گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
فرعون از قبول گفته او امتناع مى ورزد، و در مقام بر مى آيد با سحر ساحران، با معجزه او معارضه كند، و حقا سحرى عظيم نشان دادند. اژدها و مارهاى بسيار به راه انداختند، ولى همين كه موسى عصاى خود را بيفكند، تمامى آن سحرها را برچيد و خورد، و دوباره به صورت عصا برگشت. ساحران كه فهميدند عصاى موسى، از سنخ سحر و جادوى ايشان نيست، همه به سجده افتادند و گفتند: ما به ربّ العالَمين ايمان آورديم. به آن كسى كه ربّ موسى و هارون است، ولى فرعون، همچنان بر انكار دعوت وى اصرار ورزيد، و ساحران را تهديد كرد، و ايمان نياورد.
فرعون از قبول گفته او امتناع مى ورزد، و در مقام بر مى آيد با سحر ساحران، با معجزه او معارضه كند، و حقا سحرى عظيم نشان دادند. اژدها و مارهاى بسيار به راه انداختند، ولى همين كه موسى عصاى خود را بيفكند، تمامى آن سحرها را برچيد و خورد، و دوباره به صورت عصا برگشت. ساحران كه فهميدند عصاى موسى، از سنخ سحر و جادوى ايشان نيست، همه به سجده افتادند و گفتند: ما به ربّ العالَمين ايمان آورديم. به آن كسى كه ربّ موسى و هارون است، ولى فرعون، همچنان بر انكار دعوت وى اصرار ورزيد، و ساحران را تهديد كرد، و ايمان نياورد.


موسى (عليه السلام ) هم همچنان به دعوت خود پافشارى مى كرد، او و درباريانش را به دين توحيد همى مى خواند، و معجزه ها مى آورد، يك بار آنها را دچار طوفان ساخت ، يك بار ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنان مسلط كرد، آياتى مفصل آورد، ولى ايشان بر استكبار خود پافشارى كردند، به هر يك از گرفتاريها كه موسى به عنوان معجزه برايشان مى آورد، مبتلا مى شدند، مى گفتند: اى موسى پروردگار خودت را بخوان و از آن عهدى كه به تو داده كه اگر ايمان بياوريم اين بلا را از ما بگرداند استفاده كن ، كه اگر اين بلا را بگردانى به طور قطع ايمان مى آوريم ، و بنى اسرائيل را با تو مى فرستيم ولى همين كه خدا در مدت مقرر بلا را از ايشان برطرف مى كرد، دوباره عهد خود را مى شكستند، و به كفر خود ادامه مى دادند
موسى «عليه السلام» هم، همچنان به دعوت خود پافشارى مى كرد. او و درباريانش را به دين توحيد همى مى خواند، و معجزه ها مى آورد. يك بار آن ها را دچار طوفان ساخت. يك بار ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنان مسلط كرد. آياتى مفصل آورد، ولى ايشان بر استكبار خود پافشارى كردند.


ناگزير خداى تعالى دستورش مى دهد تا بنى اسرائيل را در يك شب معين بسيج نموده از مصر بيرون ببرد موسى و بنى اسرائيل از مصر بيرون شدند و شبانه به راه افتادند، تا به كنار دريا رسيدند، فرعون چون از جريان آگهى يافت ، از دنبال سر، ايشان را تعقيب كرد و همين كه دو فريق يكديگر را از دور ديدند، اصحاب موسى به وى گفتند: دشمن دارد به ما مى رسد موسى گفت : حاشا، پروردگار من با من است ، و به زودى مرا راهنمايى مى كند در همين حال به وى وحى مى شود كه با عصايش به دريا بزند همين كه زد، دريا شكافته شد، و بنى اسرائيل از دريا گذشتند فرعون و لشكريانش نيز وارد دريا شدند، همين كه آخرين نفرشان وارد شد، خداوند آب را از دو طرف به هم زد، و همه شان را غرق كرد
به هر يك از گرفتاری ها كه موسى به عنوان معجزه برايشان مى آورد، مبتلا مى شدند، مى گفتند: اى موسى! پروردگار خودت را بخوان و از آن عهدى كه به تو داده، كه اگر ايمان بياوريم، اين بلا را از ما بگرداند، استفاده كن، كه اگر اين بلا را بگردانى، به طور قطع ايمان مى آوريم، و بنى اسرائيل را با تو مى فرستيم. ولى همين كه خدا در مدت مقرر، بلا را از ايشان برطرف مى كرد، دوباره عهد خود را مى شكستند، و به كفر خود ادامه مى دادند.


بعد از آنكه خداوند بنى اسرائيل را از شر فرعون و لشكرش نجات داد و موسى (عليه السلام ) ايشان را به طرف بيابانى برد كه هيچ آب و علفى نداشت ، در آنجا خداوند آنان را اكرام كرد و ((من (( و ((سلوى ((، (كه اولى گوشتى بريان و دومى چيزى به شكل ترنجبين بود) بر آنان نازل كرد، تا غذايشان باشد، و براى سيراب شدنشان موسى به امر خداوند عصا را به سنگى كه همراه داشت زد، دوازده چشمه از آن جوشيد هر يك از تيره هاى بنى اسرائيل چشمه خود را مى شناخت و از آن چشمه مى نوشيدند، و از آن من و سلوى مى خوردند، و براى رهايى از گرماى آفتاب ، ابر بر سر آنان سايه مى افكند
ناگزير، خداى تعالى دستورش مى دهد تا بنى اسرائيل را در يك شب معين، بسيج نموده، از مصر بيرون ببرد. موسى و بنى اسرائيل از مصر بيرون شدند و شبانه به راه افتادند، تا به كنار دريا رسيدند. فرعون چون از جريان آگهى يافت، از دنبال سر، ايشان را تعقيب كرد و همين كه دو فريق يكديگر را از دور ديدند، اصحاب موسى به وى گفتند: دشمن دارد به ما مى رسد.
 
موسى گفت: حاشا، پروردگار من، با من است، و به زودى مرا راهنمايى مى كند. در همين حال، به وى وحى مى شود كه با عصايش به دريا بزند. همين كه زد، دريا شكافته شد، و بنى اسرائيل از دريا گذشتند. فرعون و لشكريانش نيز وارد دريا شدند. همين كه آخرين نفرشان وارد شد، خداوند آب را از دو طرف به هم زد، و همه شان را غرق كرد.
 
بعد از آن كه خداوند بنى اسرائيل را از شرّ فرعون و لشكرش نجات داد و موسى «عليه السلام»، ايشان را به طرف بيابانى برد كه هيچ آب و علفى نداشت، در آن جا خداوند آنان را اكرام كرد و «منّ» و «سَلوَى»، (كه اولى گوشتى بريان و دومى چيزى به شكل ترنجبين بود)، بر آنان نازل كرد، تا غذايشان باشد، و براى سيراب شدنشان، موسى به امر خداوند، عصا را به سنگى كه همراه داشت، زد. دوازده چشمه از آن جوشيد. هر يك از تيره هاى بنى اسرائيل، چشمه خود را مى شناخت و از آن چشمه مى نوشيدند، و از آن «منّ» و «سَلوَى» مى خوردند، و براى رهايى از گرماى آفتاب، ابر بر سرِ آنان سايه مى افكند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۱ </center>
آنگاه در همان بيابان خداى تعالى با موسى مواعده كرد كه چهل شبانه روز به كوه طور برود، تا تورات بر او نازل شود. موسى (عليه السلام ) از بنى اسرائيل هفتاد نفر را انتخاب كرد، تا تكلم كردن خدا با وى را بشنوند، (و به ديگران شهادت دهند) ولى آن هفتاد نفر با اينكه شنيدند مع ذلك گفتند: ما ايمان نمى آوريم تا آنكه خدا را آشكارا ببينيم ، خداى تعالى ((جلوه اى به كوه كرد، كوه متلاشى شد((، ايشان از آن صاعقه مردند، و دوباره به دعاى موسى زنده شدند، و بعد از آنكه ميقات تمام شد خداى تعالى تورات را بر او نازل كرد آنگاه به او خبر داد كه بنى اسرائيل بعد از بيرون شدنش گوساله پرست شدند، و سامرى گمراهشان كرد
آنگاه در همان بيابان خداى تعالى با موسى مواعده كرد كه چهل شبانه روز به كوه طور برود، تا تورات بر او نازل شود. موسى (عليه السلام ) از بنى اسرائيل هفتاد نفر را انتخاب كرد، تا تكلم كردن خدا با وى را بشنوند، (و به ديگران شهادت دهند) ولى آن هفتاد نفر با اينكه شنيدند مع ذلك گفتند: ما ايمان نمى آوريم تا آنكه خدا را آشكارا ببينيم ، خداى تعالى ((جلوه اى به كوه كرد، كوه متلاشى شد((، ايشان از آن صاعقه مردند، و دوباره به دعاى موسى زنده شدند، و بعد از آنكه ميقات تمام شد خداى تعالى تورات را بر او نازل كرد آنگاه به او خبر داد كه بنى اسرائيل بعد از بيرون شدنش گوساله پرست شدند، و سامرى گمراهشان كرد
۱۳٬۷۰۳

ویرایش