گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۳: خط ۹۳:


==مقايسه بين احوال دوزخيان و بهشتيان ==
==مقايسه بين احوال دوزخيان و بهشتيان ==
«'''قُلْ أَ ذَلِك خَيرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ...مَّسئُولاً'''»:
«'''قُلْ أَ ذَلِك خَيرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ * ...مَّسئُولاً'''»:


«'''ذلك '''» اشاره به سعير و آن اوصافى است كه برايش ذكر فرموده بود در اين آيه رسول
«ذَلِكَ»، اشاره به «سَعِير» و آن اوصافى است كه برايش ذكر فرموده بود. در اين آيه، به رسول
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۲۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۲۶۰ </center>
گرامى خود را دستور مى دهد كه از ايشان بپرسد، كدام يك از آتش و بهشت جاودان بهتر است ، و اين سؤ ال ، سوالى است از امرى بديهى ، كه هيچ عاقلى در پاسخ از آن توقف نمى كند، و اينگونه سوالات در مناظره و مخاصمه داير است ، كه يك طرف دعوى طرف ديگر را در ميان دو امر، يكى بديهى البطلان ، و ديگرى بديهى الصحه ، مردد نموده و تكليف مى كند كه يكى از اين دو را بايد اختيار كنى ، اگر طرف بديهى الصحه را اختيار كند، به چيزى اعتراف كرده كه منكر آن بوده ، و اگر طرف بديهى البطلان را اختيار كند رسوا مى شود.
گرامى خود دستور مى دهد كه از ايشان بپرسد: كداميك از آتش و بهشت جاودان بهتر است. و اين سؤال، سؤالى است از امرى بديهى، كه هيچ عاقلى در پاسخ از آن توقف نمى كند، و اين گونه سؤالات در مناظره و مخاصمه داير است، كه يك طرف دعوا، طرف ديگر را در ميان دو امر، يكى بديهى البطلان، و ديگرى بديهى الصحه، مردد نموده و تكليف مى كند كه يكى از اين دو را بايد اختيار كنی. اگر طرف بديهى الصحه را اختيار كند، به چيزى اعتراف كرده كه منكر آن بوده، و اگر طرف بديهى البطلان را اختيار كند، رسوا مى شود.


و در جمله «'''ام جنة الخلد'''» اضافه جنت به خلد كه به معناى جاودان است براى اين است كه دلالت كند بر اينكه بهشت مزبور فى نفسه و به خودى خود جاودانه و فنا ناپذير است ، همچنان كه كلمه «'''خالدين '''» در آيه بعدى ، براى اين آمده كه دلالت كند بر اينكه اهل اين بهشت در آن جاودانند، و فنا به ايشان راه ندارد.
و در جملۀ «أم جَنَّةُ الخُلد»، اضافۀ «جنّت» به «خُلد» - كه به معناى جاودان است - براى اين است كه دلالت كند بر اين كه بهشت مزبور، فى نفسه و به خودى خود، جاودانه و فناناپذير است. همچنان كه كلمۀ «خَالِدِين» در آيه بعدى، براى اين آمده كه دلالت كند بر اين كه اهل اين بهشت در آن جاودانند، و فنا به ايشان راه ندارد.


و جمله «'''وعد المتقون '''» در تقدير «'''وعدها المتقون '''» است ، چون كلمه «'''وعد'''» هميشه دو مفعول مى گيرد، (مى گوييم فلانى وعده كمك به فلانى داد، كه يك مفعول آن كمك است و ديگرى به فلانى ) و در آيه مورد بحث كلمه «'''متقون '''» مفعول ثانى است ، كه به جاى فاعل نشسته است .
و جملۀ «وُعِدَ المُتَّقُون» در تقدير «وَعَدَهَا المُتَّقُون» است. چون كلمۀ «وَعد»، هميشه دو مفعول مى گيرد. (مى گوييم: فلانى، وعده كمك به فلانى داد، كه يك مفعول آن، كمك است و ديگرى، به فلانى). و در آيه مورد بحث، كلمۀ «مَتَّقُون»، مفعول ثانى است، كه به جاى فاعل نشسته است.


جمله «'''كانت لهم جزاء و مصيرا'''» معنايش اين است كه اين بهشت پاداش تقواى ايشان و بازگشتگاهى است كه به خاطر اينكه متقى بودند بدان منتقل مى شوند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «'''ان المتقين فى جنات و عيون ... و ما هم منها بمخرجين '''» و اين خود از قضاهايى است كه خدا روز اول - كه آدم را آفريد و به ملائكه و ابليس دستور داد تا بر او سجده كنند - رانده و پاداش متقين قرارش داده بود. همچنان كه تفصيلش در سوره حجر گذشت .
جملۀ «كَانَت لَهُم جَزَاءً وَ مَصِيراً»، معنايش اين است كه اين بهشت، پاداش تقواى ايشان و بازگشتگاهى است كه به خاطر اين كه متقى بودند، بدان منتقل مى شوند. همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «إنَّ المُتَّقِينَ فِى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ... وَ مَا هُم مِنهَا بِمُخرَجِين». و اين، خود از قضاهايى است كه خدا روز اول - كه آدم را آفريد و به ملائكه و ابليس دستور داد تا بر او سجده كنند - رانده و پاداش متقين قرارش داده بود. همچنان كه تفصيلش در سوره «حجر» گذشت.


«'''لهم فيهاما يشاون خالدين '''» - يعنى متقين در بهشت از ناحيه خدا و تمليك او مالك و دارنده چنين چيزى هستند، كه هر چه را بخواهند دارا شوند، و البته معلوم است كه خواست ايشان جز به چيزى كه دوست دارند تعلق نمى گيرد. به خلاف اهل آتش كه به حكم آيه «'''و حيل بينهم و بين ما يشتهون '''» ميان آنان و آنچه دوست بدارند حائل و مانعى افكنده دراند.
«'''لَهُم فِيهَا مَا يَشَاؤُونَ خَالِدِين '''» - يعنى: متقين در بهشت از ناحيه خدا و تمليك او، مالك و دارندۀ چنين چيزى هستند، كه هرچه را بخواهند، دارا شوند. و البته معلوم است كه خواست ايشان، جز به چيزى كه دوست دارند، تعلق نمى گيرد. به خلاف اهل آتش، كه به حكم آيه: «وَ حِيلَ بَينَهُم وَ بَينَ مَا يَشتَهُون»، ميان آنان و آنچه دوست بدارند، حائل و مانعى افكنده دارند.


البته اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه متقين در آن روز و در بهشت دوست
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۶۱ </center>
نمى دارند و نمى خواهند، مگر چيزى را كه واقعا دوست داشتنى باشد، و آن چيزى كه واقعا بايد آن را دوست داشت همان چيزى است كه خدا براى آنان دوست بدارد، و آن عبارت است از همان خير و سعادتى كه مستحق آن شده اند، و با آن به كمال مى رسند، و نه خود و نه ديگران از آن متضرر نمى گردند، (دقت فرماييد)
البته اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه متقين در آن روز و در بهشت، دوست نمى دارند و نمى خواهند، مگر چيزى را كه واقعا دوست داشتنى باشد، و آن چيزى كه واقعا بايد آن را دوست داشت، همان چيزى است كه خدا براى آنان دوست بدارد، و آن، عبارت است از: همان خير و سعادتى كه مستحق آن شده اند، و با آن به كمال مى رسند، و نه خود و نه ديگران از آن متضرر نمى گردند. (دقت فرماييد).
<span id='link174'><span>
<span id='link174'><span>
==طرح يك اشكال و پاسخ به آن در ارتباط با مشيت مطلقاهل بهشت ==
==طرح يك اشكال و پاسخ به آن در ارتباط با مشيت مطلقاهل بهشت ==
اين را گفتيم تا روشن گردد كه هر چند به حكم آيه مورد بحث اهل بهشت داراى مشيت مطلقند، هر چه بخواهند به ايشان داده مى شود، و ليكن در عين حال نمى خواهند مگر چيزى را كه مايه رضا و خوشنودى پروردگارشان باشد.
اين را گفتيم تا روشن گردد كه هر چند به حكم آيه مورد بحث اهل بهشت داراى مشيت مطلقند، هر چه بخواهند به ايشان داده مى شود، و ليكن در عين حال نمى خواهند مگر چيزى را كه مايه رضا و خوشنودى پروردگارشان باشد.
۱۴٬۱۱۵

ویرایش