تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۴: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
۱- چرا خداوند ابليس را آفريد؟ او كه مى دانست وى چكاره است؟ | ۱- چرا خداوند ابليس را آفريد؟ او كه مى دانست وى چكاره است؟ | ||
۲- با اينكه ابليس از جن بود چرا خداوند او را با ملائكه محشور و همنشين كرد؟ ۳ | |||
- با اينكه مى دانست او اطاعتش نمى كند چرا امر به سجده اش كرد؟ | ۲- با اينكه ابليس از جن بود چرا خداوند او را با ملائكه محشور و همنشين كرد؟ | ||
۳ - با اينكه مى دانست او اطاعتش نمى كند چرا امر به سجده اش كرد؟ | |||
۴- چرا او را موفق به سجده نكرد و گمراهش نمود؟ | ۴- چرا او را موفق به سجده نكرد و گمراهش نمود؟ | ||
۵- چرا بعد از آن نافرمانى او را هلاك نكرد؟ | ۵- چرا بعد از آن نافرمانى او را هلاك نكرد؟ | ||
۶- چرا تا روز قيامت مهلت داد؟ | ۶- چرا تا روز قيامت مهلت داد؟ | ||
۷- چرا او را مانند خون در سراسر وجود آدمى راه داده و بر او مسلطش كرده است؟ | ۷- چرا او را مانند خون در سراسر وجود آدمى راه داده و بر او مسلطش كرده است؟ | ||
۸- چرا به لشكريانى تاءييدش نمود و بر همه جهات حيات انسانى او را مسلط نمود؟ | ۸- چرا به لشكريانى تاءييدش نمود و بر همه جهات حيات انسانى او را مسلط نمود؟ | ||
۹- چرا او را از نظر و احساس بشر پنهان كرد؟ ۱۰ | |||
- چرا همه كمك ها را به او كرد و به آدميان كمك نكرد؟ | ۹- چرا او را از نظر و احساس بشر پنهان كرد؟ | ||
۱۰ - چرا همه كمك ها را به او كرد و به آدميان كمك نكرد؟ | |||
۱۱- چرا اسرار خلقت بشر را از او پوشيده نداشت تا چنين به اغواى او طمع نبندد؟ | ۱۱- چرا اسرار خلقت بشر را از او پوشيده نداشت تا چنين به اغواى او طمع نبندد؟ | ||
۱۲- با اينكه او دورترين و دشمن ترين مخلوقات بود چطور با خدا حرف زد و خداوند هم با او تكلم كرد؟ آيا همانطور كه بعضى ها گفته اند از راه معجزه بوده يا آثار و علايمى ايجاد كرده كه ابليس از ديدن آن آثار به مراد او پى | |||
۱۲- با اينكه او دورترين و دشمن ترين مخلوقات بود چطور با خدا حرف زد و خداوند هم با او تكلم كرد؟ آيا همانطور كه بعضى ها گفته اند از راه معجزه بوده يا آثار و علايمى ايجاد كرده كه ابليس از ديدن آن آثار به مراد او پى برده؟ | |||
۱۳- ورودش به بهشت از چه راهى بوده؟ | ۱۳- ورودش به بهشت از چه راهى بوده؟ | ||
۱۴- چگونه ممكن است در بهشت كه مكان مقدس و طهارت است وسوسه و دروغ و گناه واقع شود؟ | ۱۴- چگونه ممكن است در بهشت كه مكان مقدس و طهارت است وسوسه و دروغ و گناه واقع شود؟ | ||
۱۵- با اينكه حرفهايش مخالف گفتار خداوند بود چرا آدم آن را پذيرفت؟ | ۱۵- با اينكه حرفهايش مخالف گفتار خداوند بود چرا آدم آن را پذيرفت؟ | ||
۱۶- و با اينكه خلود در دنيا مخالف با اعتقاد به معاد است چگونه طمع در خلود كرد؟ | ۱۶- و با اينكه خلود در دنيا مخالف با اعتقاد به معاد است چگونه طمع در خلود كرد؟ | ||
۱۷- با اينكه آدم در زمره پيغمبران بود چطور ممكن است معصيت كرده باشد؟ | ۱۷- با اينكه آدم در زمره پيغمبران بود چطور ممكن است معصيت كرده باشد؟ | ||
۱۸- با اينكه توبه كار مانند كسى است كه گناه نكرده است چطور توبه آدم قبول شد و ليكن به مقامى كه داشت باز نگشت؟ و چگونه...؟ و چگونه...؟ | ۱۸- با اينكه توبه كار مانند كسى است كه گناه نكرده است چطور توبه آدم قبول شد و ليكن به مقامى كه داشت باز نگشت؟ و چگونه...؟ و چگونه...؟ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳ </center> | ||
خط ۵۹: | خط ۷۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۴ </center> | ||
<span id='link28'><span> | <span id='link28'><span> | ||
==چند مطلب كه بايد در بحث از مسأله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيان شود == | ==چند مطلب كه بايد در بحث از مسأله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيان شود == | ||
۱- وجود نفسى اشياء خير است . ۱- بايد دانست تمامى اشيايى كه متعلق خلق و ايجاد قرار گرفته و يا ممكن است قرار بگيرد وجود نفسى شان (وجودشان بدون اينكه اضافه به چيزى داشته باشد) خير است . بطورى كه اگر به فرض محال فرض كنيم شرى از شرور متعلق خلقت و ايجاد قرار گرفته و موجود شود پس از موجود شدنش حالش حال ساير موجودات خواهد بود، يعنى ديگر اثرى از شر و قبح در آن نخواهد بود، مگر اينكه وجودش اضافه و ارتباط به چيز ديگرى داشته باشد، و در اثر اين ارتباط نظامى از نظامهاى عادلانه عالم وجود را فاسد و مختل سازد، و يا باعث شود عده اى ديگر از موجودات از خير و سعادت خود محروم شوند، اينجاست كه شرهايى در عالم پديد مى آيد. | ۱- وجود نفسى اشياء خير است . ۱- بايد دانست تمامى اشيايى كه متعلق خلق و ايجاد قرار گرفته و يا ممكن است قرار بگيرد وجود نفسى شان (وجودشان بدون اينكه اضافه به چيزى داشته باشد) خير است . بطورى كه اگر به فرض محال فرض كنيم شرى از شرور متعلق خلقت و ايجاد قرار گرفته و موجود شود پس از موجود شدنش حالش حال ساير موجودات خواهد بود، يعنى ديگر اثرى از شر و قبح در آن نخواهد بود، مگر اينكه وجودش اضافه و ارتباط به چيز ديگرى داشته باشد، و در اثر اين ارتباط نظامى از نظامهاى عادلانه عالم وجود را فاسد و مختل سازد، و يا باعث شود عده اى ديگر از موجودات از خير و سعادت خود محروم شوند، اينجاست كه شرهايى در عالم پديد مى آيد. |