گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۷: خط ۳۷:


==دلدارى دادن به رسول خدا «ص» و تهديد تكذيب كنندگان ==
==دلدارى دادن به رسول خدا «ص» و تهديد تكذيب كنندگان ==
«'''وَ إِن يُكَذِّبُوك فَقَدْ كذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ... فَكَيْف كانَ نَكِيرِ'''»:
«'''وَ إِن يُكَذِّبُوك فَقَدْ كَذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ... فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ'''»:


اين آيه تسليت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است . به اين بيان كه تكذيب قوم او
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۸ </center>
چيز نوظهورى نيست چون قبل از ايشان امتهاى بسيار بودند كه پيغمبران خود را تكذيب كردند. و هم انذار و تهديد تكذيب كنندگان است . به اين بيان كه سرانجام امتهاى گذشته - به جرم تكذيب شان - هلاكت و ابتلاء به عذاب خداى تعالى بوده . از جمله امتهاى مذكور يكى قوم نوح و عاد - كه قوم هود پيغمبر بودند - و ثمود - كه قوم صالح پيغمبر بودند - و قوم ابراهيم ، قوم لوط و اصحاب مدين - يعنى قوم شعيب - است و نيز تكذيب موسى را نام مى برد. بعضى گفته اند: اگر نفرمود قوم موسى ، بدين خاطر است كه قوم موسى بنى اسرائيل بود كه به وى ايمان آوردند و تكذيب كنندگان موسى فرعون و قوم او بودند.
اين آيه، تسليت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. به اين بيان كه: تكذيب قوم او، چيز نوظهورى نيست. چون قبل از ايشان، امت هاى بسيار بودند كه پيغمبران خود را تكذيب كردند. و هم انذار و تهديد تكذيب كنندگان است. به اين بيان كه سرانجام امت هاى گذشته - به جرم تكذيب شان - هلاكت و ابتلاء به عذاب خداى تعالى بوده.  


«'''فامليت للكافرين ثم اخذتهم فكيف كان نكير'''» - كلمه ((املاء(( به معناى مهلت دادن و تاءخير اجل است . و كلمه ((نكير(( به معناى انكار است . و معناى آيه اين است كه : من به كافرينى كه رسول خدا را انكار و تكذيب كردند مهلت دادم ، پس آنگاه آنان را گرفتم - كلمه گرفتن كنايه از عذاب است - پس انكار من ايشان را در تكذيب و كفرشان چگونه بود؟ اين تعبير هم كنايه از نهايت درجه انكار، و شدت عقاب است.
از جمله امت هاى مذكور، يكى قوم نوح و عاد - كه قوم هود پيغمبر بودند - و ثمود - كه قوم صالح پيغمبر بودند - و قوم ابراهيم، قوم لوط و اصحاب مَديَن - يعنى قوم شعيب - است، و نيز تكذيب موسى را نام مى برد.  


«'''فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَ هِىَ ظالِمَةٌ فَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِهَا وَ بِئرٍ مُّعَطلَةٍ وَ قَصرٍ مَّشِيدٍ'''»:
بعضى گفته اند: اگر نفرمود «قوم موسى»، بدين خاطر است كه قوم موسى، بنى اسرائيل بود كه به وى ايمان آوردند و تكذيب كنندگان موسى، فرعون و قوم او بودند.


((قريه خاوية على عروشها(( عبارت است از قريه اى كه ديوارهاى آن روى سقفهايش ريخته باشد، يعنى به كلى خراب شده باشد. و ((بئر معطلة (( يعنى چاهى كه ديگر كسى از اهل آبادى كنار آن نمى آيد تا آب بردارد، چون كسى در آبادى نمانده . و ((قصر مشيد(( يعنى كاخهايى كه با گچ ساخته شده باشد، چون كلمه ((شيد(( به معناى گچ است .
«'''فَأملَيتُ لِلكَافِرِينَ ثُمَّ أخَذتُهُم فَكَيفَ كَانَ نَكِير'''» - كلمۀ «املاء»، به معناى مهلت دادن و تأخير اجل است. و كلمۀ «نكير»، به معناى انكار است.  


«'''فكاين من قرية اهلكناها'''» - ظاهر سياق مى رساند كه اين جمله بيان باشد براى جمله ((فكيف كان نكير(( كه در آيه قبلى بود و جمله ((و بئر معطلة و قصر مشيد(( عطف بر قريه است . و معناى آن اين است كه : چه بسيار قريه ها كه ما اهل آنها را به خاطر اينكه ظالم بودند و در حالى كه مشغول ظلم بودند هلاك كرديم در نتيجه آن قريه هاى آباد به صورت خرابه هايى در آمد كه ديوارها روى سقف ها فرو ريخته و چه بسا چاههاى آب كه تعطيل شد چون آيندگان كنار چاه براى برداشتن آب همه هلاك شدند ديگر كسى نيست كه از آب آنها بنوشد و چه بسيار قصرهاى با گچ ساخته شده كه ساكنانش هلاك شدند حتى نشانه اى از آنها نمانده و صدايى از آنها به گوش نمى رسد. و مقصود از اهل چاهها ده نشين ها و مقصود از كاخ نشين ها شهريها هستند.
و معناى آيه اين است كه: من به كافرانى كه رسول خدا را انكار و تكذيب كردند، مهلت دادم. پس آنگاه آنان را گرفتم - كلمه «گرفتن»، كنايه از عذاب است - پس انكار من ايشان را در تكذيب و كفرشان چگونه بود؟ اين تعبير هم كنايه از نهايت درجه انكار، و شدت عقاب است.
 
«'''فَكَأَيِّن مِن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَ هِىَ ظالِمَةٌ فَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِهَا وَ بِئرٍ مُّعَطّلَةٍ وَ قَصرٍ مَّشِيدٍ'''»:
 
«قَريَةٍ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا» عبارت است از قريه اى كه ديوارهاى آن روى سقفه ايش ريخته باشد. يعنى به كلى خراب شده باشد. و «بِئرِ مُعَطّلَة»، يعنى چاهى كه ديگر كسى از اهل آبادى كنار آن نمى آيد تا آب بردارد. چون كسى در آبادى نمانده. و «قَصرٍ مَشِيد»، يعنى كاخ هايى كه با گچ ساخته شده باشد. چون كلمه «شيد»، به معناى گچ است.
 
«'''فَكَأيِّن مِن قَريَةٍ أهلَكنَاهَا'''» - ظاهر سياق مى رساند كه اين جمله بيان باشد براى جملۀ «فَكَيفَ كَانَ نَكِير»، كه در آيه قبلى بود. و جملۀ «وَ بِئرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصرٍ مَشِيدٍ»، عطف بر «قريه» است.  
 
و معناى آن، اين است كه: چه بسيار قريه ها كه ما اهل آن ها را به خاطر اين كه ظالم بودند و در حالى كه مشغول ظلم بودند، هلاك كرديم. در نتيجه آن قريه هاى آباد، به صورت خرابه هايى در آمد كه ديوارها روى سقف ها فرو ريخته و چه بسا چاه هاى آب كه تعطيل شد. چون آيندگان كنار چاه براى برداشتن آب، همه هلاك شدند. ديگر كسى نيست كه از آب آن ها بنوشد و چه بسيار قصرهاى با گچ ساخته شده، كه ساكنانش هلاك شدند. حتى نشانه اى از آن ها نمانده و صدايى از آن ها به گوش نمى رسد.  
 
و مقصود از اهل چاه ها، ده نشين ها و مقصود از كاخ نشين ها، شهری ها هستند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۹ </center>
<span id='link378'><span>
<span id='link378'><span>
==از سرگذشت امتهاى گذشته عبرت بگيريد! ==
==از سرگذشت امتهاى گذشته عبرت بگيريد! ==
«'''أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فى الاَرْضِ فَتَكُونَ لهَُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بهَا أَوْ ءَاذَانٌ يَسمَعُونَ بهَا...'''»:
«'''أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فى الاَرْضِ فَتَكُونَ لهَُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بهَا أَوْ ءَاذَانٌ يَسمَعُونَ بهَا...'''»:
۱۴٬۰۱۵

ویرایش