گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
<span id='link139'><span>
<span id='link139'><span>


==انسان بالفطره متوجه خدا است ==
==انسان، همیشه به وسیله فطرتش، به سوی خدا هدایت می شود ==
و معناى اينكه فرمود: ((فلما نجيكم الى البر اعرضتم (( اين است كه وقتى شما را از غرق شدن نجات داده گرفتارى وبيچارگيشان را برطرف نمود، وشما را بار ديگر به خشكى رسانيد، دوباره از اوواز دعاى او اعراض كرديد، واين خود دلالت دارد بر اينكه ياد خداى تعالى هيچ وقت از دل آدمى بيرون نمى رود، ودر هيچ حالى مغفول نيست ، واگر دعا مى كند ذات وفطرت اووادارش مى كند كه در ضراء وسراء در شدت ودر رخاء اورا بخواند، زيرا اگر بعضى از اواعراض مى كنند لابد اوهست ، وگرنه اگر چنين چيزى در ذات وفطرت آدمى وجود نداشت ديگر اعراض معنا نداشت ، پس معناى اينكه آيه مورد بحث مى فرمايد: انسان خداى را در بيچارگيهايش مى خواند ولى در خوشحالى ها از او اعراض مى كند در معناى اين است كه انسان هميشه به وسيله فطرتش به سوى خدا هدايت مى شود.
و معناى اين كه فرمود: «فَلَمَّا نَجّيكُم إلَى الَبرِّ أعرَضتُم»، اين است كه وقتى شما را از غرق شدن نجات داده، گرفتارى و بيچارگی شان را برطرف نمود، و شما را بار ديگر به خشكى رسانيد، دوباره از او و از دعاى او اعراض كرديد.  


«'''و كان الانسان كفورا'''» - يعنى كفران نعمت عادت انسان است ، واز اين جهت است كه داراى طبيعت انسانى است كه همه سر وكارش با اسباب مادى وطبيعى است ، ودر اثر عادت وخوكردن با اسباب مادى وطبيعى مسبب الاسباب را فراموش مى كند، با اينكه در هر آنى در نعمتهاى او غوطه ور است.
و اين، خود دلالت دارد بر اين كه ياد خداى تعالى، هيچ وقت از دل آدمى بيرون نمى رود، و در هيچ حالى مغفول نيست. و اگر دعا مى كند، ذات و فطرت او، وادارش مى كند كه در ضرّاء و سرّاء، در شدّت و در رخاء او را بخواند. زيرا اگر بعضى از او اعراض مى كنند، لابد او هست، و گرنه اگر چنين چيزى در ذات و فطرت آدمى وجود نداشت، ديگر اعراض معنا نداشت.  


و اگر كلام را با اينچنين ذيلى ختم نمود براى اين بود كه بفهماند اعراض ‍ آدمى از ياد خدا در غير حال بيچارگى امرى غريزى فطرى نيست ، چون اگر فراموشى خدا فطرى بود خود دليل بر نفى ربوبيت اومى شد، بلكه امرى عادى است وعادت زشتى است از انسان كه اورا به كفران نعمت وا مى دارد.
پس معناى اين كه آيه مورد بحث مى فرمايد: «انسان، خداى را در بيچارگی هايش مى خواند، ولى در خوشحالى ها از او اعراض مى كند»، در معناى اين است كه انسان هميشه به وسيله فطرتش به سوى خدا هدايت مى شود.


و در آيه ، دليلى هم بر توحيد ربوبيت خداى تعالى هست ، وحاصلش ‍ اين است كه اگر آدمى در حادثه اى كارش به جائى برسد كه از هر سببى از اسباب ظاهرى جهان منقطع وماءيوس شود اصل سبب منقطع نمى شود، واميد نجاتش به كلى نااميد نمى گردد، بلكه هنوز اميد نجات داشته وبه سببى كه تواناى بر امورى باشد كه هيچ سببى قادر بر آن نيست اميدوار است.
«'''وَ كَانَ الإنسَانُ كَفُوراً'''» - يعنى: كفران نعمت، عادت انسان است، و از اين جهت است كه داراى طبيعت انسانى است كه همه سر و كارش با اسباب مادى و طبيعى است، و در اثر عادت و خوكردن با اسباب مادى و طبيعى، مسبّب الاسباب را فراموش مى كند، با اين كه در هر آنى، در نعمت هاى او غوطه ور است.


و اگر در واقع چنين سببى كه مافوق همه اسباب عالم ومسبب همه آنها يعنى خداى سبحان وجود نمى داشت چرا بايستى در دل آدمى ودر فطرت اوچنين ارتباط وتعلقى يافت شود؟ پس وجود چنين تعلقى خود حجتى است بر مساءله اثبات صانع كه اگر اشتغال به زخارف زندگى دنيا ودلبستگى وانس با اسباب مادى وظاهرى نبود هرگز از ياد اوغافل نمى شديم .
و اگر كلام را با اين چنين ذيلى ختم نمود، براى اين بود كه بفهماند اعراض آدمى از ياد خدا در غير حال بيچارگى امرى غريزى فطرى نيست. چون اگر فراموشى خدا فطرى بود، خود دليل بر نفى ربوبيت او مى شد، بلكه امرى عادى است و عادت زشتى است از انسان كه او را به كفران نعمت وا مى دارد.
 
و در آيه، دليلى هم بر توحيد ربوبيت خداى تعالى هست، و حاصلش اين است كه: اگر آدمى در حادثه اى كارش به جایى برسد كه از هر سببى از اسباب ظاهرى جهان منقطع و مأيوس شود، اصل سبب منقطع نمى شود، و اميد نجاتش به كلّى نااميد نمى گردد، بلكه هنوز اميد نجات داشته و به سببى كه تواناى بر امورى باشد كه هيچ سببى قادر بر آن نيست، اميدوار است.
 
و اگر در واقع چنين سببى كه مافوق همه اسباب عالَم و مسبّب همه آن ها، يعنى خداى سبحان وجود نمى داشت، چرا بايستى در دل آدمى و در فطرت او چنين ارتباط و تعلقى يافت شود؟ پس وجود چنين تعلقى، خود حجتى است بر مسأله اثبات صانع كه اگر اشتغال به زخارف زندگى دنيا و دلبستگى و انس با اسباب مادى و ظاهرى نبود، هرگز از ياد او غافل نمى شديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۳ </center>
<span id='link140'><span>
<span id='link140'><span>
==آيا در خشكى تضمينى وتاءمينى از گرفتارى ها داريد كه از خدا اعراض مى كنيد؟ ==
==آيا در خشكى تضمينى وتاءمينى از گرفتارى ها داريد كه از خدا اعراض مى كنيد؟ ==
«'''أَ فَأَمِنتُمْ أَن يخْسِف بِكُمْ جَانِب الْبرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكمْ حَاصِباً ثُمَّ لاتجِدُوا لَكمْ وَكيلاً'''»:
«'''أَ فَأَمِنتُمْ أَن يخْسِف بِكُمْ جَانِب الْبرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكمْ حَاصِباً ثُمَّ لاتجِدُوا لَكمْ وَكيلاً'''»:
۱۴٬۱۵۱

ویرایش