گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۹: خط ۳۹:
<span id='link283'><span>
<span id='link283'><span>


==توضيحى درباره نفخه صور اول و دوم ==
==توضيحى درباره نفخۀ صور اول و دوم ==
«'''وَ نُفِخَ فى الصورِ فَصعِقَ مَن فى السمَاوَاتِ وَ مَن فى الاَرْضِ إِلا مَن شاءَ اللَّهُ ...'''»:
«'''وَ نُفِخَ فى الصُّورِ فَصعِقَ مَن فى السّمَاوَاتِ وَ مَن فى الاَرْضِ إِلّا مَن شَاءَ اللَّهُ ...'''»:


ظاهر آنچه در كلام خداى تعالى در معناى نفخ صور آمده اين است كه اين نفخه دو بار صورت مى گيرد، يك بار براى اينكه همه جانداران با هم بميرند، و يك بار هم براى اينكه همه مردگان زنده شوند. و اين معنا از روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليهم السلام )، و بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر مى آيد،
ظاهر آنچه در كلام خداى تعالى، در معناى «نفخ صور» آمده، اين است كه اين نفخه، دو بار صورت مى گيرد. يك بار، براى اين كه همه جانداران با هم بميرند. و يك بار هم، براى اين كه همه مُردگان زنده شوند. و اين معنا، از روايات وارده از ائمه اهل بيت «عليهم السلام»، و بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بر مى آيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۴۴ </center>
هر چند كه بعضى ديگر از روايات اهل سنت خالى از ابهام نيست و همين جهت باعث شده كه بعضى از علماى اهل سنت ، اين نظريه را اختيار كنند كه : نفخه صور در سه نوبت صورت مى گيرد: اول براى ميراندن . دوم براى زنده كردن و بعث . و سوم براى فزع و صعقه . و بعضى ديگر بگويند كه : ((چهار نفخه است (( و ليكن اثبات اين معنا از ظواهر آيات بسيار مشكل است .
هرچند كه بعضى ديگر از روايات اهل سنت، خالى از ابهام نيست و همين جهت، باعث شده كه بعضى از علماى اهل سنت، اين نظريه را اختيار كنند كه: نفخۀ صور، در سه نوبت صورت مى گيرد: اول براى ميراندن. دوم براى زنده كردن و بعث. و سوم براى فزع و صعقه. و بعضى ديگر بگويند كه: «چهار نفخه است»، وليكن اثبات اين معنا، از ظواهر آيات بسيار مشكل است.


و شايد همين انحصار نفخ صور در دو نفخه ((اماته (( و ((احيا((، باعث شده كه كلمه ((صعق (( را در نفخه اول به مردن خلايق تفسير كنند، با اينكه معروف از معناى اين كلمه غش كردن است . صاحب صحاح مى گويد: وقتى گفته مى شود: ((صعق الرجل صعقا و تصعقا(( معنايش اين است كه غش كرد و ((اءصعقه غيره ((، يعنى ديگرى او را به غش درآورد آنگاه مى گويد: ((صعقه (( در آيه ((فصعق من فى السموات و الاءرض (( به معناى مردن است .
و شايد همين انحصار «نفخ صور» در دو نفخۀ «إماته» و «إحياء»، باعث شده كه كلمۀ «صَعِقَ» را در نفخۀ اول، به مُردن خلايق تفسير كنند. با اين كه معروف از معناى اين كلمه، غش كردن است.  
 
صاحب صحاح مى گويد: وقتى گفته مى شود: «صَعِقَ الرّجُلُ صَعقاً وَ تَصَعِقّاً»، معنايش اين است كه غش كرد. و «أصعَقَهُ غَيرُهُ»، يعنى ديگرى او را به غش درآورد. آنگاه مى گويد: «صَعِقَهُ» در آيه «فَصَعِقَ مَن فِى السّماوات وَ الأرض»، به معناى مُردن است.
<span id='link284'><span>
<span id='link284'><span>
و جمله ((الا من شاء اللّه (( استثنايى است از اهل آسمانها و زمين . و اما اينكه اين استثناء شدگان چه كسانى هستند، بعضى گفته اند: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيلند، كه پيشوايان فرشتگانند، چون اين نامبردگان در هنگام نفخ صور نمى ميرند، بلكه بعد از آن مى ميرند.
و جملۀ «إلّا مَن شَاءَ اللّهُ»، استثنايى است از اهل آسمان ها و زمين. و اما اين كه اين استثناء شدگان، چه كسانى هستند، بعضى گفته اند: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل اند، كه پيشوايان فرشتگان اند. چون اين نامبردگان، در هنگام نفخ صور نمى ميرند، بلكه بعد از آن مى ميرند.


بعضى ديگر گفته اند: آن چهار نفر با حاملان عرشند. بعضى هم گفته اند: آن نامبردگان با رضوان و حور و مالك و زبانيه اند. بعضى ديگر - كه سخنشان از همه سخنان سخيفتر و بى پايه تر است - گفته اند: منظور از جمله ((من شاء اللّه ((، خود خداى سبحان است . و خواننده عزيز توجه دارد كه هيچ يك از اين اقوال به دليلى از لفظ آيات كه بتوان بدان استناد جست مستند نيستند.
بعضى ديگر گفته اند: آن چهار نفر با حاملان عرش اند. بعضى هم گفته اند: آن نامبردگان، با رضوان و حور و مالك و زبانيه اند. بعضى ديگر - كه سخنشان از همه سخنان، سخيف تر و بى پايه تر است - گفته اند: منظور از جملۀ «مَن شَاءَ اللّهُ»، خود خداى سبحان است. و خواننده عزيز، توجه دارد كه هيچ يك از اين اقوال، به دليلى از لفظ آيات كه بتوان بدان استناد جست، مستند نيستند.


بله اگر براى خدا خلقى تصور شود كه در وراى آسمانها و زمين بوده باشند، آن وقت ممكن است بگوييم استثناى مزبور به طور منقطع آنان را استثنا كرده .
بله، اگر براى خدا خلقى تصور شود كه در وراى آسمان ها و زمين بوده باشند، آن وقت ممكن است بگوييم: استثناى مزبور، به طور منقطع، آنان را استثنا كرده.


و يا بگوييم مرگ عبارت است از جدايى روح از جسد، و اين تنها در جانداران داراى جسد تصور دارد، و اما ارواح نمى ميرند، و منظور از استثنا ايشانند، و در اين صورت استثناى مزبور منقطع نيست ، بلكه متصل است ، چون ارواح هم در بين ((من فى السموات و الاءرض (( هستند. مؤ يد اين وجه بعضى از رواياتى است كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده .
و يا بگوييم: «مرگ»، عبارت است از جدايى روح از جسد، و اين، تنها در جانداران داراى جسد تصور دارد. و اما ارواح نمى ميرند، و منظور از استثنا، ايشان اند. و در اين صورت، استثناى مزبور منقطع نيست، بلكه متصل است. چون ارواح هم، در بين «مَن فِى السّماوات وَ الأرض» هستند. مؤيد اين وجه، بعضى از رواياتى است كه از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» رسيده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۴۵ </center>
مانند آن روايتى كه در ذيل آيه شريفه ((لمن الملك اليوم (( وارد شده كه فرموده اند: جوابى كه در آيه آمده ، يعنى جمله ((لله الواحد القهار((، كلام ارواح انبياء (عليهم السلام ) است ، و رواياتى ديگر كه اين معنا را تاءييد مى كند.
مانند آن روايتى كه در ذيل آيه شريفه «لِمَنِ المُلكُ اليَوم» وارد شده، كه فرموده اند: جوابى كه در آيه آمده، يعنى جملۀ «لِلهِ الوَاحِدِ القَهّار»، كلام ارواح انبياء «عليهم السلام» است، و رواياتى ديگر، كه اين معنا را تأييد مى كند.
<span id='link285'><span>
<span id='link285'><span>
«'''ثم نفخ فيه اخرى فاذا هم قيام ينظرون'''» - ضمير در ((فيه (( به كلمه ((صور(( بر مى گردد. و كلمه ((اءخرى (( صفت براى موصوفى است كه حذف شده و تقديرش ((و نفخ فيه نفخة اخرى (( است . و كلمه ((قيام (( جمع ((قائم (( است . و كلمه ((ينظرون (( به معناى ((ينتظرون : منتظرند(( و يا به معناى معروف خود كلمه است كه همان نظر كردن باشد.
«'''ثُمّ نُفِخَ فِيهِ أُخرَى فَإذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُون'''» - ضمير در «فيه»، به كلمه «صور» بر مى گردد. و كلمه «أُخرى»، صفت براى موصوفى است كه حذف شده، و تقديرش «وَ نُفِخَ فِيهِ نَفخَةٌ أُخرَى» است. و كلمۀ «قِيام»، جمع «قائم» است. و كلمۀ «يَنظُرُون»، به معناى «يَنتَظِرُون: منتظرند»، و يا به معناى معروف خود كلمه است، كه همان نظر كردن باشد.


و معناى آيه اين است كه : در صور نفخه ديگرى دميده مى شود كه ناگهان همه از قبرها برمى خيزند و منتظر مى ايستند تا چه دستورى برسد، و يا چه رفتارى با ايشان مى شود. و يا معنايش اين است : برمى خيزند و مبهوت و متحير نگاه مى كنند.
و معناى آيه اين است كه: در صور، نفخۀ ديگرى دميده مى شود، كه ناگهان همه از قبرها بر مى خيزند و منتظر مى ايستند، تا چه دستورى برسد، و يا چه رفتارى با ايشان مى شود. و يا معنايش اين است: بر مى خيزند و مبهوت و متحير نگاه مى كنند.


و اينكه در اين آيه آمده كه بعد از نفخه دوم برمى خيزند و نظر مى كنند، منافاتى با مضمون آيه ((و نفخ فى الصور فاذا هم من الاجداث الى ربهم ينسلون (( و آيه ((يوم ينفخ فى الصور فتاتون افواجا(( و آيه ((و يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السموات و من فى الاءرض (( ندارد، براى اينكه فزعشان و دويدنشان به سوى عرصه محشر، و آمدن آنان فوج فوج بدانجا، مانند بپا خاستن و نظر كردنشان حوادثى نزديك بهمند، و چنان نيست كه با هم منافات داشته باشند.
و اين كه در اين آيه آمده كه بعد از نفخۀ دوم بر مى خيزند و نظر مى كنند، منافاتى با مضمون آيه «وَ نُفِخَ فِى الصُّور فَإذَا هُم مِنَ الأجدَاثِ إلَى رَبّهِم يَنسِلُون»، و آيه «يَومَ يُنفَخُ فِى الصُّورِ فَتَأتُونَ أفوَاجاً»، و آيه «وَ يَومَ يُنفَخُ فِى الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِى السّماوَاتِ وَ مَن فِى الأرض» ندارد. براى اين كه فزعشان و دويدنشان به سوى عرصه محشر، و آمدن آنان فوج فوج بدان جا، مانند به پا خاستن و نظر كردنشان، حوادثى نزديك به هم اند، و چنان نيست كه با هم منافات داشته باشند.
<span id='link286'><span>
<span id='link286'><span>


۱۴٬۳۷۲

ویرایش