گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۰: خط ۷۰:
فراموش نشود كه گفتيم آن تقدمى كه آقايان فرض كرده و آن را تقدم زمانى گرفته و گفته بودند: «خداوند، اولين فرد از اين نوع را گرفته و ماده نطفه اى كه منشأ نسل و ذريه اين نوع است، از او بيرون كشيده و آن را به عدد افرادى كه از اين نوع تا قيامت به وجود مى آيند، تجزيه نموده و به عين آن لباس و قالبى كه در دنيا به تن مى كند، يعنى با همان عقل، گوش، چشم ضمير، پشت و شكم و غيره ملبس نموده، و او را بر خود شاهد گرفته و از او ميثاق مى ستاند و بعد از گرفتن ميثاق، دوباره او را به صلب بر مى گرداند تا نوبت به سير طبيعی اش برسد»، فرضى است محال و آيه شريفه هم، با آن بيگانه است.
فراموش نشود كه گفتيم آن تقدمى كه آقايان فرض كرده و آن را تقدم زمانى گرفته و گفته بودند: «خداوند، اولين فرد از اين نوع را گرفته و ماده نطفه اى كه منشأ نسل و ذريه اين نوع است، از او بيرون كشيده و آن را به عدد افرادى كه از اين نوع تا قيامت به وجود مى آيند، تجزيه نموده و به عين آن لباس و قالبى كه در دنيا به تن مى كند، يعنى با همان عقل، گوش، چشم ضمير، پشت و شكم و غيره ملبس نموده، و او را بر خود شاهد گرفته و از او ميثاق مى ستاند و بعد از گرفتن ميثاق، دوباره او را به صلب بر مى گرداند تا نوبت به سير طبيعی اش برسد»، فرضى است محال و آيه شريفه هم، با آن بيگانه است.


جز اينكه سر محال بودن آن را نگفتيم ، و اينك مى گوييم آن اشكالى كه فرض مزبور را محال مى سازد مستلزم بودن آن است كه انسان با شخصيت دنياييش دوبار در دنيا موجود شود، يكى بار اول و يكى بار دوم ، و اين مستلزم اين است كه شى ء واحد بواسطه تعدد شخصيت غير خودش شود، ريشه همه اشكالات اين فرض تنها همين است .
جز اين كه سرّ محال بودن آن را نگفتيم، و اينك مى گوييم: آن اشكالى كه فرض مزبور را محال مى سازد، مستلزم بودن آن است كه انسان با شخصيت دنيايی اش، دو بار در دنيا موجود شود. يكى بارِ اول و يكى بارِ دوم، و اين مستلزم اين است كه شئ واحد، به واسطه تعدد شخصيت، غير خودش شود. ريشه همه اشكالات اين فرض، تنها همين است.


و اما اينكه انسان و يا غير انسان در امتداد مسير بسوى خدا و رجوع به سوى او در عوالم مختلف داراى نظام ها و احكام مختلف موجود شود، محال نبوده و بلكه امرى است كه قرآن كريم آن را على رغم كفار اثبات مى كرده است ، و عليه كسانى كه مى گويند: (( ان هى الا حيوتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الا الدهر : زندگى جز همين زندگانى دنيا نيست ، مى ميريم و زنده مى شويم و جز طبيعت كسى ما را نمى ميراند(( زندگى ديگرى در قيامت اثبات كرده و فرموده كه انسان به عين وجود و شخصيتى كه در دنيا دارد در آن عالم موجود مى شود، در حالى كه نظام و احكام آن عالم و آن زندگى غير از نظام و احكام زندگى دنيا است ، و نيز زندگى ديگرى در برزخ اثبات كرده كه انسان به عين وجود و خصوصياتش در آن عالم موجود شده و زندگى مى كند، در حالى كه نظام و احكام آن عالم نيز غير نظام و احكام عالم دنيا است ، و در آيه (( و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (( اثبات كرده كه براى هر موجودى در نزد خداى تعالى وجود وسيع و غير محدودى در خزائن او است ، كه وقتى به دنيا نازل مى شود دچار محدوديت و مقدار مى گردد، براى انسان هم كه يكى از موجودات است سابقه وجودى در نزد او و در خزائن او است كه بعد از نازل شدن به اين نشات محدود شده است .
و اما اين كه انسان و يا غير انسان در امتداد مسير به سوى خدا و رجوع به سوى او، در عوالم مختلف، داراى نظام ها و احكام مختلف موجود شود، محال نبوده، و بلكه امرى است كه قرآن كريم، آن را على رغم كفار اثبات مى كرده است، و عليه كسانى كه مى گويند: «إن هى إلا حيوتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا إلا الدهر: زندگى، جز همين زندگانى دنيا نيست، مى ميريم و زنده مى شويم و جز طبيعت، كسى ما را نمى ميراند»، زندگى ديگرى در قيامت اثبات كرده و فرموده كه انسان به عين وجود و شخصيتى كه در دنيا دارد، در آن عالَم موجود مى شود. در حالى كه نظام و احكام آن عالَم و آن زندگى غير از نظام و احكام زندگى دنيا است.
 
و نيز زندگى ديگرى در برزخ اثبات كرده، كه انسان به عين وجود و خصوصياتش، در آن عالَم موجود شده و زندگى مى كند، در حالى كه نظام و احكام آن عالَم نيز، غير نظام و احكام عالَم دنيا است، و در آيه «و إن من شئ إلا عندنا خزائنه و ما ننزله إلا بقدر معلوم»، اثبات كرده كه براى هر موجودى در نزد خداى تعالى، وجود وسيع و غير محدودى در خزائن او است، كه وقتى به دنيا نازل مى شود، دچار محدوديت و مقدار مى گردد. براى انسان هم كه يكى از موجودات است، سابقه وجودى در نزد او و در خزائن او است، كه بعد از نازل شدن به اين نشئه محدود شده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۷ </center>
و در آيه شريفه (( انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى ء(( و همچنين آيه (( و ما امرنا الا واحده كلمح بالبصر(( و نظائر آن اثبات كرده كه اين وجود تدريجى كه براى موجودات و از آن جمله براى انسان است امرى است از ناحيه خدا كه با كلمه (( كن (( و بدون تدريج بلكه دفعه افاضه مى شود، و اين وجود داراى دو وجهه است يكى آن وجه و روئى كه به طرف دنيا دارد و يكى آن وجهى كه به طرف خداى سبحان دارد، حكم آن وجهى كه به طرف دنيا دارد اين است كه به تدريج از قوه به فعل و از عدم به وجود در آيد، نخست بطور ناقص ظاهر گشته و سپس بطور دائم تكامل يابد، تا آنجا كه از اين نشاءت رخت بر بسته و به سوى خداى خود برگردد، و همين وجود نسبت به آن وجهى كه به خداى سبحان دارد امرى است غير تدريجى بطورى كه هر چه دارد در همان اولين مرحله ظهورش دارا است و هيچ قوه اى كه به طرف فعليت سوقش دهد در آن نيست .
و در آيه شريفه: «إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون * فسبحان الذى بيده ملكوت كل شئ»، و همچنين آيه: «و ما أمرنا إلا واحدة كلمح بالبصر»، و نظائر آن اثبات كرده كه اين وجود تدريجى، كه براى موجودات و از آن جمله براى انسان است، امرى است از ناحيه خدا كه با كلمه «كُن» و بدون تدريج، بلكه دفعةً افاضه مى شود، و اين وجود، داراى دو وجهه است.
 
يكى آن وجه و رویى كه به طرف دنيا دارد، و يكى آن وجهى كه به طرف خداى سبحان دارد. حكم آن وجهى كه به طرف دنيا دارد، اين است كه به تدريج از قوه به فعل و از عدم به وجود در آيد. نخست به طور ناقص ظاهر گشته و سپس به طور دائم تكامل يابد، تا آن جا كه از اين نشئه رخت بر بسته و به سوى خداى خود برگردد، و همين وجود نسبت به آن وجهى كه به خداى سبحان دارد، امرى است غير تدريجى، به طورى كه هرچه دارد، در همان اولين مرحله ظهورش دارا است و هيچ قوه اى كه به طرف فعليت سوقش دهد، در آن نيست.


و اين دو وجه هر چند دو وجه براى شى ء واحدى هستند، ليكن احكامشان مختلف است ، و لذا تصور آن محتاج به داشتن قريحه اى نازك بين است ، و ما آن را در ابحاث سابق خود مقدارى شرح داده و شرح مفصل آن را به زودى از نظر خواننده مى گذرانيم - ان شاءالله -.
و اين دو وجه هر چند دو وجه براى شى ء واحدى هستند، ليكن احكامشان مختلف است ، و لذا تصور آن محتاج به داشتن قريحه اى نازك بين است ، و ما آن را در ابحاث سابق خود مقدارى شرح داده و شرح مفصل آن را به زودى از نظر خواننده مى گذرانيم - ان شاءالله -.
۱۳٬۷۵۳

ویرایش