گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۰: خط ۳۰:
بلكه معنايش اين است كه: خداوند حافظ و حامل آن مكان، و آن موجود مكانى و محيط به آن است، و آن مكان و ساير امكنه، و آن موجودات و ساير موجودات، همه و همه، محفوظ به حفظ خداوند و محمول و محاط اويند.
بلكه معنايش اين است كه: خداوند حافظ و حامل آن مكان، و آن موجود مكانى و محيط به آن است، و آن مكان و ساير امكنه، و آن موجودات و ساير موجودات، همه و همه، محفوظ به حفظ خداوند و محمول و محاط اويند.


اين معنا، عبارت اخراى علم فعلى خداوند است. چون منظور از علم فعلى خداوند به همه موجودات نيز اين است كه هر چيزى در نزد خدا حاضر است، و وجودش براى او غايب و محجوب نيست. لذا امام «عليه السلام» نخست مى فرمايد: «پس كرسى به آسمان ها و زمين و هرچه در آن دو و در زير زمين است، احاطه دارد». و با اين جمله، به احاطه او اشاره مى فرمايد، و سپس اضافه مى كند كه: «و إن تجهر بالقول فإنه يعلم السرّ و أخفى»، و با استشهاد به اين آيه، به علم خداوند اشاره نموده و نتيجه مى گيرد كه: پس كرسى كه همان عرش باشد، مقام احاطه و تدبير و حفظ خدا و در عين حال، مقام علم و حضور نيز هست. آنگاه اين نتيجه را با آيه «وسع كرسيه السماوات و الأرض» تطبيق مى نمايد.
اين معنا، عبارت اخراى علم فعلى خداوند است. چون منظور از علم فعلى خداوند به همه موجودات نيز اين است كه هر چيزى در نزد خدا حاضر است، و وجودش براى او غايب و محجوب نيست. لذا امام «عليه السلام» نخست مى فرمايد: «پس كرسى به آسمان ها و زمين و هرچه در آن دو و در زير زمين است، احاطه دارد». و با اين جمله، به احاطه او اشاره مى فرمايد، و سپس اضافه مى كند كه: «و إن تجهر بالقول فإنه يعلم السرّ و أخفى»، و با استشهاد به اين آيه، به علم خداوند اشاره نموده و نتيجه مى گيرد كه:  
 
پس كرسى كه همان عرش باشد، مقام احاطه و تدبير و حفظ خدا و در عين حال، مقام علم و حضور نيز هست. آنگاه اين نتيجه را با آيه «وسع كرسيه السماوات و الأرض» تطبيق مى نمايد.


و اين كه فرمود: «و هيچ موجودى كه خداى تعالى در ملكوت خودش آفريده، از تحت اين چهار نور خارج نيست»، گويا اشاره به همان چهار نورى است كه در صدر كلام آن جناب بود. و به زودى - إن شاء الله - در ذيل احاديث معراج، راجع به اين چهار نور بحث خواهيم نمود.
و اين كه فرمود: «و هيچ موجودى كه خداى تعالى در ملكوت خودش آفريده، از تحت اين چهار نور خارج نيست»، گويا اشاره به همان چهار نورى است كه در صدر كلام آن جناب بود. و به زودى - إن شاء الله - در ذيل احاديث معراج، راجع به اين چهار نور بحث خواهيم نمود.
خط ۳۶: خط ۳۸:
و در جمله «و اين، همان ملكوتى است كه خداوند آن را به اقتضاى خود نشان داد»، در حقيقت عرش و ملكوت را يكى دانسته، وليكن بايد دانست كه مراد از اين ملكوت، ملكوت اعلى است. چون براى خداى تعالى، دو ملكوت است: يكى اعلى و يكى اسفل، و چون عرش مقام اجمال و باطن غيب است، لذا همان طورى كه از روايات بعدى هم بر مى آيد، عرش به ملكوت اعلى بهتر مى خورد، تا به ملكوت اسفل.
و در جمله «و اين، همان ملكوتى است كه خداوند آن را به اقتضاى خود نشان داد»، در حقيقت عرش و ملكوت را يكى دانسته، وليكن بايد دانست كه مراد از اين ملكوت، ملكوت اعلى است. چون براى خداى تعالى، دو ملكوت است: يكى اعلى و يكى اسفل، و چون عرش مقام اجمال و باطن غيب است، لذا همان طورى كه از روايات بعدى هم بر مى آيد، عرش به ملكوت اعلى بهتر مى خورد، تا به ملكوت اسفل.


و اين كه فرمود: «چطور حاملان عرش مى توانند خدا را حمل كنند...»، كلامى را كه در اول فرموده بود، تأكيد و تثبيت مى كند، و آن، اين بود كه «عرش»، همان مقام حمل وجود موجودات و تقويم آن ها است. پس حاملان عرش، خودشان محمول خداى سبحان اند، چون قوام وجودشان به اواست. امام «عليه السلام»، از آن جايى كه اين مقام را مقام علم خداوند دانسته، لذا از وجود حاملان عرش و همچنين از كمال وجودى آنان به قلب و نور هدايت تعبير كرده و فرموده: «و حال آن كه به حيات او، دل هايشان زنده و به نور او، به سوى او راه يافته اند».
و اين كه فرمود: «چطور حاملان عرش مى توانند خدا را حمل كنند...»، كلامى را كه در اول فرموده بود، تأكيد و تثبيت مى كند، و آن، اين بود كه «عرش»، همان مقام حمل وجود موجودات و تقويم آن ها است. پس حاملان عرش، خودشان محمول خداى سبحان اند، چون قوام وجودشان به او است. امام «عليه السلام»، از آن جايى كه اين مقام را مقام علم خداوند دانسته، لذا از وجود حاملان عرش و همچنين از كمال وجودى آنان به قلب و نور هدايت تعبير كرده و فرموده: «و حال آن كه به حيات او، دل هايشان زنده و به نور او، به سوى او راه يافته اند».
<span id='link131'><span>
<span id='link131'><span>


۱۳٬۷۰۳

ویرایش