گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
<span id='link262'><span>
<span id='link262'><span>


==شرح و بيان مثبتين عالم ذر در مورد آن عالم و اشهاد بنى آدم بر خودشان ==
==بيان دلیل قائلان به عالَم ذَر... ==
آنچيزى كه مثبتين از روايت فهميده و آن را حمل بر آيه نموده و بر اثبات آن همت گمارده اند خلاصه اش اين است كه : خداى سبحان بعد از آنكه آدم را به صورت انسانى تمام عيار آفريد نطفه هايى را كه در صلب او تكون يافته و بعدها عين آن نطفه ها اولاد بلافصل او شدند بيرون آورد و از آن نطفه ها نطفه هاى ديگرى كه بعدها فرزندان نطفه هاى اول شدند بيرون كشيد، و اجزاى آن را تجزيه نموده اجزاء اصلى را از ساير اجزاء جدا ساخت.
آن چيزى كه مثبتين از روايت فهميده و آن را بر آيه حمل نموده و بر اثبات آن همت گمارده اند، خلاصه اش، اين است كه:  


آنگاه از ميان اين اجزاء اجزاى ديگرى را كه نطفه ساير اجزاء بودند بيرون آورده و همچنين از اجزاء اجزاء، اجزاى ديگرى را بيرون آورد و اين عمل را آنقدر ادامه داد تا آخرين اجزايى كه از اجزاء متعاقبه در تجزيه مشتق مى شد بيرون آورد، و به عبارت ديگر نخست نطفه آدم را كه ماده اصلى بشر است بيرون آورد و آن را با عمل تجزيه به عدد بى شمار بنى آدم تجزيه نمود، و نصيبى كه بر هر فرد فرد بنى نوع بشر از نطفه پدر بزرگ خود داشتند معلوم كرد، و در نتيجه نطفه هاى مزبور به صورت ذراتى بى شمار در آمد.  
خداى سبحان، بعد از آن كه آدم را به صورت انسانى تمام عيار آفريد، نطفه هايى را كه در صلب او تكون يافته و بعدها عين آن نطفه ها، اولاد بلافصل او شدند، بيرون آورد و از آن نطفه ها، نطفه هاى ديگرى، كه بعدها فرزندان نطفه هاى اول شدند، بيرون كشيد، و اجزاى آن را تجزيه نموده، اجزاء اصلى را از ساير اجزاء، جدا ساخت.  


آنگاه خداى سبحان هر يك از اين ذرات را به صورت انسانى تام الخلقه و عينا نظير همان انسان دنيوى كه اين ذره جزئى از آن است در آورد،
آنگاه از ميان اين اجزاء، اجزاى ديگرى را كه نطفه ساير اجزاء بودند، بيرون آورده و همچنين از اجزاء اجزاء، اجزاى ديگرى را بيرون آورد و اين عمل را، آن قدر ادامه داد تا آخرين اجزايى كه از اجزاء متعاقبه در تجزيه مشتق مى شد، بيرون آورد.
 
و به عبارت ديگر: نخست نطفه آدم را - كه ماده اصلى بشر است - بيرون آورد و آن را با عمل تجزيه، به عدد بى شمار بنى آدم تجزيه نمود، و نصيبى كه بر هر فرد فرد بنى نوع بشر، از نطفه پدر بزرگ خود داشتند، معلوم كرد، و در نتيجه، نطفه هاى مزبور به صورت ذراتى بى شمار در آمد.
 
آنگاه خداى سبحان، هر يك از اين ذرات را، به صورت انسانى تام الخلقه و عينا نظير همان انسان دنيوى كه اين ذره جزئى از آن استف در آورد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۱ </center>
بطورى كه جزئى كه از اجزاى زيد بود عينا زيد شد و جزئى كه از اجزاى عمرو بود عينا عمرو شد، و همه را جان داد و صاحب عقل كرد، و به آنها چيزى كه بتوانند با آن بشنوند و چيزى كه بتوانند با آن تكلم كنند و دلى كه بتوانند معانى را در آن پنهان و يا اظهار و يا كتمان كنند بداد، حال يا در موقع خلقت آدم اين عمل را انجام داد و يا قبل از آن ، بهر تقدير در اين موقع خود را به ايشان معرفى كرد و ايشان را مخاطب قرار داد، آنان نيز در پاسخ به ربوبيتش اقرار كردند، چيزى كه هست بعضى اقرارشان موافق با ايمان درونيشان بود، و بعضى ديگر نبود.
به طورى كه جزئى كه از اجزاى زيد بود، عينا زيد شد و جزئى كه از اجزاى عمرو بود، عينا عمرو شد، و همه را جان داد و صاحب عقل كرد. و به آن ها چيزى كه بتوانند با آن بشنوند و چيزى كه بتوانند با آن تكلم كنند و دلى كه بتوانند معانى را در آن پنهان و يا اظهار و يا كتمان كنند، بداد.
 
حال، يا در موقع خلقت آدم اين عمل را انجام داد و يا قبل از آن. به هر تقدير، در اين موقع خود را به ايشان معرفى كرد و ايشان را مخاطب قرار داد. آنان نيز در پاسخ، به ربوبيتش اقرار كردند. چيزى كه هست، بعضى اقرارشان موافق با ايمان درونی شان بود، و بعضى ديگر نبود.


آنگاه بعد از آنكه اين اقرار را از ايشان گرفت بسوى موطن اصلى شان كه همان اصلاب است برگردانيد، و همه در صلب آدم جمع شدند در حالى كه آن جان و آن معرفت به ربوبيت را دارا بودند، هر چند خصوصيات ديگر آن عالم را، يعنى عالم ذر و اشهاد را فراموش كردند، و همچنان در اصلاب مى گردند تا خداوند اجازه خروج بدنيا را به ايشان بدهد، در اين موقع به دنيا مى آيند در حالى كه آن معرفت به ربوبيت را كه در خلقت نخستين بدست آورده بودند همراه دارند، و لذا با مشاهده احتياج ذاتى خود حكم مى كنند به اينكه محتاج رب و مالك و مدبرى هستند كه امور آنان را اداره مى كند.
آنگاه بعد از آن كه اين اقرار را از ايشان گرفت، به سوى موطن اصلى شان، كه همان اصلاب است، برگردانيد، و همه در صلب آدم جمع شدند، در حالى كه آن جان و آن معرفت به ربوبيت را دارا بودند. هرچند خصوصيات ديگر آن عالَم را، يعنى عالَم ذَر و إشهاد را فراموش كردند، و همچنان در اصلاب مى گردند، تا خداوند اجازه خروج به دنيا را به ايشان بدهد. در اين موقع به دنيا مى آيند، در حالى كه آن معرفت به ربوبيت را - كه در خلقت نخستين به دست آورده بودند - همراه دارند. و لذا با مشاهده احتياج ذاتى خود، حكم مى كنند به اين كه محتاج ربّ و مالك و مدبرى هستند، كه امور آنان را اداره مى كند.




۱۳٬۷۰۳

ویرایش