گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:
و معناى آيه اين مى شود: انواع مال هايى كه در آن باغ داشت، همه نابود گرديد، و يا همه ميوه هاى باغش از بين رفت. پس بر آن مالى كه خرج كرده و آن باغى كه احداث نموده بود، پشيمانى مى خورد و مى گفت: اى كاش به پروردگارم شرك نمى ورزيدم، و احدى را شريك او نمى پنداشتم، و به آنچه كه اعتماد كرده بودم، اعتماد نمى كردم، و مغرور آنچه شدم نمى شدم، و فريب اسباب ظاهرى را نمى خوردم.
و معناى آيه اين مى شود: انواع مال هايى كه در آن باغ داشت، همه نابود گرديد، و يا همه ميوه هاى باغش از بين رفت. پس بر آن مالى كه خرج كرده و آن باغى كه احداث نموده بود، پشيمانى مى خورد و مى گفت: اى كاش به پروردگارم شرك نمى ورزيدم، و احدى را شريك او نمى پنداشتم، و به آنچه كه اعتماد كرده بودم، اعتماد نمى كردم، و مغرور آنچه شدم نمى شدم، و فريب اسباب ظاهرى را نمى خوردم.


«'''وَ لَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كانَ مُنتَصراً'''»:
«'''وَ لَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كانَ مُنتَصِراً'''»:


كلمه «فئه»، به معناى جماعت و كلمه «منتصر» به معناى ممتنع است.
كلمه «فئه»، به معناى جماعت و كلمه «مُنتَصِر» به معناى ممتنع است.


همان طور كه آيات پنجگانه اول، يعنى از جمله «قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ» تا كلمه «طَلَبا» بيان زبانى بود براى خطاى مرد كافر در كفر و شركش، همچنين اين دو آيه، يعنى از جمله «وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ» تا جمله «وَ مَا كَانَ مُنتَصراً» حكايت بيان عملى آن است.  
همان طور كه آيات پنجگانه اول، يعنى از جمله «قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ» تا كلمه «طَلَبا» بيان زبانى بود براى خطاى مرد كافر در كفر و شركش، همچنين اين دو آيه، يعنى از جمله «وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ» تا جمله «وَ مَا كَانَ مُنتَصِراً» حكايت بيان عملى آن است.  


آرى خطاى آن شخص دو تا بود:  
آرى، خطاى آن شخص دو تا بود:  


يكى اظهار غرورش در هنگام ورود به باغ بود كه گفتارش، يعنى جمله «مَا أظُنُّ أن تَبِيدَ هَذِهِ أبَداً»حكايتگر آن بود كه بعد از بيان زبانى خطا، بودن آن عملا نيز متوجهش كردند كه آن طور كه تو خيال مى كردى، نبود، بلكه از بين بردن باغ تو براى خدا كارى ندارد. اينك ببين كه چگونه زير و رو شد.
يكى اظهار غرورش در هنگام ورود به باغ بود كه گفتارش، يعنى جمله «مَا أظُنُّ أن تَبِيدَ هَذِهِ أبَداً» حكايتگر آن بود كه بعد از بيان زبانى خطا، بودن آن عملا نيز متوجهش كردند كه آن طور كه تو خيال مى كردى، نبود، بلكه از بين بردن باغ تو براى خدا كارى ندارد. اينك ببين كه چگونه زير و رو شد.


خطاى دومش اين بود كه از درِ سكون به اسباب ظاهرى و ركون و اعتماد بر آن ها، به رفيقش تفاخر كرده، گفت: «أنَا أكثَرُ مِنكَ مَالاً وَ أعَزُّ نَفَراً»، كه بعد از بيان زبانى، خطا بودن آن را عملا هم با اين قولش: «وَ لَم تَكُن لَهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللّه» به او فهماند كه اشتباه كرده است و اما اين ادعايش كه خود را مستقل مى دانست، با بيان «مَا كَانَ مُنتَصرا» جهت بطلان آن را بيان كرد.
خطاى دومش اين بود كه از درِ سكون به اسباب ظاهرى و ركون و اعتماد بر آن ها، به رفيقش تفاخر كرده، گفت: «أنَا أكثَرُ مِنكَ مَالاً وَ أعَزُّ نَفَراً»، كه بعد از بيان زبانى، خطا بودن آن را عملا هم با اين قولش: «وَ لَم تَكُن لَهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللّه» به او فهماند كه اشتباه كرده است و اما اين ادعايش كه خود را مستقل مى دانست، با بيان «مَا كَانَ مُنتَصِرا» جهت بطلان آن را بيان كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۴۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۴۴۰ </center>
<span id='link294'><span>
<span id='link294'><span>
==زمام همه امور بدست خدا است ==
==زمام همه امور به دست خدا است ==
«'''هُنَالِك الْوَلَايَةُ للَّهِ الحَْقِّ هُوَ خَيرٌ ثَوَاباً وَ خَيرٌ عُقْباً'''»:
«'''هُنَالِك الْوَلَايَةُ للَّهِ الحَْقِّ هُوَ خَيرٌ ثَوَاباً وَ خَيرٌ عُقْباً'''»:


۱۴٬۰۱۵

ویرایش