گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
بعد از آن كه خداوند بنى اسرائيل را از شرّ فرعون و لشكرش نجات داد و موسى «عليه السلام»، ايشان را به طرف بيابانى برد كه هيچ آب و علفى نداشت، در آن جا خداوند آنان را اكرام كرد و «منّ» و «سَلوَى»، (كه اولى گوشتى بريان و دومى چيزى به شكل ترنجبين بود)، بر آنان نازل كرد، تا غذايشان باشد، و براى سيراب شدنشان، موسى به امر خداوند، عصا را به سنگى كه همراه داشت، زد. دوازده چشمه از آن جوشيد. هر يك از تيره هاى بنى اسرائيل، چشمه خود را مى شناخت و از آن چشمه مى نوشيدند، و از آن «منّ» و «سَلوَى» مى خوردند، و براى رهايى از گرماى آفتاب، ابر بر سرِ آنان سايه مى افكند.
بعد از آن كه خداوند بنى اسرائيل را از شرّ فرعون و لشكرش نجات داد و موسى «عليه السلام»، ايشان را به طرف بيابانى برد كه هيچ آب و علفى نداشت، در آن جا خداوند آنان را اكرام كرد و «منّ» و «سَلوَى»، (كه اولى گوشتى بريان و دومى چيزى به شكل ترنجبين بود)، بر آنان نازل كرد، تا غذايشان باشد، و براى سيراب شدنشان، موسى به امر خداوند، عصا را به سنگى كه همراه داشت، زد. دوازده چشمه از آن جوشيد. هر يك از تيره هاى بنى اسرائيل، چشمه خود را مى شناخت و از آن چشمه مى نوشيدند، و از آن «منّ» و «سَلوَى» مى خوردند، و براى رهايى از گرماى آفتاب، ابر بر سرِ آنان سايه مى افكند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۱ </center>
آنگاه در همان بيابان خداى تعالى با موسى مواعده كرد كه چهل شبانه روز به كوه طور برود، تا تورات بر او نازل شود. موسى (عليه السلام ) از بنى اسرائيل هفتاد نفر را انتخاب كرد، تا تكلم كردن خدا با وى را بشنوند، (و به ديگران شهادت دهند) ولى آن هفتاد نفر با اينكه شنيدند مع ذلك گفتند: ما ايمان نمى آوريم تا آنكه خدا را آشكارا ببينيم ، خداى تعالى ((جلوه اى به كوه كرد، كوه متلاشى شد((، ايشان از آن صاعقه مردند، و دوباره به دعاى موسى زنده شدند، و بعد از آنكه ميقات تمام شد خداى تعالى تورات را بر او نازل كرد آنگاه به او خبر داد كه بنى اسرائيل بعد از بيرون شدنش گوساله پرست شدند، و سامرى گمراهشان كرد
آنگاه در همان بيابان، خداى تعالى، با موسى مواعده كرد كه چهل شبانه روز، به كوه طور برود، تا تورات بر او نازل شود. موسى «عليه السلام» از بنى اسرائيل، هفتاد نفر را انتخاب كرد، تا تكلم كردن خدا با وى را بشنوند، (و به ديگران شهادت دهند)، ولى آن هفتاد نفر با اين كه شنيدند، مع ذلك گفتند: ما ايمان نمى آوريم تا آن كه خدا را آشكارا ببينيم.


موسى (عليه السلام ) بين قوم برگشت ، در حالى كه بسيار خشمگين و متاءسف بود، گوساله را آتش زد و خاكسترش را به دريا ريخت ، و سامرى را طرد كرد، و فرمود: برو كه در زندگى هميشه بگويى : ((لا مساس ‍ نزديكم نشويد((، اما مردم را دستور داد تا توبه كنند، و به همين منظور شمشير در يكدگر به كار بزنند، و يكدگر را بكشند، تا شايد توبه شان قبول شود و قبول شد دوباره از پذيرفتن احكام تورات كه همان شريعت موسى بود سرباز زدند، و خداى تعالى كوه طور را بلند كرد، و در بالاى سر آنان نگه داشت ، (كه اگر ايمان نياوريد بر سرتان مى كوبم )
خداى تعالى، «جلوه اى به كوه كرد. كوه متلاشى شد». ايشان از آن صاعقه مُردند، و دوباره به دعاى موسى زنده شدند. و بعد از آن كه ميقات تمام شد، خداى تعالى، تورات را بر او نازل كرد. آنگاه به او خبر داد كه بنى اسرائيل، بعد از بيرون شدنش، گوساله پرست شدند، و سامرى گمراهشان كرد.


سپس بنى اسرائيل از خوردن ((من (( و ((سلوى (( به تنگ آمده ، و درخواست كردند كه پروردگار خود را بخواند از زمين گياهانى برايشان بروياند، و از سبزى ، خيار، سير، عدس ، و پياز آن برخوردارشان كند خداى تعالى دستورشان داد براى رسيدن به اين هدف داخل سر زمين مقدس شويد، كه خداوند بر شما واجب كرده در آنجا به سر بريد. بنى اسرائيل زير بار نرفتند، و خداى تعالى آن سرزمين را بر آنان حرام كرد، و به سرگردانى مبتلاشان ساخت ، در نتيجه مدت چهل سال در بيابانى سرگردان شدند
موسى «عليه السلام» بين قوم برگشت، در حالى كه بسيار خشمگين و متأسف بود. گوساله را آتش زد و خاكسترش را به دريا ريخت، و سامرى را طرد كرد، و فرمود: برو كه در زندگى هميشه بگويى: «لا مِسَاس: نزديكم نشويد».


و باز يكى از داستانهاى آن جناب سرگذشت رفتنش با آن جوان به مجمع البحرين براى ديدار بنده صالح خدا، و رفاقتش با آن عبد صالح است ، كه در سوره كهف آمده است
و اما به مردم دستور داد تا توبه كنند. و به همين منظور، شمشير در يكدگر به كار بزنند، و يكدیگر را بكشند، تا شايد توبه شان قبول شود و قبول شد. دوباره از پذيرفتن احكام تورات، كه همان شريعت موسى بود، سر باز زدند، و خداى تعالى، كوه طور را بلند كرد، و در بالاى سرِ آنان نگه داشت، (كه اگر ايمان نياوريد، بر سرتان مى كوبم).
 
سپس بنى اسرائيل، از خوردن «منّ» و «سَلوَى»، به تنگ آمده و درخواست كردند كه پروردگار خود را بخواند از زمين، گياهانى برايشان بروياند، و از سبزى، خيار، سير، عدس، و پياز آن برخوردارشان كند. خداى تعالى، دستورشان داد براى رسيدن به اين هدف، داخل سرزمين مقدس شويد، كه خداوند بر شما واجب كرده در آن جا به سر بريد.
 
بنى اسرائيل زير بار نرفتند، و خداى تعالى، آن سرزمين را بر آنان حرام كرد، و به سرگردانى مبتلاشان ساخت. در نتيجه، مدت چهل سال در بيابانى سرگردان شدند.
 
و باز يكى از داستان هاى آن جناب، سرگذشت رفتنش با آن جوان، به مجمع البحرين، براى ديدار بندۀ صالح خدا، و رفاقتش با آن عبد صالح است، كه در سوره «كهف» آمده است.
<span id='link36'><span>
<span id='link36'><span>
===مقام هارون نزد خدا و پايه عبوديت او ===
==مقام هارون نزد خدا و پايه عبوديت او==
خداى تعالى در سوره صافات آن جناب را در منت هايش ، و در دادن كتاب ، و هدايت به سوى صراط مستقيم ، و در داشتن تسليم ، و بودنش از محسنين ، و از بندگان مؤ منين به خدا، با موسى (عليه السلام ) شريك دانسته ، و او را از مرسلان دانسته ، و از انبيايش معرفى كرده ، و او را از كسانى دانسته كه بر آنان انعام فرموده ، و او را با ساير انبياء در صفات جميل آنان از قبيل احسان ، صلاح ، فضل ، اجتباء و هدايت شريك قرار داده و يكجا ذكر كرده
خداى تعالى در سوره صافات آن جناب را در منت هايش ، و در دادن كتاب ، و هدايت به سوى صراط مستقيم ، و در داشتن تسليم ، و بودنش از محسنين ، و از بندگان مؤ منين به خدا، با موسى (عليه السلام ) شريك دانسته ، و او را از مرسلان دانسته ، و از انبيايش معرفى كرده ، و او را از كسانى دانسته كه بر آنان انعام فرموده ، و او را با ساير انبياء در صفات جميل آنان از قبيل احسان ، صلاح ، فضل ، اجتباء و هدايت شريك قرار داده و يكجا ذكر كرده
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۲ </center>
۱۴٬۰۶۶

ویرایش