الإسراء ١٠٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::قُرْآنا|قُرْآناً]] [[کلمه غیر ربط::قُرْآنا| ]] [[شامل این ریشه::قرء| ]][[ریشه غیر ربط::قرء| ]][[شامل این کلمه::فَرَقْنَاه|فَرَقْنَاهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::فَرَقْنَاه| ]] [[شامل این ریشه::فرق‌| ]][[ریشه غیر ربط::فرق‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::لِتَقْرَأَه|لِتَقْرَأَهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِتَقْرَأَه| ]] [[شامل این ریشه::قرء| ]][[ریشه غیر ربط::قرء| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى‌]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این کلمه::النّاس|النَّاسِ‌]] [[کلمه غیر ربط::النّاس| ]] [[شامل این ریشه::انس‌| ]][[ریشه غیر ربط::انس‌| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى‌]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این کلمه::مُکْث|مُکْثٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::مُکْث| ]] [[شامل این ریشه::مکث‌| ]][[ریشه غیر ربط::مکث‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::نَزّلْنَاه|نَزَّلْنَاهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::نَزّلْنَاه| ]] [[شامل این ریشه::نزل‌| ]][[ریشه غیر ربط::نزل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::تَنْزِيلا|تَنْزِيلاً]] [[کلمه غیر ربط::تَنْزِيلا| ]] [[شامل این ریشه::نزل‌| ]][[ریشه غیر ربط::نزل‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::قُرْآنا|قُرْآناً]] [[کلمه غیر ربط::قُرْآنا| ]] [[شامل این ریشه::قرء| ]][[ریشه غیر ربط::قرء| ]][[شامل این کلمه::فَرَقْنَاه|فَرَقْنَاهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::فَرَقْنَاه| ]] [[شامل این ریشه::فرق‌| ]][[ریشه غیر ربط::فرق‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::لِتَقْرَأَه|لِتَقْرَأَهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِتَقْرَأَه| ]] [[شامل این ریشه::قرء| ]][[ریشه غیر ربط::قرء| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى‌]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این کلمه::النّاس|النَّاسِ‌]] [[کلمه غیر ربط::النّاس| ]] [[شامل این ریشه::انس‌| ]][[ریشه غیر ربط::انس‌| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى‌]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این کلمه::مُکْث|مُکْثٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::مُکْث| ]] [[شامل این ریشه::مکث‌| ]][[ریشه غیر ربط::مکث‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::نَزّلْنَاه|نَزَّلْنَاهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::نَزّلْنَاه| ]] [[شامل این ریشه::نزل‌| ]][[ریشه غیر ربط::نزل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::تَنْزِيلا|تَنْزِيلاً]] [[کلمه غیر ربط::تَنْزِيلا| ]] [[شامل این ریشه::نزل‌| ]][[ریشه غیر ربط::نزل‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ‌ لِتَقْرَأَهُ‌ عَلَى‌ النَّاسِ‌ عَلَى‌ مُکْثٍ‌ وَ نَزَّلْنَاهُ‌ تَنْزِيلاً
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=و قرآنی (باعظمت را) بخش‌بخش نمودیم، تا آن را به آرامی بر مردمان بخوانی، و آن را به تدریج فرو فرستادیم فرو فرستادنی(ویژه).
|-|صادقی تهرانی=و قرآنی (باعظمت را) بخش‌بخش نمودیم، تا آن را به آرامی بر مردمان بخوانی، و آن را به تدریج فرو فرستادیم فرو فرستادنی(ویژه).
|-|معزی=و قرآنی که جدا ساختیمش تا بخوانیمش بر مردم بر درنگی و فرستادیم آن را فرستادنی‌
|-|معزی=و قرآنی که جدا ساختیمش تا بخوانیمش بر مردم بر درنگی و فرستادیم آن را فرستادنی‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">A Quran which We unfolded gradually, that you may recite to the people over time. And We revealed it in stages.</div>
{{آيه | سوره = سوره الإسراء | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::106|١٠٦]] | قبلی = الإسراء ١٠٥ | بعدی = الإسراء ١٠٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/017106.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/017106.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الإسراء | نزول = [[نازل شده در سال::8|٨ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::106|١٠٦]] | قبلی = الإسراء ١٠٥ | بعدی = الإسراء ١٠٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«قُرْآناً»: منصوب به اشتغال است. «فَرَقْنَاهُ»: جدا جدا و بهره بهره‌اش کرده‌ایم و در زمانهای متفاوت فرستاده‌ایم. «عَلَی مُکْثٍ»: به آرامی و تدریجی. «نَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاً»: قرآن را بخش بخش بر حسب وقائع و به مقتضی حکمت نازل نموده‌ایم. تنزیل عبارت است از انزال تدریجی.
«قُرْآناً»: منصوب به اشتغال است. «فَرَقْنَاهُ»: جدا جدا و بهره بهره‌اش کرده‌ایم و در زمانهای متفاوت فرستاده‌ایم. «عَلَی مُکْثٍ»: به آرامی و تدریجی. «نَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاً»: قرآن را بخش بخش بر حسب وقائع و به مقتضی حکمت نازل نموده‌ایم. تنزیل عبارت است از انزال تدریجی.
خط ۳۲: خط ۴۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link197 | آيات ۱۰۱ - ۱۱۱، سوره اسرى]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link198 | مقصود از معجزات نه گانه موسى (ع ) در آيه : ((ولقد آتينا موسى تسع ايات بينات...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link197 | آيات ۱۰۱ - ۱۱۱ سوره إسراء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link199 | معناى اينكه خطاب به بنى اسرائيل فرمود: ((اسكنوا الارض فاذا جاء وعدالاخرة ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link198 | مقصود از معجزات نُه گانه موسى «ع»، در آيه: «وَ لَقَد آتَينَا مُوسَى تِسعَ آيَاتٍ بَيِّنَات...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link200 | حكمت نزول تدريجى وتفريق قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link199 | معناى اين كه خطاب به بنى اسرائيل فرمود: «أُسكُنُوا الأرضَ فَإذَا جَاءَ وَعدُ الآخِرَة...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link201 | بى نياز بودن قرآن از ايمان مشركين به آن ، براى ثبوت حقانيت وكمالش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link200 | حكمت نزول تدريجى و تفريق قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link202 | اشاره به اقسام نام ها وبيان مراد از جمله : ((فله الاسماء الحسنى ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link201 | بى نيازی قرآن، براى ثبوت کمال و حقانيت خود، به ایمان مشرکان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link203 | اين آيه عقيده وثنيت را درباره اسماء وصفات الهى رد مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link202 | اشاره به اقسام نام های خداوند، و مراد از جملۀ: «فَلَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link204 | بيان اينكه اسماء خداوند متعال مرآت ومعرف يك مسمى هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link204 | بيان اين كه اسماء خداوند متعال، مرآت و معرف يك مسمّى هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link205 | معناى ((جهر(( و((اخفات (( وامر به اعتدال در قرائت نماز]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link205 | معناى «جهر» و «إخفات» و امر به اعتدال در قرائت نماز]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link206 | نفى فرزند، ولى وشريك داشتن خداى تعالى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link208 | بحث روایتی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link207 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link209 | توضیحی پیرامون «أسماء حقيقى» و «أسماء أسماء» خداوند متعال]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link208 | (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link211 | چند روايت در باره جهر و إخفات در نماز]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link209 | رواياتى درباره اسماء حسنى ، اسماء حقيقى واسماء اسماء خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link212 | بحثى روايتى و قرآنى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link210 | مطالب اتفاقى واختلافى درباره اسماء خدا واشاره به عقيده بت پرستان درباره آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link214 | تقسيم قرآن به آيات و سور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link211 | چند روايت درباره جهر واخفات در نماز]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link215 | عدد سوره ها و آيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link212 | بحثى روايتى وقرآنى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link213 | (درباره تفريق آيات قرآن وقرانا فرقناه ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link214 | تقسيم قرآن به آيات وسور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۵#link215 | عدد سوره ها وآيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link216 | ترتيب سوره هاى قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link216 | ترتيب سوره هاى قرآن كريم]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۵۸#link114 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۵۸#link114 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا «106»
و قرآنى كه آن را بخش بخش كرديم تا آن را با تأنّى ودرنگ بر مردم بخوانى و آن را آنگونه كه بايد به تدريج نازل كرديم.
===نکته ها===
يكى از اعتراض‌هاى كفّار اين بود كه چرا قرآن يكباره نازل نمى‌شود، «لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً» «1» اين آيه پاسخى به گفته‌ى آنان است.
----
«1». فرقان، 32.
جلد 5 - صفحه 129
آيات قرآن چون با حوادث مختلف ارتباط دارد و براى رفع نياز همه‌ى طبقات در طول تاريخ است، بخش بخش نازل شده تا با رويدادهاى گوناگون، تطبيق داشته و براى منتظران دلچسب‌تر باشد. مثلًا اگر آيات جهاد در زمان صلح نازل مى‌شد، در جايگاه واقعى خود نبود.
تدريج، يكى از سنّت‌هاى الهى است، چه در آفرينش، كه جهان را در شش روز آفريد و چه در نزول قرآن، با آنكه مى‌توانست يكباره نازل كند يا بيافريند.
نزول تدريجى آيات قرآن براى آن بود كه علم به آن توأم با عمل به آن شود. البتّه از نزول تدريجى قرآن، ارتباط دائمى پيامبر صلى الله عليه و آله با مبدأ وحى نيز استفاده مى‌شود.
===پیام ها===
1- بخش بخش شدن قرآن به اراده خداوند است. «فَرَقْناهُ»
2- تعليم و تربيت و ارشاد، بايد تدريجى باشد. «فَرَقْناهُ‌ عَلى‌ مُكْثٍ»
3- تلاوت تدريجى قرآن، شنونده را براى آيات ديگر تشنه و منتظر مى‌كند. «عَلى‌ مُكْثٍ» «مُكْثٍ» آرامش همراه اطمينان است.
4- يك مربّى و مصلح، بايد براى دراز مدّت برنامه داشته باشد و از زمان و نيازمندى‌هاى جديد غافل نباشد. «عَلى‌ مُكْثٍ»
5- گرچه روح بزرگ پيامبر ظرفيّت دريافت همه‌ى وحى را يكجا دارد، امّا مردم كم ظرفيّتند و بايد به تدريج آن را دريابند. «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ»
6- قرآن، علاوه بر جنبه‌ى تعليمى، جنبه‌ى اجرايى هم دارد كه بايد به تدريج اجرا شود. اجراى صدها دستور در جامعه‌اى كه صدها فساد دارد، يكباره محال است. «نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا»
تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 130
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً (106)
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ‌: و قرآن را پراكنده فرستاديم، يعنى آيه آيه و سوره سوره.
لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ‌: تا بخوانى آن را بر مردمان به آهستگى و تأنى تا در هر آيتى و سوره‌اى خوب تأمل كنند و نهايت تدبر و تفكر را در آن نمايند، چون آسانتر است به حفظ و نزديكتر به فهم و از مضامين آن كمالات علمى و عملى و سعادت دنيوى و اخروى را دريابند. يا تفريق كرديم به حق از باطل، يعنى در آن تبيين و تميز حق نموديم از باطل. يا مراد تفريق آنكه انزال نموديم بعضى آن را خبر و بعض را امر و بعضى را نهى و بعض آن را وعد و بعض آن را وعيد. وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا: و نازل كرديم آن را به حسب حوائج و حوادث، نازل كردنى در مدت بيست سال بر وفق حكمت و مصلحت.
تبصره: خداوند حميد، به حكمت و مصلحت، قرآن مجيد را بر حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل فرمود در حالتى كه تمام احتياجات معاش و معاد كليه نوع بشر را حاوى، و احكام متقنه آن تا انقراض عالم باقى، و آيات باهره آن براى ارشاد و هدايت مردم سارى است. پس مقتضيات دهر، موجب تغيير و تبديل آن نشود، و به سبب مرور ايام، كهنه و
جلد 7 - صفحه 457
مندرس نگردد، بلكه در هر عصر نسبت به هر قومى جديد باشد.
در عيون‌ «1»- از حضرت رضا از پدر بزرگوارش عليهما السّلام كه سؤال شد از حضرت صادق عليه السّلام ما بال القران لا يزداد على النّشر و الدّرس الّا غضاضة؟ فقال: لأنّ اللّه تبارك و تعالى لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فى كلّ زمان جديد و عند كلّ قوم غضّ الى يوم القيمة:
چيست قرآن را كه زياد نشود بر نشر و درس مگر تازگى؟ فرمود: به جهت آنكه خداوند تبارك و تعالى قرار نداده است قرآن را براى زمانى سواى زمانى، و نه براى مردمى سواى مردمى، پس قرآن در هر زمانى جديد، و نزد هر قومى تازه باشد تا روز قيامت.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً (106) قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً (107) وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً (108) وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً (109) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً (110)
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً (111)
ترجمه‌
و قرآن را متفرق نموديمش از يكديگر تا بخوانى آنرا بر مردم بآرامى و نازل نموديم آن را نازل نمودنى‌
بگو ايمان بياوريد بآن يا نياوريد همانا آنان كه داده شدند دانش را پيش از آن چون خوانده شود بر آنها مى‌افتند برويهاشان سجده كنان‌
و ميگويند منزّه است پروردگار ما همانا بوده است وعده پروردگار ما هر آينه بجا آورده شده‌
و ميافتند برويهاشان با آن كه ميگريند و ميافزايد ايشان را فروتنى‌
بگو بخوانيد خدا را بنام اللّه يا بخوانيد بنام رحمن هر كدام را بخوانيد پس از براى او است نامهاى نيكو و بلند مخوان نمازت را و آهسته مخوان آن را و بجوى بميانه خواندن راهى‌
و بگو ستايش مر خداوندى را است كه نگرفت فرزندى و نباشد براى او انبازى در پادشاهى و نباشد براى او ياورى از خوارى و بزرگ خوان او را بزرگ خواندنى.
تفسير
خداوند حميد قرآن مجيد را در مدّت بيست و سه سال نبوّت نبى اكرم بتدريج سوره سوره و آيه آيه بر آنحضرت نازل فرمود در موقع لزوم و حاجت بر طبق مصلحت و اقتضاء وقت و حال و مقام تا بتدريج و تأنّى و تأمّل و آرامى تلاوت فرمايد بر مردم براى سهولت حفظ الفاظ و فهم معانى و عمل باحكام آن و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرّقناه بتشديد قرائت فرموده و ظاهرا با مشهور تفاوتى ندارد جز آن كه اظهر در معناى مراد است و دستور فرمود به پيغمبر خود كه بكفّار بفرمايد ايمان شما بقرآن موجب مزيد كمال آن نيست و اعراض‌
----
جلد 3 صفحه 400
شما از آن مورث نقص قدر آن نميشود بلكه چه ايمان بياوريد و چه نياوريد يكسان است و فرمود چون دانشمندان از اهل كتاب كه اوصاف تو را در تورية و انجيل و غيره خوانده‌اند و بشارات كتب سماوى را بقدوم پيغمبر خاتم شنيده‌اند و امارات نبوّت و رسالت را در تو مشاهده نموده‌اند و معرفت باعجاز قرآن و اتقان احكام آن پيدا كرده‌اند وقتى تلاوت شود بر آنها از نهايت شوق و شعف بشنيدن آن و بشكر آن كه خداوند انجاز فرموده وعده خود را و براى عظمت كلام الهى برويهاشان بزمين مى‌افتند در حال سجده و ميگويند منزّه است خداوند از آن كه خلف وعده نمايد تحقيقا همانستكه خدا بوعده خود وفا فرمود و آن پيغمبرى را كه دينش ناسخ اديان و كتابش ناسخ كتب است فرستاد و چون مواعظ قرآنيّه در نفوس ايشان مؤثر شود از شوق بهشت و ترس جهنّم و خوف خدا كه شايد در اداء وظائف عبوديّت كوتاهى كرده باشند ثانيا روى نياز بدرگاه كريم كارساز بر زمين ميگذارند در حال گريه و زارى و توبه و انابه و اين معرفت موجب مزيد خضوع و خشوع و تواضع و فروتنى آنها در پيشگاه احديّت خواهد بود و اينكه از رويها بأذقان تعبير فرموده با آنكه ذقن بمعناى چانه است و آن جزئى از اجزاء روى است بنظر حقير براى اشاره بسرعت ايشان است در اين عمل از شدّت شوق چون در حال تعجيل اوّل چانه بزمين ميرسد وقتى كه شخص بى‌اختيار بزمين افتد و كلمه ان در ان كان مخفّفه از مثقّله است و گفته‌اند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در وقت ذكر و دعا يا اللّه و يا رحمن ميفرمود و اهل شرك شنيدند و گفتند او ما را بتوحيد دعوت ميكند و خود دو خدا را ميخواند و يهود گفتند او ذكر رحمن را كمتر ميكند با آن كه در تورية زيادتر ذكر شده لذا خداوند به پيغمبر خود فرمود كه بآنها بفرمايد كه خدا را چه بخوانيد بنام اللّه چه بخوانيد بنام رحمن تفاوتى در خوبى ندارد چون تمام نامهاى خدا خوب است و هر يك دلالت بر صفتى از صفات كمال و جمال و جلال دارد و بمناسبت مقامات بايد ذكر شود نهايت آن كه اللّه نامى است كه جامع صفات حسنه است و در هر مقام مناسب است و سائر نامها با آن كه متعدّدند و لفظا و معنا اختلاف دارند اشاره‌اند بهمان حقيقت بسيط متّصف بتمام صفات خوب و منزّه از تمام نقائص و عيوب پس نميشود هيچ نام بدى براى خدا فرض كرد و تمام نامهاى خدا خوب است و تعدّد عناوين‌
----
جلد 3 صفحه 401
موجب تعدد معنون نميشود و كلمه ما زائده براى تأكيد شرط است و ضمير در فله راجع بمدعوّ و مسمّى است كه مفهوم از كلام است و كلمه ايّا منصوب بتدعوا است كه مجزوم بشرط است و در مجمع و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در صدر اسلام نماز را بلند قرائت ميفرمود و اهل شرك مطلع بر مكان آنحضرت ميشدند و اذيّت و آزارش ميكردند لذا مأمور شد كه بلند قرائت نفرمايد ولى از چند روايت كه در كتب معتبره از امام صادق عليه السّلام نقل شده استفاده ميشود كه مراد نهى از بلند خواندن خارج از متعارف و آهسته خواندن است بنحوى كه خود شخص هم صداى خود را نشنود و امر است بخواندن متوسط و در حدّ اعتدال و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه بامام صادق عليه السّلام فرمود اى پسر من مواظب باش كار خوبى را كه ميان دو كار بد است عرض كرد چگونه است آن فرمود مانند قول خداوند وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا. وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً خلاصه آن كه توصيه فرموده بتجاوز ننمودن از حدّ اعتدال و ميانه روى در كليّه امور و اين منافات ندارد با وجوب بلند خواندن سه نماز كه در تاريكى خوانده ميشود و وجوب آهسته خواندن دو نماز كه در روشنائى خوانده ميشود چون هر دو بايد از حدّ اعتدال خارج نشود چنانچه بدوا نقل شد نهايت آنكه در بلند جوهر صوت بايد آشكار باشد و در آهسته مخفى و در عين حال نبايد از حدّ اعتدال و صورت نماز گذار در بلند خواندن خارج شود و در آهسته خواندن نبايد طورى باشد كه خودش هم نشنود چون حدّ اعتدال توسعه دارد و با بلند و آهسته خواندن متعارف منافى نيست و مراد از طلب ميانه و حدّ وسط در خواندن ميزان متعارف است كه در ذيل آيه اشاره بآن شده است و نيز منافات ندارد با آن كه ضرورتى اقتضا نمايد كه واجب شود قدرى از حدّ متوسط اعتدال هم آهسته‌تر بخواند با آن كه در حدّ اعتدال باقى باشد چنانچه در روايت اولى اشاره به اين معنى شده بود و محتاج بتأمّل است خلاصه آن كه آن اخفاتى كه در نماز ظهر و عصر و جهرى كه در نماز مغرب و عشاء و صبح بر مرد واجب است غير از جهر و اخفاتى است كه در اين آيه نهى از آن شده چون مراد از آن دو ظهور جوهر صوت و خفاء آنست و مراد از اين دو
----
جلد 3 صفحه 402
افراط و تفريط بخروج از حدّ اعتدال است و در خاتمه سوره پيغمبر اكرم مأمور شد كه ستايش كند خدا را به تنزيه او از ولد چنانچه يهود و نصارى قائل بودند و نفى شريك چنانچه مشركين قريش مى‌پنداشتند و نفى ناصر و معين چنانچه از مجوس و ستاره پرستان نقل شده و قمّى ره در اينجمله اخيره نقل نموده كه مراد آنستكه خداوند ذليل نميشود تا احتياج بياورى پيدا كند كه او را يارى نمايد و بنابر اين كلمه من سببيّه است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه اهل ذلّت از قبيل كافر و فاسق اولياء خدا نميشوند و بنابراين من بيانيّه است و ظاهرا مراد از تكبير خداوند نهايت تعظيم عملى و تكبير لسانى است چنانچه در تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امر فرمود كسى را كه اين آيه را قرائت نمود سه مرتبه تكبير بگويد و نيز از آنحضرت روايت شده كه بايد بگويد اللّه اكبر من ان يوصف يعنى خدا بزرگتر است از آنكه وصف شود و نگويد از هر چيز چون چيزى در مقابل وجود خدا وجود ندارد تا خدا از او بزرگتر باشد و اين موجب ميشود كه حقّ را محدود كرده باشد و مستحبّ است در آخر آيه چهارم نزد كلمه خشوعا سجده كنند و در ثواب الاعمال و غيره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره بنى اسرائيل را در هر شب جمعه قرائت نمايد نميميرد تا ادراك كند امام قائم عجل اللّه تعالى فرجه را و از اصحاب او باشد انشاء اللّه تعالى.
----
جلد 3 صفحه 403
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ بِالحَق‌ِّ أَنزَلناه‌ُ وَ بِالحَق‌ِّ نَزَل‌َ وَ ما أَرسَلناك‌َ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (105) وَ قُرآناً فَرَقناه‌ُ لِتَقرَأَه‌ُ عَلَي‌ النّاس‌ِ عَلي‌ مُكث‌ٍ وَ نَزَّلناه‌ُ تَنزِيلاً (106)
و ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد ‌را‌ ‌ما بحق‌ّ نازل‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و بحق‌ نازل‌ شد و ‌ما نفرستاديم‌ ترا مگر بشارت‌ دهنده‌ بمؤمنين‌ و مطيعين‌ و انذار كننده‌ كافرين‌ و عاصين‌ ‌را‌ و ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌ما متفرّقا نازل‌ كرديم‌ سوره‌ سوره‌ و ‌آيه‌ ‌آيه‌ ‌تا‌ اينكه‌ تلاوت‌ كني‌ ‌بر‌ بندگان‌ بآرامي‌ جزء فجزء و نازل‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ نازل‌ كردني‌ وَ بِالحَق‌ِّ أَنزَلناه‌ُ حق‌ّ مقابل‌ باطل‌ بمعني‌ ثابت‌ و محقّق‌ و صواب‌ و درست‌ و بجا و بموقع‌ ‌است‌ و لذا يكي‌ ‌از‌ اسامي‌ الهي‌ حق‌ ‌است‌ اشاره‌ بمقام‌ واجب‌ الوجودي‌ و باطل‌ زائل‌ و فاني‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفتن‌ و ‌بر‌ خلاف‌ صواب‌ ‌است‌ چنانچه‌ گذشت‌ ‌در‌ آيه 83 إِن‌َّ الباطِل‌َ كان‌َ زَهُوقاً وَ بِالحَق‌ِّ نَزَل‌َ تمام‌ قرآن‌ ‌بر‌ وفق‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌از‌ ‌براي‌ هدايت‌ و ارشاد و سعادت‌ بشر
جلد 12 - صفحه 319
‌است‌ وَ ما أَرسَلناك‌َ و ‌ما ترا نفرستاديم‌ إِلّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً بشارت‌ ‌به‌ اينكه‌ ايمان‌ كامل‌ و اعمال‌ صالحه‌ و اخلاق‌ فاضله‌ موجب‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ و مثوبات‌ و تفضّلات‌ الهي‌ و مشمول‌ رحمت‌ واسعه‌ ميشود و انذار ‌به‌ اينكه‌ شرك‌ و كفر و عناد و ضلالت‌ و فسق‌ و اعمال‌ سيّئه‌ و ظلم‌ و صفات‌ رذيله‌ مورث‌ بلاء و عذاب‌ و سخط و غضب‌ حق‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ ميشود وَ قُرآناً فَرَقناه‌ُ سوره‌ سوره‌ ‌آيه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ ظرف‌ بيست‌ و سه‌ سال‌ نازل‌ شد مثل‌ تورية و انجيل‌ نبود ‌که‌ دفعتا نازل‌ ‌شده‌ و سرّ تفريق‌ و علة ‌آن‌ لِتَقرَأَه‌ُ عَلَي‌ النّاس‌ِ عَلي‌ مُكث‌ٍ زيرا بايد ‌اينکه‌ امّت‌ يكي‌ يكي‌ احكام‌ و دستورات‌ ‌را‌ بآنها ابلاغ‌ كرد ‌اگر‌ يك‌ دفعه‌ تمام‌ بآنها متوجّه‌ شود زير بار نميروند چنانچه‌ امروز ‌هم‌ ‌اگر‌ كافري‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شد بايد بتدريج‌ احكام‌ اسلام‌ ‌را‌ باو تعليم‌ و تزريق‌ كرد وَ نَزَّلناه‌ُ تَنزِيلًا و ‌ما نازل‌ كرديم‌ نازل‌ كردني‌ ‌که‌ گفتيم‌ مراتب‌ نزول‌ قرآن‌.
اولا ‌در‌ عالم‌ نورانيّت‌ ‌بر‌ نور مقدس‌ حضرت‌ رسالت‌.
و ثانيا ‌در‌ لوح‌ محفوظ.
و ثالثا ‌در‌ شب‌ قدر ‌در‌ آسمان‌ اوّل‌.
رابعا ‌بر‌ ملائكه‌ و مخصوصا امين‌ وحي‌ جبرئيل‌.
و خامسا ‌بر‌ قلب‌ مطهّر حضرت‌.
و سادسا ‌بر‌ امّت‌ ‌هر‌ جزئي‌ بموقع‌ ‌خود‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 106)- در این آیه به پاسخ یکی از بهانه گیریهای مخالفان که می‌گفتند:
چرا قرآن یکجا بر پیامبر نازل نشده، و روش نزول آن حتما تدریجی است پرداخته، می‌گوید: «و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را بتدریج نازل کردیم» (وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا).
قرآن کتابی است که با حوادث عصر خود یعنی با بیست و سه سال دوران نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و رویدادهایش پیوند و ارتباط ناگسستنی دارد.
مگر ممکن است همه حوادث 23 سال را در یک روز جمع آوری کرد، تا مسائل مربوط به آن یک جا در قرآن نازل شود؟! در ضمن نزول تدریجی مفهومش ارتباط دائمی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با مبدأ وحی بود ولی نزول دفعی ارتباط پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را بیش از یک بار تضمین نمی‌کرد.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۹۹: خط ۲۶۳:
[[رده:اهمیت استعداد انسان]][[رده:اختیارات خدا]][[رده:آثار تشریع تدریجى دین]][[رده:روش تبیین دین]][[رده:زمینه علاقه به قرآن]][[رده:آثار تلاوت تدریجى قرآن]][[رده:تأنى در تلاوت قرآن]][[رده:تعالیم قرآن]][[رده:تنظیم قرآن]][[رده:جهان شمولى قرآن]][[رده:روش تبیین قرآن]][[رده:زمینه استماع قرآن]][[رده:سوره بندى قرآن]][[رده:سهولت فهم قرآن]][[رده:فلسفه نزول تدریجى قرآن]][[رده:نزول قرآن]][[رده:وضوح قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:تلاوت قرآن محمد]][[رده:رسالت محمد]][[رده:محدوده مسؤولیت محمد]][[رده:عوامل هدایت]]
[[رده:اهمیت استعداد انسان]][[رده:اختیارات خدا]][[رده:آثار تشریع تدریجى دین]][[رده:روش تبیین دین]][[رده:زمینه علاقه به قرآن]][[رده:آثار تلاوت تدریجى قرآن]][[رده:تأنى در تلاوت قرآن]][[رده:تعالیم قرآن]][[رده:تنظیم قرآن]][[رده:جهان شمولى قرآن]][[رده:روش تبیین قرآن]][[رده:زمینه استماع قرآن]][[رده:سوره بندى قرآن]][[رده:سهولت فهم قرآن]][[رده:فلسفه نزول تدریجى قرآن]][[رده:نزول قرآن]][[رده:وضوح قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:تلاوت قرآن محمد]][[رده:رسالت محمد]][[رده:محدوده مسؤولیت محمد]][[رده:عوامل هدایت]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الإسراء ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الإسراء ]]
{{#seo:
|title=آیه 106 سوره إسراء
|title_mode=replace
|keywords=آیه 106 سوره إسراء,إسراء 106,وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ‌ لِتَقْرَأَهُ‌ عَلَى‌ النَّاسِ‌ عَلَى‌ مُکْثٍ‌ وَ نَزَّلْنَاهُ‌ تَنْزِيلاً,اهمیت استعداد انسان,اختیارات خدا,آثار تشریع تدریجى دین,روش تبیین دین,زمینه علاقه به قرآن,آثار تلاوت تدریجى قرآن,تأنى در تلاوت قرآن,تعالیم قرآن,تنظیم قرآن,جهان شمولى قرآن,روش تبیین قرآن,زمینه استماع قرآن,سوره بندى قرآن,سهولت فهم قرآن,فلسفه نزول تدریجى قرآن,نزول قرآن,وضوح قرآن,ویژگیهاى قرآن,تلاوت قرآن محمد,رسالت محمد,محدوده مسؤولیت محمد,عوامل هدایت,آیات قرآن سوره الإسراء
|description=وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ‌ لِتَقْرَأَهُ‌ عَلَى‌ النَّاسِ‌ عَلَى‌ مُکْثٍ‌ وَ نَزَّلْنَاهُ‌ تَنْزِيلاً
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۱

کپی متن آیه
وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ‌ لِتَقْرَأَهُ‌ عَلَى‌ النَّاسِ‌ عَلَى‌ مُکْثٍ‌ وَ نَزَّلْنَاهُ‌ تَنْزِيلاً

ترجمه

و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی؛ و آن را بتدریج نازل کردیم.

و قرآنى كه بخش بخش بر تو نازل كرديم تا آن را بر مردم آرام آرام بخوانى و آن را به تدريج نازل كرديم
و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى به مردم بخوانى، و آن را به تدريج نازل كرديم.
و قرآنی را جزء جزء (و به تدریج) بر تو فرستادیم که تو نیز بر مردم به تدریج قرائت کنی (و با صبر و تأنّی به هدایت خلق پردازی)، و این قرآن کتابی از تنزیلات بزرگ ماست.
و قرآن را [جدا جدا و] بخش بخش قرار دادیم تا آن را با درنگ و تأمل بر مردم بخوانی و آن را به تدریج [برپایه حوادث، پیش آمدها و نیازها] نازل کردیم.
و قرآن را به تفاريق نازل كرديم تا تو آن را با تأنى بر مردم بخوانى و نازلش كرديم، نازل‌كردنى به كمال.
و [این‌] قرآنی است که آن را بخش بخش فرو فرستاده و چنانکه باید و شاید نازل کرده‌ایم تا آن را به آهستگی و درنگ بر مردم بخوانی‌
و قرآن را جدا جدا- آيه آيه و سوره سوره به حسب مصلحت و نياز- فرستاديم تا آن را بر مردم با درنگ بخوانى و آن را فروفرستاديم فروفرستادنى- به تدريح-.
قرآنی است که آن را (در مدّت بیست و سه سال به گونه‌ی آیه‌ها و بخشهای) جداگانه فرستاده‌ایم تا آن را آرام بر مردم بخوانی (و بدین وسیله جذب دلها و اندیشه‌ها شود و در عمل پیاده گردد) و قطعاً ما آن را کم کم و بهره بهره فرستاده‌ایم (نه یکجا و سرِهم).
و قرآنی (باعظمت را) بخش‌بخش نمودیم، تا آن را به آرامی بر مردمان بخوانی، و آن را به تدریج فرو فرستادیم فرو فرستادنی(ویژه).
و قرآنی که جدا ساختیمش تا بخوانیمش بر مردم بر درنگی و فرستادیم آن را فرستادنی‌

A Quran which We unfolded gradually, that you may recite to the people over time. And We revealed it in stages.
ترتیل:
ترجمه:
الإسراء ١٠٥ آیه ١٠٦ الإسراء ١٠٧
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قُرْآناً»: منصوب به اشتغال است. «فَرَقْنَاهُ»: جدا جدا و بهره بهره‌اش کرده‌ایم و در زمانهای متفاوت فرستاده‌ایم. «عَلَی مُکْثٍ»: به آرامی و تدریجی. «نَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاً»: قرآن را بخش بخش بر حسب وقائع و به مقتضی حکمت نازل نموده‌ایم. تنزیل عبارت است از انزال تدریجی.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا «106»

و قرآنى كه آن را بخش بخش كرديم تا آن را با تأنّى ودرنگ بر مردم بخوانى و آن را آنگونه كه بايد به تدريج نازل كرديم.

نکته ها

يكى از اعتراض‌هاى كفّار اين بود كه چرا قرآن يكباره نازل نمى‌شود، «لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً» «1» اين آيه پاسخى به گفته‌ى آنان است.


«1». فرقان، 32.

جلد 5 - صفحه 129

آيات قرآن چون با حوادث مختلف ارتباط دارد و براى رفع نياز همه‌ى طبقات در طول تاريخ است، بخش بخش نازل شده تا با رويدادهاى گوناگون، تطبيق داشته و براى منتظران دلچسب‌تر باشد. مثلًا اگر آيات جهاد در زمان صلح نازل مى‌شد، در جايگاه واقعى خود نبود.

تدريج، يكى از سنّت‌هاى الهى است، چه در آفرينش، كه جهان را در شش روز آفريد و چه در نزول قرآن، با آنكه مى‌توانست يكباره نازل كند يا بيافريند.

نزول تدريجى آيات قرآن براى آن بود كه علم به آن توأم با عمل به آن شود. البتّه از نزول تدريجى قرآن، ارتباط دائمى پيامبر صلى الله عليه و آله با مبدأ وحى نيز استفاده مى‌شود.

پیام ها

1- بخش بخش شدن قرآن به اراده خداوند است. «فَرَقْناهُ»

2- تعليم و تربيت و ارشاد، بايد تدريجى باشد. «فَرَقْناهُ‌ عَلى‌ مُكْثٍ»

3- تلاوت تدريجى قرآن، شنونده را براى آيات ديگر تشنه و منتظر مى‌كند. «عَلى‌ مُكْثٍ» «مُكْثٍ» آرامش همراه اطمينان است.

4- يك مربّى و مصلح، بايد براى دراز مدّت برنامه داشته باشد و از زمان و نيازمندى‌هاى جديد غافل نباشد. «عَلى‌ مُكْثٍ»

5- گرچه روح بزرگ پيامبر ظرفيّت دريافت همه‌ى وحى را يكجا دارد، امّا مردم كم ظرفيّتند و بايد به تدريج آن را دريابند. «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ»

6- قرآن، علاوه بر جنبه‌ى تعليمى، جنبه‌ى اجرايى هم دارد كه بايد به تدريج اجرا شود. اجراى صدها دستور در جامعه‌اى كه صدها فساد دارد، يكباره محال است. «نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 130

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً (106)

وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ‌: و قرآن را پراكنده فرستاديم، يعنى آيه آيه و سوره سوره.

لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ‌: تا بخوانى آن را بر مردمان به آهستگى و تأنى تا در هر آيتى و سوره‌اى خوب تأمل كنند و نهايت تدبر و تفكر را در آن نمايند، چون آسانتر است به حفظ و نزديكتر به فهم و از مضامين آن كمالات علمى و عملى و سعادت دنيوى و اخروى را دريابند. يا تفريق كرديم به حق از باطل، يعنى در آن تبيين و تميز حق نموديم از باطل. يا مراد تفريق آنكه انزال نموديم بعضى آن را خبر و بعض را امر و بعضى را نهى و بعض آن را وعد و بعض آن را وعيد. وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا: و نازل كرديم آن را به حسب حوائج و حوادث، نازل كردنى در مدت بيست سال بر وفق حكمت و مصلحت.

تبصره: خداوند حميد، به حكمت و مصلحت، قرآن مجيد را بر حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل فرمود در حالتى كه تمام احتياجات معاش و معاد كليه نوع بشر را حاوى، و احكام متقنه آن تا انقراض عالم باقى، و آيات باهره آن براى ارشاد و هدايت مردم سارى است. پس مقتضيات دهر، موجب تغيير و تبديل آن نشود، و به سبب مرور ايام، كهنه و

جلد 7 - صفحه 457

مندرس نگردد، بلكه در هر عصر نسبت به هر قومى جديد باشد.

در عيون‌ «1»- از حضرت رضا از پدر بزرگوارش عليهما السّلام كه سؤال شد از حضرت صادق عليه السّلام ما بال القران لا يزداد على النّشر و الدّرس الّا غضاضة؟ فقال: لأنّ اللّه تبارك و تعالى لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فى كلّ زمان جديد و عند كلّ قوم غضّ الى يوم القيمة:

چيست قرآن را كه زياد نشود بر نشر و درس مگر تازگى؟ فرمود: به جهت آنكه خداوند تبارك و تعالى قرار نداده است قرآن را براى زمانى سواى زمانى، و نه براى مردمى سواى مردمى، پس قرآن در هر زمانى جديد، و نزد هر قومى تازه باشد تا روز قيامت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً (106) قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً (107) وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً (108) وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً (109) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً (110)

وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً (111)

ترجمه‌

و قرآن را متفرق نموديمش از يكديگر تا بخوانى آنرا بر مردم بآرامى و نازل نموديم آن را نازل نمودنى‌

بگو ايمان بياوريد بآن يا نياوريد همانا آنان كه داده شدند دانش را پيش از آن چون خوانده شود بر آنها مى‌افتند برويهاشان سجده كنان‌

و ميگويند منزّه است پروردگار ما همانا بوده است وعده پروردگار ما هر آينه بجا آورده شده‌

و ميافتند برويهاشان با آن كه ميگريند و ميافزايد ايشان را فروتنى‌

بگو بخوانيد خدا را بنام اللّه يا بخوانيد بنام رحمن هر كدام را بخوانيد پس از براى او است نامهاى نيكو و بلند مخوان نمازت را و آهسته مخوان آن را و بجوى بميانه خواندن راهى‌

و بگو ستايش مر خداوندى را است كه نگرفت فرزندى و نباشد براى او انبازى در پادشاهى و نباشد براى او ياورى از خوارى و بزرگ خوان او را بزرگ خواندنى.

تفسير

خداوند حميد قرآن مجيد را در مدّت بيست و سه سال نبوّت نبى اكرم بتدريج سوره سوره و آيه آيه بر آنحضرت نازل فرمود در موقع لزوم و حاجت بر طبق مصلحت و اقتضاء وقت و حال و مقام تا بتدريج و تأنّى و تأمّل و آرامى تلاوت فرمايد بر مردم براى سهولت حفظ الفاظ و فهم معانى و عمل باحكام آن و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرّقناه بتشديد قرائت فرموده و ظاهرا با مشهور تفاوتى ندارد جز آن كه اظهر در معناى مراد است و دستور فرمود به پيغمبر خود كه بكفّار بفرمايد ايمان شما بقرآن موجب مزيد كمال آن نيست و اعراض‌


جلد 3 صفحه 400

شما از آن مورث نقص قدر آن نميشود بلكه چه ايمان بياوريد و چه نياوريد يكسان است و فرمود چون دانشمندان از اهل كتاب كه اوصاف تو را در تورية و انجيل و غيره خوانده‌اند و بشارات كتب سماوى را بقدوم پيغمبر خاتم شنيده‌اند و امارات نبوّت و رسالت را در تو مشاهده نموده‌اند و معرفت باعجاز قرآن و اتقان احكام آن پيدا كرده‌اند وقتى تلاوت شود بر آنها از نهايت شوق و شعف بشنيدن آن و بشكر آن كه خداوند انجاز فرموده وعده خود را و براى عظمت كلام الهى برويهاشان بزمين مى‌افتند در حال سجده و ميگويند منزّه است خداوند از آن كه خلف وعده نمايد تحقيقا همانستكه خدا بوعده خود وفا فرمود و آن پيغمبرى را كه دينش ناسخ اديان و كتابش ناسخ كتب است فرستاد و چون مواعظ قرآنيّه در نفوس ايشان مؤثر شود از شوق بهشت و ترس جهنّم و خوف خدا كه شايد در اداء وظائف عبوديّت كوتاهى كرده باشند ثانيا روى نياز بدرگاه كريم كارساز بر زمين ميگذارند در حال گريه و زارى و توبه و انابه و اين معرفت موجب مزيد خضوع و خشوع و تواضع و فروتنى آنها در پيشگاه احديّت خواهد بود و اينكه از رويها بأذقان تعبير فرموده با آنكه ذقن بمعناى چانه است و آن جزئى از اجزاء روى است بنظر حقير براى اشاره بسرعت ايشان است در اين عمل از شدّت شوق چون در حال تعجيل اوّل چانه بزمين ميرسد وقتى كه شخص بى‌اختيار بزمين افتد و كلمه ان در ان كان مخفّفه از مثقّله است و گفته‌اند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در وقت ذكر و دعا يا اللّه و يا رحمن ميفرمود و اهل شرك شنيدند و گفتند او ما را بتوحيد دعوت ميكند و خود دو خدا را ميخواند و يهود گفتند او ذكر رحمن را كمتر ميكند با آن كه در تورية زيادتر ذكر شده لذا خداوند به پيغمبر خود فرمود كه بآنها بفرمايد كه خدا را چه بخوانيد بنام اللّه چه بخوانيد بنام رحمن تفاوتى در خوبى ندارد چون تمام نامهاى خدا خوب است و هر يك دلالت بر صفتى از صفات كمال و جمال و جلال دارد و بمناسبت مقامات بايد ذكر شود نهايت آن كه اللّه نامى است كه جامع صفات حسنه است و در هر مقام مناسب است و سائر نامها با آن كه متعدّدند و لفظا و معنا اختلاف دارند اشاره‌اند بهمان حقيقت بسيط متّصف بتمام صفات خوب و منزّه از تمام نقائص و عيوب پس نميشود هيچ نام بدى براى خدا فرض كرد و تمام نامهاى خدا خوب است و تعدّد عناوين‌


جلد 3 صفحه 401

موجب تعدد معنون نميشود و كلمه ما زائده براى تأكيد شرط است و ضمير در فله راجع بمدعوّ و مسمّى است كه مفهوم از كلام است و كلمه ايّا منصوب بتدعوا است كه مجزوم بشرط است و در مجمع و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در صدر اسلام نماز را بلند قرائت ميفرمود و اهل شرك مطلع بر مكان آنحضرت ميشدند و اذيّت و آزارش ميكردند لذا مأمور شد كه بلند قرائت نفرمايد ولى از چند روايت كه در كتب معتبره از امام صادق عليه السّلام نقل شده استفاده ميشود كه مراد نهى از بلند خواندن خارج از متعارف و آهسته خواندن است بنحوى كه خود شخص هم صداى خود را نشنود و امر است بخواندن متوسط و در حدّ اعتدال و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه بامام صادق عليه السّلام فرمود اى پسر من مواظب باش كار خوبى را كه ميان دو كار بد است عرض كرد چگونه است آن فرمود مانند قول خداوند وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا. وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً خلاصه آن كه توصيه فرموده بتجاوز ننمودن از حدّ اعتدال و ميانه روى در كليّه امور و اين منافات ندارد با وجوب بلند خواندن سه نماز كه در تاريكى خوانده ميشود و وجوب آهسته خواندن دو نماز كه در روشنائى خوانده ميشود چون هر دو بايد از حدّ اعتدال خارج نشود چنانچه بدوا نقل شد نهايت آنكه در بلند جوهر صوت بايد آشكار باشد و در آهسته مخفى و در عين حال نبايد از حدّ اعتدال و صورت نماز گذار در بلند خواندن خارج شود و در آهسته خواندن نبايد طورى باشد كه خودش هم نشنود چون حدّ اعتدال توسعه دارد و با بلند و آهسته خواندن متعارف منافى نيست و مراد از طلب ميانه و حدّ وسط در خواندن ميزان متعارف است كه در ذيل آيه اشاره بآن شده است و نيز منافات ندارد با آن كه ضرورتى اقتضا نمايد كه واجب شود قدرى از حدّ متوسط اعتدال هم آهسته‌تر بخواند با آن كه در حدّ اعتدال باقى باشد چنانچه در روايت اولى اشاره به اين معنى شده بود و محتاج بتأمّل است خلاصه آن كه آن اخفاتى كه در نماز ظهر و عصر و جهرى كه در نماز مغرب و عشاء و صبح بر مرد واجب است غير از جهر و اخفاتى است كه در اين آيه نهى از آن شده چون مراد از آن دو ظهور جوهر صوت و خفاء آنست و مراد از اين دو


جلد 3 صفحه 402

افراط و تفريط بخروج از حدّ اعتدال است و در خاتمه سوره پيغمبر اكرم مأمور شد كه ستايش كند خدا را به تنزيه او از ولد چنانچه يهود و نصارى قائل بودند و نفى شريك چنانچه مشركين قريش مى‌پنداشتند و نفى ناصر و معين چنانچه از مجوس و ستاره پرستان نقل شده و قمّى ره در اينجمله اخيره نقل نموده كه مراد آنستكه خداوند ذليل نميشود تا احتياج بياورى پيدا كند كه او را يارى نمايد و بنابر اين كلمه من سببيّه است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه اهل ذلّت از قبيل كافر و فاسق اولياء خدا نميشوند و بنابراين من بيانيّه است و ظاهرا مراد از تكبير خداوند نهايت تعظيم عملى و تكبير لسانى است چنانچه در تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امر فرمود كسى را كه اين آيه را قرائت نمود سه مرتبه تكبير بگويد و نيز از آنحضرت روايت شده كه بايد بگويد اللّه اكبر من ان يوصف يعنى خدا بزرگتر است از آنكه وصف شود و نگويد از هر چيز چون چيزى در مقابل وجود خدا وجود ندارد تا خدا از او بزرگتر باشد و اين موجب ميشود كه حقّ را محدود كرده باشد و مستحبّ است در آخر آيه چهارم نزد كلمه خشوعا سجده كنند و در ثواب الاعمال و غيره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره بنى اسرائيل را در هر شب جمعه قرائت نمايد نميميرد تا ادراك كند امام قائم عجل اللّه تعالى فرجه را و از اصحاب او باشد انشاء اللّه تعالى.


جلد 3 صفحه 403

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ بِالحَق‌ِّ أَنزَلناه‌ُ وَ بِالحَق‌ِّ نَزَل‌َ وَ ما أَرسَلناك‌َ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (105) وَ قُرآناً فَرَقناه‌ُ لِتَقرَأَه‌ُ عَلَي‌ النّاس‌ِ عَلي‌ مُكث‌ٍ وَ نَزَّلناه‌ُ تَنزِيلاً (106)

و ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد ‌را‌ ‌ما بحق‌ّ نازل‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و بحق‌ نازل‌ شد و ‌ما نفرستاديم‌ ترا مگر بشارت‌ دهنده‌ بمؤمنين‌ و مطيعين‌ و انذار كننده‌ كافرين‌ و عاصين‌ ‌را‌ و ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌ما متفرّقا نازل‌ كرديم‌ سوره‌ سوره‌ و ‌آيه‌ ‌آيه‌ ‌تا‌ اينكه‌ تلاوت‌ كني‌ ‌بر‌ بندگان‌ بآرامي‌ جزء فجزء و نازل‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ نازل‌ كردني‌ وَ بِالحَق‌ِّ أَنزَلناه‌ُ حق‌ّ مقابل‌ باطل‌ بمعني‌ ثابت‌ و محقّق‌ و صواب‌ و درست‌ و بجا و بموقع‌ ‌است‌ و لذا يكي‌ ‌از‌ اسامي‌ الهي‌ حق‌ ‌است‌ اشاره‌ بمقام‌ واجب‌ الوجودي‌ و باطل‌ زائل‌ و فاني‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفتن‌ و ‌بر‌ خلاف‌ صواب‌ ‌است‌ چنانچه‌ گذشت‌ ‌در‌ آيه 83 إِن‌َّ الباطِل‌َ كان‌َ زَهُوقاً وَ بِالحَق‌ِّ نَزَل‌َ تمام‌ قرآن‌ ‌بر‌ وفق‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌از‌ ‌براي‌ هدايت‌ و ارشاد و سعادت‌ بشر

جلد 12 - صفحه 319

‌است‌ وَ ما أَرسَلناك‌َ و ‌ما ترا نفرستاديم‌ إِلّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً بشارت‌ ‌به‌ اينكه‌ ايمان‌ كامل‌ و اعمال‌ صالحه‌ و اخلاق‌ فاضله‌ موجب‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ و مثوبات‌ و تفضّلات‌ الهي‌ و مشمول‌ رحمت‌ واسعه‌ ميشود و انذار ‌به‌ اينكه‌ شرك‌ و كفر و عناد و ضلالت‌ و فسق‌ و اعمال‌ سيّئه‌ و ظلم‌ و صفات‌ رذيله‌ مورث‌ بلاء و عذاب‌ و سخط و غضب‌ حق‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ ميشود وَ قُرآناً فَرَقناه‌ُ سوره‌ سوره‌ ‌آيه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ ظرف‌ بيست‌ و سه‌ سال‌ نازل‌ شد مثل‌ تورية و انجيل‌ نبود ‌که‌ دفعتا نازل‌ ‌شده‌ و سرّ تفريق‌ و علة ‌آن‌ لِتَقرَأَه‌ُ عَلَي‌ النّاس‌ِ عَلي‌ مُكث‌ٍ زيرا بايد ‌اينکه‌ امّت‌ يكي‌ يكي‌ احكام‌ و دستورات‌ ‌را‌ بآنها ابلاغ‌ كرد ‌اگر‌ يك‌ دفعه‌ تمام‌ بآنها متوجّه‌ شود زير بار نميروند چنانچه‌ امروز ‌هم‌ ‌اگر‌ كافري‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شد بايد بتدريج‌ احكام‌ اسلام‌ ‌را‌ باو تعليم‌ و تزريق‌ كرد وَ نَزَّلناه‌ُ تَنزِيلًا و ‌ما نازل‌ كرديم‌ نازل‌ كردني‌ ‌که‌ گفتيم‌ مراتب‌ نزول‌ قرآن‌.

اولا ‌در‌ عالم‌ نورانيّت‌ ‌بر‌ نور مقدس‌ حضرت‌ رسالت‌.

و ثانيا ‌در‌ لوح‌ محفوظ.

و ثالثا ‌در‌ شب‌ قدر ‌در‌ آسمان‌ اوّل‌.

رابعا ‌بر‌ ملائكه‌ و مخصوصا امين‌ وحي‌ جبرئيل‌.

و خامسا ‌بر‌ قلب‌ مطهّر حضرت‌.

و سادسا ‌بر‌ امّت‌ ‌هر‌ جزئي‌ بموقع‌ ‌خود‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 106)- در این آیه به پاسخ یکی از بهانه گیریهای مخالفان که می‌گفتند:

چرا قرآن یکجا بر پیامبر نازل نشده، و روش نزول آن حتما تدریجی است پرداخته، می‌گوید: «و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را بتدریج نازل کردیم» (وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا).

قرآن کتابی است که با حوادث عصر خود یعنی با بیست و سه سال دوران نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و رویدادهایش پیوند و ارتباط ناگسستنی دارد.

مگر ممکن است همه حوادث 23 سال را در یک روز جمع آوری کرد، تا مسائل مربوط به آن یک جا در قرآن نازل شود؟! در ضمن نزول تدریجی مفهومش ارتباط دائمی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با مبدأ وحی بود ولی نزول دفعی ارتباط پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را بیش از یک بار تضمین نمی‌کرد.

نکات آیه

۱- تنظیم، تفصیل و بخش بخش شدن قرآن، از جانب خداوند بود نه در اختیار پیامبر(ص) (قرءانًا فرقنه)

۲- امکان بازخوانى همراه با تأنى و آرامى قرآن بر مردم، فلسفه نزول تدریجى آن بر پیامبر(ص) (و قرءانًا فرقنه لتقرأه على الناس على مکث) «مکث» در لغت به معناى درنگ و تأمل است (لسان العرب).

۳- مأموریت پیامبر(ص) به قراءت بخشهاى قرآن بر مردم به آرامى و با تأنّى (و قرءانًا فرقنه لتقرأه على الناس على مکث)

۴- نزول تدریجى تعالیم دینى و آموزش تدریجى آنها، داراى نقشى مؤثر در هدایت مردم (فرقنه لتقرأه على الناس على مکث) از آن جایى که قرآن کتاب هدایت است، تذکر به نزول تدریجى آن بر پیامبر(ص) مى تواند به خاطر این باشد که: نزول تدریجى در امر هدایت مؤثرتر است.

۵- لزوم به کارگیرى روشى متناسب با استعداد فکرى و روحى انسان براى تفهیم دقیق معارف دین و آموزه هاى قرآن (و قرءانًا فرقنه لتقرأه على الناس على مکث) از اینکه خداوند در بیان معارف دینى در قرآن، از روش تدریج و گام به گام استفاده کرده است; نکته فوق به دست مى آید.

۶- تعالیم قرآن، جهانى است و همه انسانها توان فهم آن را دارند. (و قرءانًا فرقنه لتقرأه على الناس على مکث و نزّلنه تنزیلاً)

۷- برخوانى تدریجى قرآن بر مخاطبان، موجب برانگیخته شدن انتظار در آنان براى قراءت بخشى دیگر مى شود. (لتقرأه على الناس على مکث) مکث در لغت، آرامش همراه با انتظار است (مفردات راغب).

۸- قرآن، حقایقى عالى و تنزل یافته در حد فهم و درک بشر * (نزّلنه تنزیلاً) در معناى «نزول» فرود از مرتبه عالى نهفته است (مفردات راغب) و چون نزول فیزیکى قرآن قابل تصور نیست، ممکن است مقصود نزول معنوى باشد.

موضوعات مرتبط

  • انسان: اهمیت استعداد انسان ۵
  • خدا: اختیارات خدا ۱
  • دین: آثار تشریع تدریجى دین ۴; روش تبیین دین ۵
  • علایق: زمینه علاقه به قرآن ۷
  • قرآن: آثار تلاوت تدریجى قرآن ۷; تأنّى در تلاوت قرآن ۲; تعالیم قرآن ۸; تنظیم قرآن ۱; جهان شمولى قرآن ۶; روش تبیین قرآن ۵; زمینه استماع قرآن ۷; سوره بندى قرآن ۱; سهولت فهم قرآن ۶، ۸; فلسفه نزول تدریجى قرآن ۲; نزول قرآن ۸; وضوح قرآن ۶; ویژگیهاى قرآن ۸
  • محمد(ص): تلاوت قرآن محمد(ص) ۳; رسالت محمد(ص) ۳; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۱
  • هدایت: عوامل هدایت ۴

منابع