گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
اين بود پاره اى از اشكالاتى كه مفسران بر دلالت آيه و حجيت روايات دال بر عالَم ذَر ايراد كرده اند، و قائلان به عالَم ذَر، كه عبارتند از همه علماى حديث و جمعى از مفسران، همه اين اشكالات را جواب داده اند. و اينك، جواب هاى هر يك از آن ها، ذيلا از نظر خواننده محترم مى گذرد.
اين بود پاره اى از اشكالاتى كه مفسران بر دلالت آيه و حجيت روايات دال بر عالَم ذَر ايراد كرده اند، و قائلان به عالَم ذَر، كه عبارتند از همه علماى حديث و جمعى از مفسران، همه اين اشكالات را جواب داده اند. و اينك، جواب هاى هر يك از آن ها، ذيلا از نظر خواننده محترم مى گذرد.


۱- اين كه گفتيد: بايستى هيچ يك از ذريه اين ميثاق را فراموش نكنند، صحيح نيست. زيرا فراموش كردن موقف ميثاق و خصوصيات آن، ضررى به تماميت حجت نمى زند. آنچه ضرر مى زند، فراموش كردن اصل ميثاق و از دست دادن معرفت به وحدانيت پروردگار است. و اين، نه فراموش مى شود، و نه از صفحه دل زايل مى گردد. و همين بس است براى تماميت حجت.  
۱ - اين كه گفتيد: بايستى هيچ يك از ذريه اين ميثاق را فراموش نكنند، صحيح نيست. زيرا فراموش كردن موقف ميثاق و خصوصيات آن، ضررى به تماميت حجت نمى زند. آنچه ضرر مى زند، فراموش كردن اصل ميثاق و از دست دادن معرفت به وحدانيت پروردگار است. و اين، نه فراموش مى شود، و نه از صفحه دل زايل مى گردد. و همين بس است براى تماميت حجت.  


به شهادت اين كه: اگر جناب عالى بخواهى از شخصى ميثاق و عهدى بگيرى و او را به خانه خود دعوت نموده و پذيرائى كنى و تا آن جا كه قدرت دارى، براى گرفتن اين عهد، بيخ گوشش بخوانى، بشارتش دهى، انذارش كنى، تا سرانجام عهد را از او بگيرى، مادامى كه اين شخص، اصل ميثاق و عهد را از ياد نبرده باشد، مأخوذ به عهد خود هست، هرچند خصوصيات پذيرایى آن روز منزل تو را فراموش كرده باشد.
به شهادت اين كه: اگر جناب عالى بخواهى از شخصى ميثاق و عهدى بگيرى و او را به خانه خود دعوت نموده و پذيرائى كنى و تا آن جا كه قدرت دارى، براى گرفتن اين عهد، بيخ گوشش بخوانى، بشارتش دهى، انذارش كنى، تا سرانجام عهد را از او بگيرى، مادامى كه اين شخص، اصل ميثاق و عهد را از ياد نبرده باشد، مأخوذ به عهد خود هست، هرچند خصوصيات پذيرایى آن روز منزل تو را فراموش كرده باشد.


۲- ممتنع بودن اين كه گروه بى شمار ذريه، همگى خاطرات عالَم ذَر را فراموش كنند، صرف استبعاد است و هيچ دليلى بر اين امتناع نيست. علاوه بر اين كه اصل ميثاق - كه همان معرفت به ربوبيت پروردگار است - فراموش نشده و نمى شود، و به ياد داشتن همين مقدار از آن خاطرات، براى تماميت حجت كافى است.  
۲ - ممتنع بودن اين كه گروه بى شمار ذريه، همگى خاطرات عالَم ذَر را فراموش كنند، صرف استبعاد است و هيچ دليلى بر اين امتناع نيست. علاوه بر اين كه اصل ميثاق - كه همان معرفت به ربوبيت پروردگار است - فراموش نشده و نمى شود، و به ياد داشتن همين مقدار از آن خاطرات، براى تماميت حجت كافى است.  


و اين كه مسأله مورد بحث را، با مسأله تناسخ قياس كرديد، صحيح نيست. زيرا بطلان تناسخ، دليلش ‍منحصر در امتناع فراموش كردن گروه بى شمار ذريه نيست، تا اگر اين امتناع باطل شد، مسأله تناسخ صحيح شود. بلكه مسأله بطلان تناسخ، دليل ديگرى دارد كه در جاى خود، ذكر شده و بايد بدان جا مراجعه كرد. و كوتاه سخن: هيچ دليلى نيست كه فراموش كردن خاطرات يك عالم را در يك عالمى ديگر ممتنع بسازد.
و اين كه مسأله مورد بحث را، با مسأله تناسخ قياس كرديد، صحيح نيست. زيرا بطلان تناسخ، دليلش ‍منحصر در امتناع فراموش كردن گروه بى شمار ذريه نيست، تا اگر اين امتناع باطل شد، مسأله تناسخ صحيح شود. بلكه مسأله بطلان تناسخ، دليل ديگرى دارد كه در جاى خود، ذكر شده و بايد بدان جا مراجعه كرد. و كوتاه سخن: هيچ دليلى نيست كه فراموش كردن خاطرات يك عالم را در يك عالمى ديگر ممتنع بسازد.
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
براى اين كه منظور آيه شريفه، اين است كه: خداى سبحان، اين كار را كرد تا مشركان در روز قيامت نگويند: «إنما أشرك آباؤنا...». اين، معنايش اين نيست كه فرد فرد مشركان بگويند: «إنما أشرك آبائى»، تا برگشت معناى آيه به اين شود كه ما اگر اين كار را نمى كرديم، يك يك افرادى را كه مى خواستيم عذاب كنيم، مى گفتند: من مشرك نشدم، بلكه نياكان من مشرك شدند، و من تابع ايشان بودم، نه متبوع. غرض آيه شريفه، متعلق به چنين معنايى نشده، بلكه گفتارى را كه نقل كرده، كلام مجموع مشركان است.
براى اين كه منظور آيه شريفه، اين است كه: خداى سبحان، اين كار را كرد تا مشركان در روز قيامت نگويند: «إنما أشرك آباؤنا...». اين، معنايش اين نيست كه فرد فرد مشركان بگويند: «إنما أشرك آبائى»، تا برگشت معناى آيه به اين شود كه ما اگر اين كار را نمى كرديم، يك يك افرادى را كه مى خواستيم عذاب كنيم، مى گفتند: من مشرك نشدم، بلكه نياكان من مشرك شدند، و من تابع ايشان بودم، نه متبوع. غرض آيه شريفه، متعلق به چنين معنايى نشده، بلكه گفتارى را كه نقل كرده، كلام مجموع مشركان است.


۴- جواب از اين اشكال نيز از جواب اشكال قبلى استفاده مى شود، آيه و روايت هم دلالت دارند بر اينكه خداوند بعد از آنكه جدا كرد بنى آدم را، و پدران را از فرزندان متمايز ساخت آنگاه همه را به حالت جمعيت و وحدت برگردانيد.
۴ - جواب از اين اشكال نيز، از جواب اشكال قبلى استفاده مى شود. آيه و روايت هم دلالت دارند بر اين كه خداوند بعد از آن كه جدا كرد، بنى آدم را، و پدران را از فرزندان متمايز ساخت. آنگاه همه را به حالت جمعيت و وحدت برگردانيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۰ </center>
۵- اين معنا خلاف ظاهر بعضى از روايات و خلاف صريح بعضى ديگر آنها است ، چون ظاهر آن دسته و صريح اين دسته اين است كه در مقام بيان تاءويل آيه است ، و اينكه در آخر گفتند: (( و ليكن در دنيا كه مكان تكليف و عمل بود آن موقف را از ياد ما بردى (( جوابش از جواب اشكال اول معلوم مى شود.
۵ - اين معنا، خلاف ظاهر بعضى از روايات و خلاف صريح بعضى ديگر آن ها است. چون ظاهر آن دسته و صريح اين دسته، اين است كه در مقام بيان تأويل آيه است. و اين كه در آخر گفتند: «وليكن در دنيا، كه مكان تكليف و عمل بود، آن موقف را از ياد ما بردى»، جوابش از جواب اشكال اول معلوم مى شود.


۶- ظهور كلام همينكه در معنايى مستقر گرديد كافى است در اينكه كلام حجت باشد و موقوف بر اين نيست كه در آن معنا صراحت داشته باشد، و صرف اينكه ممكن است آيه مورد بحث را حمل بر تمثيل كرد باعث نمى شود كه حمل بر آن هم بكنيم مگر اينكه بخاطر موانعى نتوانيم بر ظاهرش حمل كنيم و از در ناچارى بگوييم مقصود از آن ، تمثيل است ، و در آيه مورد بحث چنين مانعى وجود ندارد.
۶ - ظهور كلام، همين كه در معنايى مستقر گرديد، كافى است در اين كه كلام حجت باشد و موقوف بر اين نيست كه در آن معنا صراحت داشته باشد. و صرف اين كه ممكن است آيه مورد بحث را، بر تمثيل حمل كرد، باعث نمى شود كه حمل بر آن هم بكنيم، مگر اين كه به خاطر موانعى نتوانيم بر ظاهرش حمل كنيم و از درِ ناچارى، بگوييم مقصود از آن، تمثيل است، و در آيه مورد بحث، چنين مانعى وجود ندارد.


و اما اينكه گفتيد: روايات ضعيف و غير قابل اعتماد است چنين نيست ، زيرا بعضى از آنها صحيح و بعضى ديگر موثق است ، و در بحث روايتى آينده به زودى خواهد آمد كه صدور آنها مورد وثوق است .
و اما اين كه گفتيد: روايات ضعيف و غيرقابل اعتماد است، چنين نيست. زيرا بعضى از آن ها صحيح و بعضى ديگر موثق است، و در بحث روايتى آينده، به زودى خواهد آمد كه صدور آن ها، مورد وثوق است.
اين بود خلاصه بحث و اعتراض درباره مفاد آيه كه در بين منكرين عالم ذر و مثبتين آن در گرفته ، و دقت كامل در آيه و روايات و تاءمل در آنچه كه مثبتين در صدد اثبات آن و منكرين در مقام دفعش هستند ما را وادار مى كند به اينكه بحث را به يك جهت ديگرى غير آن جهتى كه دو فريق نامبرده در آن مشاجره دارند سوق دهيم .
 
اين بود خلاصه بحث و اعتراض درباره مفاد آيه، كه در بين منكران عالَم ذَر و مثبتين آن در گرفته، و دقت كامل در آيه و روايات و تأمل در آنچه كه مثبتين، در صدد اثبات آن و منكران در مقام دفعش هستند، ما را وادار مى كند به اين كه بحث را به يك جهت ديگرى، غير آن جهتى كه دو فريق نامبرده در آن مشاجره دارند، سوق دهيم.
<span id='link262'><span>
<span id='link262'><span>


۱۳٬۶۹۷

ویرایش