گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۸۹: خط ۱۸۹:
<span id='link399'><span>
<span id='link399'><span>


==وجه اينكه ابراهيم (عليه السلام ) را پدر مسلمين ناميد ==
==وجه اين كه ابراهيم «ع» را، پدر مسلمين ناميد ==
و اگر ابراهيم را پدر مسلمين خوانده بدين جهت است كه او اولين كسى است كه براى خدا اسلام آورد، همچنانكه قرآن فرموده : ((اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين (( و نيز
و اگر ابراهيم را پدر مسلمين، خوانده بدين جهت است كه او، اولين كسى است كه براى خدا اسلام آورد. همچنان كه قرآن فرموده: «إذ قَال لَهُ رَبُّهُ أسلِم قَالَ أسلَمتُ لِرَبِّ العَالَمِين».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۸۳ </center>
از آن جناب حكايت كرده كه گفت : ((فمن تبعنى فانه منى (( كه از تركيب اين دو آيه به دست مى آيد: تمامى مسلمانان دنيا از هر جا كه باشند فرزندان ابراهيم و از اويند.
و نیز، از آن جناب حكايت كرده كه گفت: «فَمَن تَبِعَنِى فَإنَّهُ مِنِّى»، كه از تركيب اين دو آيه به دست مى آيد: تمامى مسلمانان دنيا، از هر جا كه باشند، فرزندان ابراهيم و از اويند.


و نيز در دعايش گفت : ((و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام (( كه مقصودش ((از فرزندانم (( مسلمانان است ، چون به طور قطع مى دانيم كه او براى مشركينى كه از صلب او هستند دعا نمى كند، و نيز خداى تعالى فرموده : ((ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبى و الذين آمنوا((
و نيز در دعايش گفت: «وَ اجنُبنِى وَ بَنِىَّ أن نَعبُدَ الأصنَام»، كه مقصودش «از فرزندانم»، مسلمانان است. چون به طور قطع مى دانيم كه او براى مشركانى كه از صلب او هستند، دعا نمى كند، و نيز خداى تعالى فرموده: «إنَّ أولَى النَّاسِ بِإبرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِىّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا».


«'''هو سماكم المسلمين من قبل و فى هذا'''» - اين منت دومى است كه خداى تعالى بر مؤ منين مى گذارد. و ضمير ((هو(( به خداى تعالى بر مى گردد. و كلمه ((من قبل (( به معناى قبل از نزول قرآن است و كلمه ((و فى هذا(( به معناى در اين كتاب است . و از اينكه ايشان را مسلمان ناميده معلوم مى شود كه خدا اسلام آنان را قبول فرموده .
«'''هُوَ سَمَّاكُمُ المُسلِمِينَ مِن قَبلُ وَ فِى هَذَا'''» - اين منت دومى است كه خداى تعالى، بر مؤمنان مى گذارد. و ضمير «هُوَ» به خداى تعالى بر مى گردد. و كلمه «مِن قَبل»، به معناى قبل از نزول قرآن است، و كلمۀ «وَ فِى هَذَا»، به معناى در اين كتاب است. و از اين كه ايشان را مسلمان ناميده، معلوم مى شود كه خدا اسلام آنان را قبول فرموده.


«'''لِيَكُونَ الرَّسولُ شهِيداً عَلَيْكمْ وَ تَكُونُوا شهَدَاءَ عَلى النَّاسِ'''»:
«'''لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكمُْ وَ تَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلى النَّاسِ'''»:


مراد از اين شهادت گواهى بر اعمال است كه بحث مفصل آن ، در تفسير آيه ۱۴۳ از سوره بقره و جاهاى ديگر گذشت ، و اين آيه مطالب گذشته ، يعنى داستان اجتباء، و مساءله نفى حرج و وجه تسميه مسلمين به مسلمين را تعليل مى كند.
مراد از اين شهادت، گواهى بر اعمال است كه بحث مفصل آن، در تفسير آيه ۱۴۳ از سوره «بقره» و جاهاى ديگر گذشت. و اين آيه مطالب گذشته، يعنى داستان اجتباء، و مسأله نفى حرج و وجه تسميه مسلمين به «مسلمين» را تعليل مى كند.


«'''فاقيموا الصلوه و آتوا الزكوه و اعتصموا باللّه'''» - اين جمله تفريع بر همه مطالب قبل است كه خدا با آنها بر مسلمين منت نهاد، يعنى : پس بنابراين واجب است بر شما كه نماز به پا داريد، و زكات بپردازيد. - كه اين دو اشاره است به واجبات عبادى و مالى - و در همه احوال متمسك به خدا شويد يعنى به آنچه امر مى كند موتمر شده ، از آنچه نهى مى كند منتهى گرديد، و در هيچ حالى از او قطع رابطه مكنيد، چون او مولى و سرپرست شما است شايسته نيست كه بنده از مولاى خود ببرد و آدمى را نمى رسد كه با اينكه از هر جهت ضعيف است از ياور خود قطع كند. البته اين دو معنا به خاطر اين است كه كلمه مولى دو معنا دارد يكى سرپرست و آقا و ديگرى ياور.
«'''فَأقِيمُوا الصَّلَوة وَ آتُوا الزَّكَوة وَ اعتَصِمُوا بِاللّه'''» - اين جمله، تفريع بر همه مطالب قبل است كه خدا با آن ها بر مسلمين منت نهاد. يعنى: پس بنابراين واجب است بر شما كه نماز به پا داريد، و زكات بپردازيد - كه اين دو، اشاره است به واجبات عبادى و مالى - و در همه احوال متمسك به خدا شويد. يعنى به آنچه امر مى كند، موتمر شده، از آنچه نهى مى كند، منتهى گرديد، و در هيچ حالى از او قطع رابطه مكنيد. چون او مولى و سرپرست شما است، شايسته نيست كه بنده از مولاى خود ببرد و آدمى را نمى رسد كه با اين كه از هر جهت ضعيف است، از ياور خود قطع كند.  
 
البته اين دو معنا، به خاطر اين است كه كلمه «مولى»، دو معنا دارد: يكى سرپرست و آقا و ديگرى ياور.


پس جمله ((هو مولى كم (( در مقام تعليل حكم قبلى است و جمله ((فنعم المولى و نعم النصير((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۸۴ </center>
مدح خداى تعالى و هم دلخوش ساختن نفوس مؤ منين و تقويت دلهاى آنان است ، به اينكه مولى و ياور ايشان آن خدايى است كه غير او نه مولايى هست و نه ياورى .
پس جملۀ «هُوَ مَولَیكُم»، در مقام تعليل حكم قبلى است و جملۀ «فَنِعمَ المَولَى وَ نِعمَ النَّصِير»، مدح خداى تعالى و هم دلخوش ساختن نفوس مؤمنان و تقويت دل هاى آنان است، به اين كه مولى و ياور ايشان، آن خدايى است كه غير او، نه مولايى هست و نه ياورى.


اين را هم بايد دانست كه آن معنايى كه ما براى ((اجتباء(( و همچنين براى ((اسلام (( و ساير كلمات آيه كرديم معنايى است كه بيشتر مفسرين براى آيه كرده اند و مبناى ايشان خطاب ((يا ايها الذين آمنوا(( است كه در صدر كلام قرار دارد و بيان استدلالشان اين است كه : اين خطاب شامل همه مؤ منين و همه امت مى شود. و نتيجه گرفته اند كه پس خداى تعالى ، اسلام همه مسلمانان آن روز را قبول كرده .
اين را هم بايد دانست كه آن معنايى كه ما براى «اجتباء» و همچنين براى «اسلام» و ساير كلمات آيه كرديم، معنايى است كه بيشتر مفسران براى آيه كرده اند، و مبناى ايشان خطاب «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» است كه در صدر كلام قرار دارد و بيان استدلالشان اين است كه: اين خطاب، شامل همه مؤمنان و همه امت مى شود. و نتيجه گرفته اند كه: پس خداى تعالى، اسلام همه مسلمانان آن روز را قبول كرده.


ولى ما مكرر خاطر نشان كرده ايم كه حقيقت معناى اجتباء اين است كه خدا، بنده خود را مخلص - به فتح لام - كند و او را مخصوص خود سازد به طورى كه غير خدا در او بهره اى نداشته باشد و اين صفت صفت همه مسلمانان آن روز و تمامى افراد امت نيست و هم چنين كلمه اسلام و اعتصام ، معنايش آنطور نيست كه همه مسلمين را شامل شود و به طور قطع ، معناى حقيقى اين كلمات مورد نظر است .
ولى ما مكرر خاطرنشان كرده ايم كه حقيقت معناى «اجتباء» اين است كه خدا، بنده خود را مخلَص - به فتح لام - كند و او را مخصوص خود سازد، به طورى كه غير خدا در او بهره اى نداشته باشد، و اين صفت، صفت همه مسلمانان آن روز و تمامى افراد امت نيست، و همچنين كلمه «اسلام» و «اعتصام»، معنايش آن طور نيست كه همه مسلمين را شامل شود و به طور قطع، معناى حقيقى اين كلمات مورد نظر است.


و بنابراين ، نسبت اجتباء و اسلام و شهادت به همه امت دادن ، مجاز و توسع و از اين باب است كه در ميان امت افرادى كه داراى اين صفات باشند وجود دارد و در قرآن از اين گونه تعابير مجازى بسيار است همچنانكه همه بنى اسرائيل را پادشاه خوانده ، فرموده : ((و جعلكم ملوكا(( و همه ايشان را بر عالميان برترى داده است فرموده : ((و فضلناهم على العالمين ((
و بنابراين، نسبت اجتباء و اسلام و شهادت به همه امت دادن، مجاز و توسّع و از اين باب است كه در ميان امت افرادى كه داراى اين صفات باشند، وجود دارد و در قرآن، از اين گونه تعابير مجازى بسيار است. همچنان كه همه بنى اسرائيل را پادشاه خوانده، فرموده: «وَ جَعَلَكُم مُلُوكاً»، و همه ايشان را بر عالَميان برترى داده است، فرموده: «وَ فَضَّلنَاهُم عَلَى العَالَمِين».
<span id='link400'><span>
<span id='link400'><span>
==بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته ) ==
==بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته ) ==
از كتاب جوامع الجامع نقل شده كه در تفسير آيه ((فلا ينازعنك فى الامر(( گفته : روايت شده كه بديل بن ورقاء و غيره كه از كفار خزاعه بودند به مسلمانان گفتند شما چرا آنچه خودتان مى كشيد مى خوريد؟ و آنچه را كه خدا مى كشد - يعنى مردار - را نمى خوريد؟.
از كتاب جوامع الجامع نقل شده كه در تفسير آيه ((فلا ينازعنك فى الامر(( گفته : روايت شده كه بديل بن ورقاء و غيره كه از كفار خزاعه بودند به مسلمانان گفتند شما چرا آنچه خودتان مى كشيد مى خوريد؟ و آنچه را كه خدا مى كشد - يعنى مردار - را نمى خوريد؟.
۱۳٬۸۷۹

ویرایش