گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۹: خط ۸۹:
<span id='link187'><span>
<span id='link187'><span>


==حاصل سخن در مراد از رؤيت در كلام خدا ==
==حاصل سخن در مراد از «رؤيت» در كلام خدا ==
پس به وجوهى كه ذكر شد معلوم گرديد كه خداى تعالى در كلام خود رؤ يتى را اثبات كرده كه غير از رؤ يت بصرى و حسى است ، بلكه يك نوع درك و شعورى است كه با آن حقيقت و ذات هر چيزى درك مى شود، بدون اينكه چشم و يا فكر در آن به كار رود، شعورى اثبات كرده كه آدمى با آن شعور بوجود پروردگار خود پى برده معتقد مى شود، غير آن اعتقادى كه از راه فكر و استخدام دليل به وجود پروردگار خود پيدا مى كند، بلكه پروردگار خود را به وجدان و بدون هيچ ستر و پرده اى درك مى كند، و اگر نكند به خاطر اين است كه به خود مشغول شده و دستخوش گناهانى شده است كه ارتكاب نموده ، و اين درك نكردن هم غفلت از يك امر موجود و مشهود است نه اينكه علم به كلى از بين رفته باشد.  
پس به وجوهى كه ذكر شد، معلوم گرديد كه خداى تعالى در كلام خود، رؤيتى را اثبات كرده كه غير از رؤيت بصرى و حسى است. بلكه يك نوع درك و شعورى است كه با آن، حقيقت و ذات هر چيزى درك مى شود، بدون اين كه چشم و يا فكر در آن به كار رود. شعورى اثبات كرده كه آدمى با آن شعور، به وجود پروردگار خود پى برده، معتقد مى شود، غير آن اعتقادى كه از راه فكر و استخدام دليل به وجود پروردگار خود پيدا مى كند. بلكه پروردگار خود را به وجدان و بدون هيچ ستر و پرده اى درك مى كند. و اگر نكند، به خاطر اين است كه به خود مشغول شده و دستخوش گناهانى شده است كه ارتكاب نموده. و اين درك نكردن هم، غفلت از يك امر موجود و مشهود است، نه اين كه علم، به كلى از بين رفته باشد.  


در هيچ جاى از قرآن هم آيه اى كه دلالت كند بر زوال علم ديده نمى شود بلكه همه جا از اين جهل به غفلت تعبير شده كه معنايش اشتغال به علمى ديگر و در نتيجه از ياد بردن او است نه اينكه علم به وجود او به كلى از بين رفته باشد، و اين آن چيزى است كه كلام خداى سبحان آن را بيان نموده و عقل هم با براهين روشن خود، آن را تاءييد مى كند و همچنين با روايات وارده از ناحيه مقدسه ائمه اهل بيت (صلوات الله عليهم اجمعين ) كه بزودى در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت ، صدق ادعاى ما روشن خواهد گرديد - ان شاء الله -.
در هيچ جاى از قرآن هم، آيه اى كه دلالت كند بر زوال علم، ديده نمى شود، بلكه همه جا از اين جهل به غفلت تعبير شده، كه معنايش اشتغال به علمى ديگر و در نتيجه از ياد بردن او است. نه اين كه علم به وجود او، به كلى از بين رفته باشد. و اين، آن چيزى است كه كلام خداى سبحان آن را بيان نموده و عقل هم، با براهين روشن خود، آن را تأييد مى كند. و همچنين با روايات وارده از ناحيه مقدسه ائمه اهل بيت «صلوات الله عليهم اجمعين» - كه به زودى در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت - صدق ادعاى ما روشن خواهد گرديد - إن شاء الله.


البته بطورى كه از كلام مجيد خداى تعالى استفاده مى شود، اين علم كه از آن به رؤ يت و لقاء تعبير شده تنها براى صالحين از بندگانش آنهم در روز قيامت دست مى دهد، همچنانكه فرمود: (( وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره (( .
البته به طورى كه از كلام مجيد خداى تعالى استفاده مى شود، اين علم، كه از آن به رؤيت و لقاء تعبير شده، تنها براى صالحان از بندگانش، آن هم در روز قيامت دست مى دهد. همچنان كه فرمود: «وجوه يومئذ ناضرة * إلی ربها ناظرة».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۱۰ </center>
آرى ، قيامت ظرف و مكان چنين تشرفى است ، نه دنيا كه آدمى در آن مشغول و پابند به پروراندن تن خويش و يكسره در پى تحصيل حوائج طبيعى خويشتن است ، دنيا محل سلوك و پيمودن راه لقاى خدا و به دست آوردن علم ضرورى به آيات او است ، و تا به عالم ديگر منتقل نشود به ملاقات پروردگارش نائل نمى شود، همچنانكه فرموده : (( يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه (( و در اين معنا آيات بسيار ديگريست كه دلالت دارند بر اينكه مرجع و بازگشت و منتهاى همه به سوى اوست . و همه در تلاش رسيدن به اويند.
آرى، قيامت ظرف و مكان چنين تشرفى است، نه دنيا كه آدمى در آن مشغول و پابند به پروراندن تن خويش و يكسره در پى تحصيل حوائج طبيعى خويشتن است. دنيا محل سلوك و پيمودن راه لقاى خدا و به دست آوردن علم ضرورى به آيات او است، و تا به عالم ديگر منتقل نشود، به ملاقات پروردگارش نائل نمى شود.
 
همچنان كه فرموده: «يا أيها الإنسان إنك كادح إلى ربك كدحا فملاقيه». و در اين معنا، آيات بسيار ديگری است كه دلالت دارند بر اين كه مرجع و بازگشت و منتهاى همه به سوى اوست. و همه در تلاش رسيدن به اويند.
<span id='link188'><span>
<span id='link188'><span>
==علم ضرورى مخصوص به خداى تعالى ، حقيقتى است كه قرآن پرده از آن برداشته است . ==
==علم ضرورى مخصوص به خداى تعالى ، حقيقتى است كه قرآن پرده از آن برداشته است . ==
اين است آن علم ضرورى مخصوصى كه خداى تعالى آن را درباره خود اثبات نموده و از آن به رؤ يت و لقاء تعبير فرموده است ، حال اين تعبير به نحو حقيقت است يا مجاز، بحث از آن خيلى داراى اهميت و مورد احتياج ما نيست ، هر چه هست باشد، ما اينقدر مى دانيم كه به شهادت قرائنى كه ذكر كرديم مقصود از رويت ، آن علم ضرورى مخصوص ‍ است ، حال اگر اين تعبير به نحو حقيقت باشد قهرا قرائن مذكور قرائن معينه مى شود، و اگر به نحو مجاز باشد قرينه هاى صارفه خواهد بود.
اين است آن علم ضرورى مخصوصى كه خداى تعالى آن را درباره خود اثبات نموده و از آن به رؤ يت و لقاء تعبير فرموده است ، حال اين تعبير به نحو حقيقت است يا مجاز، بحث از آن خيلى داراى اهميت و مورد احتياج ما نيست ، هر چه هست باشد، ما اينقدر مى دانيم كه به شهادت قرائنى كه ذكر كرديم مقصود از رويت ، آن علم ضرورى مخصوص ‍ است ، حال اگر اين تعبير به نحو حقيقت باشد قهرا قرائن مذكور قرائن معينه مى شود، و اگر به نحو مجاز باشد قرينه هاى صارفه خواهد بود.
۱۳٬۷۲۸

ویرایش