گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




پس ، روشن شد كه نظريه آن مفسر درست نيست ، و همچنين نظريه بعضى ديگر كه گفته اند «'''منظور شركاء اين است كه شما مشركين تنها ما بتها را نمى پرستيديد، بلكه هواها و شهوات و شيطانهايتان را نيز مى پرستيديد، همان شيطانهائى كه شما را اغواء كردند - چون همانطور كه اعمال عبادتى بت پرستان مصداق بت پرستى است ، همان اعمال مصداق پيروى هواها و شيطانها و پرستش آنها است - و به عبارتى ديگر: اعمالى كه مشركين داشتند از آن جهت كه پيروى هوى و شيطان بود پرستش هوى و شيطان بر آن اعمال صادق بود، ولى اين صادق بودن باعث آن نمى شود كه پرستش بت بر آن اعمال صادق نباشد، همچنانكه خداى تعالى هر سه جهت را در كلام مجيدش تصديق نموده ، يكجا در باره بت پرستى مى فرمايد: ((و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم '''» و در جاى ديگر در باره هوى پرستى مى فرمايد: افرايت من اتخذ الهه هواه )) و در باره شيطان پرستى مى فرمايد: «'''ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين '''»
پس ، روشن شد كه نظريه آن مفسر درست نيست ، و همچنين نظريه بعضى ديگر كه گفته اند «منظور شركاء اين است كه شما مشركين تنها ما بتها را نمى پرستيديد، بلكه هواها و شهوات و شيطانهايتان را نيز مى پرستيديد، همان شيطان هائى كه شما را اغواء كردند - چون همان طور كه اعمال عبادتى بت پرستان مصداق بت پرستى است ، همان اعمال مصداق پيروى هواها و شيطان ها و پرستش آنها است - و به عبارتى ديگر: اعمالى كه مشركين داشتند از آن جهت كه پيروى هوى و شيطان بود پرستش هوى و شيطان بر آن اعمال صادق بود، ولى اين صادق بودن باعث آن نمى شود كه پرستش بت بر آن اعمال صادق نباشد، همچنانكه خداى تعالى هر سه جهت را در كلام مجيدش تصديق نموده ، يكجا در باره بت پرستى مى فرمايد: «و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم» و در جاى ديگر در باره هوى پرستى مى فرمايد: افرايت من اتخذ الهه هواه» و در باره شيطان پرستى مى فرمايد: «ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين»
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۵ </center>
وجه نادرستى اين توجيه اين است كه ما مى دانيم شركاء در مقام استدلال بر اين هستند كه معبود مشركين نبودند. نه در اين مقام كه اثبات كنند هوى و شيطان دو معبود آنان بودند، چون معبود بودن هوى و شيطان براى مشركين به هيچ وجه سودى و ربطى به حال شركاء ندارد، و بلكه به ضرر آنها تمام مى شود، چون شركاء براى تبرئه خود گفتند «'''ما از عبادت مشركين غافل بوديم و بنا به توجيه اين مفسر اين تبرئه لغو مى شود، زيرا هواى نفس مشركين نيز غافل از عبادت آنان بوده و اصلا آن را درك نمى كرد. و خلاصه ، در اين غفلت و نداشتن درك هيچ فرقى بين شركاء كه اجسامى مرده و بى شعورند، و بين هواى نفس مشركين نيست .
وجه نادرستى اين توجيه اين است كه ما مى دانيم شركاء در مقام استدلال بر اين هستند كه معبود مشركين نبودند. نه در اين مقام كه اثبات كنند هوى و شيطان دو معبود آنان بودند، چون معبود بودن هوى و شيطان براى مشركين به هيچ وجه سودى و ربطى به حال شركاء ندارد، و بلكه به ضرر آنها تمام مى شود، چون شركاء براى تبرئه خود گفتند «ما از عبادت مشركين غافل بوديم و بنا به توجيه اين مفسر اين تبرئه لغو مى شود، زيرا هواى نفس مشركين نيز غافل از عبادت آنان بوده و اصلا آن را درك نمى كرد. و خلاصه ، در اين غفلت و نداشتن درك هيچ فرقى بين شركاء كه اجسامى مرده و بى شعورند، و بين هواى نفس مشركين نيست.
و شايد مفسر مزبور در اين نظريه اش اعتماد كرده به حصرى كه از جمله ((ما كنتم ايانا تعبدون '''» استفاده مى شود، و فكر كرده تقديم مفعول - ايانا - بر فعل - تعبدون )) - حصر را افاده مى كند، در حالى كه ظاهر آن مى رساند كه قصر قلب است ، يعنى معبود بودن را از خود نفى و براى غير خود اثبات مى كنند، نه اينكه اصل عبادت را نفى كنند، چون از جمله «'''عن عبادتكم '''» به دست مى آيد كه شركاء منكر اصل عبادت نيستند، زيرا اضافه مصدر به معمولش مفيد ثبوت است .
 
و شايد مفسر مزبور در اين نظريه اش اعتماد كرده به حصرى كه از جمله «ما كنتم ايانا تعبدون» استفاده مى شود، و فكر كرده تقديم مفعول - ايانا - بر فعل - تعبدون» - حصر را افاده مى كند، در حالى كه ظاهر آن مى رساند كه قصر قلب است ، يعنى معبود بودن را از خود نفى و براى غير خود اثبات مى كنند، نه اينكه اصل عبادت را نفى كنند، چون از جمله «عن عبادتكم» به دست مى آيد كه شركاء منكر اصل عبادت نيستند، زيرا اضافه مصدر به معمولش مفيد ثبوت است.
ليكن حق مطلب اين است كه اگر اين شركاء به مشركين مى گويند: «'''ما كنتم ايانا تعبدون '''» در مقابل و در پاسخ مطلبى بود كه مشركين گفتند، و خداى تعالى گفته آنان را چنين حكايت كرده : «'''ربنا هؤ لاء شركاونا الذين كنا ندعوا من دونك '''» كه در اين گفتار عبادت خود را از خداى سبحان نفى ، و براى شركاء اثبات كردند، و معلوم است كه شركاء وقتى مى توانند اين تهمت را از خود دور كنند كه عبادت آنان را از خود نفى كنند و اما اينكه عبادت آنان براى چه كسى واقع شده ربطى به كار شركاء ندارد، و نمى تواند متعلق غرض آنها واقع شود. همه هم شركاء اين است كه خود را از دعوى شركت منزه بدارند، و همين كار را كرده اند، چون در گفتار خود احتجاج كرده اند به اثبات غفلت خود از عبادت آنان ، و اگر متوجه عبادت آنان مى بودند و ايشان هم آنها را پرستيده بودند، بايد به دعوى شركت ملتزم شوند.
ليكن حق مطلب اين است كه اگر اين شركاء به مشركين مى گويند: «'''ما كنتم ايانا تعبدون '''» در مقابل و در پاسخ مطلبى بود كه مشركين گفتند، و خداى تعالى گفته آنان را چنين حكايت كرده : «'''ربنا هؤ لاء شركاونا الذين كنا ندعوا من دونك '''» كه در اين گفتار عبادت خود را از خداى سبحان نفى ، و براى شركاء اثبات كردند، و معلوم است كه شركاء وقتى مى توانند اين تهمت را از خود دور كنند كه عبادت آنان را از خود نفى كنند و اما اينكه عبادت آنان براى چه كسى واقع شده ربطى به كار شركاء ندارد، و نمى تواند متعلق غرض آنها واقع شود. همه هم شركاء اين است كه خود را از دعوى شركت منزه بدارند، و همين كار را كرده اند، چون در گفتار خود احتجاج كرده اند به اثبات غفلت خود از عبادت آنان ، و اگر متوجه عبادت آنان مى بودند و ايشان هم آنها را پرستيده بودند، بايد به دعوى شركت ملتزم شوند.
فَكَفَى بِاللَّهِ شهِيدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ ...
فَكَفَى بِاللَّهِ شهِيدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ ...
معناى اين آيه با بيان گذشته ما روشن شد، تنها مطلبى كه باقى مانده اين است كه حرف «'''فاء'''» در آغاز جمله تعليل را مى رساند، و تعليل كردن با حرف «'''فاء'''» در كلام شايع و رائج است ، مثل اينكه مى گوئيم : «'''اعبد اللّه فهو ربك - خدا را عبادت كن چون كه او پروردگار تو است '''».
معناى اين آيه با بيان گذشته ما روشن شد، تنها مطلبى كه باقى مانده اين است كه حرف «'''فاء'''» در آغاز جمله تعليل را مى رساند، و تعليل كردن با حرف «'''فاء'''» در كلام شايع و رائج است ، مثل اينكه مى گوئيم : «'''اعبد اللّه فهو ربك - خدا را عبادت كن چون كه او پروردگار تو است '''».
هُنَالِك تَبْلُوا كلُّ نَفْسٍ مَّا أَسلَفَت ...
هُنَالِك تَبْلُوا كلُّ نَفْسٍ مَّا أَسلَفَت ...
كلمه «'''بلاء'''» كه فعل «'''تبلوا'''» از آن گرفته شده به معناى امتحان است ، و كلمه «'''هنالك '''» اشاره به آن موقف و محلى دارد كه در فرمان : «'''مكانكم انتم و شركاوكم فزيلنا بينهم '''» نام برده شد.
 
كلمه «'''بلاء'''» كه فعل «'''تبلوا'''» از آن گرفته شده به معناى امتحان است ، و كلمه «'''هنالك'''» اشاره به آن موقف و محلى دارد كه در فرمان : «'''مكانكم انتم و شركاوكم فزيلنا بينهم '''» نام برده شد.
 
پس معلوم مى شود اين فرمان كه : «'''شما و شركائتان بر جاى باشيد'''» براى اين است كه در آنجا كه جاى اختيار و امتحان است ، امتحان شوند. مشركين و شركاء و هر انسان ديگر آنچه را كه در دنيا كرده امتحان شوند تا حقيقت كرده هايش برايش منكشف و روشن شود، و حقيقت هر عملى را كه كرده به عيان مشاهده كند، نه اينكه صرفا برايش بشمارند و بيان كنند كه تو چنين و چنان كرده اى ، بلكه عمل خود را مجسم مى بيند و با مشاهده حق از هر چيزى ، اين معنا برايش منكشف مى شود كه مولاى حقيقى ، تنها خداى سبحان است و همه اوهام ساقط و منهدم مى گردد، و اثرى از آن دعويها كه بشر به اوهام و هواهاى خود بر حق مى بست باقى نمى ماند.
پس معلوم مى شود اين فرمان كه : «'''شما و شركائتان بر جاى باشيد'''» براى اين است كه در آنجا كه جاى اختيار و امتحان است ، امتحان شوند. مشركين و شركاء و هر انسان ديگر آنچه را كه در دنيا كرده امتحان شوند تا حقيقت كرده هايش برايش منكشف و روشن شود، و حقيقت هر عملى را كه كرده به عيان مشاهده كند، نه اينكه صرفا برايش بشمارند و بيان كنند كه تو چنين و چنان كرده اى ، بلكه عمل خود را مجسم مى بيند و با مشاهده حق از هر چيزى ، اين معنا برايش منكشف مى شود كه مولاى حقيقى ، تنها خداى سبحان است و همه اوهام ساقط و منهدم مى گردد، و اثرى از آن دعويها كه بشر به اوهام و هواهاى خود بر حق مى بست باقى نمى ماند.
آرى ، همه اين افتراءها و ادعاها از ناحيه روابطى ناشى شده كه ما انسانها در اين دنيا بين اسباب و مسببات برقرار نموده و به آن اسباب استقلال و مولويت مى دهيم ، با اينكه غير از خداى سبحان نه معبودى حقيقى هست و نه مولائى ، و اين معنا وقتى واضح و منجلى مى شود و ابر اوهام و حجاب دعاوى كنار مى رود كه عالم اسباب و مسببات فرو ريزد و عالم آخرت بر پا شود، آن وقت است كه همه آلهه و معبودهائى كه دست افتراى بشر آنها را ساخته و پرداخته بود باطل گشته ، تمامى اعمال به غير از آنچه به عنوان عبادت خداى سبحان - البته عبادت به معناى حقيقى كلمه - انجام شده باشد حبط و بى اثر مى گردد.
آرى ، همه اين افتراءها و ادعاها از ناحيه روابطى ناشى شده كه ما انسانها در اين دنيا بين اسباب و مسببات برقرار نموده و به آن اسباب استقلال و مولويت مى دهيم ، با اينكه غير از خداى سبحان نه معبودى حقيقى هست و نه مولائى ، و اين معنا وقتى واضح و منجلى مى شود و ابر اوهام و حجاب دعاوى كنار مى رود كه عالم اسباب و مسببات فرو ريزد و عالم آخرت بر پا شود، آن وقت است كه همه آلهه و معبودهائى كه دست افتراى بشر آنها را ساخته و پرداخته بود باطل گشته ، تمامى اعمال به غير از آنچه به عنوان عبادت خداى سبحان - البته عبادت به معناى حقيقى كلمه - انجام شده باشد حبط و بى اثر مى گردد.
پس فقرات سه گانه از آيه شريفه ، يعنى جمله «'''هنالك تبلوا كل نفس ...'''» و «'''ردوا الى اللّه ...'''» و «'''و ضل عنهم ...'''» هر يك آن دو جمله ديگر را در افاده حقيقت معنايش كمك مى كند، و حاصل مفاد مجموع آنها اين است كه : در آن روز حقيقت ولايت الهى بطور عيان ظهور پيدا مى كند و خلق به عيان لمس مى كنند كه غير از خداى تعالى به جز فقر و مملوكيت محض چيزى ندارند، در اين هنگام است كه هر دعوى باطلى باطل و بنيان هر موهومى منهدم مى گردد.
پس فقرات سه گانه از آيه شريفه ، يعنى جمله «'''هنالك تبلوا كل نفس ...'''» و «'''ردوا الى اللّه ...'''» و «'''و ضل عنهم ...'''» هر يك آن دو جمله ديگر را در افاده حقيقت معنايش كمك مى كند، و حاصل مفاد مجموع آنها اين است كه : در آن روز حقيقت ولايت الهى بطور عيان ظهور پيدا مى كند و خلق به عيان لمس مى كنند كه غير از خداى تعالى به جز فقر و مملوكيت محض چيزى ندارند، در اين هنگام است كه هر دعوى باطلى باطل و بنيان هر موهومى منهدم مى گردد.
همچنانكه آيات زير به آن اشاره نموده مى فرمايد: «'''هنالك الولاية لله الحق '''» و «'''يوم هم بارزون لا يخفى على اللّه منهم شى ء لمن الملك اليوم لله الواحد القهار'''» و ((و الامر يومئذ لله ) )) و آياتى ديگر.
 
همچنانكه آيات زير به آن اشاره نموده مى فرمايد: «'''هنالك الولاية لله الحق '''» و «'''يوم هم بارزون لا يخفى على اللّه منهم شى ء لمن الملك اليوم لله الواحد القهار'''» و «و الامر يومئذ لله» و آياتى ديگر.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه </center>
<span id='link43'><span>
<span id='link43'><span>
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
<span id='link44'><span>
<span id='link44'><span>
==(چند روايت در مورد اينكه پاداش محسنين ، حسنى و زياده بر آن است و در مورد سياهى چهرهبدكاران در روز قيامت ) ==
(چند روايت در مورد اينكه پاداش محسنين ، حسنى و زياده بر آن است و در مورد سياهى چهره بدكاران در روز قيامت )
 
شيخ مفيد در كتاب امالى به سند خود از ابى اسحاق همدانى از امير المؤ منين (صلوات اللّه عليه ) روايت كرده كه در ضمن نامهاى كه براى محمد بن ابى بكر در هنگام اعزامش به ولايت مصر نوشت و به وى دستور داد آن نامه را براى مردم مصر بخواند، نوشته : خداى تعالى مى فرمايد: «'''للذين احسنوا الحسنى و زيادة '''» و «'''حسنى '''» عبارت است از بهشت و «'''زيادت '''» عبارت است از دنيا.
شيخ مفيد در كتاب امالى به سند خود از ابى اسحاق همدانى از امير المؤ منين (صلوات اللّه عليه ) روايت كرده كه در ضمن نامهاى كه براى محمد بن ابى بكر در هنگام اعزامش به ولايت مصر نوشت و به وى دستور داد آن نامه را براى مردم مصر بخواند، نوشته : خداى تعالى مى فرمايد: «'''للذين احسنوا الحسنى و زيادة '''» و «'''حسنى '''» عبارت است از بهشت و «'''زيادت '''» عبارت است از دنيا.
و در تفسير قمى در روايتى كه از ابى الجارود از امام باقر (عليه السلام ) در تفسير اين آيه نقل كرده آمده : و اما «'''حسنى '''» عبارت است از بهشت ، و اما «'''زيادت '''» عبارت است از دنيا، چون خداى تعالى نعمت هائى را هم كه در دنيا به نيكوكاران مى دهد در آخرت به حساب مى آورد، و در نتيجه هم پاداش دنيوى به آنان مى دهد و هم پاداش ‍ اخروى - تا آخر حديث .
 
مؤ لف : اين دو روايت ناظر است به معناى اولى كه در بيان قبلى آورديم . و در معناى روايت دوم ، طبرسى روايتى از امام باقر (عليه السلام ) در مجمع البيان آورده است .
و در تفسير قمى در روايتى كه از ابى الجارود از امام باقر (عليه السلام ) در تفسير اين آيه نقل كرده آمده: و اما «'''حسنى '''» عبارت است از بهشت ، و اما «'''زيادت '''» عبارت است از دنيا، چون خداى تعالى نعمت هائى را هم كه در دنيا به نيكوكاران مى دهد در آخرت به حساب مى آورد، و در نتيجه هم پاداش دنيوى به آنان مى دهد و هم پاداش ‍ اخروى - تا آخر حديث .
 
مؤلف : اين دو روايت ناظر است به معناى اولى كه در بيان قبلى آورديم . و در معناى روايت دوم ، طبرسى روايتى از امام باقر (عليه السلام ) در مجمع البيان آورده است .
 
و در تفسير برهان مى گويد: صاحب نهج البيان از على بن ابراهيم روايت كرده كه گفت امام فرمود: زيادت بخششى است . از ناحيه خداى عزوجل .
و در تفسير برهان مى گويد: صاحب نهج البيان از على بن ابراهيم روايت كرده كه گفت امام فرمود: زيادت بخششى است . از ناحيه خداى عزوجل .
و در الدر المنثور است كه دار قطنى و ابن مردويه در تفسير اين آيه از صهيب نقل كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: زيادت عبارتست از نظر كردن به وجه اللّه .
و در الدر المنثور است كه دار قطنى و ابن مردويه در تفسير اين آيه از صهيب نقل كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: زيادت عبارتست از نظر كردن به وجه اللّه .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۸ </center>
مؤ لف : اين معنا به چند طريق از طرق اهل سنت از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نقل شده و ما در تفسير آيه «'''رب ارنى انظر اليك '''» در جلد هشتم اين كتاب بيانى داشتيم كه اين حديث را توضيح مى دهد. و در كافى به سند خود از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله ((كانما اغشيت وجوههم قطعا من الليل مظلما فرمود: (سياهى ، شدت و ضعف دارد) همانطور كه مى بينى در شب تاريك ، داخل اطاق تاريكتر از فضاى بيرون است همچنين وجوه مشركين سياهيشان زياد مى باشد.
مؤلف: اين معنا به چند طريق از طرق اهل سنت از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نقل شده و ما در تفسير آيه «رب ارنى انظر اليك» در جلد هشتم اين كتاب بيانى داشتيم كه اين حديث را توضيح مى دهد. و در كافى به سند خود از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در تفسير جمله ((كانما اغشيت وجوههم قطعا من الليل مظلما فرمود: (سياهى ، شدت و ضعف دارد) همانطور كه مى بينى در شب تاريك، داخل اطاق تاريكتر از فضاى بيرون است همچنين وجوه مشركين سياهيشان زياد مى باشد.
مؤ لف : اين روايت را عياشى نيز از ابى بصير از آن جناب نقل كرده ، و گويا امام (عليه السلام ) خواسته است كه كلمه «'''قطعا من الليل '''» را كه در آيه آمده تفسير كند.
 
و در الدر المنثور است كه ابو الشيخ از سدى روايت كرده كه در ذيل جمله «'''و ردوا الى اللّه موليهم الحق '''» گفته : اين جمله را آيه «'''اللّه مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم '''» نسخ كرده است .
مؤلف : اين روايت را عياشى نيز از ابى بصير از آن جناب نقل كرده ، و گويا امام (عليه السلام ) خواسته است كه كلمه «'''قطعا من الليل '''» را كه در آيه آمده تفسير كند.
مؤ لف : اين سخن از سخيفترين سخنان است ، چون هر يك از دو آيه شريفه ناظر به يك جهت از معنا است ، يكى ناظر به مولاى ظاهرى است ، و ديگرى به مولاى باطنى (آن آيه كه مى فرمايد: كفار مولى ندارند، منظورش مولاى ظاهرى است كه در دنيا دل به آن بسته بودند، و هر سنگ و چوبى را مولى و شفيع خود مى پنداشتند، و اين آيه به معناى باطنى و حقيقى مولى نظر دارد، مى فرمايد: مولاى حقيقى كل عالم خداى تعالى است ، و كفار نيز به سوى او برگشت داده مى شوند).
 
و در الدر المنثور است كه ابو الشيخ از سدى روايت كرده كه در ذيل جمله «و ردوا الى اللّه موليهم الحق» گفته: اين جمله را آيه «اللّه مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم» نسخ كرده است .
 
مؤلف: اين سخن از سخيفترين سخنان است ، چون هر يك از دو آيه شريفه ناظر به يك جهت از معنا است ، يكى ناظر به مولاى ظاهرى است ، و ديگرى به مولاى باطنى (آن آيه كه مى فرمايد: كفار مولى ندارند، منظورش مولاى ظاهرى است كه در دنيا دل به آن بسته بودند، و هر سنگ و چوبى را مولى و شفيع خود مى پنداشتند، و اين آيه به معناى باطنى و حقيقى مولى نظر دارد، مى فرمايد: مولاى حقيقى كل عالم خداى تعالى است ، و كفار نيز به سوى او برگشت داده مى شوند).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۹ </center>
<span id='link45'><span>
<span id='link45'><span>
==آيات ۳۶ - ۳۱، سوره يونس ==
==آيات ۳۶ - ۳۱  سوره يونس ==
قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السمَاءِ وَ الاَرْضِ أَمَّن يَمْلِك السمْعَ وَ الاَبْصرَ وَ مَن يخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يخْرِجُ الْمَيِّت مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الاَمْرَ فَسيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ(۳۱)
قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السمَاءِ وَ الاَرْضِ أَمَّن يَمْلِك السمْعَ وَ الاَبْصرَ وَ مَن يخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يخْرِجُ الْمَيِّت مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الاَمْرَ فَسيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ(۳۱)
فَذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكمُ الحَْقُّ فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلا الضلَلُ فَأَنى تُصرَفُونَ(۳۲)
فَذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكمُ الحَْقُّ فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلا الضلَلُ فَأَنى تُصرَفُونَ(۳۲)
۱۳٬۷۵۳

ویرایش