گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
<span id='link397'><span>
<span id='link397'><span>


==تقرير حجت و برهانى كه از آيه :(يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم ...) براى عصمت انبياء«ع» استفاده مى شود ==
==برهانى كه از آيه: «يَعَلَمُ مَا بَينَ أيدِيهِم وَ مَا خَلفَهُم...»، بر عصمت انبياء«ع» استفاده مى شود ==
و اين آيه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد به بانگ بلند مى فهماند كه منظور از اينكه فرمود: ((عالم به ما بين ايدى و ما خلف ايشان است (( دلالت بر اين نكته است كه خداى تعالى مراقب روش انبياى خويش است كه مبادا دچار اختلالى گردد نه فى نفسه دچار فراموشى يا تغيير و يا به و سيله كيدهاى شيطانى و تسويلات او دستخوش فساد شود و نه ميان
و اين آيه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد، به بانگ بلند مى فهماند كه منظور از اين كه فرمود: «عالم به مابين ايدى و ماخلف ايشان است»، دلالت بر اين نكته است كه خداى تعالى مراقب روش انبياى خويش است، كه مبادا دچار اختلالى گردد، نه فى نفسه دچار فراموشى يا تغيير و يا به و سيله كيدهاى شيطانى و تسويلات او دستخوش فساد شود، و نه ميان وحی و مردم اختلالی رُخ دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۸۱ </center>
وحى و مردم اختلالى رخ دهد. همه اينها بدين جهت است كه حاملين وحى از رسولان در برابر چشم و علم او هستند. مى داند آنچه پيش روى آنها است و آنچه خلف آنها است و آنان همه در گذر كمين گاه خدا قرار دارند.
همه اين ها بدين جهت است كه حاملان وحى از رسولان در برابر چشم و علم او هستند. مى داند آنچه پيش روى آن هاست و آنچه خلف آن هاست و آنان همه در گذر كمينگاه خدا قرار دارند.


از همين جا روشن مى شود كه مراد از ((ما بين ايديهم ((، ما بين ايشان و بين آن كسى كه وحى را به او مى دهند مى باشد. پس ((ما بين ايدى رسول ملكى (( ما بين او و بين رسول انسانى است كه وحى به او مى دهد و ((ما بين ايدى رسول انسانى (( عبارت است از ما بين او بين مردم كه رسول انسانى وحى را به ايشان مى رساند.  
از همين جا روشن مى شود كه مراد از «مَا بَينَ أيدِيهِم»، مابين ايشان و بين آن كسى كه وحى را به او مى دهند، مى باشد. پس «مَا بَينَ أيدِى رَسُول ملكى»، مابين او و بين رسول انسانى است كه وحى به او مى دهد، و «ما بين ايدى رسول انسانى»، عبارت است از مابين او بين مردم كه رسول انسانى وحى را به ايشان مى رساند.  


و مراد از ((ما خلف ملائكه (( ما بين ملائكه و بين خدا است كه همه آنان از جانب خدا به سوى مردم روان هستند. پس وحى از روزى كه از ساحت عظمت و كبريايى حق صادر مى شود در ماءمنى محكم است تا روزى كه به مردم برسد و لازمه آن اين است كه پيغمبران نيز مانند ملائكه معصوم باشند، معصوم در گرفتن وحى و معصوم در حفظ آن و معصوم در ابلاغ آن به مردم .
و مراد از «مَا خلف ملائكه»، مابين ملائكه و بين خدا است كه همه آنان از جانب خدا به سوى مردم روان هستند. پس وحى از روزى كه از ساحت عظمت و كبريايى حق صادر مى شود، در مأمنى محكم است تا روزى كه به مردم برسد و لازمه آن، اين است كه پيغمبران نيز مانند ملائكه معصوم باشند. معصوم در گرفتن وحى و معصوم در حفظ آن و معصوم در ابلاغ آن به مردم.


در جمله ((و الى اللّه ترجع الامور(( در مقام تعليل علم خدا به ما بين ايدى ملائكه و ما خلف ايشان است و معنايش اين است كه چگونه ما بين ايدى ملائكه و ما خلف ايشان بر خدا پوشيده مى ماند؟ و حال آنكه بازگشت همه امور به سوى او است . چون اين بازگشت بازگشت زمانى نيست تا كسى بگويد خداوند قبل از بازگشت امور به آنها علمى ندارد بلكه بازگشت ذاتى است چون همه مملوك خدا هستند و از وجود خدا مستقل نيستند در نتيجه پس براى خدا در خفا نخواهند بود - دقت فرماييد.
در جملۀ «وَ إلَى اللّهِ تُرجَعُ الأُمُور»، در مقام تعليل علم خدا به مابين ايدى ملائكه و ماخلف ايشان است، و معنايش اين است كه: چگونه مابين ايدى ملائكه و ماخلف ايشان بر خدا پوشيده مى ماند؟ و حال آن كه بازگشت همه امور به سوى او است. چون اين بازگشت، بازگشت زمانى نيست تا كسى بگويد خداوند قبل از بازگشت امور به آن ها علمى ندارد، بلكه بازگشت ذاتى است. چون همه مملوك خدا هستند و از وجود خدا مستقل نيستند. در نتيجه پس براى خدا در خفا نخواهند بود - دقت فرماييد.


«'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ارْكعُوا وَ اسجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيرَ لَعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ'''»:
«'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ'''»:


امر به ركوع و سجود در اين آيه امر به نماز است و مقتضاى اينكه ركوع و سجود را در مقابل عبادت قرار داده اين است كه مراد از جمله ((اعبدوا ربكم (( امر به ساير عبادات تشريع شده در دين به غير نماز باشد مانند حج و روزه . باقى مى ماند جمله آخرى كه فرمود: ((و افعلوا الخير(( كه مراد از آن ساير احكام و قوانين تشريع شده در دين خواهد بود، چون در عمل كردن به آن قوانين خير جامعه و سعادت افراد و حيات ايشان است . همچنانكه فرموده : ((استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم (( و در آيه شريفه به طور اجمال امر فرموده به انجام شرايع اسلامى از عبادات و غير آن .
امر به ركوع و سجود در اين آيه، امر به نماز است و مقتضاى اين كه ركوع و سجود را در مقابل عبادت قرار داده، اين است كه مراد از جملۀ «اعبُدُوا رَبَّكُم»، امر به ساير عبادات تشريع شده در دين به غير نماز باشد، مانند حج و روزه.  
 
باقى مى ماند جمله آخرى كه فرمود: «وَ افعَلُوا الخَيرَ» كه مراد از آن ساير احكام و قوانين تشريع شده در دين خواهد بود. چون در عمل كردن به آن قوانين، خير جامعه و سعادت افراد و حيات ايشان است. همچنان كه فرموده: «استَجِيبُوا لِلّهّ وَ لِلرَّسُولِ إذَا دَعَاكُم لِمَا يُحيِيكُم»، و در آيه شريفه به طور اجمال امر فرموده به انجام شرايع اسلامى از عبادات و غير آن.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۸۲ </center>
«'''و جاهِدُوا فى اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ...'''»:
«'''و جاهِدُوا فى اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ...'''»:


كلمه ((جهاد(( به معناى بذل جهد و كوشش در دفع دشمن است و بيشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق مى شود و ليكن گاهى به طور مجاز توسعه داده مى شود به طورى كه شامل دفع هر چيزى كه ممكن است شرى به آدمى برساند مى شود. مانند شيطان كه آدمى را گمراه مى سازد و نفس اماره كه آن نيز آدمى را به بديها امر مى كند و امثال اينها. در نتيجه جهاد شامل مخالفت با شيطان در وسوسه هايش و مخالفت با نفس در خواسته هايش مى شود كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اين قسم جهاد را ((جهاد اكبر(( ناميد و ظاهرا مراد از جهاد در آيه مورد بحث معناى اعم از آن و از اين باشد و همه را شامل شود مخصوصا وقتى مى بينيم كه آن را مقيد به قيد (در راه خدا) كرده به خوبى اين عموميت را مى فهميم چون اين آيه جهاد را متعلق كرده بر كارى كه در راه خدا انجام شود پس جهاد اعم است .  
كلمۀ «جهاد»، به معناى بذل جهد و كوشش در دفع دشمن است، و بيشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق مى شود، وليكن گاهى به طور مجاز توسعه داده مى شود، به طورى كه شامل دفع هر چيزى كه ممكن است شرى به آدمى برساند، مى شود. مانند شيطان كه آدمى را گمراه مى سازد و نفس اماره كه آن نيز آدمى را به بدی ها امر مى كند و امثال اين ها.  
 
در نتيجه «جهاد»، شامل مخالفت با شيطان در وسوسه هايش و مخالفت با نفس در خواسته هايش مى شود كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» اين قسم جهاد را «جهاد اكبر» ناميد، و ظاهرا مراد از جهاد در آيه مورد بحث، معناى اعم از آن و از اين باشد و همه را شامل شود. مخصوصا وقتى مى بينيم كه آن را مقيد به قيد (در راه خدا) كرده، به خوبى اين عموميت را مى فهميم. چون اين آيه، جهاد را متعلق كرده بر كارى كه در راه خدا انجام شود. پس جهاد اعم است.
 
باز مؤيد اين احتمال، آيه «وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنَا» است، و بنابر اين كه آن معناى اعم باشد، معناى اين كه فرمود: «جهاد كنيد»، حق جهاد اين مى شود كه جهاد شما در معناى جهاد خالص باشد. يعنى فقط جهاد باشد. (نه هم جهاد و هم تجارت، يا سياحت يا غير آن). و نيز خالص براى خدا باشد و غير خدا در آن شركت نداشته باشد. نظير آن آيه كه مى فرمايد: «اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»، كه حق تقوى آن است كه فقط پرهيز از خدا باشد، نه چيزهاى ديگر.


باز مؤيد اين احتمال آيه ((و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا(( است و بنابراين
«'''هُوَ اجتَبَاكُم وَ مَا جَعَلَ عَلَيكُم فِى الدِّينِ مِن حَرَج'''» - منتى است از خدا بر مؤمنان، به اين كه اگر به خود واگذار مى شدند، هرگز از طرف خودشان به سعادت دين نائل نمى شدند. چيزى كه هست، خدا بر آنان منت نهاد و ايشان را براى دين حق از ميان خلايق انتخاب نمود و جمع كرد و هر حرج و دشوارى را از سر راه ديندارى ايشان برداشت. چه حرج در خود احكام دين و چه حرج هاى عارضى و اتفاقى.  
كه آن معناى اعم باشد معناى اينكه فرمود: جهاد كنيد حق جهاد اين مى شود كه جهاد شما در معناى جهاد خالص باشد يعنى فقط جهاد باشد (نه هم جهاد و هم تجارت يا سياحت يا غير آن ) و نيز خالص براى خدا باشد و غير خدا در آن شركت نداشته باشد، نظير آن آيه كه مى فرمايد: ((اتقوا اللّه حق تقاته (( كه حق تقوى آن است كه فقط پرهيز از خدا باشد نه چيزهاى ديگر.


«'''هو اجتباكم و ما جعل عليكم فى الدين من حرج'''» - منتى است از خدا بر مؤ منين به اينكه اگر به خود واگذار مى شدند هرگز از طرف خودشان به سعادت دين نائل نمى شدند، چيزى كه هست خدا بر آنان منت نهاد و ايشان را براى دين حق از ميان خلايق انتخاب نمود و جمع كرد و هر حرج و دشوارى را از سر راه ديندارى ايشان برداشت چه حرج در خود احكام دين و چه حرج هاى عارضى و اتفاقى . پس از اين آيه فهميده مى شود كه شريعت اسلام شريعتى است سهل و آسان و شريعت پدرشان ابراهيم حنيف است كه براى پروردگار خود تسليم بود.
پس از اين آيه فهميده مى شود كه: شريعت اسلام، شريعتى است سهل و آسان و شريعت پدرشان ابراهيم حنيف است، كه براى پروردگار خود تسليم بود.
<span id='link399'><span>
<span id='link399'><span>
==وجه اينكه ابراهيم (عليه السلام ) را پدر مسلمين ناميد ==
==وجه اينكه ابراهيم (عليه السلام ) را پدر مسلمين ناميد ==
و اگر ابراهيم را پدر مسلمين خوانده بدين جهت است كه او اولين كسى است كه براى خدا اسلام آورد، همچنانكه قرآن فرموده : ((اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين (( و نيز
و اگر ابراهيم را پدر مسلمين خوانده بدين جهت است كه او اولين كسى است كه براى خدا اسلام آورد، همچنانكه قرآن فرموده : ((اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين (( و نيز
۱۴٬۳۲۱

ویرایش