گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
<span id='link357'><span>
<span id='link357'><span>


==پيروى از شيطان اختيارى بوده و معيارى براى تميز مؤ من به آخرت از شاك در آن است ==
==اختیاری بودن پيروى از شيطان، و معيارى براى تميز مؤمن و شاکّ به آخرت ==
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از اين آيه اين است كه شيطان ايشان را مجبور به گمراهى نكرد، كه به اجبار او را پيروى كنند تا در نتيجه معذور باشند، بلكه خود آنان به سوء اختيارشان شيطان را پيروى كردند، و اين خودشان بودند كه پيروى او را اختيار نموده ، او هم بر آنان مسلط گرديد،
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از اين آيه، اين است كه شيطان ايشان را مجبور به گمراهى نكرد، كه به اجبار او را پيروى كنند تا در نتيجه معذور باشند، بلكه خود آنان به سوء اختيارشان، از شيطان پيروى كردند، و اين خودشان بودند كه پيروى او را اختيار نموده، او هم بر آنان مسلط گرديد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۲ </center>
نه اينكه اول او بر ايشان مسلط شده ، و آنان به حكم اجبار پيرويش كرده باشند. همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين (( و نيز از ابليس حكايت كرده كه در قيامت مى گويد: ((و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى فلا تلومونى و لوموا انفسكم ((
نه اين كه اول او بر ايشان مسلط شده، و آنان به حكم اجبار، پيرويش كرده باشند.  
و منشا پيرويشان از شيطان شكى است كه درباره مساله آخرت دارند، و آثارش كه همان پيروى شيطان است ظاهر مى شود.  


پس اينكه خداى تعالى به ابليس اجازه داد تا به اين مقدار، يعنى به مقدارى كه پاى جبر در كار نيايد، بر ابناى بشر مسلط شود، براى همين بود كه اهل شك از اهل ايمان متمايز و جدا شوند، و معلومشان شود چه كسى به روز جزا ايمان دارد، و چه كسى ندارد، و اين باعث سلب مسووليتشان در پيروى شيطان نمى شود، چون اگر پيروى كردند به اختيار خود كردند، نه به اجبار كسى
همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «إنَّ عِبَادِى لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطَانٌ إلّا مَن اتَّبَعَكَ مِنَ الغَاوِين».


پس اينكه كلمه ((من (( بر سر سلطان آورد، و فرمود: ((و ما كان له عليهم من سلطان (( براى اين است كه تمامى سلطانها را سلب كند. ((الا لنعلم (( منظور از اين علم ، رفع جهل نيست ، كه بگويى در خدا محال است ، بلكه منظور متمايز كردن است و معنايش اين است كه : ((اين كار را كرديم تا فلان و بهمان را از هم جدا كنيم ((.  
و نيز از ابليس حكايت كرده كه در قيامت مى گويد: «وَ مَا كَانَ لِى عَلَيكُم مِن سُلطَانٍ إلّا أن دَعَوتُكُم فَاستَجَبتُم لِى فَلَا تَلُومُونِى وَ لُومُوا أنفُسَكُم». و منشأ پيرويشان از شيطان، شكى است كه درباره مسأله آخرت دارند، و آثارش كه همان پيروى شيطان است، ظاهر مى شود.  


«'''الا لنعلم من يومن بالاخره ممن هو منها فى شك'''» - شاهد اين كه گفتيم جمله ((نعلم (( به معناى ((تمييز(( است ، كلمه ((ممن - از كسى كه (( مى باشد، چون اگر ((نعلم (( به معناى علم متعارف بود، احتياج به اين كلمه نبود، و چون آورده معنايش اين است كه : ((مگر آنكه مشخص و جدا كنيم ، كسى را كه ايمان به آخرت دارد، از كسى كه از آن در شك است ((
پس اين كه خداى تعالى به ابليس اجازه داد تا به اين مقدار، يعنى به مقدارى كه پاى جبر در كار نيايد، بر ابناى بشر مسلط شود، براى همين بود كه اهل شك، از اهل ايمان متمايز و جدا شوند، و معلومشان شود چه كسى به روز جزا ايمان دارد، و چه كسى ندارد. و اين باعث سلب مسؤوليتشان در پيروى شيطان نمى شود. چون اگر پيروى كردند، به اختيار خود كردند، نه به اجبار كسى.


و اين جمله استثناء از سلطان ابليس بر بندگان ، و پيروى اختيارى آنان از وى است ، مى فرمايد: ((ابليس بر بندگان سلطنت نداشته ، مگر سلطنت از طريق پيروى اختيارى ((، چيزى كه هست ، مستثنى يعنى (سلطنت از طريق پيروى اختيارى ) از جمله برداشته شده ، و در جايش ‍ غرض حاصل از آن نهاده شده ، و آن ((تمييز فلان از بهمان است ((
پس اين كه كلمۀ «مِن» بر سر «سُلطان» آورد و فرمود: «وَ مَا كَانَ لَهُ عَلَيهِم مِن سُلطَانٍ»، براى اين است كه تمامى سلطان ها را سلب كند. «إلّا لِنَعلَمَ»، منظور از اين «علم»، رفع جهل نيست، كه بگويى در خدا محال است، بلكه منظور متمايز كردن است و معنايش اين است كه: «اين كار را كرديم تا فلان و بهمان را از هم جدا كنيم».


و اگر در آيه مورد بحث ايمان و شك هر دو مقيد به قيد آخرت شده ، براى اين است كه تنها جلوگير آدمى از نافرمانى خدا، و تنها وادارنده اش به اطاعت او، ايمان به آخرت است ، نه ايمان به خدا و رسول جداى از ايمان به آخرت ، همچنان كه خود خداى سبحان در جاى ديگر فرموده : ((ان الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ((
«'''إلَّا لِنَعلَمَ مَن يُؤمِنَ بِالآخِرَةِ مِمَّن هُوَ مِنهَا فِى شَكِّ'''» - شاهد اين كه گفتيم جملۀ «نَعلَمُ» به معناى «تمييز» است، كلمۀ «مِمَّن: از كسى كه» مى باشد. چون اگر «نَعلَمُ» به معناى علم متعارف بود، احتياج به اين كلمه نبود، و چون آورده، معنايش اين است كه: «مگر آن كه مشخص و جدا كنيم كسى را كه ايمان به آخرت دارد، از كسى كه از آن در شك است».
 
و اين جمله، استثناء از سلطان ابليس بر بندگان، و پيروى اختيارى آنان از وى است. مى فرمايد: «ابليس بر بندگان سلطنت نداشته، مگر سلطنت از طريق پيروى اختيارى». چيزى كه هست، مستثنى، يعنى (سلطنت از طريق پيروى اختيارى)، از جمله برداشته شده، و در جايش، غرض حاصل از آن نهاده شده، و آن «تمييز فلان از بهمان است».
 
و اگر در آيه مورد بحث، «ايمان» و «شك»، هر دو مقيد به قيد آخرت شده، براى اين است كه تنها جلوگير آدمى از نافرمانى خدا، و تنها وادارنده اش به اطاعت او، ايمان به آخرت است، نه ايمان به خدا و رسولِ جداى از ايمان به آخرت. همچنان كه خود خداى سبحان، در جاى ديگر فرموده: «إنَّ الَّذِينَ يُضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللهِ لَهُم عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَومَ الحِسَاب».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۳ </center>
«'''و ربك على كل شى ء حفيظ'''» - يعنى خدا درباره هر چيزى علمى دارد كه معلومش به خاطر فراموشى و يا سهو و يا غير ذلك از دستش ‍ نمى رود، و فوت نمى شود، و اين تحذير و تهديدى است از كفران و معصيت ، و انذارى است براى اهل كفر و معصيت
«'''وَ رَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَئٍ حَفِيظ'''» - يعنى: خدا درباره هر چيزى علمى دارد كه معلومش به خاطر فراموشى و يا سهو و يا غير ذلك از دستش ‍ نمى رود، و فوت نمى شود. و اين، تحذير و تهديدى است از كفران و معصيت، و انذارى است براى اهل كفر و معصيت.
<span id='link358'><span>
<span id='link358'><span>


۱۴٬۲۰۵

ویرایش