گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:
پس ضمير در «يَقُولُ...» به شهادت سياق به خداى تعالى بر مى گردد، و معنايش اين است كه: به يادشان بياور روزى را كه خداى تعالى خطابشان می كند، كه آن شركاء را كه شما شريك من مى پنداشتيد، صدا بزنيد تا بيايند. اينان صدا مى زنند، ولى اجابتى نمى شنوند. آن وقت برايشان روشن مى گردد كه آن ها بدان گونه كه مشركان مى پنداشته اند، نبوده اند.
پس ضمير در «يَقُولُ...» به شهادت سياق به خداى تعالى بر مى گردد، و معنايش اين است كه: به يادشان بياور روزى را كه خداى تعالى خطابشان می كند، كه آن شركاء را كه شما شريك من مى پنداشتيد، صدا بزنيد تا بيايند. اينان صدا مى زنند، ولى اجابتى نمى شنوند. آن وقت برايشان روشن مى گردد كه آن ها بدان گونه كه مشركان مى پنداشته اند، نبوده اند.


==معناى اين كه فرمود: «در قيامت، ما بين مشركان و شركاء، محل هلاكت قرار داده ايم»==
==معناى اين كه فرمود: «در قيامت، ميان مشركان و شریکان آنان، محل هلاكت قرار داده ايم»==


«'''و جعلنا بينهم موبقا'''» - كلمه ((موبق (( - به كسر باء - اسم مكان از ماده «وبق» است كه مصدرش ((وبوق (( به معناى هلاكت است، و معناى جمله اين است كه بين مشركين و شركاى ايشان محل هلاكتى قرار داديم .
«'''و جَعَلنَا بَينَهُم مَوبِقاً'''» - كلمه «مَوبِق» - به كسر باء - اسم مكان از ماده «وَبَق» است كه مصدرش «وبوق» به معناى هلاكت است، و معناى جمله اين است كه: بين مشركان و شركاى ايشان، محل هلاكتى قرار داديم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۰ </center>
و مفسرين آن را به آتش يا محلى از آتش كه مشركين وشركاء در آن هلاك مى شوند تفسير كرده اند. وليكن دقت در كلام خداى تعالى با اين تفسير نمى سازد، زيرا آيه شريفه شركاء را مطلق آورده كه خواه ناخواه شامل ملائكه وبعضى از انبياء واولياء نيز مى شود، ومخصوصا با در نظر گرفتن اينكه ضمير ((هم : ايشان (( را كه ضمير ذوى العقول است در چند جا به شركاء برگردانيده ، ديگر چطور ممكن است بگوييم خداوند انبياء و اولياء و ملائكه را در آتش مى برد، وهيچ دليلى نداريم كه دلالت كند بر اينكه مقصود از ضميرهاى مذكور طاغيان از جن وانس است ، و اگر بگويى همين كه فرموده ((ميان مشركين وشركاء موبق قرار داديم (( دليل بر اين اختصاص است ، مى گوييم اين دليل همان مدعا است.
و مفسران، آن را به آتش يا محلى از آتش كه مشركان و شركاء در آن هلاك مى شوند، تفسير كرده اند. وليكن دقت در كلام خداى تعالى، با اين تفسير نمى سازد. زيرا آيه شريفه، شركاء را مطلق آورده، كه خواه ناخواه، شامل ملائكه و بعضى از انبياء و اولياء نيز مى شود، و مخصوصا با در نظر گرفتن اين كه ضمير «هُم: ايشان» را كه ضمير ذوى العقول است، در چند جا به شركاء برگردانيده، ديگر چطور ممكن است بگوييم خداوند انبياء و اولياء و ملائكه را در آتش مى برد، و هيچ دليلى نداريم كه دلالت كند بر اين كه مقصود از ضميرهاى مذكور، طاغيان از جن و انس است. و اگر بگويى همين كه فرموده «ميان مشركان و شركاء موبق قرار داديم»، دليل بر اين اختصاص است، مى گوييم: اين دليل، همان مدعا است.


لاجرم بايد گفت : شايد مراد از قرار دادن موبق ميان آنها اين باشد كه ما رابطه ميان آنان را باطل كرديم ، وآن را برداشتيم ، چون مشركين در دنيا مى پنداشتند كه ميان آنان وشركاء رابطه ربوبيت ومربوبيت ويا رابطه سببيت ومسببيت برقرار است ، لذا بطلان اين پندار را به طور كنايه تعبير به جعل موبق كرده وفرموده ميان آن دو هلاكت قرار داديم ، نه اينكه خود آن دوطرف را هلاك كرده باشد.
لاجرم بايد گفت: شايد مراد از «قرار دادن موبق ميان آن ها»، اين باشد كه: ما رابطه ميان آنان را باطل كرديم، و آن را برداشتيم. چون مشركان در دنيا مى پنداشتند كه ميان آنان و شركاء رابطه ربوبيت و مربوبيت و يا رابطه سببيت و مسببيت برقرار است. لذا بطلان اين پندار را به طور كنايه، تعبير به جعل موبق كرده و فرموده: ميان آن دو هلاكت قرار داديم. نه اين كه خود آن دو طرف را هلاك كرده باشد.


همين معنا را با اشاره لطيفى بيان نموده از دعوت نخستين ايشان به نداء تعبير كرده وفرموده : ((نادوا شركائى (( زيرا از آنجائى كه كلمه نداء صدا زدن از دور است معلوم مى شود فاصله دورى ميان اين دو طرف مى افتد.
همين معنا را با اشاره لطيفى بيان نموده، از دعوت نخستين ايشان به نداء تعبير كرده و فرموده: «نَادَوا شُرَكَائِى»، زيرا از آن جایى كه كلمه نداء، صدا زدن از دور است، معلوم مى شود فاصله دورى ميان اين دو طرف مى افتد.


و به مثل همين معنا اشاره مى كند خداوند در كلام خود در آيه «و ما نرى معكم شفعائكم الذين زعمتم انهم فيكم شركاء لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون» و آيه «ثم نقول للذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤكم فزيلنا بينهم و قال شركاؤهم ما كنتم ايانا تعبدون».
و به مثل همين معنا اشاره مى كند خداوند در كلام خود، در آيه: «وَ مَا نَرَى مَعَكُم شُفَعَائَكُمُ الَّذِينَ زَعَمتُم أنَّهُم فِيكُم شُرَكَاءَ لَقَد تَقَطَّعَ بَينَكُم وَ ضَلَّ عَنكُم مَا كُنتُم تَزعُمُون»، و آيه: «ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أشرَكُوا مَكَانَكُم أنتُم وَ شُرَكَاؤُكُم فَزَيَّلنَا بَينَهُم وَ قَالَ شُرَكَاؤُهُم مَا كُنتُم إيَّانَا تَعبُدُونَ».


«'''وَ رَءَا الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظنُّوا أَنهُم مُّوَاقِعُوهَا وَ لَمْ يجِدُوا عَنهَا مَصرِفاً'''»:
«'''وَ رَءَا الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظنُّوا أَنّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَ لَمْ يَجِدُوا عَنهَا مَصرِفاً'''»:


در اينكه از مشركين به مجرمين تعبير فرموده فهميده مى شود كه حكم عام است وهمه صاحبان گناهان وجرائم را شامل ميشود ومراد از((ظن (( به طورى كه گفته اند علم است .
در اين كه از مشركان به مجرمان تعبير فرموده، فهميده مى شود كه حكم عام است و همه صاحبان گناهان و جرائم را شامل می شود، و مراد از «ظنّ» به طورى كه گفته اند، علم است.
جملۀ «وَ لَم يَجِدُوا عَنهَا مَصرِفاً: و از آن مفرى نمى يابند»، به اين گفته شهادت مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۱ </center>
جمله ((و لم يجدوا عنها مصرفا - واز آن مفرى نمى يابند(( به اين گفته شهادت مى دهد.


و مقصود از ((مواقعه نار(( - به طورى كه گفته شده - واقع شدن در آتش است. و بعيد نيست كه مراد وقوع از دوطرف باشد يعنى وقوع مجرمين در آتش و وقوع آتش در مجرمين و آتش زدن آنان.
و مقصود از «مواقعه نار» - به طورى كه گفته شده - واقع شدن در آتش است. و بعيد نيست كه مراد وقوع از دو طرف باشد. يعنى وقوع مجرمان در آتش و وقوع آتش در مجرمان و آتش زدن آنان.


كلمه ((مصرف (( - به كسر راء - اسم مكان از ((صرف (( است ، يعنى نمى يابند محلى كه به سويش منصرف شوند، واز آتش به سوى آن فرار كنند.
كلمه «مَصرِف» - به كسر راء - اسم مكان از «صرف» است. يعنى نمى يابند محلى كه به سويش منصرف شوند، و از آتش به سوى آن فرار كنند.


«'''وَ لَقَدْ صرَّفْنَا فى هَذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن كلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الانسانُ أَكثرَ شىْءٍ جَدَلاً'''»:
«'''وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فى هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الانسانُ أَكثرَ شَئٍ جَدَلاً'''»:


گفتار در نظير صدر اين آيه ، در سوره اسرى آيه ۸۹ گذشت كلمه ((جدل (( به معناى گفتار بر طريق منازعت ومشاجره است ، وآيه شريفه پس از تذكرات سابق ، تا شش آيه بعد در سياق تهديد به عذاب است.
گفتار در نظير صدر اين آيه، در سوره «اسرى»، آيه ۸۹ گذشت. كلمه «جَدَل» به معناى گفتار بر طريق منازعت و مشاجره است، و آيه شريفه پس از تذكرات سابق، تا شش آيه بعد، در سياق تهديد به عذاب است.


«'''وَ مَا مَنَعَ النَّاس أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَستَغْفِرُوا رَبَّهُمْ'''»:
«'''وَ مَا مَنَعَ النَّاس أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَستَغْفِرُوا رَبَّهُمْ'''»:


كلمه ((يستغفروا(( عطف است بر جمله ((يؤمنوا(( يعنى چه چيز مردم را از ايمان واستغفار باز داشته بعد از آن كه هدايت خدا به سويشان آمده است.
كلمه «يَستَغفِرُوا» عطف است بر جمله «يُؤمِنُوا». يعنى: چه چيز مردم را از ايمان و استغفار باز داشته، بعد از آن كه هدايت خدا به سويشان آمده است.


«'''الا ان تاتيهم سنة الاولين'''» - يعنى مگر طلب اينكه سنت جارى در امتهاى نخستين برايشان جارى شود، يعنى همان عذابها كه ايشان را منقرض كرد.
«'''إلّا أن تَأتِيَهُم سُنَّةَ الأوَّلِين'''» - يعنى: مگر طلب اين كه سنت جارى در امت هاى نخستين برايشان جارى شود. يعنى همان عذاب ها كه ايشان را منقرض كرد.


«'''او ياتيهم العذاب قبلا'''» - اين جمله عطف بر سابق است ، و معنايش اين مى شود كه منتظر چه هستند ؟ منتظر اينكه سنت اولين آنان را بگيرد ؟ يا آنكه عذابى در مقابل چشم خود وبه عيان مشاهده كنند، كه در چنين صورتى ديگر ايمانشان سودى نمى بخشد، چون ايمان بعد از مشاهده عذاب الهى است. و خداى تعالى در جاى ديگرى هم فرموده :((فلم يك ينفعهم ايمانهم لما راوا باسنا سنة الله التى قد خلت فى عباده».  
«'''أو يَأتِيهِمُ العَذَابُ قُبُلاً'''» - اين جمله عطف بر سابق است، و معنايش اين مى شود كه: منتظر چه هستند؟ منتظر اين كه سنت اولين آنان را بگيرد؟ يا آن كه عذابى در مقابل چشم خود و به عيان مشاهده كنند، كه در چنين صورتى ديگر ايمانشان سودى نمى بخشد. چون ايمان بعد از مشاهده عذاب الهى است. و خداى تعالى، در جاى ديگرى هم فرموده: «فَلَم يَكُ يَنفَعُهُم إيمَانُهُم لَمَّا رَأوا بَأسَنَا سُنَّةَ اللهِ الَّتِى قَد خَلَت فِى عِبَادِهِ».  


پس خلاصه معناى آيه چنين مى شود كه مردم در پى به دست آوردن ايمانى كه به دردشان بخورد نيستند، چيزى را كه مى خواهند اين است كه عذاب استيصال بر طبق سنت خدا در امتهاى نخستين بر ايشان نازل گشته هلاكشان سازد، وايمان نمى آورند مگر به شرطى كه عذاب را به چشم خود ببينند، كه آن ايمان هم به درد خور نيست، چون اضطرارى است.
پس خلاصه معناى آيه چنين مى شود كه: مردم در پى به دست آوردن ايمانى كه به دردشان بخورد، نيستند. چيزى را كه مى خواهند، اين است كه عذاب استيصال بر طبق سنت خدا در امت هاى نخستين بر ايشان نازل گشته، هلاكشان سازد، و ايمان نمى آورند مگر به شرطى كه عذاب را به چشم خود ببينند، كه آن ايمان هم به درد خور نيست، چون اضطرارى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۲ </center>
و اين منع و اقتضاء در آيه شريفه امرى است ادعائى كه مقصود از آن اين است كه ايشان كه از حق اعراض مى كنند به خاطر سوء سريره ايشان است، و چون مقصود روشن است ديگر لزومى نديديم كه مانند ديگر مفسرين در باره درستى توجيه و تقدير قبلى اشكال ورفعى ايراد نموده سخن را به درازا بكشيم.
و اين منع و اقتضاء در آيه شريفه، امرى است ادعایى كه مقصود از آن، اين است كه ايشان كه از حق اعراض مى كنند، به خاطر سوء سريره ايشان است، و چون مقصود روشن است، ديگر لزومى نديديم كه مانند ديگر مفسران در باره درستى توجيه و تقدير قبلى اشكال و رفعى ايراد نموده، سخن را به درازا بكشيم.




۱۳٬۸۷۹

ویرایش