الكهف ٢٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۴: خط ۴۴:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link225 | آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link225 | آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link226 | وجه اتصال ورابطه آياتى كه داستان اصحاب كهف را حكايت مى كنند با آياتقبل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link226 | رابطه آيات داستان اصحاب كهف، با آيات قبل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link227 | بيان اينكه اصحاب رقيم نام ديگر اصحاب كهف است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link227 | بيان اين كه «اصحاب رقيم»، نام ديگر اصحاب كهف است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link228 | مقصود از ((رحمت (( و((رشد(( در دعاى اصحاب كهف : ((ربنا اتنا من لدنك رحمة وهيىلنا من امرنا رشدا((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link228 | مقصود از «رحمت» و «رشد»، در دعاى اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link229 | معناى جمله : ((فضربنا على اذا نهم فى الكهف سنين عددا((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link230 | معناى اين كه فرمود: «سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link230 | معناى اينكه فرمود: سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم ((لنعلم اى الحزبين احصى ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link231 | اقرار به توحيد پروردگار و نفى ربوبيت ارباب و آلهه، در گفتگوى اصحاب كهف با خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link231 | اقرار به توحيد پروردگار ونفى ربوبيت ارباب وآلهه در گفتگوى اصحاب كهف باخود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link232 | جزئياتى از داستان اصحاب كهف، كه از آيات استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link232 | جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link234 | نظر مفسران، درباره موقعيت جغرافيایى غار اصحاب کهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link233 | وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف وكيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link235 | وجه اين كه با ديدن وضع اصحاب كهف، قلب انسان مملو از رعب و ترس مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link234 | نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار ونقد وبررسى آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link236 | بيان هدف از بعث و بيدار كردن اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link235 | وجه اينكه با ديدن وضع اصحاب كهف قلب انسان مملواز رعب وترس مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link238 | معناى جمله: «لَبِثنَا يَوماً أو بَعضَ يَومٍ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link236 | بيان غايت وهدف از بعث (بيدار كردن ) اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link240 | گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن، درباره رفتن به شهر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link237 | چند وجه ديگر درباره غايت بعث اصحاب كهف (ليتسائلوا بينهم ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link241 | نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان و دست يافتن كفار به آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link238 | معناى جمله : ((لبثنا يوما اوبعض يوم ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link249 | اختلاف و نزاع مشرکان و موحدان، در باره اصحاب كهف ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link239 | جمله : ((ربكم اعلم بما لبثتم (( انحصار علم حقيقى به معناى احاطه بر عين موجوداتوحوادث ، به خداى تعالى را افاده مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link250 | وجه دلالت داستان اصحاب کهف، بر حق بودن معاد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link240 | گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن درباره رفتن به شهر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link251 | مقصود از: «الّذینَ غَلبُوا عَلَی أمرِهِم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link241 | نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان ودست يافتن كفار به آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link252 | اختلاف مردم در عدد اصحاب کهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link242 | با اينكه تقيه وتظاهر به كفر از روى اضطرار جايز است سبب نگرانى وبيم اصحاب كهف چه بوده است ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link252 | هر عملی از هر عاملی، موقوف به اذن و مشیت خدای تعالی است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link243 | جوابهاى ديگرى كه به اشكال فوق داده شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link253 | وجوه مفسران، در معنای استثناء در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link244 | توضيح آيه : ((فقالوا ابنوا عليهم بنيانا...(( كه گفتگوومجادله مردم را درباره اصحاب كهف حكايت مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link253 | معناى دستور: «فراموش نکردن ذکر خدا»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link245 | بيان دوگروه متنازع ومسئله مورد تنازع در (اذ يتنازعون بينهم امرهم )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link255 | بيان عدد سال هاى اقامت اصحاب كهف، در غار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link246 | وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله ، بر حق بودن معاد وقيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link256 | اختلاف مردم در مدت اقامت اصحاب كهف، در غار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link247 | وجه ديگرى براى جمله (اذ يتنازعون بينهم امرهم )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link257 | ولايت مستقل، منحصرا از آنِ خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link248 | مقصود از: ((الذين غلبوا على امرهم (( در آيه :((قال الذين غلبوا على امرهم ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link249 | حكايت اختلاف مردم در عدد اصحاب كهف وبيان اينكه ايشان هفت نفر بوده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link250 | عملى از هر عاملى موقوف به اذن ومشيت خداى تعالى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link251 | انسان بايد كار فردا را به مشيت خدا (ان شاء اللّه ) مشروط كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link252 | وجوه ديگرى كه درباره استثناء در آيه : ((ولاتقولنّ لشى ء انىفاعل ذلك غدا الاان يشاء الله (( گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link253 | معناى آيه : ((واذكر ربك اذا نسيت ...(( ووجوهى كه در معناى آن گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link254 | مشار اليه به هذا در (لاقرب من هذا رشدا) وسخن مفسرين درباره آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link255 | بيان عدد سالهاى اقامت اصحاب كهف در غار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link256 | مدت اقامت اصحاب كهف در غار هم مورد اختلاف مردم بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link257 | ولايت مستقل منحصرا از آن خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link258 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link258 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link259 | روايتى كه مى گويد ((رقيم (( نام دولوح مسى بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link261 | موارد اختلاف روايات، پیرامون داستان اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link260 | روايتى در شرح داستان اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link263 | چند روايت در بارۀ تقیه کردن اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link261 | موارد وجهات اختلاف در روايات راجع به داستان اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link264 | روايت مشهورى از ابن عباس، در بارۀ داستان اصحاب کهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link262 | روايات ديگرى پيرامون داستان اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link268 | اصحاب كهف، ياران حضرت مهدى «عج» هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link263 | چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مى كرده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link269 | گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف و سرگذشت ايشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link264 | روايت مشهورى از ابن عباس در نقل داستان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link271 | ۱ - داستان اصحاب كهف، در تعدادی از روایات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link265 | اشكالاتى كه به روايت ابن عباس (فوق الذكر) وارد است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link272 | ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link266 | معناى ((رقيم (( در روايت ابن عباس وتطبيق آن با روايات ديگر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link267 | رواياتى متضمن ذكر اسماء اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link268 | اصحاب كهف ياران حضرت مهدى (عج )اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link269 | گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف وسر گذشت ايشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link270 | ۱ - داستان اصحاب كهف در تعدادى از روايات :]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link271 | ۱- دوسبب عمده وجود اختلاف شديد در مضامين روايات راجع به اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link272 | ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن :]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link273 | ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link273 | ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link274 | ۴ - غار اصحاب كهف كجا است ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link274 | ۴ - غار اصحاب كهف، كجاست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link275 | ۱- غار ((افسوس (( در تركيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۳#link276 | ۲- غار ((رجيب (( در اردن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۳#link277 | غارهاى ديگر كه اصحاب كهف را به آنها نسبت مى دهند]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۸

کپی متن آیه
وَ لَبِثُوا فِي‌ کَهْفِهِمْ‌ ثَلاَثَ‌ مِائَةٍ سِنِينَ‌ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً

ترجمه

آنها در غارشان سیصد سال درنگ کردند، و نه سال (نیز) بر آن افزودند.

|و سيصد سال در غارشان درنگ كردند و نه سال نيز افزودند
و سيصد سال در غارشان درنگ كردند و نه سال [نيز بر آن‌] افزودند.
و آنها در کهف کوه سیصد سال، نه سال هم افزون درنگ کردند (یهود بر علی علیه السّلام در این آیه اعتراض کردند که نه سال زیاده در تورات ما نیست. حضرت پاسخ داد که این نه سال بر این است که سال شما شمسی و سال ما قمری است).
[اصحاب کهف] سیصد سال در غارشان ماندند و نُه سال به آن افزودند.
و آنان در غار خود سيصد سال آرميدند و نُه سال بدان افزوده‌اند.
و در غارشان سیصد سال ماندند و نه سال هم بر آن افزودند
و آنان در غار خود سيصد سال درنگ كردند و نه سال افزودند.
اصحاب کهف مدّت سیصد و نه سال در غارشان (در حال خواب) ماندند.
و سیصد سال در غارشان درنگ کردند. و نُه سال (نیز) بر آن افزون خواستند.
و ماندند در غار خود سیصد سال و بیفزودند نُه را

And they stayed in their cave for three hundred years, adding nine.
ترتیل:
ترجمه:
الكهف ٢٤ آیه ٢٥ الكهف ٢٦
سوره : سوره الكهف
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِزْدادُوا تِسْعاً»: نه سال بر آن افزودند. مراد این است که اصحاب کهف سیصد سال شمسی زنده و در حال خواب بوده که اگر با سال قمری حساب شود، نه سال بر آن افزوده می‌گردد. چرا که سیصد سال شمسی مساوی با سیصد و نه سال قمری است. در اینجا قرآن مجید حقیقتی را بیان داشته است که سالها بعد علم نجوم بدان پی برده است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

ابن عباس [۱] و ضحاک[۲] گویند: وقتى که این قسمت آیه «وَلَبِثُوا فِی کهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ» نازل شد. از پیامبر سؤال کردند که آیا این عدد سیصد درباره سال است یا ماه؟ خداوند نازل کرد: «سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعاً».[۳]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25»

و آنان در غارشان سيصد سال ماندند و نُه سال (نيز بر آن) افزودند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25»

بعد از آن در مقدار درنگ نمودن اصحاب كهف بيان فرمايد:

وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ‌: و درنگ كردند جوانان در غار خود وقتى كه خواب بودند سيصد سال. وَ ازْدَادُوا تِسْعاً: و زياد كردند و افزودند نه سال ديگر، از زمان دخول در غار تا بيدار شدن آنان سيصد و نه سال گذشته بود.

در لباب آورده كه: سيصد سال شمسى بود و نه سال بر آن افزودند تا سال قمرى شد، چه تفاوت بين سال شمسى و قمرى هر سالى قريب يازده روز و تحقيقا سيصد سال شمسى سيصد و نه سال قمرى و نوزده روز باشد.

نكته: قوله تعالى‌ «ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ» حمزه و كسائى بدون تنوين خوانده، بنابراين اضافه و يا تميز باشد و رفع شبهه افراديت تميز آنكه جايز است قرار دادن جمع را موضع مفرد در تميز مانند قوله تعالى‌ «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا» و اما باقى قراء به تنوين خوانده، چنانچه قرائت مشهوره است، بنابراين عطف بيان باشد؛ زيرا وقتى فرمود «ثلث مائة» شناخته نشود كه اين عدد روز است يا ماه يا سال به فرمايش «سنين» مبين شود. مروى است كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام مدت را سيصد و نه سال فرمود، يهودى گفت: ما در

جلد 8 - صفحه 41

كتاب خود سيصد سال يافتيم. فرمود، آنچه من گفتم سال قمرى است.

نصارى گفتند: سيصد سال را دانيم و نه سال را نشناسيم؛ حق تعالى فرمود: «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25» قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26» وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «27»

ترجمه‌

و درنگ نمودند در غارشان سيصد سال و افزودند نه سال را

بگو خدا داناتر است بمدّت درنگ ايشان اختصاص بعلم او دارد امور نهانى آسمانها و زمين چه بينا است او و چه شنوا است نيست براى اهل عالم غير از او هيچ سرپرستى و شريك نميكند در حكمش احدى را

و بخوان آنچه را وحى شد بتو از كتاب پروردگارت نيست بدل كننده‌اى مر سخنان او را و هرگز نيابى غير او پناهى.

تفسير

- خداوند متعال بعد از بيان عدّه اصحاب كهف بيان فرمود مدّت درنگ ايشان را در غار كه آنهم مورد اختلاف شده بود در ميان اهل كتاب و تصريح فرمود بآنكه مدّت درنگ ايشان سيصد سال بود بعلاوه نه سال بسال قمرى كه‌


جلد 3 صفحه 421

سيصد سال تمام است بسال شمسى چنانچه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه يكنفر يهودى از آنحضرت سؤال نمود از مدّت درنگ اصحاب كهف در غار و او جواب فرمود مطابق با قرآن يهودى گفت ما در كتاب خودمان يافتيم كه سيصد سال بوده حضرت فرمود آن بسال شمسى است و اين بقمرى حقير عرض ميكنم از اينجا ممكن است استفاده شود كه مسلمانان بايد حساب سنوات را بسال قمرى تعيين كنند نه بشمسى و الا آنحضرت جواب را بحساب سال شمسى ميداد كه بقبول و تسليم يهودى نزديكتر باشد و مورد اشكال و محتاج بجواب نشود و شايد سرّ آنكه خداوند نفرموده سيصد و نه سال بلكه اوّلا فرموده سيصد سال و بعدا نه سال را اضافه فرموده آن باشد كه كلام شروع شود بر طبق حساب اهل كتاب و در معرض انكار نباشد و ختم شود بدستور حساب در شرع اسلام مانند آنكه بفرمايد درنگ كردند سيصد سال و افزودند نه سال را بحساب اسلام و بعد از بيان اين حقيقت با اين تعبير لطيف به پيغمبر خود دستور فرموده كه باز اگر اختلاف نمودند در مدّت درنگ ايشان بفرمايد خداوند داناتر است از هر كس بمدّت درنگ ايشان چون علم او احاطه دارد بآنچه در آسمانها و زمين است پيدا و نهان و جاى تعجّب است از بينائى و شنوائى خداوند چون غير از بينائى و شنوائى خلق است كه حاجب و مانعى براى آن متصوّر نيست و لطيف و كثيف و بزرگ و كوچك و پيدا و نهان در برابر او يكسان است نيست براى اهل آسمانها و زمين جز خداوند مدير و مدبّر و صاحب اختيار و كار گذارى و شريك نفرموده خدا در حكم و اخبار از غيب با خود هيچ كس را و نبايد كسى با او در حكم شركت نمايد و بعد از اخبار خداوند از مدّت درنگ اصحاب كهف سخنى بر خلاف بگويد و در آيه اخيره دستور تلاوت قرآن را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داده اعمّ از قصص و حكايات و اخبار از مغيبات و غيرها و آنكه تا دامنه قيامت تغيير و تبديلى در آن روى نخواهد داد و آنكه جز خداوند براى احدى در هيچ زمان ملجأ و پناه و مأمن و آرامگاهى نخواهد بود.


جلد 3 صفحه 422

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَبِثُوا فِي‌ كَهفِهِم‌ ثَلاث‌َ مِائَةٍ سِنِين‌َ وَ ازدَادُوا تِسعاً «25»

و درنگ‌ كردند ‌در‌ كهف‌ ‌خود‌ ‌از‌ ابتداء ورود ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ بيدار شدند و ‌بر‌ اهل‌ شهر معلوم‌ شد سيصد سال‌ و زياد كردند نه‌ سال‌ ‌که‌ 309 سال‌ ‌که‌ مدت‌ خواب‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌ مقدار بوده‌ ‌در‌ خبر دارد ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ سؤال‌ كردند ‌که‌ چرا خداوند نفرمود ثلاث‌ مائة و تسع‌ سنين‌ بلكه‌ فرمود وَ لَبِثُوا فِي‌ كَهفِهِم‌ ثَلاث‌َ مِائَةٍ سِنِين‌َ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ فرمود وَ ازدَادُوا تِسعاً حضرت‌ فرمود سيصد سال‌ شمسي‌ مطابق‌ ‌با‌ سيصد و نه‌ سال‌ قمريست‌ ‌يعني‌ كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ گفتند سيصد سال‌ بحساب‌ شمسي‌ ‌بود‌ ولي‌ ‌به‌ حساب‌ قمري‌ ‌که‌ سال‌ شرعيست‌ و ‌در‌ حجاز باين‌ سال‌ تاريخ‌ ميگذاردند سيصد و نه‌

جلد 12 - صفحه 344

سال‌ ميشود.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 25)- خواب اصحاب کهف: از قرائن موجود در آیات گذشته اجمالا به دست آمد که خواب اصحاب کهف یک خواب بسیار طولانی بود، این موضوع حس کنجکاوی هر شنونده‌ای را بر می‌انگیزد و می‌خواهد دقیقا بداند آنها چند سال در این خواب طولانی بوده‌اند؟

این آیه شنونده را از تردید بیرون می‌آورد و می‌گوید: «آنها در غار خود سیصد سال درنگ کردند و نه سال نیز بر آن افزودند»! (وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً).

بنابراین مجموع مدت توقف و خواب آنها در غار سیصد و نه سال بود.

نکات آیه

۱- درنگ اصحاب کهف در غار، سیصد و نُه سال بوده است. (و لبثوا فى کهفهم ثلث ماْئة سنین وازدادوا تسعًا) «سنین» بدل است براى «ثلاثمئة». این کلمه علاوه بر مشخص ساختن مراد از «سیصد» نشانه این است که گذشت سالیانى چند بر خواب اصحاب کهف، امرى شگفت است.

۲- اصحاب کهف، در تمام مدّت سیصد و نُه سال، در همان غارى بودند که به آن پناهنده شده بودند. (و لبثوا فى کهفهم)

۳- اصحاب کهف، براساس سال هاى شمسى، سیصد سال و براساس سال هاى قمرى، سیصد و نُه سال در غار ماندند. (و لبثوا فى کهفهم ثلث ماْئة سنین وازدادوا تسعًا) ضمیر در «ازدادوا» به اصحاب کهف مربوط است و تفکیک نُه سال از سیصد سال، شاید ناظر به این باشد که آن ها، به حساب سال هاى شمسى، سیصد سال آرمیده بودند و شمار این سال ها، موافق سال هاى قمرى، از سیصد و نُه سال اندکى (کمتر از سه ماه) بیشتر مى شود که معمولاً، این مقدار را در زمان بندى حوادث نادیده مى گیرند.

روایات و احادیث

۴- «روى أنّ یهودیاً سأل على بن أبى طالب عن مدّة لبثهم (أى لبث أصحاب الکهف) فأخبر بما فى القرآن فقال : «إنّا نجد فى کتابنا ثلاثمئة!». فقال: ذک بسنى الشمس و هذا بسنى القمر.» ; روایت شده که یهودى اى از على(ع) از مدّت درنگ اصحاب کهف در غار سؤال کرد. امام، او را به آنچه در قرآن است، خبر داد. یهودى گفت: «ما در کتاب مان، درنگ آنان را سیصد سال مى یابیم.». امام(ع) فرمود: «آن نقل، براساس سال شمسى است و این نقل، به سال قمرى است».[۴]

موضوعات مرتبط

  • اصحاب کهف: قصه اصحاب کهف ۱، ۲، ۳; مدت خواب اصحاب کهف ۱، ۲، ۳، ۴
  • اعداد: عدد سیصد ۳، ۴; عدد سیصدونه ۱، ۲، ۳، ۴; عدد نه ۳، ۴

منابع

  1. تفسیر ابن مردویه.
  2. طبرى صاحب جامع البیان.
  3. معروف است که یهودیان از امام على مرتضى علیه‌السلام سؤال کردند که مدت درنگ اصحاب کهف در تورات سیصد سال ذکر شده چرا در قرآن شما نه سال افزوده شده است؟ امام فرمود: سال شما شمسى بوده ولى سال ما قمرى است.
  4. مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۱۵; نورالثقلین، ج ۳- ، ص ۲۵۶، ح ۶۲.