تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶: خط ۶:
<span id='link363'><span>
<span id='link363'><span>
==توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج ==
==توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج ==
«'''لِّيَشهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكرُوا اسمَ اللَّهِ فى أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ...'''»:
«'''لِّيَشهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكرُوا اسمَ اللَّهِ فى أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ...'''»:


لام بر سر جمله مورد بحث لام تعليل ، و يا لام غايت است . و اين جار و مجرور متعلق است به جمله ((ياتوك (( يعنى اگر اعلام كنى مى آيند، به سوى تو، براى اينكه منافع خود را مشاهده كنند. و بنابراين كه لام غايت باشد معنا اين مى شود كه : مى آيند به سوى تو و منافع خود را مشاهده مى كنند.
«لام» بر سر جمله مورد بحث، «لام» تعليل، و يا «لام» غايت است. و اين جار و مجرور، متعلق است به جملۀ «يَأتُوكَ». يعنى اگر اعلام كنى، مى آيند، به سوى تو، براى اين كه منافع خود را مشاهده كنند. و بنابراين كه «لام» غايت باشد، معنا اين مى شود كه: مى آيند به سوى تو و منافع خود را مشاهده مى كنند.


در اين جمله ((منافع (( مطلق ذكر شده ، و نفرموده منافع دنيايى ، و يا اخروى ، چون منافع دو نوع است يكى دنيوى كه در همين زندگى اجتماعى دنيا سود بخشيده ، و زندگى آدمى را صفا مى دهد و حوائج گوناگون او را بر آورده ، نواقص مختلف آن را بر طرف مى سازد، مانند تجارت ، سياست ، امارت ، تدبير، و اقسام رسوم و آداب و سنن ، و عادات ، و انواع تعاون و ياريهاى اجتماعى ، و غير آن .
در اين جمله، «منافع»، مطلق ذكر شده، و نفرموده منافع دنيايى و يا اخروى. چون منافع دو نوع است: يكى «دنيوى» كه در همين زندگى اجتماعى دنيا سود بخشيده، و زندگى آدمى را صفا مى دهد و حوائج گوناگون او را بر آورده، نواقص مختلف آن را بر طرف مى سازد. مانند تجارت، سياست، امارت، تدبير، و اقسام رسوم و آداب و سنن، و عادات، و انواع تعاون و ياری هاى اجتماعى و غير آن.


و معلوم است كه وقتى اقوام و امتهاى مختلف از مناطق مختلف زمين با همه تفاوتها
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۲ </center>
كه در انساب و رنگ و سنن و آداب آنها هست در يكجا جمع شده ، و سپس يكديگر را شناختند، و معلوم شد كه كلمه همه واحده و آن ، كلمه حق است ، و معبود همه يكى است و او خداى عز و جل است ، و وجهه همه يكى است و آن كعبه است ، اين اتحاد روحى آنها به اتحاد جسمى و آن وحدت كلمه ، ايشان را به تشابه در عمل مى كشاند. اين از آن ديگرى آنچه مى پسندد مى آموزد، و آن ديگرى نيز خوبيهاى اين را مى گيرد، و اين به كمك آن مى شتابد و در حل مشكلات آن قوم كمر مى بندد و به اندازه مقدور خود ياريش مى دهد، در نتيجه جامعه هاى كوچك به صورت يك جامعه بزرگ مبدل مى شود، آن وقت نيروهاى جزئى نيز به نيروى كلى مبدل مى شود كه كوههاى بلند هم در مقابل آن نمى تواند مقاومت كند، و هيچ دشمن نيرومندى حريف آن نمى شود. و جان كلام اينكه : هيچ راهى به سوى حل مشكلات به مانند تعاضد و تعاون نيست ، و هيچ راهى به سوى تعاون چون تفاهم نيست و هيچ راهى به سوى تفاهم مانند تفاهم دينى نيست .
و معلوم است كه وقتى اقوام و امت هاى مختلف از مناطق مختلف زمين با همه تفاوت ها كه در انساب و رنگ و سنن و آداب آن ها هست، در يك جا جمع شده، و سپس يكديگر را شناختند، و معلوم شد كه كلمۀ همه واحده و آن، كلمۀ حق است، و معبود همه يكى است و او، خداى عزوجل است، و وجهه همه يكى است و آن كعبه است.  


نوع دوم از منافع ، منافع اخروى است كه همان وجود انواع تقرب ها به سوى خدا است . تقرب هايى كه عبوديت آدمى را مجسم سازد، و اثرش ‍ در عمل و گفتار آدمى هويدا گردد. و عمل حج با مناسكى كه دارد انواع عبادتها و توجه به خدا را شامل و متضمن است ، چون مشتمل است بر ترك تعدادى از لذايذ زندگى ، و كارهاى دنيايى و كوششها براى دنيا، و تحمل مشقت ها، و طواف پيرامون خانه او، و نماز و قربانى ، و انفاق و روزه ، و غير آن .
اين اتحاد روحى آن ها به اتحاد جسمى و آن وحدت كلمه، ايشان را به تشابه در عمل مى كشاند. اين از آن ديگرى آنچه مى پسندد، مى آموزد، و آن ديگرى نيز خوبی هاى اين را مى گيرد، و اين به كمك آن مى شتابد و در حل مشكلات آن قوم كمر مى بندد و به اندازه مقدور خود ياری اش مى دهد.  


در سابق هم گفتيم كه عمل حج با اركان و اجزايى كه دارد يك دوره كامل مسير ابراهيم خليل (عليه السلام ) در مراحل توحيد، و نفى شرك ، و اخلاص عبوديت او را مجسم مى سازد.
در نتيجه، جامعه هاى كوچك به صورت يك جامعه بزرگ مبدل مى شود. آن وقت نيروهاى جزئى نيز، به نيروى كلّى مبدل مى شود كه كوه هاى بلند هم در مقابل آن نمى تواند مقاومت كند، و هيچ دشمن نيرومندى حريف آن نمى شود.  


به همين بيان روشن مى شود كه چرا فرمود: ((در ميان مردم حج را اعلام كن تا به سويت بيايند((، چون معناى آمدن مردم به سوى ابراهيم ، اين است كه مردم به سوى خانه اى كه او بنا كرده بيايند و آن را زيارت كنند. و آمدنشان مستلزم اين است كه اين منافع اخروى و دنيوى را مشاهده كنند، و وقتى مشاهده كردند، علاقمند به آن خانه مى شوند، چون خلقت انسان به گونه اى است كه منفعت را دوست دارد.
و جان كلام اين كه: هيچ راهى به سوى حل مشكلات به مانند تعاضد و تعاون نيست، و هيچ راهى به سوى تعاون چون تفاهم نيست و هيچ راهى به سوى تفاهم مانند تفاهم دينى نيست.
 
نوع دوم از منافع، «منافع اخروى» است كه همان وجود انواع تقرب ها به سوى خدا است. تقرب هايى كه عبوديت آدمى را مجسم سازد، و اثرش ‍ در عمل و گفتار آدمى هويدا گردد. و عمل حج با مناسكى كه دارد، انواع عبادت ها و توجه به خدا را شامل و متضمن است. چون مشتمل است بر ترك تعدادى از لذايذ زندگى، و كارهاى دنيايى و كوشش ها براى دنيا، و تحمل مشقت ها، و طواف پيرامون خانه او، و نماز و قربانى، و انفاق و روزه و غير آن.
 
در سابق هم گفتيم كه عمل حج با اركان و اجزايى كه دارد، يك دوره كامل مسير ابراهيم خليل «عليه السلام» در مراحل توحيد، و نفى شرك، و اخلاص عبوديت او را مجسم مى سازد.
 
به همين بيان روشن مى شود كه چرا فرمود: «در ميان مردم حج را اعلام كن تا به سويت بيايند». چون معناى آمدن مردم به سوى ابراهيم، اين است كه مردم به سوى خانه اى كه او بنا كرده، بيايند و آن را زيارت كنند. و آمدنشان مستلزم اين است كه اين منافع اخروى و دنيوى را مشاهده كنند، و وقتى مشاهده كردند، علاقمند به آن خانه مى شوند. چون خلقت انسان به گونه اى است كه منفعت را دوست دارد.


«'''وَ يَذْكرُوا اسمَ اللَّهِ فى أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الاَنْعَامِ'''»:
<span id='link364'><span>
<span id='link364'><span>
==توضيح مفردات و جملات آيات مربوط به مناسك حج ==
==توضيح مفردات و جملات آيات مربوط به مناسك حج ==
راغب گفته: كلمه ((بهيمه (( به معناى حيوان بى زبان است . و از اين جهت بهيمه اش خوانده اند كه در صوت آن ابهام است و كسى نمى داند از اين صدا كه مى كند چه منظورى دارد. و ليكن هر چند در اصل لغت عام است ، ولى در متعارف تنها به معناى حيوانات بى زبان
راغب گفته: كلمه ((بهيمه (( به معناى حيوان بى زبان است . و از اين جهت بهيمه اش خوانده اند كه در صوت آن ابهام است و كسى نمى داند از اين صدا كه مى كند چه منظورى دارد. و ليكن هر چند در اصل لغت عام است ، ولى در متعارف تنها به معناى حيوانات بى زبان