۱۳٬۷۰۳
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
<span id='link33'><span> | <span id='link33'><span> | ||
==بحث روايتى (رواياتى | ==بحث روايتى: (رواياتى ذيل برخى آيات گذشته) == | ||
در مجمع البيان آمده كه : | در مجمع البيان آمده كه: واحدى، به سند خود، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: شخصى از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» پرسيد: كداميك از دو مدت را موسى براى شعيب به سر رسانيد؟ فرمود: مدت دورتر و بيشتر را. | ||
مؤلف: در معناى اين حديث، روايتى را هم به سند خود، از ابى ذر، از آن جناب آورده. | |||
و در الدر المنثور است كه : ابن | و در الدر المنثور است كه: ابن مردويه، از مقسم، روايت كرده كه گفت: من حسن بن على بن ابى طالب «رضى الله عنه» را ديدم، و از او پرسيدم: موسى، كدام يك از دو مدت را براى شعيب انجام داد، رسانيد؟ اولى را يا دومى را؟ فرمود: دومى را. | ||
و در مجمع البيان است كه : | و در مجمع البيان است كه: ابوبصير، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: بعد از آن كه موسى مدت را به سر برد، خانواده اش را برداشت تا به طرف خانه رود. راه را گُم كرد، و آتشى ديد. به اهل بيتش گفت: اين جا باشيد كه من آتشى مى بينم. | ||
و از كتاب | و از كتاب طبّ الائمه، به سند خود، از جابر جعفى، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: مقصود از كلمۀ «مِن غَيرِ سُوء»، در آيه «وَ أدخِل يَدَكَ فِى جَيبِكَ تَخرُج بَيضَاءَ مِن غَيرِ سُوء»، بدون مرض برص است. | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل آيه «فَرَدَدنَاهُ إلَى أُمّه...»، از راوى نقل كرده كه گفت: به امام ابى جعفر «عليه السلام» عرضه داشتم: موسى، چند روز از مادرش غايب شد تا خداى عزوجل، دوباره او را به وى برگردانيد؟ فرمود: سه روز. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۶ </center> | ||
مى گويد: پس عرضه داشتم آيا | مى گويد: پس عرضه داشتم آيا هارون، برادر پدرى و مادرى موسى «عليه السلام» بود؟ فرمود: بله، مگر نشنيدى كلام خداى عزوجل را كه مى فرمايد: «اى پسر مادرم! ريشم و سرم را مگير». پرسيدم: كدام يك بزرگتر بودند؟ فرمود: هارون. پرسيدم: وحى به هر دو نازل مى شد؟ فرمود: وحى به موسى مى شد و موسى، به هارون وحى مى كرد. | ||
پرسيدم : بفرماييد ببينم آيا حكومت در بنى اسرائيل و منصب قضاوت و امر و | پرسيدم: بفرماييد ببينم آيا حكومت در بنى اسرائيل و منصب قضاوت و امر و نهى، به هر دو واگذار بود؟ | ||
فرمود: موسى با پروردگارش مناجات مى كرد، و آنچه به سويش وحى مى شد، مى نوشت، و با آن علم، در بنى اسرائيل قضاوت مى كرد، و چون براى مناجات غايب مى شد، هارون خليفه و جانشين او مى شد. | |||
پرسيدم: كدام يك زودتر از دنيا رفتند؟ فرمود: هارون قبل از موسى، و هر دو، در «تيه» درگذشتند. پرسيدم: آيا موسى فرزندى هم داشت؟ فرمود: نه، ذريه آل عمران از هارون شد. | |||
و در | مؤلف: اشكالى به اين روايت متوجه است، اين است كه: ذيلش با رواياتى ديگر كه دلالت بر فرزند داشتن آن جناب دارد، نمى سازد. همچنان كه از تورات نيز بر مى آيد كه آن حضرت فرزند داشته. | ||
و در تفسير جوامع الجامع، در ذيل جمله «وَ استَكبَرَ هُوَ وَ جُنُودُه»، از معصوم «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: يكى از پيام ها كه موسى «عليه السلام»، از پروردگارش حكايت كرده، اين است كه فرمود: كبريا و عظمت جامه من است (تنها شايسته من است)، و هر كس بخواهد در يكى از آن دو با من منازعه كند، در آتشش مى افكنم. | |||
و در كافى، به سند خود، از طلحه بن زيد، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: ائمه در كتاب خدا دو قسم اند: | |||
يكى پيشوايان هدايت، كه درباره شان فرمود: «وَ جَعَلنَا مِنهُم أئمّة يَهدُونَ بِأمرِنَا». يعنى: قرار داديم ايشان را امامانى كه به امر ما هدايت مى كنند، نه به امر مردم، بلكه امر خدا را بر امر خود و حكم خدا را بر حكم خود مقدم مى دارند. | |||
قسم دوم، پيشوايان ضلالت، كه درباره شان فرمود: «وَ جَعَلنَاهُم أئِمَّةً يَدعُونَ إلَى النّار». ايشان را قرار داديم پيشوايانى كه مردم را به سوى آتش مى خوانند. امر خود را قبل از حكم خدا، و مقدم بر آن مى دانند، و بر طبق هوا و هوس ها، بر خلاف آنچه در كتاب خداى عزوجل هست، عمل مى كنند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۷ </center> | ||
<span id='link34'><span> | <span id='link34'><span> | ||
==گفتارى پيرامون داستانهاى موسى (عليه السلام )و هارون - در چند فصل == | ==گفتارى پيرامون داستانهاى موسى (عليه السلام )و هارون - در چند فصل == | ||
ویرایش