۱۴٬۱۹۷
ویرایش
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
==رواياتى درباره چشم فرو بستن از نگاه به نامحرم و حفظ فروج و... == | ==رواياتى درباره چشم فرو بستن از نگاه به نامحرم و حفظ فروج و... == | ||
و در | و در كافى، به سند خود، از ابوعُمَر و زُبَيرى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در حديثى درباره واجبات اعضاء فرمود: بر چشم واجب كرده كه به آنچه خدا بر او حرام كرده، ننگرد و از آنچه بر او حلال نيست، اعراض كند، و ايمان و وظيفه چشم، اين است. | ||
و خداى تبارك و تعالى فرموده : | |||
آنگاه اضافه فرمودند كه در هر جاى قرآن درباره حفظ فرج آيه اى | و خداى تبارك و تعالى فرموده: «قُل لِلمُؤمِنِينَ يَغُضُّوا مِن أبصَارِهِم وَ يَحفَظُوا فُرُوجَهُم»، و مؤمنان را نهى كرده از اين كه به عورت يكديگر نگاه كنند، و مرد به عورت برادرش نگاه كند، و عورت خود را از اين كه ديگران ببينند، حفظ كند. | ||
و در | و نيز فرموده: «وَ قُل لِلمُؤمِنَاتِ يَغضُضنَ مِن أبصَارِهِنَّ وَ يَحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ»، و زنان مؤمن را نهى كرده از اين كه به عورت خواهر خود نگاه كنند، و نيز عورت خود را از اين كه ديگران به آن نگاه كنند، حفظ نمايند. آنگاه اضافه فرمودند كه: در هر جاى قرآن درباره حفظ فرج آيه اى هست، مقصود حفظ آن از زنا است، مگر اين آيه كه منظور در آن، حفظ از نگاه است. | ||
مؤلف: قمى هم، در تفسير خود، ذيل اين حديث را از پدرش، از ابن ابى عُمَير، از ابوبصير، از آن جناب روايت كرده، و نظير آن را از ابوالعاليه و ابن زيد روايت كرده است. | |||
و در كافى، به سند خود، از سعد الاسكاف، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: جوانى از انصار، در كوچه هاى مدينه، به زنى برخورد كه مى آمد - و در آن ايام زنان مقنعه خود را پشت گوش مى انداختند - وقتى زن از او گذشت، او را تعقيب كرد، و از پشت او را می نگریست، تا | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۶۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۶۱ </center> | ||
داخل كوچه تنگى، كه امام آن را زقّۀ بنى فلان ناميد، شد و در آن جا، استخوان و يا شيشه اى كه در ديوار بود، به صورت مرد گير كرده، آن را بشكافت. همين كه زن از نظرش غايب شد، متوجه گرديد كه خون به سينه و لباسش مى ريزد. با خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» مى شوم و جريان را به او خبر مى دهم. | |||
سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا | |||
سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» چون او را بديد، پرسيد: چه شده؟ جوان جريان را گفت. پس جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: «قُل لِلمُؤمِنِينَ يَغُضُّوا مِن أبصَارِهِم وَ يَحفَظُوا فُرُوجَهُم ذَلِكَ أزكَى لَهُم إنَّ اللّه خَبِيرٌ بِمَا يَصنَعُون». | |||
و در آن كتاب (كافى ) به سند | |||
مؤلف: نظير اين روايت را، الدرالمنثور، از ابن مردويه، از على بن ابی طالب «عليه السلام» روايت كرده، و ظاهر آن، اين است كه مراد از امر به چشم پوشى در آيه شريفه، نهى از مطلق نگاه به زن اجنبى است. همچنان كه ظاهر بعضى از روايات سابق اين است كه آيه شريفه، نهى از نگاه به خصوص فرج غير است. | |||
و در قرب الاسناد | |||
و در | و در آن كتاب (كافى)، به سند خود، از مروك بن عبيد، از بعضى از اصحاب اماميه، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: به وى عرض كردم: زنى كه به انسان محرم نيست، چه مقدار نگاه به او حلال است؟ فرمود: صورت و كف دو دست، و دو قدم ها. | ||
مؤلف: اين روايت را، صدوق در خصال، از بعضى از اصحاب ما اماميه، از آن جناب آورده، و عبارت روايت او چنين است: صورت و دو كف و دو قدم. | |||
و در قرب الاسناد حميرى، از على بن جعفر، از برادرش موسى بن جعفر «عليه السلام» نقل كرده كه به آن جناب عرضه داشتم: براى مرد چه مقدار جايز است كه به زن غير محرم نگاه كند؟ فرمود: صورت و كف دست و محل سوار (دستبند). | |||
و در كافى، به سند خود، از عباد بن صهيب روايت كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام» شنيدم مى فرمود: نظر كردن به سر اهل تهامه و اعراب باديه و همچنين اهل سواد و علوج (كفار) عيبى ندارد. چون اگر ايشان را نهى كنى، منتهى نمى شوند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۶۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۶۲ </center> | ||
در صورتى است كه نگاه عمدى نباشد. | و نيز فرمود: زن ديوانه و كم عقل، كه نگاه كردن به موى او و به بدنش عيبى ندارد، در صورتى است كه نگاه عمدى نباشد. | ||
و در خصال است كه رسول خدا | مؤلف: گويا مقصود امام «عليه السلام» از جملۀ «در صورتى كه عمدى نباشد»، ريبه و شهوت است. | ||
و در جوامع | و در خصال است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»، به اميرالمؤمنين «عليه السلام» فرمود: يا على! اولين نظرى كه به زن اجنبى كنى، عيبى ندارد، ولى نظر دوم، مسؤوليت دارد و جايز نيست. | ||
و در فقيه آمده كه حفص ابن | مؤلف: نظير اين روايت را، الدرالمنثور، از جمعى از اصحاب جوامع حديث، از بُرَيده، از آن جناب نقل كرده، كه عبارتش چنين است: | ||
و در مجمع | |||
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» به على «عليه السلام» فرمود: دنبال نگاه به نامحرمان، نگاهى ديگر مكن، كه اولى برايت بس است، و دومى را حق ندارى. | |||
و در جوامع الجامع، از أمّ سلمه روايت آورده كه گفت: نزد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» بودم، و «ميمونه» هم حاضر بود، كه پسر أُمّ مكتوم آمد، و اين در موقعى بود كه ما را به حجاب امر فرموده بود. به ما فرمود: در پرده شويد. عرضه داشتيم: يا رسول اللّه! ابن امّ مكتوم كه نابينا است، ما را نمى بيند؟ فرمود: آيا شما هم نابيناييد؟ مگر شما او را نمى بينيد؟ | |||
مؤلف: اين را الدرالمنثور هم، از ابوداوود و ترمذى و نسایى و بيهقى، از امّ سَلَمه نقل كرده اند. | |||
و در فقيه آمده كه: حفص ابن البخترى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: سزاوار نيست براى زن كه در برابر زنان يهود و نصارا برهنه شود، چون مى روند و نزد شوهران خود تعريف مى كنند. | |||
و در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «أو مَا مَلَكَت أيمَانُهُنَّ» گفته است كه بعضى گفته اند: منظور از آن غلام و كنيز، از بردگان است، و اين قول از امام صادق «عليه السلام» هم روایت شده. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۶۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۶۳ </center> | ||
و در | و در كافى، به سند خود، از عبدالرحمان بن ابى عبداللّه روايت كرده كه گفت: از آن جناب پرسيدم: منظور از «غَيرَ أُولِى الإربَة» كيست؟ فرمود: احمق و اشخاص تحت ولايت غير، كه زن نمى خواهند. | ||
<span id='link105'><span> | <span id='link105'><span> | ||
==بحث روایتی == | ==بحث روایتی == | ||
و در همان كتاب به سند خود از محمد بن جعفر از پدرش از آبائش (عليهم السلام) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) فرمود: هر كس از ترس عيالمند شدن ازدواج نكند، نسبت به خداى عزوجل سوء ظن دارد و خدا مى فرمايد «ان يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله». | و در همان كتاب به سند خود از محمد بن جعفر از پدرش از آبائش (عليهم السلام) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) فرمود: هر كس از ترس عيالمند شدن ازدواج نكند، نسبت به خداى عزوجل سوء ظن دارد و خدا مى فرمايد «ان يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله». |
ویرایش