گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۱: خط ۸۱:


بعضى از مفسرين آيه را اين چنين معنا كرده اند: تو در روز مى توانى بخوابى و امر معاش خود را تدبير كنى، و در حوائج خود تصرف نمايى، پس شبت را به تهجد اختصاص ده. بعضى ديگر اينطور معنا كرده اند: تو در روز فراغت دارى، حال اگر شب نتوانستى به كارت برسى، در روز آن را تلافى كن ، و آنچه در شب انجام ندادى در روز قضاء كن . بنا به گفته اين مفسر آيه مورد بحث همان را مى خواهد بگويد كه: آيه «'''و هو الذى جعل الليل و النهار خلفه لمن اراد ان يذكر او اراد شكورا'''»، بيان مى كند. ليكن آنچه ما اختيار كرديم با سياق مناسب تر است.
بعضى از مفسرين آيه را اين چنين معنا كرده اند: تو در روز مى توانى بخوابى و امر معاش خود را تدبير كنى، و در حوائج خود تصرف نمايى، پس شبت را به تهجد اختصاص ده. بعضى ديگر اينطور معنا كرده اند: تو در روز فراغت دارى، حال اگر شب نتوانستى به كارت برسى، در روز آن را تلافى كن ، و آنچه در شب انجام ندادى در روز قضاء كن . بنا به گفته اين مفسر آيه مورد بحث همان را مى خواهد بگويد كه: آيه «'''و هو الذى جعل الليل و النهار خلفه لمن اراد ان يذكر او اراد شكورا'''»، بيان مى كند. ليكن آنچه ما اختيار كرديم با سياق مناسب تر است.
==مقصود از «'''ذكر'''» در خطاب : «'''و اذكر اسم ربك '''»==
==مقصود از «ذكر» در خطاب: «و اذكر اسم ربك»==
وَ اذْكُرِ اسمَ رَبِّك وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً
وَ اذْكُرِ اسمَ رَبِّك وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً


خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
نكته ديگرى كه در آوردن جمله «'''رب المشرق و المغرب '''» هست اين است كه چون اين جمله به معناى «'''رب همه عالم '''» است ، در نتيجه زمينه چينى مى شود براى جمله بعدى كه مى فرمايد «'''لا اله الا هو'''» و آن را تعليل مى كند، و مى فهماند اگر مى گويم معبودى جز خدا نيست ، براى اين است كه الوهيت و معبوديت از فروع ربوبيت است ، و ربوبيت عبارت است از مالكيت و تدبير، كه مكرر بيانش گذشت ، و چون رب همه عالم خداست پس جز او هم معبودى نيست .
نكته ديگرى كه در آوردن جمله «'''رب المشرق و المغرب '''» هست اين است كه چون اين جمله به معناى «'''رب همه عالم '''» است ، در نتيجه زمينه چينى مى شود براى جمله بعدى كه مى فرمايد «'''لا اله الا هو'''» و آن را تعليل مى كند، و مى فهماند اگر مى گويم معبودى جز خدا نيست ، براى اين است كه الوهيت و معبوديت از فروع ربوبيت است ، و ربوبيت عبارت است از مالكيت و تدبير، كه مكرر بيانش گذشت ، و چون رب همه عالم خداست پس جز او هم معبودى نيست .
<span id='link69'><span>
<span id='link69'><span>
==معناى اين كه فرمود: خدا را وكيل بگير ==
==معناى اين كه فرمود: خدا را وكيل بگير ==
«'''فاتخذه وكيلا'''» - يعنى خدا را در همه امورت وكيل بگير، و وكيل گرفتن به اين معناست كه انسان غير خودش را در جاى خود بنشاند، به طورى كه اراده او به جاى اراده آدمى كار كند، و عمل او هم عمل خود آدمى باشد، پس اينكه انسان خداى تعالى را وكيل بگيرد، به اين است كه آدمى تمامى امور را از آن خدا و به دست او بداند، اما در امور خارجى و حوادث عالم ، به اينكه نه براى خودش و نه براى هيچ يك از اسباب ظاهرى استقلال در تاءثير قائل نباشد، چون در عالم وجود، هيچ موثرى (به حقيقت معناى تاءثير) به جز خدا وجود ندارد، و در نتيجه داشتن چنين اعتقادى، در احوال مختلف رضايت و خشم و مسرت و تاسف و غيره، دل به هيچ سببى نبندد، بلكه در مقاصد و آرزوهايش متوسل به آن سببى شود كه خداى تعالى معرفى كرده، آن هم نه به طورى كه براى آن سبب استقلال در تاءثير قائل باشد و بدان مطمئن گردد بلكه ظفر يافتن به مطلوب را از خدا بداند، تا هرچه خدا برايش صلاح دانست اختيار كند. و در امورى كه ارتباط به عمل او دارد و خلاصه در وظايف عمليش در عبادات و معاملاتش ، اراده خود را تابع اراده تشريعى خدا كند، در نتيجه طبق اراده او و مطابق قوانين او عمل كند.
«'''فاتخذه وكيلا'''» - يعنى خدا را در همه امورت وكيل بگير، و وكيل گرفتن به اين معناست كه انسان غير خودش را در جاى خود بنشاند، به طورى كه اراده او به جاى اراده آدمى كار كند، و عمل او هم عمل خود آدمى باشد، پس اينكه انسان خداى تعالى را وكيل بگيرد، به اين است كه آدمى تمامى امور را از آن خدا و به دست او بداند، اما در امور خارجى و حوادث عالم ، به اينكه نه براى خودش و نه براى هيچ يك از اسباب ظاهرى استقلال در تاءثير قائل نباشد، چون در عالم وجود، هيچ موثرى (به حقيقت معناى تاءثير) به جز خدا وجود ندارد، و در نتيجه داشتن چنين اعتقادى، در احوال مختلف رضايت و خشم و مسرت و تاسف و غيره، دل به هيچ سببى نبندد، بلكه در مقاصد و آرزوهايش متوسل به آن سببى شود كه خداى تعالى معرفى كرده، آن هم نه به طورى كه براى آن سبب استقلال در تاءثير قائل باشد و بدان مطمئن گردد بلكه ظفر يافتن به مطلوب را از خدا بداند، تا هرچه خدا برايش صلاح دانست اختيار كند. و در امورى كه ارتباط به عمل او دارد و خلاصه در وظايف عمليش در عبادات و معاملاتش ، اراده خود را تابع اراده تشريعى خدا كند، در نتيجه طبق اراده او و مطابق قوانين او عمل كند.
۱۵٬۹۷۷

ویرایش