گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۲۵: خط ۲۷:
<span id='link294'><span>
<span id='link294'><span>
==آيات ۱ - ۶ سوره مؤ من ==
==آيات ۱ - ۶ سوره مؤ من ==
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
حم (۱)
حم (۱)
تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ(۲)
تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ(۲)
غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ شدِيدِ الْعِقَابِ ذِى الطوْلِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ(۳)
غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ شدِيدِ الْعِقَابِ ذِى الطوْلِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ(۳)
مَا يجَدِلُ فى ءَايَتِ اللَّهِ إِلا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغْرُرْك تَقَلُّبهُمْ فى الْبِلَدِ(۴)
مَا يجَدِلُ فى ءَايَتِ اللَّهِ إِلا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغْرُرْك تَقَلُّبهُمْ فى الْبِلَدِ(۴)
كذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الاَحْزَاب مِن بَعْدِهِمْ وَ هَمَّت كلُّ أُمَّةِ بِرَسولهِِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جَدَلُوا بِالْبَطِلِ لِيُدْحِضوا بِهِ الحَْقَّ فَأَخَذْتهُمْ فَكَيْف كانَ عِقَابِ(۵)
كذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الاَحْزَاب مِن بَعْدِهِمْ وَ هَمَّت كلُّ أُمَّةِ بِرَسولهِِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جَدَلُوا بِالْبَطِلِ لِيُدْحِضوا بِهِ الحَْقَّ فَأَخَذْتهُمْ فَكَيْف كانَ عِقَابِ(۵)
وَ كَذَلِك حَقَّت كلِمَت رَبِّك عَلى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنهُمْ أَصحَب النَّارِ(۶)
وَ كَذَلِك حَقَّت كلِمَت رَبِّك عَلى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنهُمْ أَصحَب النَّارِ(۶)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام خداى رحمان و رحيم
به نام خداى رحمان و رحيم
خط ۴۸: خط ۵۰:
و سخنان باطلشان را با حجتهايى كه گوياى وحدانيت خدا در ربوبيت و الوهيت است ، به كلى مردود مى سازد و رسول گرامى خود (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را امر به صبر نموده هم آن جناب و هم همه مؤ منين را وعده نصرت مى دهد. و نيز آن جناب را امر مى كند به اينكه به كفار اعلام كند كه تسليم پروردگار خويش است و دست از پرستش او برنخواهد داشت ، تا به كلى از آن جناب ماءيوس گردند.
و سخنان باطلشان را با حجتهايى كه گوياى وحدانيت خدا در ربوبيت و الوهيت است ، به كلى مردود مى سازد و رسول گرامى خود (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را امر به صبر نموده هم آن جناب و هم همه مؤ منين را وعده نصرت مى دهد. و نيز آن جناب را امر مى كند به اينكه به كفار اعلام كند كه تسليم پروردگار خويش است و دست از پرستش او برنخواهد داشت ، تا به كلى از آن جناب ماءيوس گردند.
و اين سوره تمامى آياتش در مكه نازل شده ، چون آيات آن به هم اتصال دارند و مضامين آن بر اين معنا شهادت مى دهد. ولى بعضيها گفته اند: پاره اى از آياتش در مدينه نازل شده . و اين حرف قابل اعتنا نيست ، و به زودى -شاء اللّه - به آن آيات اشاره خواهيم كرد.
و اين سوره تمامى آياتش در مكه نازل شده ، چون آيات آن به هم اتصال دارند و مضامين آن بر اين معنا شهادت مى دهد. ولى بعضيها گفته اند: پاره اى از آياتش در مدينه نازل شده . و اين حرف قابل اعتنا نيست ، و به زودى -شاء اللّه - به آن آيات اشاره خواهيم كرد.
حم تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
حم تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۹ </center>
كلمه ((تنزيل (( مصدر به معناى مفعول (نازل شده ) است . و بنابراين ، عبارت ((تنزيل الكتاب (( از قبيل اضافه صفت بر موصوف خودش است و تقدير آن ((كتاب منزل من اللّه : كتابى نازل شده از خدا(( مى باشد.
كلمه ((تنزيل (( مصدر به معناى مفعول (نازل شده ) است . و بنابراين ، عبارت ((تنزيل الكتاب (( از قبيل اضافه صفت بر موصوف خودش است و تقدير آن ((كتاب منزل من اللّه : كتابى نازل شده از خدا(( مى باشد.
خط ۵۸: خط ۶۰:
مؤ يد اين وجه مضمونى است كه در آيه بعد است ، و مى فرمايد: ((غافر الذنب و قابل التوب ...((، كه - ان شاء اللّه - بيانش خواهد آمد.
مؤ يد اين وجه مضمونى است كه در آيه بعد است ، و مى فرمايد: ((غافر الذنب و قابل التوب ...((، كه - ان شاء اللّه - بيانش خواهد آمد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۶۰ </center>
غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ شدِيدِ الْعِقَابِ ذِى الطوْلِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ شدِيدِ الْعِقَابِ ذِى الطوْلِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
اينكه در جمله ((غافر الذنب (( و جمله ((قابل التوب (( مطلب را در قالب اسم فاعل آورده بعيد نيست كه براى اين بوده كه بر استمرار تجددى دلالت كند، چون مغفرت و قبول توبه از صفات فعليه خداست ، و خداى تعالى همه روزه و لايزال گناهانى را مى آمرزد و توبه هايى را قبول مى كند.
اينكه در جمله ((غافر الذنب (( و جمله ((قابل التوب (( مطلب را در قالب اسم فاعل آورده بعيد نيست كه براى اين بوده كه بر استمرار تجددى دلالت كند، چون مغفرت و قبول توبه از صفات فعليه خداست ، و خداى تعالى همه روزه و لايزال گناهانى را مى آمرزد و توبه هايى را قبول مى كند.
و اگر جمله ((و قابل التوب (( را با واو عاطفه آورد، ولى در جمله ((شديد العقاب (( و جمله ذى الطول واو عاطفه به كار نبرد، بدين جهت است كه مجموع غافر الذنب و قابل التوب به منزله يك صفت است و يك رفتار خدا با بندگان گنهكار را افاده مى كند و آن اين است كه ايشان را مى آمرزد، چيزى كه هست گاهى با توبه ، و گاهى بدون توبه و با شفاعت .
و اگر جمله ((و قابل التوب (( را با واو عاطفه آورد، ولى در جمله ((شديد العقاب (( و جمله ذى الطول واو عاطفه به كار نبرد، بدين جهت است كه مجموع غافر الذنب و قابل التوب به منزله يك صفت است و يك رفتار خدا با بندگان گنهكار را افاده مى كند و آن اين است كه ايشان را مى آمرزد، چيزى كه هست گاهى با توبه ، و گاهى بدون توبه و با شفاعت .
خط ۷۹: خط ۸۱:
<span id='link298'><span>
<span id='link298'><span>
==حال كفارى كه با جدال به باطل در صدد مقابله با حجت هاى حق برآمدند و خدا آنان رابگرفت ==
==حال كفارى كه با جدال به باطل در صدد مقابله با حجت هاى حق برآمدند و خدا آنان رابگرفت ==
مَا يجَدِلُ فى ءَايَتِ اللَّهِ إِلا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغْرُرْك تَقَلُّبهُمْ فى الْبِلَدِ
مَا يجَدِلُ فى ءَايَتِ اللَّهِ إِلا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغْرُرْك تَقَلُّبهُمْ فى الْبِلَدِ
بعد از آنكه تنزيل كتاب را ذكر فرمود و به حجتى باهره بر حقانيت آن اشاره نمود، حجتى كه از صفات كريمه مذكور در دو آيه قبل استفاده مى شد و مى فهمانيد كه قرآن كريم به علم خدا نازل شده كه آميخته با جهل نيست و به حق نازل شده ، حقى كه هيچ باطلى نمى تواند آن را از بين ببرد، اينك در اين آيه متعرض حال كسانى شده كه با جدال به باطل مى خواهند با حجتهاى حق مقابله كنند و بدين منظور به طور اشاره مى فرمايد: اينطور اشخاص اهل عقابند و از قلم خدا نمى افتند و خدا از ايشان غافل نيست ، چون همان طور كه كتاب را نازل كرده تا مظهرى براى دو نام ((غافر الذنب (( و ((قابل التوب (( فراهم گشته ، جمعى را بيامرزد، و توبه شان را بپذيرد، همچنين آن را نازل كرد تا مظهرى براى نام ((شديد العقاب (( محقق گردد، و اهل عقابى باشد تا عقابش كند، پس پيامبر نبايد از جدال آنان ناراحت شود و از حال و وضعى كه در آنان مشاهده مى كند مغرور نگردد و فريب نخورد.
بعد از آنكه تنزيل كتاب را ذكر فرمود و به حجتى باهره بر حقانيت آن اشاره نمود، حجتى كه از صفات كريمه مذكور در دو آيه قبل استفاده مى شد و مى فهمانيد كه قرآن كريم به علم خدا نازل شده كه آميخته با جهل نيست و به حق نازل شده ، حقى كه هيچ باطلى نمى تواند آن را از بين ببرد، اينك در اين آيه متعرض حال كسانى شده كه با جدال به باطل مى خواهند با حجتهاى حق مقابله كنند و بدين منظور به طور اشاره مى فرمايد: اينطور اشخاص اهل عقابند و از قلم خدا نمى افتند و خدا از ايشان غافل نيست ، چون همان طور كه كتاب را نازل كرده تا مظهرى براى دو نام ((غافر الذنب (( و ((قابل التوب (( فراهم گشته ، جمعى را بيامرزد، و توبه شان را بپذيرد، همچنين آن را نازل كرد تا مظهرى براى نام ((شديد العقاب (( محقق گردد، و اهل عقابى باشد تا عقابش كند، پس پيامبر نبايد از جدال آنان ناراحت شود و از حال و وضعى كه در آنان مشاهده مى كند مغرور نگردد و فريب نخورد.
پس اگر فرمود ((ما يجادل فى ايات اللّه (( و نفرمود ((ما يجادل فى القران ((، براى اين است كه جمله دلالت كند بر اينكه جدالى كه كفار مى كنند جدال در حق است كه آيات بدان جهت كه آياتند بر حق بودن آن دلالت دارند.
پس اگر فرمود ((ما يجادل فى ايات اللّه (( و نفرمود ((ما يجادل فى القران ((، براى اين است كه جمله دلالت كند بر اينكه جدالى كه كفار مى كنند جدال در حق است كه آيات بدان جهت كه آياتند بر حق بودن آن دلالت دارند.
خط ۸۹: خط ۹۱:
<span id='link299'><span>
<span id='link299'><span>
==پاسخ به توهمى باطل درباره وضعيت كافران ==
==پاسخ به توهمى باطل درباره وضعيت كافران ==
كذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الاَحْزَاب مِن بَعْدِهِمْ ...
كذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الاَحْزَاب مِن بَعْدِهِمْ ...
اين آيه در مقام جواب دادن از شبهه اى است كه بعد از آيات قبل ممكن است به ذهن كسى وارد شود، و آن شبهه اين است كه ما مى بينيم هميشه برد با همين كفار است كه از پذيرفتن حق استكبار مى ورزند و در آيات خدا جدال مى كنند و هيچ گرفتارى هم پيدا نمى كنند و باطل خود را پيش هم مى برند.
اين آيه در مقام جواب دادن از شبهه اى است كه بعد از آيات قبل ممكن است به ذهن كسى وارد شود، و آن شبهه اين است كه ما مى بينيم هميشه برد با همين كفار است كه از پذيرفتن حق استكبار مى ورزند و در آيات خدا جدال مى كنند و هيچ گرفتارى هم پيدا نمى كنند و باطل خود را پيش هم مى برند.
و حاصل جواب اين است كه : امتهاى گذشته چون قوم نوح ، و گروههاى بعد از ايشان مانند عاد و ثمود و قوم لوط و غيره ،
و حاصل جواب اين است كه : امتهاى گذشته چون قوم نوح ، و گروههاى بعد از ايشان مانند عاد و ثمود و قوم لوط و غيره ،
خط ۹۵: خط ۹۷:
از كفار امروز در تكذيب و جدال به باطل قويتر بودند، آنها هم تا اين حد پيشروى كردند كه مى خواستند رسول خدا را بگيرند و از بين ببرند، ولى عذاب خدا مهلتشان نداد و اين قضا در حق همه كفار رانده شده . پس ‍ توهم اينكه كفار معاصر از خدا پيشى گرفته اند و اراده خود را عليه اراده خدا به كار زدند، توهمى است باطل .
از كفار امروز در تكذيب و جدال به باطل قويتر بودند، آنها هم تا اين حد پيشروى كردند كه مى خواستند رسول خدا را بگيرند و از بين ببرند، ولى عذاب خدا مهلتشان نداد و اين قضا در حق همه كفار رانده شده . پس ‍ توهم اينكه كفار معاصر از خدا پيشى گرفته اند و اراده خود را عليه اراده خدا به كار زدند، توهمى است باطل .
پس جمله ((كذبت قبلهم قوم نوح و الا حزاب من بعدهم (( دفع آن توهم است ، و به همين جهت جواب را بدون واو عاطفه آورد. و در جمله ((و همت كل امة برسولهم لياخذوه ((، كلمه ((همت (( كه با حرف ((با(( متعدى شده ، به معناى اين است كه هر امتى قصد كرد رسول خود را، چون عبارت ((هم به (( به معناى ((قصد كرد آن را(( مى باشد، چيزى كه هست بيشتر در مورد قصد سوء استعمال مى شود. پس معناى اين عبارت در آيه اين است كه : هر امتى قصد سوء به پيغمبر خود كرد، و خواستند تا او را بگيرند و به قتل برسانند و يا از شهر خارج كنند، يا آزارى ديگر برسانند، همچنان كه تك تك انبيا و رفتار امت آنان در قرآن كريم آمده .
پس جمله ((كذبت قبلهم قوم نوح و الا حزاب من بعدهم (( دفع آن توهم است ، و به همين جهت جواب را بدون واو عاطفه آورد. و در جمله ((و همت كل امة برسولهم لياخذوه ((، كلمه ((همت (( كه با حرف ((با(( متعدى شده ، به معناى اين است كه هر امتى قصد كرد رسول خود را، چون عبارت ((هم به (( به معناى ((قصد كرد آن را(( مى باشد، چيزى كه هست بيشتر در مورد قصد سوء استعمال مى شود. پس معناى اين عبارت در آيه اين است كه : هر امتى قصد سوء به پيغمبر خود كرد، و خواستند تا او را بگيرند و به قتل برسانند و يا از شهر خارج كنند، يا آزارى ديگر برسانند، همچنان كه تك تك انبيا و رفتار امت آنان در قرآن كريم آمده .
وَ جَدَلُوا بِالْبَطِلِ لِيُدْحِضوا بِهِ الحَْقَّ
وَ جَدَلُوا بِالْبَطِلِ لِيُدْحِضوا بِهِ الحَْقَّ
كلمه ((ادحاض (( به معناى زايل كردن و باطل ساختن است ، و اينكه فرموده : ((فاخذتهم : من ايشان را گرفتم (( با اينكه جا داشت بفرمايد: فاخذهم - خدا آنان را بگرفت ، براى اشاره به اين نكته است كه كار اين طغيان و استكبارشان آن قدر خطرناك و فاحش بود، كه امر آن تنها به دست خداى تعالى بود و ديگر بين خدا و بين ايشان هيچ كس ‍ دخالتى نداشت ، تا شفاعتى كند و يا ايشان را يارى نمايد، همچنان كه در جاى ديگر درباره اين امتها فرموده : ((فصب عليهم ربك سوط عذاب ان ربك لبالمرصاد((.
كلمه ((ادحاض (( به معناى زايل كردن و باطل ساختن است ، و اينكه فرموده : ((فاخذتهم : من ايشان را گرفتم (( با اينكه جا داشت بفرمايد: فاخذهم - خدا آنان را بگرفت ، براى اشاره به اين نكته است كه كار اين طغيان و استكبارشان آن قدر خطرناك و فاحش بود، كه امر آن تنها به دست خداى تعالى بود و ديگر بين خدا و بين ايشان هيچ كس ‍ دخالتى نداشت ، تا شفاعتى كند و يا ايشان را يارى نمايد، همچنان كه در جاى ديگر درباره اين امتها فرموده : ((فصب عليهم ربك سوط عذاب ان ربك لبالمرصاد((.
و در جمله ((فكيف كان عقاب (( ذهن شنونده را به چيزى كه خودش ‍ مى داند يعنى به كيفيت عقاب آنان متوجه مى كند تا شدت بلاى آنان در ذهنش حاضر شود و خلاصه مى فهماند تو خود ميدانى كه ما چگونه آنان را هلاك كرديم و نسلشان را منقرض ساختيم ، چون خداى تعالى قبلا به داستان يك يك آنها اشاره كرده بود.
و در جمله ((فكيف كان عقاب (( ذهن شنونده را به چيزى كه خودش ‍ مى داند يعنى به كيفيت عقاب آنان متوجه مى كند تا شدت بلاى آنان در ذهنش حاضر شود و خلاصه مى فهماند تو خود ميدانى كه ما چگونه آنان را هلاك كرديم و نسلشان را منقرض ساختيم ، چون خداى تعالى قبلا به داستان يك يك آنها اشاره كرده بود.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۹:
<span id='link300'><span>
<span id='link300'><span>
==آيات ۷ - ۱۲ سوره مؤ من ==
==آيات ۷ - ۱۲ سوره مؤ من ==
الَّذِينَ يحْمِلُونَ الْعَرْش وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَستَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا رَبَّنَا وَسِعْت كلَّ شىْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سبِيلَك وَ قِهِمْ عَذَاب الجَْحِيمِ(۷)
الَّذِينَ يحْمِلُونَ الْعَرْش وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَستَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا رَبَّنَا وَسِعْت كلَّ شىْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سبِيلَك وَ قِهِمْ عَذَاب الجَْحِيمِ(۷)
رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّتِ عَدْنٍ الَّتى وَعَدتَّهُمْ وَ مَن صلَحَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ أَزْوَجِهِمْ وَ ذُرِّيَّتِهِمْ إِنَّك أَنت الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(۸)
رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّتِ عَدْنٍ الَّتى وَعَدتَّهُمْ وَ مَن صلَحَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ أَزْوَجِهِمْ وَ ذُرِّيَّتِهِمْ إِنَّك أَنت الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(۸)
وَ قِهِمُ السيِّئَاتِ وَ مَن تَقِ السيِّئَاتِ يَوْمَئذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(۹)
وَ قِهِمُ السيِّئَاتِ وَ مَن تَقِ السيِّئَاتِ يَوْمَئذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(۹)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْت اللَّهِ أَكْبرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسكمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلى الايمَنِ فَتَكْفُرُونَ(۱۰)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْت اللَّهِ أَكْبرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسكمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلى الايمَنِ فَتَكْفُرُونَ(۱۰)
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينِ فَاعْترَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِّن سبِيلٍ(۱۱)
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينِ فَاعْترَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِّن سبِيلٍ(۱۱)
ذَلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِىَ اللَّهُ وَحْدَهُ كفَرْتُمْ وَ إِن يُشرَك بِهِ تُؤْمِنُوا فَالحُْكْمُ للَّهِ الْعَلىِّ الْكَبِيرِ(۱۲)
ذَلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِىَ اللَّهُ وَحْدَهُ كفَرْتُمْ وَ إِن يُشرَك بِهِ تُؤْمِنُوا فَالحُْكْمُ للَّهِ الْعَلىِّ الْكَبِيرِ(۱۲)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
آنان كه عرش را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون عرش هستند پروردگار خود را حمد و تسبيح مى گويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه ايمان آورده اند استغفار مى كنند كه اى پروردگار ما سعه رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته پس كسانى را كه توبه كردند و راه تو را پيروى نمودند بيامرز و از عذاب جهنم حفظ فرما (۷).
آنان كه عرش را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون عرش هستند پروردگار خود را حمد و تسبيح مى گويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه ايمان آورده اند استغفار مى كنند كه اى پروردگار ما سعه رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته پس كسانى را كه توبه كردند و راه تو را پيروى نمودند بيامرز و از عذاب جهنم حفظ فرما (۷).
خط ۱۲۶: خط ۱۲۸:
<span id='link301'><span>
<span id='link301'><span>
==حاملان عرش چه كسانى هستند ==
==حاملان عرش چه كسانى هستند ==
الَّذِينَ يحْمِلُونَ الْعَرْش وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ...
الَّذِينَ يحْمِلُونَ الْعَرْش وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ...
خداى سبحان در اين آيه و در هيچ جا از كلام عزيزش معرفى نفرموده كه اين حاملان عرش چه كسانى هستند؛ آيا از ملائكه اند؟ يا كسانى ديگر؟ ولى عطف كردن جمله ((و من حوله (( بر حاملان عرش ، اشعار دارد بر اينكه حاملان عرش هم از ملائكه اند: چون در آيه ((و ترى الملائكة حافين من حول العرش (( تصريح دارد كه طواف كنندگان پيرامون عرش از ملائكه اند.
خداى سبحان در اين آيه و در هيچ جا از كلام عزيزش معرفى نفرموده كه اين حاملان عرش چه كسانى هستند؛ آيا از ملائكه اند؟ يا كسانى ديگر؟ ولى عطف كردن جمله ((و من حوله (( بر حاملان عرش ، اشعار دارد بر اينكه حاملان عرش هم از ملائكه اند: چون در آيه ((و ترى الملائكة حافين من حول العرش (( تصريح دارد كه طواف كنندگان پيرامون عرش از ملائكه اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۶۸ </center>
خط ۱۳۵: خط ۱۳۷:
((و يؤ منون به (( - ايمان آوردن ملائكه به خدا - با اينكه حامل عرش ‍ ملك و تدبير خدايند و يا پيرامون آن طواف مى كنند تا او امر صادره را بگيرند و نيز او را از هر نقصى تنزيه نموده بر افعالش ثنا مى گويند - به اين معنا است كه ملائكه به وحدانيت خدا در ربوبيت و الوهيت ايمان دارند. پس ذكر عرش و نسبت دادن تنزيه و تحميد و ايمان به ملائكه خود ردى است بر مشركين كه ملائكه مقرب خدا را شركاى خدا در ربوبيت و الوهيت مى پنداشتند و آنها را به جاى خدا ارباب خود گرفته و مى پرستيدند.
((و يؤ منون به (( - ايمان آوردن ملائكه به خدا - با اينكه حامل عرش ‍ ملك و تدبير خدايند و يا پيرامون آن طواف مى كنند تا او امر صادره را بگيرند و نيز او را از هر نقصى تنزيه نموده بر افعالش ثنا مى گويند - به اين معنا است كه ملائكه به وحدانيت خدا در ربوبيت و الوهيت ايمان دارند. پس ذكر عرش و نسبت دادن تنزيه و تحميد و ايمان به ملائكه خود ردى است بر مشركين كه ملائكه مقرب خدا را شركاى خدا در ربوبيت و الوهيت مى پنداشتند و آنها را به جاى خدا ارباب خود گرفته و مى پرستيدند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش