۱۳٬۸۷۹
ویرایش
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
پس ضمير در «يَقُولُ...» به شهادت سياق به خداى تعالى بر مى گردد، و معنايش اين است كه: به يادشان بياور روزى را كه خداى تعالى خطابشان می كند، كه آن شركاء را كه شما شريك من مى پنداشتيد، صدا بزنيد تا بيايند. اينان صدا مى زنند، ولى اجابتى نمى شنوند. آن وقت برايشان روشن مى گردد كه آن ها بدان گونه كه مشركان مى پنداشته اند، نبوده اند. | پس ضمير در «يَقُولُ...» به شهادت سياق به خداى تعالى بر مى گردد، و معنايش اين است كه: به يادشان بياور روزى را كه خداى تعالى خطابشان می كند، كه آن شركاء را كه شما شريك من مى پنداشتيد، صدا بزنيد تا بيايند. اينان صدا مى زنند، ولى اجابتى نمى شنوند. آن وقت برايشان روشن مى گردد كه آن ها بدان گونه كه مشركان مى پنداشته اند، نبوده اند. | ||
==معناى اين كه فرمود: «در قيامت، | ==معناى اين كه فرمود: «در قيامت، ميان مشركان و شریکان آنان، محل هلاكت قرار داده ايم»== | ||
«'''و | «'''و جَعَلنَا بَينَهُم مَوبِقاً'''» - كلمه «مَوبِق» - به كسر باء - اسم مكان از ماده «وَبَق» است كه مصدرش «وبوق» به معناى هلاكت است، و معناى جمله اين است كه: بين مشركان و شركاى ايشان، محل هلاكتى قرار داديم . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۰ </center> | ||
و | و مفسران، آن را به آتش يا محلى از آتش كه مشركان و شركاء در آن هلاك مى شوند، تفسير كرده اند. وليكن دقت در كلام خداى تعالى، با اين تفسير نمى سازد. زيرا آيه شريفه، شركاء را مطلق آورده، كه خواه ناخواه، شامل ملائكه و بعضى از انبياء و اولياء نيز مى شود، و مخصوصا با در نظر گرفتن اين كه ضمير «هُم: ايشان» را كه ضمير ذوى العقول است، در چند جا به شركاء برگردانيده، ديگر چطور ممكن است بگوييم خداوند انبياء و اولياء و ملائكه را در آتش مى برد، و هيچ دليلى نداريم كه دلالت كند بر اين كه مقصود از ضميرهاى مذكور، طاغيان از جن و انس است. و اگر بگويى همين كه فرموده «ميان مشركان و شركاء موبق قرار داديم»، دليل بر اين اختصاص است، مى گوييم: اين دليل، همان مدعا است. | ||
لاجرم بايد گفت : شايد مراد از | لاجرم بايد گفت: شايد مراد از «قرار دادن موبق ميان آن ها»، اين باشد كه: ما رابطه ميان آنان را باطل كرديم، و آن را برداشتيم. چون مشركان در دنيا مى پنداشتند كه ميان آنان و شركاء رابطه ربوبيت و مربوبيت و يا رابطه سببيت و مسببيت برقرار است. لذا بطلان اين پندار را به طور كنايه، تعبير به جعل موبق كرده و فرموده: ميان آن دو هلاكت قرار داديم. نه اين كه خود آن دو طرف را هلاك كرده باشد. | ||
همين معنا را با اشاره لطيفى بيان | همين معنا را با اشاره لطيفى بيان نموده، از دعوت نخستين ايشان به نداء تعبير كرده و فرموده: «نَادَوا شُرَكَائِى»، زيرا از آن جایى كه كلمه نداء، صدا زدن از دور است، معلوم مى شود فاصله دورى ميان اين دو طرف مى افتد. | ||
و به مثل همين معنا اشاره مى كند خداوند در كلام | و به مثل همين معنا اشاره مى كند خداوند در كلام خود، در آيه: «وَ مَا نَرَى مَعَكُم شُفَعَائَكُمُ الَّذِينَ زَعَمتُم أنَّهُم فِيكُم شُرَكَاءَ لَقَد تَقَطَّعَ بَينَكُم وَ ضَلَّ عَنكُم مَا كُنتُم تَزعُمُون»، و آيه: «ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أشرَكُوا مَكَانَكُم أنتُم وَ شُرَكَاؤُكُم فَزَيَّلنَا بَينَهُم وَ قَالَ شُرَكَاؤُهُم مَا كُنتُم إيَّانَا تَعبُدُونَ». | ||
«'''وَ رَءَا الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظنُّوا | «'''وَ رَءَا الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظنُّوا أَنّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَ لَمْ يَجِدُوا عَنهَا مَصرِفاً'''»: | ||
در | در اين كه از مشركان به مجرمان تعبير فرموده، فهميده مى شود كه حكم عام است و همه صاحبان گناهان و جرائم را شامل می شود، و مراد از «ظنّ» به طورى كه گفته اند، علم است. | ||
جملۀ «وَ لَم يَجِدُوا عَنهَا مَصرِفاً: و از آن مفرى نمى يابند»، به اين گفته شهادت مى دهد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۱ </center> | ||
و مقصود از | و مقصود از «مواقعه نار» - به طورى كه گفته شده - واقع شدن در آتش است. و بعيد نيست كه مراد وقوع از دو طرف باشد. يعنى وقوع مجرمان در آتش و وقوع آتش در مجرمان و آتش زدن آنان. | ||
كلمه | كلمه «مَصرِف» - به كسر راء - اسم مكان از «صرف» است. يعنى نمى يابند محلى كه به سويش منصرف شوند، و از آتش به سوى آن فرار كنند. | ||
«'''وَ لَقَدْ | «'''وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فى هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الانسانُ أَكثرَ شَئٍ جَدَلاً'''»: | ||
گفتار در نظير صدر اين | گفتار در نظير صدر اين آيه، در سوره «اسرى»، آيه ۸۹ گذشت. كلمه «جَدَل» به معناى گفتار بر طريق منازعت و مشاجره است، و آيه شريفه پس از تذكرات سابق، تا شش آيه بعد، در سياق تهديد به عذاب است. | ||
«'''وَ مَا مَنَعَ النَّاس أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَستَغْفِرُوا رَبَّهُمْ'''»: | «'''وَ مَا مَنَعَ النَّاس أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَستَغْفِرُوا رَبَّهُمْ'''»: | ||
كلمه | كلمه «يَستَغفِرُوا» عطف است بر جمله «يُؤمِنُوا». يعنى: چه چيز مردم را از ايمان و استغفار باز داشته، بعد از آن كه هدايت خدا به سويشان آمده است. | ||
«''' | «'''إلّا أن تَأتِيَهُم سُنَّةَ الأوَّلِين'''» - يعنى: مگر طلب اين كه سنت جارى در امت هاى نخستين برايشان جارى شود. يعنى همان عذاب ها كه ايشان را منقرض كرد. | ||
«''' | «'''أو يَأتِيهِمُ العَذَابُ قُبُلاً'''» - اين جمله عطف بر سابق است، و معنايش اين مى شود كه: منتظر چه هستند؟ منتظر اين كه سنت اولين آنان را بگيرد؟ يا آن كه عذابى در مقابل چشم خود و به عيان مشاهده كنند، كه در چنين صورتى ديگر ايمانشان سودى نمى بخشد. چون ايمان بعد از مشاهده عذاب الهى است. و خداى تعالى، در جاى ديگرى هم فرموده: «فَلَم يَكُ يَنفَعُهُم إيمَانُهُم لَمَّا رَأوا بَأسَنَا سُنَّةَ اللهِ الَّتِى قَد خَلَت فِى عِبَادِهِ». | ||
پس خلاصه معناى آيه چنين مى شود كه مردم در پى به دست آوردن ايمانى كه به دردشان | پس خلاصه معناى آيه چنين مى شود كه: مردم در پى به دست آوردن ايمانى كه به دردشان بخورد، نيستند. چيزى را كه مى خواهند، اين است كه عذاب استيصال بر طبق سنت خدا در امت هاى نخستين بر ايشان نازل گشته، هلاكشان سازد، و ايمان نمى آورند مگر به شرطى كه عذاب را به چشم خود ببينند، كه آن ايمان هم به درد خور نيست، چون اضطرارى است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۲ </center> | ||
و اين منع و اقتضاء در آيه | و اين منع و اقتضاء در آيه شريفه، امرى است ادعایى كه مقصود از آن، اين است كه ايشان كه از حق اعراض مى كنند، به خاطر سوء سريره ايشان است، و چون مقصود روشن است، ديگر لزومى نديديم كه مانند ديگر مفسران در باره درستى توجيه و تقدير قبلى اشكال و رفعى ايراد نموده، سخن را به درازا بكشيم. | ||
ویرایش