۱۴٬۱۱۵
ویرایش
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==چهار مطلب كه از سه آيه اخير مورد بحث استفاده مى شود == | ==چهار مطلب كه از سه آيه اخير مورد بحث استفاده مى شود == | ||
پس از آنچه در باره سه آيه اخير | پس از آنچه در باره سه آيه اخير گذشت، چهار نكته به دست آمد: | ||
اول | |||
اول اين كه: علم به غيب، بالأصاله و مستقلا خاص خداى تعالى است، به آن معنايى كه توضيح داديم. پس خداى تعالى به ذات خودش عالم به غيب است، و ديگران اگر علمى به غيب داشته باشند، به تعليم او دارند. با اين نكته كه از آيه استفاده كرديم، روشن مى شود كه هرجا خداى تعالى از انبيا حكايت كرده كه منكر علم غيب خود شده اند، منظور اين بوده كه بفهمانند ما رسولان، بالاصاله و مستقلا، علم به غيب نداريم. نه اين كه با وحى خدا هم، داناى به غيب نمى شويم. مانند آن جا كه فرموده: «قُل لا أقُولُ لَكُم عِندِى خَزَائِنُ اللّه وَ لا أعلَمُ الغَيبَ». و آن جا كه فرموده: «وَ لَو كُنتُ أعلَمُ الغَيبَ لَاستَكثَرتُ مِنَ الخَير». و آن جا كه فرموده: «قُل مَا كُنتُ بِدعاً مِنَ الرُّسُل وَ مَا أدرِى مَا يُفعَلُ بِى وَ لا بِكُم إن أتّبِعُ إلّا مَا يُوحى إلىّ». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۷ </center> | ||
دوم اين كه: بعد از آن كه عموميت جمله «فَلا يُظهِرَ عَلى غَيبِهِ أحداً» به وسيله جمله «إلّا مَن ارتَضى مِن رَسُول» شكسته شد، به صورت عام مخصص در آمده كه مى تواند باز هم تخصيص بخورد. همچنان كه در مورد بحث درباره انبيا تخصيص خورده. چون آيات قرآنى دلالت دارد بر اين كه بر آن حضرت وحى مى شود. مثلا فرموده: «إنّا أوحَينَا إلَيكَ كَمَا أوحَينَا إلى نُوحٍ وَ النّبِييّن مِن بَعدِهِ»، و نيز دلالت دارد بر اين كه وحى يكى از مصاديق غيب است. بنابراين، يك پيغمبر دسترسى به غيب دارد، همچنان كه رسول دارد. البته اين در صورتى است كه مراد از رسول در جملۀ «إلّا مَنِ ارتَضى مِن رَسُول» مقامى مقابل مقام نبوت باشد. و اما اگر منظور مطلق كسانى باشد كه از ناحيه خدا به سوى خلق گسيل مى شوند، «نبى» هم از همان كسان است. همچنان كه آيه زير بر اين معنا شهادت مى دهد: «وَ مَا أرسَلنَا مِن قَبلِكَ مِن رَسُولٍ وَ لا نَبِىّ...»، چون نبى را هم ارسال شده مى داند، و آيه «وَ مَا أرسَلنَا فِى قَريَةٍ مِن نَبِىّ». پس «نبى» هم مانند «رسول»، جزو استثنا شدگان از عموم نفى است، بدون اين كه عموم مذكور، نيازمند به تخصيص جديدى بشود. | |||
دوم | |||
و همچنين در مورد | و همچنين در مورد «امام» به آن معنايى كه قرآن كلمۀ امام را در آن استعمال مى كند، چون خداى تعالى امام را به صفت صبر و يقين توصيف كرده، مثلا مى فرمايد: «وَ جَعَلنَا مِنهُم أئمةً يَهدُونَ بِأمرِنَا لَمّا صَبَرُوا وَ كَانُوا بِآيَاتِنا يُوقِنُون»، و نيز امامان را چنين توصيف كرده كه: پرده و حجاب، از پيشِ رويشان برداشته شده. مثلا فرموده: «وَ كَذَلكَ نُرِىَ إبرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السّماوَاتِ وَ الأرضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ المُوقِنِين». و نيز فرموده: «كَلّا لَو تَعلَمُونَ عِلمَ اليَقِين لَتَرَوُنّ الجَحِيم». و ما در بعضى از مباحث سابق، در اين باره سخن گفتيم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۸ </center> | ||
و اما ملائكه آنچه از وحى آسمان كه قبل از نزولش حمل مى كنند، و همچنين آنچه از عالم ملكوت مشاهده مى كنند، نسبت به خود آنان شهود | و اما ملائكه آنچه از وحى آسمان كه قبل از نزولش حمل مى كنند، و همچنين آنچه از عالم ملكوت مشاهده مى كنند، نسبت به خود آنان شهود است، نه غيب. هرچند كه براى ما غيب مى باشد. پس نمى توان ملائكه را مشمول استثنا دانست. علاوه بر اين، جمله «فَلا يُظهِرُ عَلى غَيبِهِ أحداً»، تنها شامل اهل دنيا مى شود كه در روى زمين زندگى مى كنند. و اگر بنا باشد از سكنۀ زمين تجاوز كنيم تا شامل ملائكه هم باشد، بايد مُردگان را هم - كه امور آخرت را كه به نص قرآن، «غيب اين عالَم» است، مشاهده مى كنند - مشمول استثنا بدانيم، و حال آن كه قطعا مشمول نيستند. براى اين كه اگر مُردگان هم مشمول باشند، ديگر حتى يك نفر هم در تحت عموم «فَلا يُظهِرُ عَلى غَيبِهِ أحداً» باقى نمى ماند. چون هر انسان زمينى روزى از دنيا مى رود و غيب عالَم را مى بيند، و در روز قيامت كه «يَومٌ مَجمُوعٌ لَهُ النّاس»، و نيز «ذَلكَ يَومٌ مَشهُود» در باره اش فرموده، تمامى مردم يك جا مبعوث مى شوند، و غيب عالَم براى همه مشهود مى گردد. پس همان طور كه اموات مشمول استثنا نيستند، به خاطر اين كه عالَم اموات غير اين عالَم است، همچنين ملائكه هم مشمول نيستند، براى اين كه عالَمشان، غير اين عالَم است. | ||
<span id='link59'><span> | <span id='link59'><span> | ||
ویرایش