گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۹۴: خط ۱۹۴:
<span id='link239'><span>
<span id='link239'><span>


==تشبيه ايمان ، به حيات و نور و كفر، به مرگ و تاريكى . ==
==تشبيه ايمان، به حيات و نور و كفر، به مرگ و تاريكى ==
أَ وَ مَن كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشى بِهِ فى النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فى الظلُمَتِ ....
«'''أَوَ مَن كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشى بِهِ فى النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فى الظلُمَاتِ'''»:
معناى آيه روشن است ، و آنچه از آيه به ذهن ساده و بسيط تبادر مى كند اينست كه مثلى است كه براى هر مؤ من و كافرى زده شده ، زيرا انسان قبل از آنكه هدايت الهى دستگيريش كند شبيه ميتى است كه از نعمت حيات محروم است و حس و حركتى ندارد، و پس از آنكه موفق به ايمان شد و ايمانش مورد رضايت پروردگارش هم قرار گرفت مانند كسى است كه خداوند او را زنده كرده و نورى به او داده كه با آن نور مى تواند هر جا كه بخواهد برود، و در پرتو آن نور راه خود را از چاه و خيرش را از شر و نفعش را از ضرر تميز دهد، منافع و خيرات را بگيرد و از ضرر و شر احتراز كند. به خلاف كافر كه مثلش مثل كسى است كه در ظلمت و تاريكى محض به سرميبرد و راه نجات و مفرى پيدا نمى كند، كافر زندگى و مرگش و همچنين در عوالم بعد از مرگش همه در ظلمت است ، در زندگى خير را از شر و نفع را از ضرر تشخيص نمى دهد. اين آيه از نظرى نظير آيه «''' انما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله '''» و آيه «''' من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فلنحيينه حيوة طيبة '''» است .
 
معناى آيه روشن است، و آنچه از آيه به ذهن ساده و بسيط تبادر مى كند، اين است كه مَثَلى است كه براى هر مؤمن و كافرى زده شده. زيرا انسان قبل از آن كه هدايت الهى دستگيری اش كند، شبيه ميتى است كه از نعمت حيات محروم است و حس و حركتى ندارد، و پس از آن كه موفق به ايمان شد و ايمانش مورد رضايت پروردگارش هم قرار گرفت، مانند كسى است كه خداوند او را زنده كرده و نورى به او داده كه با آن نور، مى تواند هر جا كه بخواهد برود، و در پرتو آن نور، راه خود را از چاه و خيرش را از شر و نفعش را از ضرر تميز دهد. منافع و خيرات را بگيرد و از ضرر و شر احتراز كند.  
 
به خلاف كافر، كه مَثَلش، مَثَل كسى است كه در ظلمت و تاريكى محض به سر می برد و راه نجات و مفرى پيدا نمى كند. كافر، زندگى و مرگش و همچنين در عوالم بعد از مرگش، همه در ظلمت است. در زندگى خير را از شر و نفع را از ضرر تشخيص نمى دهد.  
 
اين آيه، از نظرى نظير آيه «انما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله»، و آيه «من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤمن فلنحيينه حيوة طيبة» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۶۵ </center>
بنابراين ، در آيه شريفه استعاراتى به كار رفته : ضلالت را به مرگ ، ايمان و هدايت يافتن را به زندگى ، هدايت به سوى ايمان را به احيا، راه پيدا كردن به اعمال صالح را به نور، و جهل را به ظلمت تشبيه كرده ، و همه اين تشبيهات براى نزديك ساختن مطلب به ذهن عامه مردم است ، چون فهم عامه مردم آنقدر رسا نيست كه براى انسان از آن نظر كه انسان است زندگى ديگرى غير از زندگى حيوانيش سراغ كند، او در افق پستى كه همان افق ماديت است به سرميبرد، و به لذايذ مادى و حركات ارادى به سوى آن سرگرم است ، و جز اين سنخ لذايذ و اين قسم پيشرويها لذت و حركت ديگرى سراغ ندارد، و منشاء اين سنخ شعور همان زندگى حيوانى است نه انسانى تا او بتواند به زندگى انسانى خود پى ببرد.
بنابراين، در آيه شريفه استعاراتى به كار رفته: ضلالت را به مرگ، ايمان و هدايت يافتن را به زندگى، هدايت به سوى ايمان را به احيا، راه پيدا كردن به اعمال صالح را به نور، و جهل را به ظلمت تشبيه كرده، و همه اين تشبيهات براى نزديك ساختن مطلب به ذهن عامه مردم است.
اين سنخ مردم فرقى بين مؤ من و كافر نمى بينند و هر دو را از نظر داشتن موهبت حيات برابر ميدانند. براى چنين مردمى معرفى كردن مؤ من را به اينكه او زنده است به زندگى ايمانى و داراى نورى است كه با آن نور راه ميرود، و همچنين معرفى كردن كافر را به اينكه او مرده به مرگ ضلالت است و در ظلمتى به سر مى برد كه مخرج و مفرى از آن نيست ، محتاج است به تشبيهاتى كه حقيقت معناى مورد نظر را به افق فهم آنان نزديك كند.
 
چون فهم عامه مردم آن قدر رسا نيست كه براى انسان، از آن نظر كه انسان است زندگى ديگرى غير از زندگى حيوانی اش سراغ كند. او در افق پستى، كه همان افق ماديت است، به سر می برد، و به لذايذ مادى و حركات ارادى به سوى آن سرگرم است، و جز اين سنخ لذايذ و اين قسم پيشروی ها، لذت و حركت ديگرى سراغ ندارد، و منشاء اين سنخ شعور، همان زندگى حيوانى است، نه انسانى تا او بتواند به زندگى انسانى خود پى ببرد.
 
اين سنخ مردم، فرقى بين مؤمن و كافر نمى بينند و هر دو را از نظر داشتن موهبت حيات برابر می دانند. براى چنين مردمى، معرفى كردن مؤمن را به اين كه او زنده است، به زندگى ايمانى و داراى نورى است كه با آن نور راه می رود، و همچنين معرفى كردن كافر را به اين كه او مرده به مرگ ضلالت است و در ظلمتى به سر مى برد كه مخرج و مفرى از آن نيست، محتاج است به تشبيهاتى كه حقيقت معناى مورد نظر را به افق فهم آنان نزديك كند.
<span id='link240'><span>
<span id='link240'><span>
==حيات طيبه مؤ من يكى زندگى ممتاز از ديگر انسانهاست . ==
==حيات طيبه مؤ من يكى زندگى ممتاز از ديگر انسانهاست . ==
اين آن معنايى است كه هر كس آنرا از آيه مى فهمد، ليكن اگر در اطراف آيه دقت و تامل بيشترى شود معناى دقيقترى از آن به دست مى آيد، زيرا مى بينيم كه خداى سبحان در كلام مجيد خود به انسانهاى الهى حيات جاويدى را نسبت مى دهد كه با مردن سپرى نمى شود، و پس از مرگ هم در تحت ولايت خدا محفوظ به حفظ او است . در آن زندگى تعب و فرسودگى نيست ، ذلت و شقاوت نيست ، صاحبان آن زندگى مستغرق در محبت پروردگار خود و خرسند به تقرب درگاه او هستند، و جز خير چيزى نمى بينند، و جز با سعادت مواجه نمى شوند، در امنيت و سلام به سر مى برند، امنيت و سلامتى كه آميخته با خوف و خطر نيست ، و سعادت و بهجت و لذتى كه آخر نداشته و از بين رفتنى نيست ، چيزهايى را مى بينند و مى شنوند كه مردم ديگر از ديدن و شنيدن آن محرومند، عقل و اراده شان به جاهايى دست مى يابد كه عقل و اراده مردم ديگر بدان دست پيدا نمى كند، گر چه ظواهر اعمال و صور حركات و سكناتشان عينا شبيه به ظواهر اعمال و حركات و سكنات ديگران است پس ناگزير شعور و اراده اى فوق شعور و اراده ديگران دارند و ناگزير در آنان منشا ديگرى براى اينگونه اراده و شعور هست . و آن حيات انسانى است ، آرى ، اين چنين افراد علاوه بر حيات نباتى و حيات حيوانى حيات ديگرى دارند كه مردم كافر فاقد آنند، و آن حيات انسانى است .
اين آن معنايى است كه هر كس آنرا از آيه مى فهمد، ليكن اگر در اطراف آيه دقت و تامل بيشترى شود معناى دقيقترى از آن به دست مى آيد، زيرا مى بينيم كه خداى سبحان در كلام مجيد خود به انسانهاى الهى حيات جاويدى را نسبت مى دهد كه با مردن سپرى نمى شود، و پس از مرگ هم در تحت ولايت خدا محفوظ به حفظ او است . در آن زندگى تعب و فرسودگى نيست ، ذلت و شقاوت نيست ، صاحبان آن زندگى مستغرق در محبت پروردگار خود و خرسند به تقرب درگاه او هستند، و جز خير چيزى نمى بينند، و جز با سعادت مواجه نمى شوند، در امنيت و سلام به سر مى برند، امنيت و سلامتى كه آميخته با خوف و خطر نيست ، و سعادت و بهجت و لذتى كه آخر نداشته و از بين رفتنى نيست ، چيزهايى را مى بينند و مى شنوند كه مردم ديگر از ديدن و شنيدن آن محرومند، عقل و اراده شان به جاهايى دست مى يابد كه عقل و اراده مردم ديگر بدان دست پيدا نمى كند، گر چه ظواهر اعمال و صور حركات و سكناتشان عينا شبيه به ظواهر اعمال و حركات و سكنات ديگران است پس ناگزير شعور و اراده اى فوق شعور و اراده ديگران دارند و ناگزير در آنان منشا ديگرى براى اينگونه اراده و شعور هست . و آن حيات انسانى است ، آرى ، اين چنين افراد علاوه بر حيات نباتى و حيات حيوانى حيات ديگرى دارند كه مردم كافر فاقد آنند، و آن حيات انسانى است .
۱۴٬۱۱۵

ویرایش