گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۵: خط ۳۷:
<span id='link14'><span>
<span id='link14'><span>
==آيات ۷ - ۱۲ سوره شورى ==
==آيات ۷ - ۱۲ سوره شورى ==
وَ كَذَلِك أَوْحَيْنَا إِلَيْك قُرْءَاناً عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهََا وَ تُنذِرَ يَوْمَ الجَْمْع لا رَيْب فِيهِ فَرِيقٌ فى الجَْنَّةِ وَ فَرِيقٌ فى السعِيرِ(۷)
وَ كَذَلِك أَوْحَيْنَا إِلَيْك قُرْءَاناً عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهََا وَ تُنذِرَ يَوْمَ الجَْمْع لا رَيْب فِيهِ فَرِيقٌ فى الجَْنَّةِ وَ فَرِيقٌ فى السعِيرِ(۷)
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لجََعَلَهُمْ أُمَّةً وَحِدَةً وَ لَكِن يُدْخِلُ مَن يَشاءُ فى رَحْمَتِهِ وَ الظلِمُونَ مَا لهَُم مِّن وَلىٍّ وَ لا نَصِيرٍ(۸)
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لجََعَلَهُمْ أُمَّةً وَحِدَةً وَ لَكِن يُدْخِلُ مَن يَشاءُ فى رَحْمَتِهِ وَ الظلِمُونَ مَا لهَُم مِّن وَلىٍّ وَ لا نَصِيرٍ(۸)
أَمِ اتخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلىُّ وَ هُوَ يحْىِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۹)
أَمِ اتخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلىُّ وَ هُوَ يحْىِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۹)
وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شىْءٍ فَحُكْمُهُ إِلى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبى عَلَيْهِ تَوَكلْت وَ إِلَيْهِ أُنِيب (۱۰)
وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شىْءٍ فَحُكْمُهُ إِلى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبى عَلَيْهِ تَوَكلْت وَ إِلَيْهِ أُنِيب (۱۰)
فَاطِرُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ جَعَلَ لَكم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَجاً وَ مِنَ الاَنْعَمِ أَزْوَجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْس كَمِثْلِهِ شىْءٌ وَ هُوَ السمِيعُ البَصِيرُ(۱۱)
فَاطِرُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ جَعَلَ لَكم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَجاً وَ مِنَ الاَنْعَمِ أَزْوَجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْس كَمِثْلِهِ شىْءٌ وَ هُوَ السمِيعُ البَصِيرُ(۱۱)
لَهُ مَقَالِيدُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيمٌ(۱۲)
لَهُ مَقَالِيدُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيمٌ(۱۲)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
و اين چنين به سويت وحى كرديم قرآنى عربى را تا مردم مكه و پيرامون آن را انذار كنى و از روز جمع (قيامت ) كه شكى در آن نيست بترسانى ، روزى كه دسته اى در بهشت و دسته اى در جهنم خواهند بود (۷).
و اين چنين به سويت وحى كرديم قرآنى عربى را تا مردم مكه و پيرامون آن را انذار كنى و از روز جمع (قيامت ) كه شكى در آن نيست بترسانى ، روزى كه دسته اى در بهشت و دسته اى در جهنم خواهند بود (۷).
خط ۵۴: خط ۵۶:
چون اگر مردم به چنين روزى تهديد و انذار نشوند، دعوت دينى به نتيجه نمى رسد و تبليغ دينى سودى نمى بخشد. آنگاه اين نكته را بيان مى كند كه دو دسته شدن مردم چيزى است كه مشيت خداى سبحان به آن تعلق گرفته ، و به همين منظور دين را براى مردم تشريع كرده ، و از راه وحى مردم را از روز جمع انذار نموده ، چون او ولى مردم است ، و آنها را بعد از مردن زنده مى كند، و بين آنان در آنچه اختلاف مى كردند حكم مى فرمايد.
چون اگر مردم به چنين روزى تهديد و انذار نشوند، دعوت دينى به نتيجه نمى رسد و تبليغ دينى سودى نمى بخشد. آنگاه اين نكته را بيان مى كند كه دو دسته شدن مردم چيزى است كه مشيت خداى سبحان به آن تعلق گرفته ، و به همين منظور دين را براى مردم تشريع كرده ، و از راه وحى مردم را از روز جمع انذار نموده ، چون او ولى مردم است ، و آنها را بعد از مردن زنده مى كند، و بين آنان در آنچه اختلاف مى كردند حكم مى فرمايد.
آنگاه رشته كلام به مساءله توحيد ربوبيت كشيده مى شود، و اينكه به جز خداى تعالى ربى نيست ، چون صفاتى كه رب بايد داشته باشد مختص به خداست ، و هيچ شريكى در هيچ يك از آن صفات شركت ندارد.
آنگاه رشته كلام به مساءله توحيد ربوبيت كشيده مى شود، و اينكه به جز خداى تعالى ربى نيست ، چون صفاتى كه رب بايد داشته باشد مختص به خداست ، و هيچ شريكى در هيچ يك از آن صفات شركت ندارد.
وَ كَذَلِك أَوْحَيْنَا إِلَيْك قُرْءَاناً عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهََا
وَ كَذَلِك أَوْحَيْنَا إِلَيْك قُرْءَاناً عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهََا
كلمه ((كذلك (( اشاره به وحيى است كه از سياق آيات قبل فهميده مى شود. و ((ام (( القرى مكه مكرمه است . و مراد از انذار مكه ، انذار اهل مكه است . و مراد از ((من حولها(( ساير نقاط جزيرة العرب است ، يعنى آنهايى كه در خارج مكه زندگى مى كنند. مؤ يد اين معنا كلمه ((عربيا(( است ، چون مى فرمايد: بدين جهت قرآن را عربى نازل كرديم كه عربى زبانها را انذار كنى .
كلمه ((كذلك (( اشاره به وحيى است كه از سياق آيات قبل فهميده مى شود. و ((ام (( القرى مكه مكرمه است . و مراد از انذار مكه ، انذار اهل مكه است . و مراد از ((من حولها(( ساير نقاط جزيرة العرب است ، يعنى آنهايى كه در خارج مكه زندگى مى كنند. مؤ يد اين معنا كلمه ((عربيا(( است ، چون مى فرمايد: بدين جهت قرآن را عربى نازل كرديم كه عربى زبانها را انذار كنى .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۱ </center>
خط ۶۶: خط ۶۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۲ </center>
و اين آيه شريفه بطورى كه ملاحظه مى فرماييد وحى را از نظر نتيجه و هدفش معرفى مى كند، كه وحى عبارت است از انذار مردم از طريق القاء الهى ، و نبوت هم همين است ، پس وحى القائى است الهى به غرض ‍ نبوت و انذار.
و اين آيه شريفه بطورى كه ملاحظه مى فرماييد وحى را از نظر نتيجه و هدفش معرفى مى كند، كه وحى عبارت است از انذار مردم از طريق القاء الهى ، و نبوت هم همين است ، پس وحى القائى است الهى به غرض ‍ نبوت و انذار.
وَ تُنذِرَ يَوْمَ الجَْمْع لا رَيْب فِيهِ فَرِيقٌ فى الجَْنَّةِ وَ فَرِيقٌ فى السعِيرِ
وَ تُنذِرَ يَوْمَ الجَْمْع لا رَيْب فِيهِ فَرِيقٌ فى الجَْنَّةِ وَ فَرِيقٌ فى السعِيرِ
اين جمله عطف است بر كلمه تنذر كه در اول آيه است ، و اين عطف از قبيل عطف خاص بر عام است كه معمولا در مواردى اينطور عطف مى كنند كه خاص اهميت مخصوص دارد، پس در آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد: ما اين قرآن را بر تو نازل كرديم تا مردم را از خدا بترسانى و انذار كنى ، و مخصوصا از غضبش در روز قيامت انذار نمايى .
اين جمله عطف است بر كلمه تنذر كه در اول آيه است ، و اين عطف از قبيل عطف خاص بر عام است كه معمولا در مواردى اينطور عطف مى كنند كه خاص اهميت مخصوص دارد، پس در آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد: ما اين قرآن را بر تو نازل كرديم تا مردم را از خدا بترسانى و انذار كنى ، و مخصوصا از غضبش در روز قيامت انذار نمايى .
و كلمه ((يوم الجمع (( مفعول دوم براى جمله تنذر است ، نه اينكه ظرف آن باشد، (توضيح اينكه : نمى خواهد بفرمايد در روز قيامت انذار كنى بلكه مى خواهد بفرمايد: مردم را از روز قيامت انذار كنى و بترسانى ). و منظور از ((روز جمع (( روز قيامت است كه خداى تعالى در جاى ديگر درباره اش فرموده : ((ذلك يوم مجموع له الناس ... فمنهم شقى و سعيد((.
و كلمه ((يوم الجمع (( مفعول دوم براى جمله تنذر است ، نه اينكه ظرف آن باشد، (توضيح اينكه : نمى خواهد بفرمايد در روز قيامت انذار كنى بلكه مى خواهد بفرمايد: مردم را از روز قيامت انذار كنى و بترسانى ). و منظور از ((روز جمع (( روز قيامت است كه خداى تعالى در جاى ديگر درباره اش فرموده : ((ذلك يوم مجموع له الناس ... فمنهم شقى و سعيد((.
و جمله ((فريق فى الجنه و فريق فى السعير(( در مقام تعليل و دفع توهمى است كه ممكن است به ذهن كسى بيايد، گويا فرموده : چرا از روز جمع انذارشان كند؟ آنگاه در پاسخ فرموده : براى اينكه در آن روز يك دسته بهشتى و دسته ديگر جهنمى مى شوند، يعنى به دو دسته تقسيم مى گردند، يكى سعيد و داراى پاداش و ديگرى شقى و معذب . پس بايد انذار بشوند تا از راه شقاوت بپرهيزند، و از پرتگاه هلاكت كنار آيند.
و جمله ((فريق فى الجنه و فريق فى السعير(( در مقام تعليل و دفع توهمى است كه ممكن است به ذهن كسى بيايد، گويا فرموده : چرا از روز جمع انذارشان كند؟ آنگاه در پاسخ فرموده : براى اينكه در آن روز يك دسته بهشتى و دسته ديگر جهنمى مى شوند، يعنى به دو دسته تقسيم مى گردند، يكى سعيد و داراى پاداش و ديگرى شقى و معذب . پس بايد انذار بشوند تا از راه شقاوت بپرهيزند، و از پرتگاه هلاكت كنار آيند.
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لجََعَلَهُمْ أُمَّةً وَحِدَةً ...
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لجََعَلَهُمْ أُمَّةً وَحِدَةً ...
از آنجا كه آيات اين فصل در صدد بيان اين معنا است كه انذار مردم لازم است ، به همين جهت نبوت يك حاجت ضرورى بشر است ، چون مردم در روز قيامت دو طايفه مى شوند، و از آنجايى كه در چنين مقامى زودتر از هر چيز اين سؤ ال به ذهن مى دود كه اگر بهانه براى فرستادن پيامبران اين است كه عده اى از بندگان خدا دوزخى نشوند، چرا از همان اول مردم را يك جور خلق نكرد تا دو دسته نشوند و چرا بين آنها امتياز قائل شد، تا بعضى بهشتى و بعضى دوزخى گردند، مى خواست همه را يكسان و داراى يك صفت خلق كند، تا همه راه بهشت را طى كنند، و آن وقت احتياجى به مساءله نبوت و انذار پيش نيايد؟ لذا در پاسخ از اين سؤ ال ذهنى فرمود: ((و اگر خدا مى خواست همه را يك جور خلق مى كرد...(( (و ان شاءاللّه به زودى روشن مى گردد كه چرا خدا نخواست ).
از آنجا كه آيات اين فصل در صدد بيان اين معنا است كه انذار مردم لازم است ، به همين جهت نبوت يك حاجت ضرورى بشر است ، چون مردم در روز قيامت دو طايفه مى شوند، و از آنجايى كه در چنين مقامى زودتر از هر چيز اين سؤ ال به ذهن مى دود كه اگر بهانه براى فرستادن پيامبران اين است كه عده اى از بندگان خدا دوزخى نشوند، چرا از همان اول مردم را يك جور خلق نكرد تا دو دسته نشوند و چرا بين آنها امتياز قائل شد، تا بعضى بهشتى و بعضى دوزخى گردند، مى خواست همه را يكسان و داراى يك صفت خلق كند، تا همه راه بهشت را طى كنند، و آن وقت احتياجى به مساءله نبوت و انذار پيش نيايد؟ لذا در پاسخ از اين سؤ ال ذهنى فرمود: ((و اگر خدا مى خواست همه را يك جور خلق مى كرد...(( (و ان شاءاللّه به زودى روشن مى گردد كه چرا خدا نخواست ).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۳ </center>
خط ۱۰۲: خط ۱۰۴:
دليل دوم اينكه نتيجه اين معنا آن است كه جمله ((و لكن يدخل من يشاء فى رحمته (( ديگر در مقابل جمله ((و الظالمون ...(( قرار نگيرد، و گفتن اين حرف دليل مى خواهد مگر اين كه چيزى در تقدير گرفته شود، تا باز هم مقابله اى كه كلام آن را افاده مى كند محفوظ بماند.
دليل دوم اينكه نتيجه اين معنا آن است كه جمله ((و لكن يدخل من يشاء فى رحمته (( ديگر در مقابل جمله ((و الظالمون ...(( قرار نگيرد، و گفتن اين حرف دليل مى خواهد مگر اين كه چيزى در تقدير گرفته شود، تا باز هم مقابله اى كه كلام آن را افاده مى كند محفوظ بماند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۷ </center>
أَمِ اتخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلىُّ ... فَحُكْمُهُ إِلى اللَّهِ
أَمِ اتخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلىُّ ... فَحُكْمُهُ إِلى اللَّهِ
كلمه ((ام (( به طورى كه زمخشرى گفته معناى انكار را مى رساند.
كلمه ((ام (( به طورى كه زمخشرى گفته معناى انكار را مى رساند.
بعد از آنكه در آيه قبلى اين معنا را خاطرنشان كرد كه تنها خداى سبحان عهده دار امور مؤ منين است ، و ايشان را داخل در رحمت خود مى كند، و اما ستمكاران ، يعنى كفار معاند، سرپرستى ندارند، اينك در اين آيه متعرض حال كفار شده كه چگونه براى خود اولياء و خدايانى گرفته ، و آنها را به جاى خدا مى پرستند، با اينكه لازم بود خدا را ولى خود بگيرند و به دين او در آيند و او را بپرستند.
بعد از آنكه در آيه قبلى اين معنا را خاطرنشان كرد كه تنها خداى سبحان عهده دار امور مؤ منين است ، و ايشان را داخل در رحمت خود مى كند، و اما ستمكاران ، يعنى كفار معاند، سرپرستى ندارند، اينك در اين آيه متعرض حال كفار شده كه چگونه براى خود اولياء و خدايانى گرفته ، و آنها را به جاى خدا مى پرستند، با اينكه لازم بود خدا را ولى خود بگيرند و به دين او در آيند و او را بپرستند.
خط ۱۰۸: خط ۱۱۰:
پس جمله ((فاللّه هو الولى (( انكار سابق را كه چرا غير خدا را ولى گرفتند، تعليل مى كند، و اين خود استدلالى است بر اينكه بايد خدا را ولى خود بگيرند. و جمله ((فاللّه هو الولى (( (به خاطر اينكه ضمير هو در آن آمده ) انحصار ولايت در خدا را مى رساند، و مى فرمايد تنها و تنها ولى ، خداست . و اصل ولايت داشتن خدا و انحصار ولايت در او، در آيات سابق كه مى فرمود: ((العزيز الحكيم له ما فى السموات و ما فى الارض و هو العلى العظيم (( به بيانى كه در تفسير همان آيات گذشت بيان شده بود.
پس جمله ((فاللّه هو الولى (( انكار سابق را كه چرا غير خدا را ولى گرفتند، تعليل مى كند، و اين خود استدلالى است بر اينكه بايد خدا را ولى خود بگيرند. و جمله ((فاللّه هو الولى (( (به خاطر اينكه ضمير هو در آن آمده ) انحصار ولايت در خدا را مى رساند، و مى فرمايد تنها و تنها ولى ، خداست . و اصل ولايت داشتن خدا و انحصار ولايت در او، در آيات سابق كه مى فرمود: ((العزيز الحكيم له ما فى السموات و ما فى الارض و هو العلى العظيم (( به بيانى كه در تفسير همان آيات گذشت بيان شده بود.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش