گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:


==ديدار پيامبر «ص» با حضرت آدم و ملك الموت و گفتگو با آن دو ==
==ديدار پيامبر «ص» با حضرت آدم و ملك الموت و گفتگو با آن دو ==
آنگاه به سير خود ادامه دادم ، مردى گندم گون وفربه را ديدم از جبرئيل پرسيدم اين كيست ؟ گفت : اين پدرت آدم است ، سپس مرا معرفى بر آدم نمود وگفت : اين ذريه تواست ، آدم گفت (آرى ) روحى طيب و بوئى طيب از جسدى طيب .
آنگاه به سير خود ادامه دادم. مردى گندم گون و فربه را ديدم، از جبرئيل پرسيدم: اين كيست؟ گفت: اين پدرت آدم است. سپس مرا بر آدم معرفى نمود و گفت: اين ذرّيه تو است. آدم گفت: (آرى)، روحى طيب و بویى طيب از جسدى طيب.


رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) به اينجا كه رسيد سوره مطففين را از آيه هفدهم كه مى فرمايد: (كلاّ انّ كتاب الابرار لفى عليين و ما ادريك ما عليون كتاب مرقوم يشهده المقرّبون) تا آخر سوره را تلاوت فرمود، پس آنگاه فرمود: من به پدرم آدم سلام كردم ، اوهم بر من سلام كرد، من جهت اواستغفار نموده اوهم جهت من استغفار كرد و گفت مرحبا به فرزند صالحم پيغمبر صالح ومبعوث در روزگار صالح ،
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به اين جا كه رسيد، سوره «مطففين» را از آيه هفدهم كه مى فرمايد: «كَلَاّ إنّ كِتَابَ الأبرَارِ لَفِى عِلِّيّينَ وَ مَا أدرَيكَ مَا عِلّيُّون كِتَابٌ مَرقُومٌ يَشهَدُهُ المُقَرَّبُونَ»، تا آخر سوره را تلاوت فرمود. پس آنگاه فرمود: من به پدرم آدم سلام كردم. او هم بر من سلام كرد. من جهت او استغفار نموده، او هم جهت من استغفار كرد و گفت: مرحبا به فرزند صالحم، پيغمبر صالح و مبعوث در روزگار صالح.


آنگاه به فرشته اى از فرشتگان گذشتم كه در مجلسى نشسته بود، فرشته اى بود كه همه دنيا در ميان دوزانويش قرار داشت ، در اين ميان ديدم لوحى از نور در دست دارد وآنرا مطالعه مى كند، ودر آن چيزى نوشته بود، واوسرگرم دقت در آن بود، نه به چپ مى نگريست ونه به راست وقيافه اى (چون قيافه مردم ) اندوهگين به خود گرفته بود،
آنگاه به فرشته اى از فرشتگان گذشتم كه در مجلسى نشسته بود. فرشته اى بود كه همه دنيا در ميان دو زانويش قرار داشت. در اين ميان ديدم لوحى از نور در دست دارد و آن را مطالعه مى كند، و در آن چيزى نوشته بود، و او سرگرم دقت در آن بود. نه به چپ مى نگريست و نه به راست و قيافه اى (چون قيافه مردم) اندوهگين به خود گرفته بود.


پرسيدم : اين كيست اى جبرئيل ؟ گفت : اين ملك الموت است كه دائما سرگرم قبض ارواح مى باشد، گفتم مرا نزديكش ببر قدرى با اوصحبت كنم وقتى مرا نزديكش برد سلامش كردم وجبرئيل وى را گفت كه اين محمد نبى رحمت است كه خدايش به سوى بندگان گسيل ومبعوث داشته عزرائيل مرحبا گفت وبا جواب سلام تحيتم داد و گفت : اى محمد مژده باد ترا كه تمامى خيرات را مى بينم كه در امت توجمع شده .
پرسيدم: اين كيست اى جبرئيل؟ گفت: اين ملك الموت است كه دائما سرگرم قبض ارواح مى باشد. گفتم: مرا نزديكش ببر، قدرى با او صحبت كنم. وقتى مرا نزديكش برد، سلامش كردم و جبرئيل، وى را گفت كه: اين محمّد، نبىّ رحمت است كه خدايش به سوى بندگان گسيل و مبعوث داشته. عزرائيل مرحبا گفت و با جواب سلام تحيتم داد و گفت: اى محمّد! مژده باد تو را كه تمامى خيرات را مى بينم كه در امت تو جمع شده.


گفتم حمد خداى منان را كه منتها بر بندگان خود دارد، اين خود از فضل پروردگارم مى باشد آرى رحمت اوشامل حال منست ، جبرئيل گفت اين از همه ملائكه شديد العمل تر است پرسيدم آيا هر كه تاكنون مرده و از اين به بعد مى ميرد اوجانش را مى گيرد؟ گفت آرى از خود عزرائيل پرسيدم آيا هر كس در هر جا به حال مرگ مى افتد تواورا مى بينى ودر آن واحد بر بالين همه آنها حاضر مى شوى ؟ گفت آرى .
گفتم: حمد خداى منان را كه منت ها بر بندگان خود دارد. اين خود از فضل پروردگارم مى باشد. آرى، رحمت او شامل حال من است. جبرئيل گفت: اين از همه ملائكه شديدالعمل تر است. پرسيدم: آيا هر كه تاكنون مرده و از اين به بعد مى ميرد، او جانش را مى گيرد؟ گفت: آرى. از خود عزرائيل پرسيدم: آيا هر كس در هر جا به حال مرگ مى افتد، تو او را مى بينى و در آنِ واحد، بر بالين همه آن ها حاضر مى شوى؟ گفت: آرى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱ </center>
ملك الموت اضافه كرد كه در تمامى دنيا در برابر آنچه خدا مسخر من كرده ومرا بر آن سلطنت داده بيش از يك پول سياه نمى ماند كه در دست مردى باشد وآن را در دست بگرداند وهيچ خانه اى نيست مگر آنكه در هر روز پنج نوبت وارسى مى كنم ووقتى مى بينم مردمى براى مرده خود گريه مى كنند مى گويم گريه مكنيد كه باز نزد شما بر مى گردم وآنقدر مى آيم ومى روم تا احدى از شما را باقى نگذارم .
ملك الموت اضافه كرد كه: در تمامى دنيا در برابر آنچه خدا مسخّر من كرده و مرا بر آن سلطنت داده، بيش از يك پول سياه نمى ماند كه در دست مردى باشد و آن را در دست بگرداند و هيچ خانه اى نيست مگر آن كه در هر روز پنج نوبت وارسى مى كنم و وقتى مى بينم مردمى براى مرده خود گريه مى كنند، مى گويم گريه مكنيد كه باز نزد شما بر مى گردم و آن قدر مى آيم و مى روم تا احدى از شما را باقى نگذارم.


رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) فرمود اى جبرئيل فوق مرگ واقعه اى نيست ! جبرئيل گفت بعد از مرگ شديدتر از خود مرگ است .
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: اى جبرئيل! فوق مرگ واقعه اى نيست! جبرئيل گفت: بعد از مرگ، شديدتر از خود مرگ است.


آنگاه فرمود به راه خود ادامه داديم تا به مردمى رسيديم كه پيش رويشان طعامهائى از گوشت پاك وطعامهائى ديگر از گوشت ناپاك بود. ناپاك را مى خوردند وپاك را فرومى گذاشتند پرسيدم اى جبرئيل اينها كيانند؟ گفت اينها حرام خوران از امت توهستند كه حلال را كنار گذاشته واز حرام استفاده مى برند.
آنگاه فرمود: به راه خود ادامه داديم تا به مردمى رسيديم كه پيش رويشان، طعام هایى از گوشت پاك و طعام هایى ديگر از گوشت ناپاك بود. ناپاك را مى خوردند و پاك را فرو مى گذاشتند. پرسيدم: اى جبرئيل! اين ها كيانند؟ گفت: اينها حرام خوران از امت تو هستند كه حلال را كنار گذاشته و از حرام استفاده مى برند.
<span id='link8'><span>
<span id='link8'><span>


۱۳٬۸۷۹

ویرایش