۱۳٬۷۸۶
ویرایش
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
<span id='link356'><span> | <span id='link356'><span> | ||
«'''فَقَالُوا رَبَّنَا | «'''فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَينَ أَسفَارِنَا وَ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ ...'''»: | ||
يعنى ما اين | يعنى: ما اين نعمت ها را در اختيار آنان قرار داديم: ميوه هاى فراوان، و نزديكى قريه ها به يكديگر، و امنيت راه ها، و آسانى سير و فراخى زندگى، از زيادى نعمت ملول شده، و به تنگ آمدند و گفتند: پروردگارا! بين سفرهاى ما دورى بينداز. يعنى سفرهايمان را طولانى كن، تا مسافت هاى دور برويم، و بار سفر دور ببنديم، بيابان ها و باديه ها بپيماييم. | ||
و اين، كفران و طغيانى بود از ايشان، همان طور كه بنى اسرائيل، كفران و طغيان كرده، از «مَنّ» و «سَلوَى»، به ستوه آمدند، و تقاضاى «سير» و «پياز» كردند. | |||
و | كوتاه سخن اين كه: خداوند نعمت را بر آنان تمام كرد. هم در سفر، كه سفرهايشان را كوتاه و راه هايشان را امن و نعمت را فراوان كرد، و هم در حضر. و انتظار داشت كه شكر نعمت هايش را به جا آورند، ولى آنان كفران نعمت كردند. هم در سفر، و هم در حضر. خداوند هم در عذابى كه خودشان خواستند، شتاب نمود. شهرها و ديارشان را خراب، و جمع شان را پراكنده ساخت. | ||
بنابراين، جملۀ «رَبَّنَا بَاعِد بَينَ أسفَارِنَا»، پيشنهاد عذابى بود، كه خود آنان كردند، البته پيشنهاد ضمنى. چون معناى كلامشان، مستلزم همين بود كه شهرها و ديارشان ويران گرديد. «وَ ظَلَمُوا أنفُسَهُم»، و با ارتكاب گناهان، به خود ستم كردند. | |||
يعنى ما عينى و اثرى از آنان باقى | «'''فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيث وَ مَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ'''»: | ||
يعنى: ما عينى و اثرى از آنان باقى نگذاشتيم، و جز داستان ها، چيزى از ايشان باقى نگذاشتيم. اسمايى شدند، بدون مسمّى، و جز در وهم متوهّم و خيال متخيل، وجودى برايشان نماند. نه ديگر شهر «سبائى» ماند و نه قرایى و نه مردمى از آنان. فقط سخنى و حكايتى از ايشان به جاى ماند، و حتى اجزاى وجودشان را هم متفرق كرديم، به طورى كه دو جزء از اجزاى آنان، متصل به هم باقى نماند. | |||
تكه هاى خُرد و كلانشان از هم جدا شد، و بعد از آن كه مجتمعى نيرومند و داراى شوكت بودند، غبارى شدند، كه حتى شبحى هم از ايشان نماند، و براى نسل هاى بعدى، ضرب المثل شدند، كه هر موجود نابود شده و تار و پود از دست داده را، به آنان تشبيه كنند و بگويند: «تَفَرَّقُوا أيَادِىَ سَبَأ: آن چنان متلاشى شدند كه نعمت و قدرهاى مردم شهر سبأ شد». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۱ </center> | ||
«''' | «'''إنّ فِى ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور'''» - يعنى: در اين داستان ها كه از قوم سبأ نقل كرديم، اندرزها و آيت ها است، براى هر كسى كه در راه خدا صبر بسيار داشته باشد، و شكرش در برابر نعمت هاى بى شمار خدا نيز زياد باشد، و از شنيدن و خواندن اين آيات، استدلال كند بر اين كه بر انسان واجب است كه پروردگار خود را از درِ شكر عبادت كند. و نيز بر اين كه در ماوراى اين زندگى، روز بعثى هست، كه در آن روز، زنده مى شود و به خاطر اعمالش مجازات مى شود. | ||
«'''وَ لَقَدْ | «'''وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيهِمْ إِبْلِيسُ ظنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلّا فَرِيقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ'''»: | ||
يعنى ابليس آرزو و پندار خود را درباره آنان محقق كرد و به كرسى | يعنى: ابليس آرزو و پندار خود را درباره آنان محقق كرد و به كرسى نشاند. و يا معنايش اين است كه: شيطان، ظنّ و پندارى كه درباره آنان داشت، محقق يافت. چون شيطان درباره تمامى ابناى بشر، اين آرزو و اين پندار را دارد كه همگى آنان را گمراه كند. چون خودش گفته: «لَأُغوِيَنَّهُم أجمَعِين: همه ايشان را گمراه مى كنم». و نيز گفته: «وَ لَأُضِلَنَّهُم». و باز وعده داد كه: «وَ لَا تَجِدُ أكثَرَهُم شَاكِرِينَ: و اكثر آنان از شكرگزاران نباشند». | ||
«''' | «'''فَاتَّبَعُوهُ إلّا فُرِيقاً مِنَ المُؤمِنِين'''» - اين جمله، بيان همان صدق ظن است. | ||
و از | و از اين جا معلوم مى شود كه ضمير جمع در كلمۀ «عَلَيهِم»، در اين جمله و همچنين در آيه بعدى، به عموم مردم بر مى گردد، نه تنها به قوم سبأ، هرچند كه آيه شريفه به خصوص آنان منطبق است. | ||
<span id='link357'><span> | <span id='link357'><span> | ||
ویرایش