گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۵۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
اين آيات، تهديدى است به پيامبر بر فرضى كه آن جناب سخنى را كه از خدا نيست، به خدا نسبت دهد. و چگونه ممكن است اين فرض تحقق يابد، با اين كه او فرستاده اى است از ناحيه خدا، و خداى تعالى او را به نبوت گرامى داشته و به رسالت خود برگزيده؟!
اين آيات، تهديدى است به پيامبر بر فرضى كه آن جناب سخنى را كه از خدا نيست، به خدا نسبت دهد. و چگونه ممكن است اين فرض تحقق يابد، با اين كه او فرستاده اى است از ناحيه خدا، و خداى تعالى او را به نبوت گرامى داشته و به رسالت خود برگزيده؟!


پس آيات مورد بحث، در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «وَ لَولا أن ثَبّتنَاكَ لَقَد كُدتَ تَركَنُ إلَيهِم شَيئاً قَلِيلاً إذاً لَأذَقنَاكَ ضِعفَ الحَيوةِ وَ ضِعفَ المَمَاتِ ثُمِ لا تَجِدُ لَكَ عَلَينَا نَصِيراً»، و نيز در معناى آيه زير كه بعد از ذكر نعمت هاى بزرگى كه به انبيائش داده، مى فرمايد: «وَ لَو أشرَكُوا لَحَبِطَ عَنهُم مَا كَانُوا يَعمَلُون».
پس آيات مورد بحث، در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «وَ لَولا أن ثَبّتنَاكَ لَقَد كِدتَ تَركَنُ إلَيهِم شَيئاً قَلِيلاً إذاً لَأذَقنَاكَ ضِعفَ الحَيوةِ وَ ضِعفَ المَمَاتِ ثُمِ لا تَجِدُ لَكَ عَلَينَا نَصِيراً»، و نيز در معناى آيه زير كه بعد از ذكر نعمت هاى بزرگى كه به انبيائش داده، مى فرمايد: «وَ لَو أشرَكُوا لَحَبِطَ عَنهُم مَا كَانُوا يَعمَلُون».


پس ديگر ايراد نشود كه مقتضاى آيات اين است كه هر كس به دروغ ادعاى نبوت كند و سخنانى به خدا نسبت دهد، خدا او را هلاك مى كند، و در دنيا به شديدترين عقاب گرفتار مى سازد، و اين با آنچه در خارج مى بينيم منافات دارد. زيرا چه بسيار كسانى كه به دروغ ادعاى نبوت كردند، و به چنين عقابى هم مبتلا نشدند.
پس ديگر ايراد نشود كه مقتضاى آيات اين است كه هر كس به دروغ ادعاى نبوت كند و سخنانى به خدا نسبت دهد، خدا او را هلاك مى كند، و در دنيا به شديدترين عقاب گرفتار مى سازد، و اين با آنچه در خارج مى بينيم منافات دارد. زيرا چه بسيار كسانى كه به دروغ ادعاى نبوت كردند، و به چنين عقابى هم مبتلا نشدند.
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
«'''وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ'''»:
«'''وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ'''»:


در اين جمله كرامت تقواى آنان، و كرامت معارف الهى و معاد و حقایق آن را خاطر نشان ساخته، درجاتى را كه متقين نزد خدا و در آخرت در بهشت دارند، يادآورى مى كند. و قرآنى كه سخنش اين است تَقَوُّل و افترا نيست. بنابراين آيه شريفه، در مقام بيان حجتى است بر اين كه: «قرآن منزّه از تقوّل و افترا است.
در اين جمله كرامت تقواى آنان، و كرامت معارف الهى و معاد و حقایق آن را خاطر نشان ساخته، درجاتى را كه متقين نزد خدا و در آخرت در بهشت دارند، يادآورى مى كند. و قرآنى كه سخنش اين است تَقَوُّل و افترا نيست. بنابراين آيه شريفه، در مقام بيان حجتى است بر اين كه: «قرآن منزّه از تقوّل و افترا است».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۷۷ </center>
«'''وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ وَ إِنَّهُ لَحَسرَةٌ عَلى الْكَافِرِينَ'''»:
«'''وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ وَ إِنَّهُ لَحَسرَةٌ عَلى الْكَافِرِينَ'''»:
۱۵٬۹۷۷

ویرایش