گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۸۵: خط ۲۸۵:
<span id='link124'><span>
<span id='link124'><span>


==حكايت استهزاء مشركين آيات خدا و دعوت پيامبر را و استبعادشان رستاخير خود و پدرانشانرا ==
==حكايت استهزاء مشركان آيات خدا و دعوت پيامبر را و بعید شمردن رستاخير ==
«'''بَلْ عَجِبْت وَ يَسخَرُونَ وَ إِذَا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ'''»:
«'''بَلْ عَجِبْتَ وَ يَسخَرُونَ * وَ إِذَا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ'''»:


يعنى اى محمّد! بلكه تو از تكذيب ايشان تعجب مى كنى كه چگونه تكذيبت مى كنند، با اينكه تو ايشان را به سوى كلمه حق مى خوانى ، و تازه وقتى تعجب مى كنى تو را در اين تعجب مسخره مى كنند، و يا تو را در همين دعوت به سوى حق مسخره مى كنند، و چون به وسيله آيات داله بر توحيد و دين حق ، تذكر داده مى شوند، باز متذكر نگشته و بيدار نمى شوند.
يعنى اى محمّد! بلكه تو از تكذيب ايشان تعجب مى كنى كه چگونه تكذيبت مى كنند، با اين كه تو ايشان را به سوى كلمه حق مى خوانى، و تازه وقتى تعجب مى كنى تو را در اين تعجب مسخره مى كنند، و يا تو را در همين دعوت به سوى حق مسخره مى كنند. و چون به وسيله آيات داله بر توحيد و دين حق، تذكر داده مى شوند، باز متذكر نگشته و بيدار نمى شوند.


«'''وَ إِذَا رَأَوْا ءَايَةً يَستَسخِرُونَ'''»:
«'''وَ إِذَا رَأَوْا ءَايَةً يَستَسخِرُونَ'''»:


در مجمع البيان مى گويد: ((كلمه ((سخر(( و ((استسخر(( هر دو به يك معنا است ((. و در نتيجه گفتار وى ، معناى آيه چنين مى شود: و چون اين مشركين آيتى معجره آسا از آيات معجره خدا را مى بينند، مثلا قرآن و يا شق القمر را مشاهده مى كنند آن را استهزاء مى كنند.
در مجمع البيان مى گويد: «كلمۀ «سخر» و «استسخر»، هر دو به يك معنا است». و در نتيجه گفتار وى، معناى آيه چنين مى شود: و چون اين مشركان، آيتى معجزه آسا از آيات معجره خدا را مى بينند، مثلا قرآن و يا شقّ القمر را مشاهده مى كنند، آن را استهزاء مى كنند.


«'''وَ قَالُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّبِينٌ'''»:
«'''وَ قَالُوا إِنْ هَذَا إِلّا سِحْرٌ مُّبِينٌ'''»:


در اينكه مشركين در اشاره به آيت كلمه ((هذا(( را به كار برده اند، اشعارى است از ايشان به اينكه ما اصلا از اين چيز كه تو آن را آيت مى خوانى هيچ چيز نمى فهميم ، مگر همين قدر كه آن چيزى است از چيرها بدون مزيت ، و اين تعبير بدترين توهينى است كه به عمل شخصى بكنند.
در اين که مشركان در اشاره به آيت، كلمۀ «هذا» را به كار برده اند، إشعارى است از ايشان به اين كه ما اصلا از اين چيز كه تو آن را آيت مى خوانى، هيچ چيز نمى فهميم، مگر همين قدر كه آن چيزى است از چيزها بدون مزيت. و اين تعبير، بدترين توهينى است كه به عمل شخصى بكنند.


«'''أَ ءِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَ وَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ'''»:
«'''أَ ءِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظاماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَوَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ'''»:


اين آيه حكايت انكار مشركين نسبت به مساءله معاد است ، كلامى است كه به غير از استبعاد هيچ پايه و دليلى ندارد، در نظر وهم اين معنا بعيد مى آيد كه انسان بميرد و بدنش متلاشى گشته ، به صورت خاك و استخوان درآيد، آنگاه دوباره به صورت اولش برگردد.
اين آيه، حكايت انكار مشركان نسبت به مسأله معاد است. كلامى است كه به غير از استبعاد، هيچ پايه و دليلى ندارد. در نظر وهم اين معنا بعيد مى آيد كه انسان بميرد و بدنش متلاشى گشته، به صورت خاك و استخوان درآيد، آنگاه دوباره به صورت اولش برگردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۹۵ </center>
دليل بر اينكه غير از استبعاد پايه اى ديگر ندارد، اين است كه استفهام انكارى را نسبت به نياكان خود دوباره تكرار كرده اند؛ چون استبعاد وهم آدمى از زنده شدن نياكان و اجداد كه آثارشان به كلى محو شده و به جز داستانها از ايشان چيزى باقى نمانده ، بيشتر و شديدتر از استبعادى است كه از زنده شدن خودش دارد. و ا گر منظورشان از اين گفتار تمسك به دليل عقلى يعنى محال بودن اعاده معدوم بود، اين دليل در اعاده خودشان و اجدادشان يكسان بود و ديگر احتياج نبود كه استفهام انكارى را درباره اعاده اجداد و نياكان خود تكرار كنند.
دليل بر اين كه غير از استبعاد، پايه اى ديگر ندارد، اين است كه استفهام انكارى را نسبت به نياكان خود دوباره تكرار كرده اند. چون استبعاد وهم آدمى از زنده شدن نياكان و اجداد، كه آثارشان به كلّى محو شده و به جز داستان ها از ايشان چيزى باقى نمانده، بيشتر و شديدتر از استبعادى است كه از زنده شدن خودش دارد. و اگر منظورشان از اين گفتار، تمسك به دليل عقلى، يعنى محال بودن اعادۀ معدوم بود، اين دليل در اعادۀ خودشان و اجدادشان يكسان بود، و ديگر احتياج نبود كه استفهام انكارى را درباره اعادۀ اجداد و نياكان خود تكرار كنند.


«'''قُلْ نَعَمْ وَ أَنتُمْ دَخِرُونَ فَإِنَّمَا هِىَ زَجْرَةٌ وَحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنظرُونَ'''»:
«'''قُلْ نَعَمْ وَ أَنتُمْ دَاخِرُونَ * فَإِنَّمَا هِىَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنظُرُونَ'''»:


در اين آيه خداى تعالى پيامبر عزيز خود را دستور مى دهد كه در پاسخشان بگويد: بله همه شان زنده خواهند شد.
در اين آيه، خداى تعالى، پيامبر عزيز خود را دستور مى دهد كه در پاسخ شان بگويد: بله، همه شان زنده خواهند شد.


«'''و انتم داخرون'''» - يعنى زنده مى شويد در حالى كه خوار و بى مقدار و ذليل باشيد. و اين در حقيقت احتجاج و استدلال به عموميت قدرت خدا و نفوذ اراده بى درنگ او است ، آرى ((انما امرة اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون : دستور او وقتى اراده چيزى كند همين است كه بگويد باش و پس او موجود مى شود((. و به همين جهت به دنبال آن فرمود: ((فانّما هى زجرة واحدة فاذا هم ينظرون : مساءله بعث يك زجره و نهيب بيش نيست كه وقتى صادر شد، مردم ناگهان زنده شده و مبهوت نظر مى كنند(( همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((و للّه غيب السموات و الاءرض و ما امر الساعة الا كلمح البصر او هو اقرب ان اللّه على كل شى ء قدير((.
«'''وَ أنتُم دَاخِرُون'''» - يعنى زنده مى شويد، در حالى كه خوار و بى مقدار و ذليل باشيد. و اين در حقيقت، احتجاج و استدلال به عموميت قدرت خدا و نفوذ اراده بى درنگ او است.  


و اينكه بر سر جمله ((فانما هى زجرة واحدة (( حرف ((فاء(( آورده ، به اين منظور بوده كه تعليل را افاده كند و در نتيجه جمله مذكور تعليل مى باشد براى جمله ((و انتم داخرون ((. و تعبير به كلمه ((زجرة (( نيز اشعار به خوارى و ذلت آنان دارد.
آرى، «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون: دستور او وقتى اراده چيزى كند، همين است كه بگويد باش، و پس او موجود مى شود». و به همين جهت، به دنبال آن فرمود: «فَإنَّمَا هِىَ زَجرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإذَا هُم يَنظُرُونَ: مسأله بعث، يك زجره و نهيب بيش نيست كه وقتى صادر شد، مردم ناگهان زنده شده و مبهوت نظر مى كنند». همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «وَ لِلّهِ غَيبُ السّماوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا أمرُ السّاعَةِ إلّا كَلَمحِ البَصَرِ أو هُوَ أقرَبُ إنّ اللّهَ عَلَى كُلّ شَئٍ قَدِيرٌ».


«'''وَ قَالُوا يَوَيْلَنَا هَذَا يَوْمُ الدِّينِ هَذَا يَوْمُ الْفَصلِ الَّذِى كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ'''»:
و اين كه بر سرِ جمله «فَإنّمَا هِىَ زَجرَةٌ وَاحِدَة»، حرف «فاء» آورده، به اين منظور بوده كه تعليل را افاده كند و در نتيجه، جملۀ مذكور تعليل مى باشد براى جملۀ «وَ أنتُم دَاخِرُون». و تعبير به كلمۀ «زَجرَة» نيز، إشعار به خوارى و ذلت آنان دارد.


اين آيه شريفه عطف است بر جمله ((ينظرون (( كه اشعار به مبهوت بودن آنان داشت و مى فهمانيد كه مشركين بعد از زنده شدن مبهوت و دهشت زده هستند، و همه در فكر آنند كه آيا عالم قيامت را به خواب مى بينند يا به بيدارى ؟ آن وقت متوجه مى شوند كه نه ، خواب نيستند و اين همان روز بعث و روز جزا است و چون به خاطر كفر و تكذيبشان ، از جزا حذر و دلواپسى دارند، مى گويند: ((هذا يوم الدين : اين روز جزاست (( و نمى گويند: ((هذا يوم البعث : اين روز قيامت است ((.
«'''وَ قَالُوا يَا وَيْلَنَا هَذَا يَوْمُ الدِّينِ * هَذَا يَوْمُ الْفَصلِ الَّذِى كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ'''»:
 
اين آيه شريفه، عطف است بر جمله «يَنظُرُون»، كه إشعار به مبهوت بودن آنان داشت و مى فهمانيد كه مشركان بعد از زنده شدن، مبهوت و دهشت زده هستند، و همه در فكر آنند كه آيا عالَم قيامت را به خواب مى بينند، يا به بيدارى؟ آن وقت متوجه مى شوند كه نه، خواب نيستند و اين همان روز بعث و روز جزا است. و چون به خاطر كفر و تكذيبشان، از جزا حذر و دلواپسى دارند، مى گويند: «هَذَا يَومُ الدّين: اين، روز جزاست»، و نمى گويند: «هَذَا يَومُ البَعث: اين، روز قيامت است».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۹۶ </center>
و اگر در اول آيه تعبير به ماضى آورد و فرمود: ((قالوا : گفتند: اى واى بر ما(( با اينكه هنوز نگفته اند، بلكه در قيامت خواهند گفت به خاطر اين است كه مساءله معاد محقق الوقوع است .
و اگر در اول آيه تعبير به ماضى آورد و فرمود: «قَالُوا: گفتند: اى واى بر ما»، با اين كه هنوز نگفته اند، بلكه در قيامت خواهند گفت، به خاطر اين است كه مسأله معاد، محقق الوقوع است.
 
بعضى از مفسران گفته اند: «جملۀ «هَذَا يَومُ الفَصل الّذِى كُنتُم بِهِ تُكَذّبُون»، كلامى است كه كفار به يكديگر مى گويند.  


بعضى از مفسرين گفته اند: ((جمله ((هذا يوم الفصل الّذى كنتم به تكذبون (( كلامى است كه كفار به يكديگر مى گويند. بعضى ديگر گفته اند: كلام ملائكه و يا خود خداى تعالى است كه به ايشان خطاب مى كند((. آيه بعدى مؤ يد احتمال دوم است ، چون آن آيه به طور مسلم كلام خداست كه مى فرمايد: ((محشور كنيد ستمكاران و قرين هاى آنان را و آنچه را كه به جاى خدا عبادت مى كردند((.
بعضى ديگر گفته اند: كلام ملائكه و يا خود خداى تعالى است، كه به ايشان خطاب مى كند». آيه بعدى، مؤيد احتمال دوم است. چون آن آيه به طور مسلّم، كلام خداست كه مى فرمايد: «محشور كنيد ستمكاران و قرين هاى آنان را و آنچه را كه به جاى خدا عبادت مى كردند».
<span id='link125'><span>
<span id='link125'><span>


۱۴٬۲۰۵

ویرایش