گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۹: خط ۷۹:
<span id='link233'><span>
<span id='link233'><span>


==وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف و كيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن ==
==وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف ==
اين دو آيه ، غار اصحاب كهف واوضاع جغرافيايى آن را ومنزل كردن ايشان را در آن مجسم مى سازد، ومى فهماند كه اصحاب كهف در غار در آن روزگارى كه آنجا بودند چه حال ووضعى داشتند ووقتى به خواب رفتند چگونه بودند.
اين دو آيه، غار اصحاب كهف و اوضاع جغرافيايى آن را و منزل كردن ايشان را در آن مجسم مى سازد، و مى فهماند كه اصحاب كهف در غار، در آن روزگارى كه آن جا بودند، چه حال و وضعى داشتند و وقتى به خواب رفتند، چگونه بودند.


خطاب در آيه به رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) است ، البته آن جناب شنونده خطاب شده نه اينكه مخصوص به خطاب باشد، بلكه روى سخن با همه مردم است ، واز اينگونه خطابها شايع است كه يك نفر را مخاطب قرار داده ولى همه را اراده مى كنند.
خطاب در آيه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» است. البته آن جناب شنونده خطاب شده، نه اين كه مخصوص به خطاب باشد، بلكه روى سخن با همه مردم است، و از اين گونه خطاب ها، شايع است كه يك نفر را مخاطب قرار داده، ولى همه را اراده مى كنند.
 
پس اين كه آيه شريفه فرموده: «وَ تَرَى الشَّمسَ إذَا طَلَعَت تَزَاوَرُ عَن كَهفِهِم ذَاتَ اليَمِينِ وَ إذَا غَرِبَت تَقرِضُهُم ذَاتَ الشِّمَالِ وَ هُم فِى فَجوَةٍ مِنه»، محل غار را وصف و تعريف مى كند، و مى فهماند كه اصحاب كهف بعد از به خواب رفتن، چه وضعى داشتند.  


پس اين كه آيه شريفه فرموده ((وترى الشمس اذا طلعت تزاور عن كهفهم ذات اليمين و اذا غربت تقرضهم ذات الشمال و هم فى فجوة منه (( محل غار را وصف وتعريف مى كند، ومى فهماند كه اصحاب كهف بعد از به خواب رفتن چه وضعى داشتند واما اينكه چطور شد كه به خواب رفتند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۳ </center>
و چقدر خوابشان طول كشيد بيان نكرده ، وبه همان اشاراتى كه در آيات قبل بود، وبه اشاراتى كه به زودى در ذيل جمله ((و لبثوا فى كهفهم (( خواهد آمد، اكتفاء نموده است . واگر به اين خصوصيات نپرداخته به منظور اختصار بوده است.
و اما اين كه چطور شد كه به خواب رفتند، و چقدر خوابشان طول كشيد، بيان نكرده، و به همان اشاراتى كه در آيات قبل بود، و به اشاراتى كه به زودى در ذيل جملۀ «وَ لَبِثُوا فِى كَهفِهِم» خواهد آمد، اكتفاء نموده است. و اگر به اين خصوصيات نپرداخته، به منظور اختصار بوده است.


و معناى آيه اين است كه : تومى بينى ، وهر بيننده اى هم كه فرض شود از كار آنان خبر داشته مى بيند، آفتاب را كه وقتى طلوع مى كند از طرف غار آنان به سمت راست متمايل مى شود، ودر نتيجه نورش به داخل غار مى افتد ووقتى غروب مى كند به طرف چپ غار را قطع مى كند ودر نتيجه شعاعش به داخل غار  
و معناى آيه اين است كه: تو مى بينى، و هر بيننده اى هم كه فرض شود از كار آنان خبر داشته، مى بيند آفتاب را كه وقتى طلوع مى كند، از طرف غار آنان به سمت راست متمايل مى شود، و در نتيجه، نورش به داخل غار مى افتد و وقتى غروب مى كند، به طرف چپ غار را قطع مى كند و در نتيجه، شعاعش به داخل غار مى افتد، و اصحاب غار در فضاى وسيع غار قرار دارند، كه آفتاب به آنان نمى رسد.
مى افتد، واصحاب غار در فضاى وسيع غار قرار دارند كه آفتاب به آنان نمى رسد.


خداى سبحان با همين بيان كوتاه اين معانى را فهمانده كه اولا غار اصحاب كهف شرقى و غربى قرار نگرفته بوده كه از شعاع آفتاب فقط يك وعده ، يا صبح ويا بعد از ظهر، استفاده كند، بلكه ساختمانش قطبى بوده، يعنى درب غار به طرف قطب جنوبى بوده كه هم در هنگام طلوع و هم در هنگام غروب شعاع آفتاب به داخل آن مى تابيده.
خداى سبحان، با همين بيان كوتاه، اين معانى را فهمانده كه:


و ثانيا آفتاب به خود آنان نمى تابيده ، چون از در غار دور بودند، ودر فضاى وسيع غار قرار داشتند. خداوند به اين وسيله ايشان را از حرارت آفتاب ودگرگون شدن رنگ و رويشان و پوسيدن لباسهايشان حفظ فرموده.
اولاً: غار اصحاب كهف، شرقى و غربى قرار نگرفته بوده كه از شعاع آفتاب، فقط يك وعده، يا صبح و يا بعد از ظهر، استفاده كند، بلكه ساختمانش قطبى بوده. يعنى درب غار به طرف قطب جنوبى بوده، كه هم در هنگام طلوع و هم در هنگام غروب، شعاع آفتاب به داخل آن مى تابيده.


و ثالثا در خواب خود راحت بوده اند، زيرا هواى خوابگاهشان حبس ‍ نبوده ، بلكه همواره در فضاى غار از طرف شرق وغرب در جريان بوده ، واصحاب غار هم در گذرگاه اين گردش هوا قرار داشته اند.
و ثانياً: آفتاب به خود آنان نمى تابيده، چون از درِ غار دور بودند، و در فضاى وسيع غار قرار داشتند. خداوند به اين وسيله ايشان را از حرارت آفتاب و دگرگون شدن رنگ و رويشان و پوسيدن لباس هايشان حفظ فرموده.


و بعيد نيست كه از نكره آمدن ((فجوة (( نيز اين يعنى دور بودن از شعاع آفتاب استفاده وگفته شود كه نكره بودن ((فجوة (( دليل بر اين است كه چيزى در كلام حذف شده وتقديرش اين بوده : ((و هم فى فجوة منه لايصيبهم فيه شعاعها(( كه معنايش گذشت .
و ثالثاً: در خواب خود راحت بوده اند. زيرا هواى خوابگاهشان حبس نبوده، بلكه همواره در فضاى غار، از طرف شرق و غرب در جريان بوده، و اصحاب غار هم، در گذرگاه اين گردش هوا قرار داشته اند.
 
و بعيد نيست كه از نكره آمدن «فَجوَة» نيز اين يعنى دور بودن از شعاع آفتاب استفاده و گفته شود كه نكره بودن «فَجوَة»، دليل بر اين است كه چيزى در كلام حذف شده و تقديرش اين بوده: «وَ هُم فِى فَجوَةٍ مِنهُ لَا يُصِيبُهُم فِيهِ شُعَاعَهَا» كه معنايش گذشت.
<span id='link234'><span>
<span id='link234'><span>
==نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار ونقد وبررسى آن ==
==نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار ونقد وبررسى آن ==
مفسرين گفته اند كه در غار روبروى قطب شمال بوده كه هم جهت با ستاره هاى بنات النعش است ، وقهرا دست راست آن به طرف مغرب نگاه مى كند، وشعاع آفتاب در هنگام طلوعش بدانجا مى افتد، وطرف چپش به مشرق نگاه مى كند، وآفتاب در هنگام غروبش بدانجا مى تابد.
مفسرين گفته اند كه در غار روبروى قطب شمال بوده كه هم جهت با ستاره هاى بنات النعش است ، وقهرا دست راست آن به طرف مغرب نگاه مى كند، وشعاع آفتاب در هنگام طلوعش بدانجا مى افتد، وطرف چپش به مشرق نگاه مى كند، وآفتاب در هنگام غروبش بدانجا مى تابد.
۱۳٬۸۰۸

ویرایش