمايل است كه از ماده ((زور(( به معناى ميل گرفته شده . وكلمه ((قرض (( به معناى قطع وبريدن است . و كلمه ((فجوه (( به معناى زمين پهناور ووسيع وفضاى خانه است ، و مراد از ((ذات اليمين وذات الشمال (( طرف دست راست وطرف دست چپ است ، ويا طرفى است كه به خود آن راست وچپ گفته مى شود، وبه هر حال همين طرف راست وچپ معروف است .
كلمۀ «تَزَاوَرُ»، به معناى تمايل است كه از ماده «زور»، به معناى ميل گرفته شده. و كلمه «قرض» به معناى قطع و بريدن است. و كلمه «فَجوة»، به معناى زمين پهناور و وسيع و فضاى خانه است، و مراد از «ذَاتَ اليَمِين وَ ذَاتَ الشِّمَال»، طرف دست راست و طرف دست چپ است، و يا طرفى است كه به خود آن راست و چپ گفته مى شود. و به هر حال، همين طرف راست و چپ معروف است.
<span id='link233'><span>
<span id='link233'><span>
==وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف و كيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن ==
==وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف و كيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن ==
اين دو آيه ، غار اصحاب كهف واوضاع جغرافيايى آن را ومنزل كردن ايشان را در آن مجسم مى سازد، ومى فهماند كه اصحاب كهف در غار در آن روزگارى كه آنجا بودند چه حال ووضعى داشتند ووقتى به خواب رفتند چگونه بودند.
اين دو آيه ، غار اصحاب كهف واوضاع جغرافيايى آن را ومنزل كردن ايشان را در آن مجسم مى سازد، ومى فهماند كه اصحاب كهف در غار در آن روزگارى كه آنجا بودند چه حال ووضعى داشتند ووقتى به خواب رفتند چگونه بودند.
۱۴٬۰۳۰

ویرایش