۱۳٬۷۳۸
ویرایش
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
<center> «'''بحث روایی'''» </center> | <center> «'''بحث روایی'''» </center> | ||
در تفسير | در تفسير قمى، در ذيل آيه «ألَم نَخلُقكُم مِن مَاءِ مَهِين» آمده: يعنى آبى گنديده، و «فَجَعَلنَاهُ فِى قَرَارٍ مَكِين»، يعنى در رحم؛ و «إلى قَدَرٍ مَعلُومٍ» يعنى تا منتهاى اجل. | ||
مؤلّف: و در اصول كافى، در روايتى از ابى الحسن ماضى «عليه السلام» آمده كه آيه «ألَم نُهلِكِ الأوّلِينَ» را بر تكذيب گرانى تطبيق فرموده كه در خصوص اطاعت از اوصياى پيغمبر او را تكذيب كردند؛ و جمله «ثُمّ نُتبِعُهُمُ الآخَرِين» را بر كسانى تطبيق فرموده كه نسبت به آل محمّد جفا كردند. | |||
و اين | و اين حديث، علاوه بر اضطرابى كه در متن آن هست، صرف تطبيق مصداق بر آيه است، نه تفسير آن. | ||
و نيز در آن كتاب آمده كه در معناى آيه | و نيز در آن كتاب آمده كه در معناى آيه «ألَم نَجعَلِ الأرضَ كِفَاتاً * أحيَاءً وَ أموَاتاً» فرموده: «كِفَات»، به معناى مساكن است. آنگاه اضافه كرده كه اميرالمؤمنين «عليه السلام» در مراجعتش از صفين به قبرها نظر انداخت، و آنگاه فرمود: اين جا، كفات اموات است. يعنى منزلگاه ايشان است و سپس نظر انداخت به خانه هاى كوفه و فرمود: اين ها، كفات زندگان است. آنگاه اين آيه را تلاوت كرد: «ألَم نَجعَلِ الأرضَ كِفَاتاً * أحيَاءً وَ أموَاتاً». | ||
مؤلف: و در كتاب معانى | مؤلف: و در كتاب معانى الاخبار، به سند خود، از حمّاد، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه آن جناب نظرى به مقابر انداخت و سخنانى كه در حديث قبل آمده بود، به زبان آورد. | ||
و در همان | و در همان كتاب، در تفسير جملۀ «وَ جَعَلنَا فِيهَا رَوَاسِىَ شَامِخَاتٍ» آمده كه: منظور كوه هاى مرتفع است. | ||
و نيز در همان | و نيز در همان كتاب، در معناى جمله «ذِى ثَلاثِ شُعَبٍ» آمده كه: در آن، سه شعبه از آتش است، و در معناى «إنّهَا تَرمِى بِشَرَرٍ كَالقَصر» فرموده: شراره هايى از آتش كه به بزرگى قصرها و كوه ها است. | ||
و نيز در همان | و نيز در همان كتاب، در تفسير «إنّ المُتقِينَ فِى ظِلالٍ وَ عُيُون» آمده كه فرمود: در سايه هايى از نور كه روشن تر از نور خورشيد است. | ||
و در مجمع | و در مجمع البيان، در ذيل آيه «وَ إذَا قِيلَ لَهُمُ اركَعُوا لا يَركَعُون» مى گويد: مقاتل گفته اين آيه در باره قبيلۀ ثقيف نازل شد، كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» به ايشان دستور داد نماز بخوانند، و آن ها گفتند: «لا ننحنى»، يعنى: ما هرگز قامت خم نمى كنيم. البته در روايت، به جاى كلمۀ «لا ننحنى»، «لا نحنى» آمده. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۴ </center> | ||
آنگاه گفتند قامت خم كردن ننگى است بر | آنگاه گفتند: قامت خم كردن ننگى است بر ما. پس رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: دينى هم كه ركوع و سجود نداشته باشد، چيزى ندارد. | ||
مؤلّف: در انطباق اين قصه - كه حتما بايد بعد از هجرت و وجوب نماز واقع شده باشد - با آيه مورد بحث خفائى هست، و آن طور كه بايد روشن نيست. و در تفسير قمى، در باره آيه قبلى آمده كه وقتى به ايشان گفته مى شود: امام را دوست بداريد و ولايتش را بپذيريد، نمى پذيرند. | |||
مؤلّف: اين روايت هم، از باب تطبيق كلى بر مصداق است، نه از باب تفسير. | |||
<center> ''' * * * ''' </center> | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۵ </center> | ||
<span id='link166'><span> | <span id='link166'><span> |
ویرایش