۱۳٬۸۷۹
ویرایش
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
<span id='link262'><span> | <span id='link262'><span> | ||
== | ==بيان دلیل قائلان به عالَم ذَر... == | ||
آن چيزى كه مثبتين از روايت فهميده و آن را بر آيه حمل نموده و بر اثبات آن همت گمارده اند، خلاصه اش، اين است كه: | |||
خداى سبحان، بعد از آن كه آدم را به صورت انسانى تمام عيار آفريد، نطفه هايى را كه در صلب او تكون يافته و بعدها عين آن نطفه ها، اولاد بلافصل او شدند، بيرون آورد و از آن نطفه ها، نطفه هاى ديگرى، كه بعدها فرزندان نطفه هاى اول شدند، بيرون كشيد، و اجزاى آن را تجزيه نموده، اجزاء اصلى را از ساير اجزاء، جدا ساخت. | |||
آنگاه خداى | آنگاه از ميان اين اجزاء، اجزاى ديگرى را كه نطفه ساير اجزاء بودند، بيرون آورده و همچنين از اجزاء اجزاء، اجزاى ديگرى را بيرون آورد و اين عمل را، آن قدر ادامه داد تا آخرين اجزايى كه از اجزاء متعاقبه در تجزيه مشتق مى شد، بيرون آورد. | ||
و به عبارت ديگر: نخست نطفه آدم را - كه ماده اصلى بشر است - بيرون آورد و آن را با عمل تجزيه، به عدد بى شمار بنى آدم تجزيه نمود، و نصيبى كه بر هر فرد فرد بنى نوع بشر، از نطفه پدر بزرگ خود داشتند، معلوم كرد، و در نتيجه، نطفه هاى مزبور به صورت ذراتى بى شمار در آمد. | |||
آنگاه خداى سبحان، هر يك از اين ذرات را، به صورت انسانى تام الخلقه و عينا نظير همان انسان دنيوى كه اين ذره جزئى از آن استف در آورد، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۱ </center> | ||
به طورى كه جزئى كه از اجزاى زيد بود، عينا زيد شد و جزئى كه از اجزاى عمرو بود، عينا عمرو شد، و همه را جان داد و صاحب عقل كرد. و به آن ها چيزى كه بتوانند با آن بشنوند و چيزى كه بتوانند با آن تكلم كنند و دلى كه بتوانند معانى را در آن پنهان و يا اظهار و يا كتمان كنند، بداد. | |||
حال، يا در موقع خلقت آدم اين عمل را انجام داد و يا قبل از آن. به هر تقدير، در اين موقع خود را به ايشان معرفى كرد و ايشان را مخاطب قرار داد. آنان نيز در پاسخ، به ربوبيتش اقرار كردند. چيزى كه هست، بعضى اقرارشان موافق با ايمان درونی شان بود، و بعضى ديگر نبود. | |||
آنگاه بعد از | آنگاه بعد از آن كه اين اقرار را از ايشان گرفت، به سوى موطن اصلى شان، كه همان اصلاب است، برگردانيد، و همه در صلب آدم جمع شدند، در حالى كه آن جان و آن معرفت به ربوبيت را دارا بودند. هرچند خصوصيات ديگر آن عالَم را، يعنى عالَم ذَر و إشهاد را فراموش كردند، و همچنان در اصلاب مى گردند، تا خداوند اجازه خروج به دنيا را به ايشان بدهد. در اين موقع به دنيا مى آيند، در حالى كه آن معرفت به ربوبيت را - كه در خلقت نخستين به دست آورده بودند - همراه دارند. و لذا با مشاهده احتياج ذاتى خود، حكم مى كنند به اين كه محتاج ربّ و مالك و مدبرى هستند، كه امور آنان را اداره مى كند. | ||
ویرایش