گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۷: خط ۸۷:
«'''۲ - آنچه از سرگذشت موسى، كه در قرآن آمده است'''»:
«'''۲ - آنچه از سرگذشت موسى، كه در قرآن آمده است'''»:


نام آن جناب از هر پيغمبرى ديگر در قرآن كريم بيشتر آمده ، و به طورى كه شمرده اند نامش در صد و شصت و شش جاى قرآن كريم ذكر شده ، و در سى و شش سوره از سوره هاى قرآن به گوشه هايى از داستانهايش ، يا به طور اجمال و يا به تفصيل اشاره شده و در بين انبياء (عليهم السلام ) به كثرت معجزه اختصاص يافته ، كه قرآن كريم بسيارى از معجزات باهره وى را ذكر كرده ، مانند اژدها شدن عصاى او، نور دادن دستش ، ايجاد طوفان ، مسلط كردن ملخ ، شپش ، قورباغه و خون بر مردم ، شكافتن دريا، نازل كردن من و نيز سلوى ، و جوشاندن دوازده چشمه از يك سنگ با زدن عصا، زنده كردن مردگان ، و بلند كردن كوه طور بالاى سر مردم ، و غير اينها
نام آن جناب از هر پيغمبرى ديگر، در قرآن كريم بيشتر آمده، و به طورى كه شمرده اند، نامش، در صد و شصت و شش جاى قرآن كريم ذكر شده، و در سى و شش سوره از سوره هاى قرآن، به گوشه هايى از داستان هايش، يا به طور اجمال و يا به تفصيل اشاره شده.
 
و در بين انبياء «عليهم السلام»، به كثرت معجزه اختصاص يافته، كه قرآن كريم، بسيارى از معجزات باهره وى را ذكر كرده. مانند: اژدها شدن عصاى او، نور دادن دستش، ايجاد طوفان، مسلط كردن ملخ، شپش، قورباغه و خون بر مردم، شكافتن دريا، نازل كردن منّ و نيز سَلوَى، و جوشاندن دوازده چشمه از يك سنگ با زدن عصا، زنده كردن مُردگان، و بلند كردن كوه طور بالاى سر مردم، و غير اين ها.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۹ </center>
همانطور كه گفتيم در كلام خداى تعالى گوشه هايى از داستانهاى آن جناب آمده ، و ليكن تمامى جزئيات و دقائق آنها را ذكر نفرموده ، بلكه به چند فصل از آنها كه ذكرش در هدايت ، و ارشاد خلق اهميت داشته ، اكتفا كرده ، و اين داءب و روش قرآن كريم در اشاره به داستانهاى همه انبياء و امت ها است كه از هر داستان آنچه كه ذكرش مايه عبرت و هدايت خلق است ذكر مى كند
همان طور كه گفتيم، در كلام خداى تعالى، گوشه هايى از داستان هاى آن جناب آمده، وليكن تمامى جزئيات و دقائق آن ها را ذكر نفرموده، بلكه به چند فصل از آن ها، كه ذكرش در هدايت، و ارشاد خلق اهميت داشته، اكتفا كرده، و اين دأب و روش قرآن كريم، در اشاره به داستان هاى همه انبياء و امت ها است، كه از هر داستان، آنچه كه ذكرش مايه عبرت و هدايت خلق است، ذكر مى كند.
 
و از داستان هاى موسى، آنچه كه ذكرش اهميت دارد كه گفتيم كلياتش در قرآن آمده، اين است كه:
 
آن جناب در مصر، در خانه مردى اسرائيلى به دنيا آمد، و در روزهايى به دنيا آمد كه فرعونيان، به دستور فرعون، پسر بچه هاى بنى اسرائيل را سر مى بريدند، و مادر موسى (به دستور خداى تعالى)، او را در صندوقى نهاده، به دريا انداخت. فرعون او را از دريا گرفت، و به مادرش برگردانيد تا شيرش دهد، و تربيتش نمايد و از آن روز، در خانه فرعون نشو و نما كرد.


و از داستان هاى موسى آنچه كه ذكرش اهميت دارد كه گفتيم كلياتش در قرآن آمده اين است كه : آن جناب در مصر در خانه مردى اسرائيلى به دنيا آمد، و در روزهايى به دنيا آمد كه فرعونيان به دستور فرعون پسر بچه هاى بنى اسرائيل را سر مى بريدند، و مادر موسى (به دستور خداى تعالى ) او را در صندوقى نهاده ، به دريا انداخت ، فرعون او را از دريا گرفت ، و به مادرش برگردانيد تا شيرش دهد، و تربيتش نمايد و از آن روز در خانه فرعون نشو و نما كرد
آنگاه به سنّ بلوغ رسيده و مردى قبطى را مى كشد، و از مصر به سوى مدين فرار مى كند. چون ترس اين را داشته كه فرعونيان، به قصاص آن مرد قبطى، به قتلش برسانند.


آن گاه به سن بلوغ رسيده و مردى قبطى را مى كشد، و از مصر به سوى مدين فرار مى كند، چون ترس اين را داشته كه فرعونيان به قصاص آن مرد قبطى به قتلش برسانند
سپس مدتى مقرر كه همان ده سال باشد، در مدين، پيش شعيب مكث نموده و خدمت كرد، و با يكى از دختران او ازدواج نمود.


سپس مدتى مقرر كه همان ده سال باشد، در مدين پيش شعيب مكث نموده و خدمت كرد، و با يكى از دختران او ازدواج نمود
و پس از به سر رساندن آن مدت مقرر، به اتفاق اهل بيتش از مدين بيرون آمده، در بين راه آن جا كه كوه طور واقع است، از طرف آن كوه آتشى مى بيند، و چون راه را گُم كرده بودند، و آن شب هم شبى بسيار تاريك بوده، به اميد اين كه كنار آن آتش كسى را ببيند، و راه را از او بپرسد، و هم آتشى برداشته با خود بياورد، به خانواده اش مى گويد: شما اين جا باشيد، تا من بروم پاره اى آتش برايتان بياورم، و يا كنار آتش راهنمايى ببينم، و از او از راه بپرسم.


و پس از به سر رساندن آن مدت مقرر به اتفاق اهل بيتش از مدين بيرون آمده ، در بين راه آنجا كه كوه طور واقع است ، از طرف آن كوه آتشى مى بيند، و چون راه را گم كرده بودند، و آن شب هم شبى بسيار تاريك بوده ، به اميد اينكه كنار آن آتش كسى را ببيند، و راه را از او بپرسد، و هم آتشى برداشته با خود بياورد، به خانواده اش مى گويد: شما اينجا باشيد تا من بروم پاره اى آتش برايتان بياورم ، و يا كنار آتش راهنمايى ببينم ، و از او از راه بپرسم ، ولى همين كه نزديك مى شود خداى تعالى از كنار سمت راست آن بيابان كه از نظر شكل با زمينهاى اطراف فرق داشته ، از طرف درختى كه آن جا بوده ، ندايش مى دهد، و با او سخن مى گويد، و او را به رسالت خود برمى گزيند، و معجزه عصا و يد بيضا به او مى دهد، كه دو تا از نه معجزه هاى او است ، و به عنوان رسالت به سوى فرعون و قومش گسيل مى دارد، تا بنى اسرائيل را نجات دهد
ولى همين كه نزديك مى شود، خداى تعالى، از كنار سمت راست آن بيابان، كه از نظر شكل با زمين هاى اطراف فرق داشته، از طرف درختى كه آن جا بوده، ندايش مى دهد، و با او سخن مى گويد، و او را به رسالت خود بر مى گزيند، و معجزۀ عصا و يد بيضا به او مى دهد، كه دو تا از نُه معجزه هاى او است، و به عنوان رسالت به سوى فرعون و قومش گسيل مى دارد، تا بنى اسرائيل را نجات دهد.


موسى نزد فرعون مى آيد، و او را به سوى كلمه حق و دين توحيد مى خواند، و نيز به او پيشنهاد مى كند كه بنى اسرائيل را همراه او روانه كند، و دست از شكنجه و كشتارشان بردارد، و به منظور اينكه بفهماند رسول خداست ، معجزه عصا و يد بيضا را به او نشان مى دهد،
موسى نزد فرعون مى آيد، و او را به سوى كلمۀ حق و دين توحيد مى خواند، و نيز به او پيشنهاد مى كند كه بنى اسرائيل را همراه او روانه كند، و دست از شكنجه و كشتارشان بردارد. و به منظور اين كه بفهماند رسول خداست، معجزۀ عصا و يد بيضا را به او نشان مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۰ </center>
فرعون از قبول گفته او امتناع مى ورزد، و در مقام برمى آيد با سحر ساحران با معجزه او معارضه كند، و حقا سحرى عظيم نشان دادند، اژدها و مارهاى بسيار به راه انداختند، ولى همين كه موسى عصاى خو د را بيفكند، تمامى آن سحرها را برچيد و خورد، و دوباره به صورت عصا برگشت ساحران كه فهميدند عصاى موسى از سنخ سحر و جادوى ايشان نيست ، همه به سجده افتادند و گفتند: ما به رب العالمين ايمان آورديم ، به آن كسى كه رب موسى و هارون است ، ولى فرعون همچنان بر انكار دعوت وى اصرار ورزيد، و ساحران را تهديد كرد، وايمان نياورد
فرعون از قبول گفته او امتناع مى ورزد، و در مقام بر مى آيد با سحر ساحران، با معجزه او معارضه كند، و حقا سحرى عظيم نشان دادند. اژدها و مارهاى بسيار به راه انداختند، ولى همين كه موسى عصاى خود را بيفكند، تمامى آن سحرها را برچيد و خورد، و دوباره به صورت عصا برگشت. ساحران كه فهميدند عصاى موسى، از سنخ سحر و جادوى ايشان نيست، همه به سجده افتادند و گفتند: ما به ربّ العالَمين ايمان آورديم. به آن كسى كه ربّ موسى و هارون است، ولى فرعون، همچنان بر انكار دعوت وى اصرار ورزيد، و ساحران را تهديد كرد، و ايمان نياورد.


موسى (عليه السلام ) هم همچنان به دعوت خود پافشارى مى كرد، او و درباريانش را به دين توحيد همى مى خواند، و معجزه ها مى آورد، يك بار آنها را دچار طوفان ساخت ، يك بار ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنان مسلط كرد، آياتى مفصل آورد، ولى ايشان بر استكبار خود پافشارى كردند، به هر يك از گرفتاريها كه موسى به عنوان معجزه برايشان مى آورد، مبتلا مى شدند، مى گفتند: اى موسى پروردگار خودت را بخوان و از آن عهدى كه به تو داده كه اگر ايمان بياوريم اين بلا را از ما بگرداند استفاده كن ، كه اگر اين بلا را بگردانى به طور قطع ايمان مى آوريم ، و بنى اسرائيل را با تو مى فرستيم ولى همين كه خدا در مدت مقرر بلا را از ايشان برطرف مى كرد، دوباره عهد خود را مى شكستند، و به كفر خود ادامه مى دادند
موسى (عليه السلام ) هم همچنان به دعوت خود پافشارى مى كرد، او و درباريانش را به دين توحيد همى مى خواند، و معجزه ها مى آورد، يك بار آنها را دچار طوفان ساخت ، يك بار ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنان مسلط كرد، آياتى مفصل آورد، ولى ايشان بر استكبار خود پافشارى كردند، به هر يك از گرفتاريها كه موسى به عنوان معجزه برايشان مى آورد، مبتلا مى شدند، مى گفتند: اى موسى پروردگار خودت را بخوان و از آن عهدى كه به تو داده كه اگر ايمان بياوريم اين بلا را از ما بگرداند استفاده كن ، كه اگر اين بلا را بگردانى به طور قطع ايمان مى آوريم ، و بنى اسرائيل را با تو مى فرستيم ولى همين كه خدا در مدت مقرر بلا را از ايشان برطرف مى كرد، دوباره عهد خود را مى شكستند، و به كفر خود ادامه مى دادند
۱۳٬۷۱۹

ویرایش