گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<span id='link11'><span>
<span id='link11'><span>
==روايتى از امام صادق عليه السلام در معناى حروف مقطعه ==
==روايتى از امام صادق «ع»، در معناى حروف مقطعه ==
و در معانى الاخبار به سند خود از جويريه از سفيان ثورى روايت آورده كه گفت : من به جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب (عليه السلام ) عرضه داشتم يا بن رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) معناى اين كلمات از كتاب خداى عزّوجلّ كه مى فرمايد: ((الم ((، ((المص ((، ((الر((، ((المر((، ((كهيعص ((، ((طه ((، ((طس ((، ((طسم ((، ((يس ((، ((ص ((، ((حم ((، ((حمعسق ((، ((ق (( و ((ن (( چيست ؟
و در معانى الاخبار، به سند خود، از جويريه، از سفيان ثورى روايت آورده كه گفت: من به جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب «عليهم السلام» عرضه داشتم: يا بن رسول اللّه! معناى اين كلمات از كتاب خداى عزّوجلّ كه مى فرمايد: «الم»، «المص»، «الر»، «المر»، «كهيعص»، «طه»، «طس»، «طسم»، «يس»، «ص»، «حم»، «حمعسق»، «ق» و «ن» چيست؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۵ </center>
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: اما ((الم (( كه در اول سوره بقره است معنايش ((انا اللّه الملك (( است ، يعنى ((منم اللّه سلطان ((. و اما ((الم (( كه در اول سوره آل عمران است معنايش ((انا اللّه المجيد(( است ، يعنى منم خداى مجيد. و معناى ((المص (( ((انا اللّه المقتدر الصادق (( است يعنى منم خداى مقتدر صادق . و معناى ((الر(( اين است كه ((انا اللّه الرؤ ف ((، منم خداى رؤ وف . و معناى ((المر(( اين است كه منم خداى محيى و مميت و رزاق . و معناى ((كهيعص (( اين است كه منم كافى و هادى و ولى و عالم و صادق الوعد. و ((طه (( خود يكى از اسماء رسول خدا است ، و معنايش ((يا طالب الحق الهادى اليه (( است يعنى اى كه طالب حق و هدايت كننده خلق به سوى آنى ، ما قرآن را به سويت نازل نكرديم كه خود را از اندوه براى كفار به سختى و مشقت بيندازى بلكه فرستاديم تا به وسيله آن نيكبخت باشى .
امام صادق «عليه السلام» فرمود: اما «الم» كه در اول سوره بقره است، معنايش «أنا اللّه المَلِك» است. يعنى «منم اللّه سلطان». و اما «الم» كه در اول سوره آل عمران است، معنايش «أنَا اللّهُ المجيد» است. يعنى «منم خداى مجيد». و معناى «المص»، «أنَا اللّهُ المقتدرُ الصادق» است. يعنى «منم خداى مقتدر صادق». و معناى «الر»، اين است كه «أنَا اللّهُ الرؤف». «منم خداى رؤوف». و معناى «المر»، اين است كه: «منم خداى محيى و مميت و رزاق». و معناى «كهيعص» اين است كه: «منم كافى و هادى و ولىّ و عالِم و صادق الوعد». و «طه»، خود يكى از اسماء رسول خدا است، و معنايش «يا طالب الحق الهادى اليه» است. يعنى: «اى كه طالب حق و هدايت كننده خلق به سوى آنى»، ما قرآن را به سويت نازل نكرديم كه خود را از اندوه براى كفار به سختى و مشقت بيندازى، بلكه فرستاديم تا به وسيله آن نيكبخت باشى.
 
و اما ((طس (( معنايش ((انا الطالب السميع (( است ، يعنى منم طالب شنوا. و اما ((طسم (( معنايش منم طالب شنواى مبدى و معيد، ((يس (( آن نيز يكى از اسماء رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، و معنايش ((يا ايها السامع للوحى و القرآن الحكيم انك لمن المرسلين على صراط مستقيم (( هان اى شنواى وحى و قرآن حكيم به درستى كه تو قطعا از فرستادگان خدايى كه بر صراط مستقيم و مهيمن بر آنى است .
و اما ((طس (( معنايش ((انا الطالب السميع (( است ، يعنى منم طالب شنوا. و اما ((طسم (( معنايش منم طالب شنواى مبدى و معيد، ((يس (( آن نيز يكى از اسماء رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، و معنايش ((يا ايها السامع للوحى و القرآن الحكيم انك لمن المرسلين على صراط مستقيم (( هان اى شنواى وحى و قرآن حكيم به درستى كه تو قطعا از فرستادگان خدايى كه بر صراط مستقيم و مهيمن بر آنى است .
و اما ((ص (( نام چشمه اى است كه از زير عرش مى جوشد، و همين صاد بود كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) در معراج از آن وضو گرفت ، و جبرئيل روزى يكبار داخل آن مى شود و در آن فرو مى رود، و سپس بيرون آمده بال خود را تكان مى دهد، و هيچ قطره اى از بالش نمى چكد و نمى پرد، مگر آنكه خدا از آن فرشته اى خلق مى كند، تا او را تسبيح و تقديس و تكبير و حمد بگويد تا روز قيامت .
 
و اما ((حم (( معنايش حميد مجيد است . و اما ((حمعسق (( معنايش ‍ حليم ، مثيب (ثواب دهنده ) عالم ، سميع ، قادر، قوى ، است . و اما ((ق (( نام كوهى است كه محيط به زمين است و سبزى آسمان هم از آن است ، و به وسيله آن كوه است كه خدا زمين را از اينكه اهلش را بلرزاند حفظ كرده . و اما ((ن (( نام نهرى است در بهشت كه خداى تعالى دستور داد منجمد شو، منجمد شد، و مداد گشت و به قلم فرمود: بنويس قلم هم در كتاب لوح محفوظ سطرگيرى كرد، و آنچه كه بود و تا قيامت خواهد بود همه را نوشت پس مداد از نور و قلم از نور و لوح هم لوحى از نور بود.
و اما «ص»، نام چشمه اى است كه از زير عرش مى جوشد، و همين «صاد» بود كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» در معراج از آن وضو گرفت، و جبرئيل روزى يكبار داخل آن مى شود و در آن فرو مى رود، و سپس بيرون آمده، بال خود را تكان مى دهد، و هيچ قطره اى از بالش نمى چكد و نمى پرد، مگر آن كه خدا از آن فرشته اى خلق مى كند، تا او را تسبيح و تقديس و تكبير و حمد بگويد تا روز قيامت.
 
و اما «حم»، معنايش حميد مجيد است. و اما «حمعسق»، معنايش حليم، مثيب (ثواب دهنده)، عالِم، سميع، قادر، قوى، است. و اما «ق»، نام كوهى است كه محيط به زمين است و سبزى آسمان هم از آن است، و به وسيله آن كوه است كه خدا زمين را از اين كه اهلش را بلرزاند، حفظ كرده. و اما «ن»، نام نهرى است در بهشت كه خداى تعالى دستور داد منجمد شو. منجمد شد، و مداد گشت و به قلم فرمود: بنويس. قلم هم در كتاب لوح محفوظ سطرگيرى كرد، و آنچه كه بود و تا قيامت خواهد بود، همه را نوشت. پس مداد از نور و قلم از نور و لوح هم لوحى از نور بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۶ </center>
سفيان اضافه مى كند سپس عرضه داشتم : يابن رسول اللّه ! امر لوح و قلم و مداد را بيشتر برايم توضيح بده ، و آنچه خدا به تو تعليم داده تعليمم ده . فرمود: يابن سعيد اگر تو اهليت براى پاسخ دادنم نداشتى جوابت را نمى دادم ، پس (بدانكه ) نون ((ن (( نام فرشته اى است كه آن را به قلم كه آن نيز فرشته اى است مى دهد، و قلم هم به لوح كه آن نيز فرشته اى است مى دهد، و لوح هم به اسرافيل و اسرافيل به ميكائيل و او به جبرئيل مى دهد، و جبرئيل هم به انبياء و رسولان خدا (صلوات اللّه عليهم ). سفيان مى گويد: آنگاه امام فرمود: برخيز كه بيش از اين برايت خطرى است .
سفيان اضافه مى كند، سپس عرضه داشتم: يابن رسول اللّه! امر لوح و قلم و مداد را بيشتر برايم توضيح بده، و آنچه خدا به تو تعليم داده، تعليمم ده. فرمود: يابن سعيد! اگر تو اهليت براى پاسخ دادنم نداشتى، جوابت را نمى دادم. پس (بدان كه) «ن»، نون نام فرشته اى است كه آن را به قلم - كه آن نيز فرشته اى است - مى دهد، و قلم هم به لوح - كه آن نيز فرشته اى است - مى دهد، و لوح هم به اسرافيل و اسرافيل به ميكائيل و او به جبرئيل مى دهد، و جبرئيل هم به انبياء و رسولان خدا «صلوات اللّه عليهم». سفيان مى گويد: آنگاه امام فرمود: برخيز كه بيش از اين برايت خطرى است.
<span id='link12'><span>
<span id='link12'><span>
==بررسى رواياتى كه حروف مقطعه كه حروف مقطعه را به اسماى حسناى خدا معنى كردهاند ==
==بررسى رواياتى كه حروف مقطعه كه حروف مقطعه را به اسماى حسناى خدا معنى كردهاند ==
مؤ لف : ظاهر آنچه در اين روايات آمده كه غالب حروف مقطعه را به اسماء حسناى خدا معنا كرده ، اين است كه اين حروف از اسماء خدا گرفته شده ، حال يا از اول آنها مانند ((ميم (( كه فرمود از ملك و مجيد و مقتدر گرفته شده ، و يا از وسط مانند ((لام (( از اللّه و ((ياء(( از ((ولى (( پس اين حروف مقطعه اشاراتى هستند بر اساس رمز، كه هر يك به يكى از اسماء خدا اشاره مى كنند، و اين معنا از طرق اهل سنت از ابن عباس و ربيع بن انس و ديگران نيز روايت شده . ولى بر خواننده پوشيده نيست كه رمز، اصولا وقتى به كار برده مى شود كه گوينده نمى خواهد ديگران از آنچه او به مخاطب خود مى فهماند سر درآورند، و به اين منظور مطلب خود را با رمز به مخاطب مى رساند تا هم مخاطبش بفهمد و هم ديگران نفهمند، و اين اسماء حسنايى كه در اين روايت حروف مقطعه اوائل سوره ها را رمز آن دانسته ، اسمايى است كه در بسيارى از موارد از كلام خداى تعالى به آنها يا بطور اجمال و يا بطور تفصيل ، تصريح و اشاره شده با اين حال ديگر هيچ فايده اى براى اين رمز گويى تصور نمى شود.
مؤ لف : ظاهر آنچه در اين روايات آمده كه غالب حروف مقطعه را به اسماء حسناى خدا معنا كرده ، اين است كه اين حروف از اسماء خدا گرفته شده ، حال يا از اول آنها مانند ((ميم (( كه فرمود از ملك و مجيد و مقتدر گرفته شده ، و يا از وسط مانند ((لام (( از اللّه و ((ياء(( از ((ولى (( پس اين حروف مقطعه اشاراتى هستند بر اساس رمز، كه هر يك به يكى از اسماء خدا اشاره مى كنند، و اين معنا از طرق اهل سنت از ابن عباس و ربيع بن انس و ديگران نيز روايت شده . ولى بر خواننده پوشيده نيست كه رمز، اصولا وقتى به كار برده مى شود كه گوينده نمى خواهد ديگران از آنچه او به مخاطب خود مى فهماند سر درآورند، و به اين منظور مطلب خود را با رمز به مخاطب مى رساند تا هم مخاطبش بفهمد و هم ديگران نفهمند، و اين اسماء حسنايى كه در اين روايت حروف مقطعه اوائل سوره ها را رمز آن دانسته ، اسمايى است كه در بسيارى از موارد از كلام خداى تعالى به آنها يا بطور اجمال و يا بطور تفصيل ، تصريح و اشاره شده با اين حال ديگر هيچ فايده اى براى اين رمز گويى تصور نمى شود.
پس بايد براى اين روايات به فرضى كه صحيح باشد، و به راستى از معصوم (عليه السلام ) صادر شده باشد فكر وجه ديگرى كرد، و آن اين است كه آن را حمل كنيم بر اينكه اين حروف دلالت بر آن اسماء دارد، ولى نه به دلالت وضعى . در نتيجه رمزهايى خواهد بود كه منظور و مراد آن بر ما پوشيده است ، و به مرتبه هايى از آن معانى دلالت دارد، كه براى ما مجهول است ، چون آن مراتب نامبرده دقيق تر و رقيق تر و بلند پايه تر از فهم ما است .
پس بايد براى اين روايات به فرضى كه صحيح باشد، و به راستى از معصوم (عليه السلام ) صادر شده باشد فكر وجه ديگرى كرد، و آن اين است كه آن را حمل كنيم بر اينكه اين حروف دلالت بر آن اسماء دارد، ولى نه به دلالت وضعى . در نتيجه رمزهايى خواهد بود كه منظور و مراد آن بر ما پوشيده است ، و به مرتبه هايى از آن معانى دلالت دارد، كه براى ما مجهول است ، چون آن مراتب نامبرده دقيق تر و رقيق تر و بلند پايه تر از فهم ما است .
مؤ يد اين توجيه تا اندازه اى اين است كه يك حرف نظير ((ميم (( را در چند جا به چند معناى مختلف تفسير كرده . و همچنين رواياتى كه مى گويد اين حروف از حروف اسم اعظم است .
مؤ يد اين توجيه تا اندازه اى اين است كه يك حرف نظير ((ميم (( را در چند جا به چند معناى مختلف تفسير كرده . و همچنين رواياتى كه مى گويد اين حروف از حروف اسم اعظم است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۷ </center>
و اينكه داشت : ((و اما قاف به معناى كوهى است محيط به زمين كه سبزى آسمان از رنگ آن است ...((، و نيز روايت قمى كه در تفسيرش ‍ وارد شده ، و نيز به چند طريق از طرق اهل سنت از ابن عباس و ديگران در اين باره آمده ، به نظر درست نمى رسد.
و اينكه داشت : ((و اما قاف به معناى كوهى است محيط به زمين كه سبزى آسمان از رنگ آن است ...((، و نيز روايت قمى كه در تفسيرش ‍ وارد شده ، و نيز به چند طريق از طرق اهل سنت از ابن عباس و ديگران در اين باره آمده ، به نظر درست نمى رسد.
در بعضى از رواياتى كه از ابن عباس نقل شده آمده : قاف كوهى است از زمرد، كه محيط است بر دنيا، و دو طرف آسمان به آن كوه چسبيده ، و كوه نامبرده پايه آسمان است . و در بعضى ديگر آمده خداى تعالى كوهى خلق كرده به نام كوه قاف ، كه محيط بر اقيانوسها است ، و آسمان دنيا روى آن قرار دارد و در آنجا هفت زمين و هفت دريا و هفت آسمان است . و در بعضى از روايات ابن عباس آمده : خدا كوهى خلق كرده به نام قاف كه محيط بر عالم است و رگ و ريشه هايش تا صخره اى كه زمين روى آن قرار دارد فرو رفته ، هر وقت خدا بخواهد يك شهر يا قريه را دستخوش ‍ زلزله سازد به آن كوه دستور مى دهد تا آن ريشه از ريشه هاى خود را كه در زير آن قريه واقع شده حركت دهد، و در نتيجه در آن قريه زلزله ايجاد كند، به همين جهت است كه مى بينيم در يك قريه زلزله مى شود، و قريه هاى مجاورش تكان نمى خورد.
 
در بعضى از رواياتى كه از ابن عباس نقل شده آمده : قاف كوهى است از زمرد، كه محيط است بر دنيا، و دو طرف آسمان به آن كوه چسبيده ، و كوه نامبرده پايه آسمان است . و در بعضى ديگر آمده خداى تعالى كوهى خلق كرده به نام كوه قاف ، كه محيط بر اقيانوسها است ، و آسمان دنيا روى آن قرار دارد و در آنجا هفت زمين و هفت دريا و هفت آسمان است .  
 
و در بعضى از روايات ابن عباس آمده : خدا كوهى خلق كرده به نام قاف كه محيط بر عالم است و رگ و ريشه هايش تا صخره اى كه زمين روى آن قرار دارد فرو رفته ، هر وقت خدا بخواهد يك شهر يا قريه را دستخوش ‍ زلزله سازد به آن كوه دستور مى دهد تا آن ريشه از ريشه هاى خود را كه در زير آن قريه واقع شده حركت دهد، و در نتيجه در آن قريه زلزله ايجاد كند، به همين جهت است كه مى بينيم در يك قريه زلزله مى شود، و قريه هاى مجاورش تكان نمى خورد.
 
علت درست نبودن اين حرف اين است كه خيلى شبيه به اسرائيليات است ، (كه در بين روايات ما رخنه كرده ). و اگر جمله ((خداوند به وسيله آن زمين را از اينكه اهلش را بلرزاند جلوگيرى مى كند نبود، ممكن بود به نوعى تاءويل روايت را اينطور توجيه كنيم ، كه مراد از كوه محيط بر زمين كره هوا است .
علت درست نبودن اين حرف اين است كه خيلى شبيه به اسرائيليات است ، (كه در بين روايات ما رخنه كرده ). و اگر جمله ((خداوند به وسيله آن زمين را از اينكه اهلش را بلرزاند جلوگيرى مى كند نبود، ممكن بود به نوعى تاءويل روايت را اينطور توجيه كنيم ، كه مراد از كوه محيط بر زمين كره هوا است .
و اما اينكه داشت ((طه (( و ((يس (( از اسماء رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، و تفسيرى كه براى اين دو كلمه كرده بود، نيز بايد به همان معنايى كه ما درباره كوه قاف كرديم حمل شود، همچنان كه روايات بسيارى كه از طرق عامه و خاصه وارد شده كه ((طه (( و ((يس (( از اسماء رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، بر همين معنا حمل مى شود.
و اما اينكه داشت ((طه (( و ((يس (( از اسماء رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، و تفسيرى كه براى اين دو كلمه كرده بود، نيز بايد به همان معنايى كه ما درباره كوه قاف كرديم حمل شود، همچنان كه روايات بسيارى كه از طرق عامه و خاصه وارد شده كه ((طه (( و ((يس (( از اسماء رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، بر همين معنا حمل مى شود.
و اما اينكه داشت ((ن (( نام نهرى است كه خدا آن را مداد كرد، و قلم به امر او با آن مداد بر لوح بنوشت ، آنچه را بوده و تا قيامت خواهد بود. و نيز اينكه داشت : مداد و قلم و لوح از نورند. و اينكه داشت : مداد و قلم و لوح همه فرشتگانند، خود بهترين شاهد است بر اينكه آنچه از عرش و كرسى و لوح و قلم و نظائر آن در كلام خداى تعالى آمده ، و آنچه كه در كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و ائمه (عليهم السلام ) برايش تفسير كرده اند، همه از باب تمثيل است ، و منظور از اين تعبيرها و بيانات نزديك كردن معارف حقيقى است از افقى دور به افقى نزديك تر به فهم مردم عامى ، و خواسته اند يك امر غير محسوس را به منزله محسوس فرض نموده ، آن وقت درباره اش حرف بزنند.
و اما اينكه داشت ((ن (( نام نهرى است كه خدا آن را مداد كرد، و قلم به امر او با آن مداد بر لوح بنوشت ، آنچه را بوده و تا قيامت خواهد بود. و نيز اينكه داشت : مداد و قلم و لوح از نورند. و اينكه داشت : مداد و قلم و لوح همه فرشتگانند، خود بهترين شاهد است بر اينكه آنچه از عرش و كرسى و لوح و قلم و نظائر آن در كلام خداى تعالى آمده ، و آنچه كه در كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و ائمه (عليهم السلام ) برايش تفسير كرده اند، همه از باب تمثيل است ، و منظور از اين تعبيرها و بيانات نزديك كردن معارف حقيقى است از افقى دور به افقى نزديك تر به فهم مردم عامى ، و خواسته اند يك امر غير محسوس را به منزله محسوس فرض نموده ، آن وقت درباره اش حرف بزنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۸ </center>
((الم (( حروفى هستند از اسم اعظم خدا
((الم (( حروفى هستند از اسم اعظم خدا
و نيز در معانى الاخبار به سند خود از ابو بصير از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((الم (( حروفى هستند از اسم اعظم خدا كه تكه تكه آن در قرآن آورده شده ، و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و امام مى توانند آنها را تركيب نموده ، اسم اعظم را درست كنند، آن وقت هر گاه با آن اسم اعظم دعا كنند مستجاب مى شود.
و نيز در معانى الاخبار به سند خود از ابو بصير از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((الم (( حروفى هستند از اسم اعظم خدا كه تكه تكه آن در قرآن آورده شده ، و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و امام مى توانند آنها را تركيب نموده ، اسم اعظم را درست كنند، آن وقت هر گاه با آن اسم اعظم دعا كنند مستجاب مى شود.
مؤ لف : اين مضمون به چند طريق از اهل سنت از ابن عباس و غيره نيز روايت شده ، و ما در تفسير سوره اعراف آنجا كه راجع به اسماى حسنى بحث مى كرديم ، گفتيم كه اسم اعظمى كه اثرى خاص به خود را دارد، از قبيل الفاظ نيست ، و آنچه روايت درباره آن وارد شده كه ظاهرش اين است كه اسمى است مركب از حروف لفظى ، بايد به نوعى تاءويل كه مناسب با آن روايت باشد تاءويل گردد.
مؤ لف : اين مضمون به چند طريق از اهل سنت از ابن عباس و غيره نيز روايت شده ، و ما در تفسير سوره اعراف آنجا كه راجع به اسماى حسنى بحث مى كرديم ، گفتيم كه اسم اعظمى كه اثرى خاص به خود را دارد، از قبيل الفاظ نيست ، و آنچه روايت درباره آن وارد شده كه ظاهرش اين است كه اسمى است مركب از حروف لفظى ، بايد به نوعى تاءويل كه مناسب با آن روايت باشد تاءويل گردد.
و نيز در همان كتاب به سند خود از محمد بن زياد و محمد بن سيار از امام عسكرى (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: قريش و يهود قرآن را تكذيب كردند و گفتند: سحرى است آشكار كه خود محمد درست كرده ، و خداى تعالى در پاسخشان فرمود: ((الم ذلك الكتاب (( يعنى اى محمد اين كتابى كه ما بر تو نازل كرديم ، از همين حروف الفباء است كه شما نيز لغات خود را از آن تركيب مى كنيد، (اگر الفباى شما ۲۸ حرف است قرآن نيز ۲۸ حرف است نه بيشتر)، پس شما هم اگر راست مى گوييد مثل آن را بياوريد، و ساير گواهان خود را هم با خود همدست كنيد - تا آخر حديث .
و نيز در همان كتاب به سند خود از محمد بن زياد و محمد بن سيار از امام عسكرى (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: قريش و يهود قرآن را تكذيب كردند و گفتند: سحرى است آشكار كه خود محمد درست كرده ، و خداى تعالى در پاسخشان فرمود: ((الم ذلك الكتاب (( يعنى اى محمد اين كتابى كه ما بر تو نازل كرديم ، از همين حروف الفباء است كه شما نيز لغات خود را از آن تركيب مى كنيد، (اگر الفباى شما ۲۸ حرف است قرآن نيز ۲۸ حرف است نه بيشتر)، پس شما هم اگر راست مى گوييد مثل آن را بياوريد، و ساير گواهان خود را هم با خود همدست كنيد - تا آخر حديث .
مؤ لف : اين حديث از تفسير امام عسكرى نقل شده كه سندش ضعيف است .
مؤ لف : اين حديث از تفسير امام عسكرى نقل شده كه سندش ضعيف است .
و در تفسير قمى در روايات ابى الجارود از امام ابى جعفر (عليه السلام ) آمده كه در تفسير جمله ((يتفطرن من فوقهن (( فرمود: يعنى پاره پاره مى شوند.
و در تفسير قمى در روايات ابى الجارود از امام ابى جعفر (عليه السلام ) آمده كه در تفسير جمله ((يتفطرن من فوقهن (( فرمود: يعنى پاره پاره مى شوند.
و در كتاب جوامع الجامع در ذيل جمله ((و يستغفرون لمن فى الارض (( مى گويد: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: يعنى براى مؤ منين كه در زمين هستند.
و در كتاب جوامع الجامع در ذيل جمله ((و يستغفرون لمن فى الارض (( مى گويد: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: يعنى براى مؤ منين كه در زمين هستند.
مؤ لف : در مجمع البيان از آنجناب روايتى به همين معنا آورده . و قمى هم آن را بدون آوردن نام آن جناب نقل كرده .
مؤ لف : در مجمع البيان از آنجناب روايتى به همين معنا آورده . و قمى هم آن را بدون آوردن نام آن جناب نقل كرده .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۹ </center>
۱۳٬۷۱۱

ویرایش