گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
خط ۴۸: خط ۴۸:
و معناى صحيح همان است كه ما از نظر خواننده گذرانديم، و حاصلش اين است كه:  
و معناى صحيح همان است كه ما از نظر خواننده گذرانديم، و حاصلش اين است كه:  


از چيزهایى كه به آن ها علم ندارى، دنباله روی نكن. زيرا خداى سبحان، به زودى از «گوش و چشم و فوآد»، كه وسائل تحصيل علم اند، بازخواست مى فرمايد. و حاصل تعليل، آن طور كه با مورد بسازد، اين است كه:  
از چيزهایى كه به آن ها علم ندارى، دنباله روی نكن. زيرا خداى سبحان، به زودى از «گوش و چشم و فؤاد»، كه وسائل تحصيل علم اند، بازخواست مى فرمايد. و حاصل تعليل، آن طور كه با مورد بسازد، اين است كه:  


گوش و چشم و فوآد، نعمت هایى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آن ها، حق را از باطل تميز داده و خود را به واقع برساند، و به وسيله آن ها، اعتقاد و عمل حق تحصيل نمايد، و به زودى از يك يك آن ها بازخواست مى شود كه آيا در آنچه كه كار بستى، علمى به دست آوردى يا نه. و اگر به دست آوردى، پيروى هم كردى، يا خير؟
گوش و چشم و فوآد، نعمت هایى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آن ها، حق را از باطل تميز داده و خود را به واقع برساند، و به وسيله آن ها، اعتقاد و عمل حق تحصيل نمايد، و به زودى از يك يك آن ها بازخواست مى شود كه آيا در آنچه كه كار بستى، علمى به دست آوردى يا نه. و اگر به دست آوردى، پيروى هم كردى، يا خير؟
خط ۶۴: خط ۶۴:
و برگشت اين معنا، به اين است كه بگویيم:  
و برگشت اين معنا، به اين است كه بگویيم:  


«لَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَإنَّهُ مَحفُوظٌ عَلَيكَ فِى سَمعِكَ وَ بَصَرِكَ وَ فُؤآدكَ: پيروى مكن چيزى را كه علم به صحتش ندارى. زيرا گوش و چشم و دل تو، عليه تو شهادت خواهند داد».  
«لَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَإنَّهُ مَحفُوظٌ عَلَيكَ فِى سَمعِكَ وَ بَصَرِكَ وَ فُؤادكَ: پيروى مكن چيزى را كه علم به صحتش ندارى. زيرا گوش و چشم و دل تو، عليه تو شهادت خواهند داد».  


و بنابراين، آيه شريفه در معناى آيه: «حَتّى إذَا مَا جَاؤُهَا شَهِدَ عَلَيهِم سَمعُهُم وَ أبصَارُهُم وَ جُلُودُهُم بِمَا كَانُوا يَعمَلُونَ... * وَ مَا كُنتُم تَستَتِرُونَ أن يَشهَدَ عَلَيكُم سَمعُكُم وَ لَا أبصَارُكُم وَ لَا جُلُودُكُم وَلَكِن ظَنَنتُم أنَّ اللّهَ لَا يَعلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعمَلُونَ * وَ ذَلِكُم ظَنُّكُمُ الَّذِى ظَنَنتُم بِرَبِّكُم أردَيكُم فَأصبَحتُم مِنَ الخَاسِرِين» خواهد بود.  
و بنابراين، آيه شريفه در معناى آيه: «حَتّى إذَا مَا جَاؤُهَا شَهِدَ عَلَيهِم سَمعُهُم وَ أبصَارُهُم وَ جُلُودُهُم بِمَا كَانُوا يَعمَلُونَ... * وَ مَا كُنتُم تَستَتِرُونَ أن يَشهَدَ عَلَيكُم سَمعُكُم وَ لَا أبصَارُكُم وَ لَا جُلُودُكُم وَلَكِن ظَنَنتُم أنَّ اللّهَ لَا يَعلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعمَلُونَ * وَ ذَلِكُم ظَنُّكُمُ الَّذِى ظَنَنتُم بِرَبِّكُم أردَيكُم فَأصبَحتُم مِنَ الخَاسِرِين» خواهد بود.  


با اين تفاوت كه آيه مورد بحث، «فُوآد» را هم اضافه كرده، و جزو گواهان عليه آدمى معرفى نموده. چون «فُؤآد»، همان است كه انسان هرچه را درك مى كند، به وسيله آن درك مى كند و اين، از عجيب ترين مطالبى است كه انسان از آيات راجع به محشر استفاده مى كند كه خداى تعالى، نفس انسانى انسان را مورد بازخواست قرار دهد، و از او از آنچه كه در زندگى دنيا درك نموده، بپرسد، و او، عليه انسان كه همان خود اوست، شهادت دهد.
با اين تفاوت كه آيه مورد بحث، «فُواد» را هم اضافه كرده، و جزو گواهان عليه آدمى معرفى نموده. چون «فُؤاد»، همان است كه انسان هرچه را درك مى كند، به وسيله آن درك مى كند و اين، از عجيب ترين مطالبى است كه انسان از آيات راجع به محشر استفاده مى كند كه خداى تعالى، نفس انسانى انسان را مورد بازخواست قرار دهد، و از او از آنچه كه در زندگى دنيا درك نموده، بپرسد، و او، عليه انسان كه همان خود اوست، شهادت دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۳۱ </center>


خط ۸۸: خط ۸۸:
مؤلف: ليكن اين حرف اشكال دارد. زيرا عموميتش، بيش از مفاد آيه است. آيه از پيروى چيزى نهى مى كند كه بدان علم نداشته باشيم، نه اين كه پيروى از هر گفتار و كردار و اعتقاد را نهى كرده باشد، مگر تنها در صورتى كه علم به آن داشته باشيم، و معلوم است كه دومى، اعم از اولى است.
مؤلف: ليكن اين حرف اشكال دارد. زيرا عموميتش، بيش از مفاد آيه است. آيه از پيروى چيزى نهى مى كند كه بدان علم نداشته باشيم، نه اين كه پيروى از هر گفتار و كردار و اعتقاد را نهى كرده باشد، مگر تنها در صورتى كه علم به آن داشته باشيم، و معلوم است كه دومى، اعم از اولى است.


و اما آن معانى و وجوهى كه در آغاز كلام خود، از ابن عباس و قتاده نقل كرد، جا داشت آن را در تفسير «إنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤآد...» نقل كند، نه در تفسير «لَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ»، كه معلل است، تا به پاره اى از مصاديق تعليل اشاره بشود.
و اما آن معانى و وجوهى كه در آغاز كلام خود، از ابن عباس و قتاده نقل كرد، جا داشت آن را در تفسير «إنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤاد...» نقل كند، نه در تفسير «لَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ»، كه معلل است، تا به پاره اى از مصاديق تعليل اشاره بشود.
<span id='link87'><span>
<span id='link87'><span>


۱۴٬۱۵۹

ویرایش