هود ٣٠

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ يَا قَوْمِ‌ مَنْ‌ يَنْصُرُنِي‌ مِنَ‌ اللَّهِ‌ إِنْ‌ طَرَدْتُهُمْ‌ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ‌

ترجمه

ای قوم! چه کسی مرا در برابر (مجازات) خدا یاری می‌دهد اگر آنان را طرد کنم؟! آیا اندیشه نمی‌کنید؟!

|و اى قوم من! اگر آنها را طرد كنم، چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد؟ آيا توجه نمى‌كنيد
و اى قوم من! اگر آنان را برانم، چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد؟ آيا عبرت نمى‌گيريد؟
و ای قوم، اگر من آن مردم (پاک خداپرست) را از خود برانم (و خدا از من برنجد) به مدد که از خشم خدا نجات یابم؟ آیا پند نمی‌گیرید؟
و ای قوم من! اگر آنان را از خود طرد کنم، چه کسی مرا در برابر [عذاب] خدا یاری می دهد؟ آیا متذکّر نمی شوید؟
اى قوم من، اگر آنها را از خود برانم، چه كسى در قبال خدا مرا يارى خواهد كرد؟ آيا حقيقت را درنمى‌يابيد؟
و ای قوم من، اگر من آنان را طرد کنم، چه کسی مرا در برابر خداوند یاری خواهد کرد، چرا پند نمی‌گیرید؟
و اى قوم من، اگر آنان را برانم چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد داد؟ پس آيا به ياد نمى‌آريد و پند نمى‌گيريد؟
ای قوم من! اگر من مؤمنان (فقیر و به گمان شما حقیر) را از پیش خود برانم، چه کسی مرا (از دست انتقام خدا می‌رهاند و) در برابر (مجازات شدید) الله یاری می‌دهد؟ (هیچ کسی). آیا یادآور نمی‌شوید (و نمی‌اندیشید که آنان خدائی دارند و انتقام ایشان را می‌گیرد؟).
«و ای قوم من! اگر آنان را برانم، چه کسی مرا از (روی آوردن عذاب) خدا (بر این تخلف رسالتی) یاری خواهد کرد؟ آیا پس متذکر نمی‌شوید؟»
و ای قوم من که مرا یاری می‌کند از خدا اگر برانمشان آیا یادآور نمی‌شوید

“O my people! Who will support me against Allah, if I dismiss them? Will you not give a thought?”
ترتیل:
ترجمه:
هود ٢٩ آیه ٣٠ هود ٣١
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَن یَنصُرُنِی مِنَ اللهِ؟»: چه کسی مرا از عقاب خدا مصون و محفوظ می‌کند؟


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ «30»

(نوح در جواب تقاضاى طرد مؤمنانِ تهى‌دست وگمنام گفت:) اى مردم! اگر من آنان را (از خود) برانم، چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد؟ چرا انديشه نمى‌كنيد؟

پیام ها

1- طرد و تحقير مردمِ با ايمان، (حتّى از طرف انبيا) قهر الهى را به دنبال خواهد داشت. «مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ»

2- هيچ كس نمى‌تواند مانع قهر خداوند شود. «مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ»

با طرد مؤمنان، چه كسى به يارى دين خدا مى‌آيد؟ «مَنْ يَنْصُرُنِي»

4- رضاى مخلوق را با غضب خالق معامله نكنيم. «مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ»

5- مردم‌دارىِ انبيا، از روى وظيفه‌ى الهى بوده است، نه به خاطر موقعيّت شخصى يا اجتماعى خودشان. «مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ»

6- در تبليغ، با شيوه سؤال، وجدان و فكر مردم را به قضاوت بخوانيم.

جلد 4 - صفحه 49

«مَنْ يَنْصُرُنِي، أَ فَلا تَذَكَّرُونَ»

7- ناتوانى همه‌ى موجودات را در برابر قهر الهى، همگان به آن اعتراف دارند، گرچه گاهى از آن غفلت كنند. «أَ فَلا تَذَكَّرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (30)

وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ‌: و اى قوم من، كيست مرا يارى كند و منع نمايد از عذاب الهى. إِنْ طَرَدْتُهُمْ‌: اگر برانم و دور كنم ايشان را كه صاحب منزلتند در درگاه سبحانى، زيرا عقل و شرع دالند بر تعظيم مؤمن پرهيزكار نيكو رفتار و بر اهانت كافر فاجر ستيزه گفتار، پس چگونه شايسته و سزاوار است به پيغمبر خدا صلّى اللّه عليه و آله كه تقليب و عكس اين قضيه نمايد. أَ فَلا تَذَكَّرُونَ‌: پس چرا در نمى‌يابيد و انديشه نمى‌كنيد تا بدانيد كه درخواست طرد ايشان ناصواب و عين خطا است.

على بن عيسى گويد: فرق بين تفكر و تذكر آنست كه تذكر طلب معنائى‌


«1» مدرك سابق.

جلد 6 - صفحه 56

است كه حاضر در نفس باشد، و تفكر طلب معرفت شى‌ء است به قلب، اگرچه حاضر در نفس نباشد. و اين كفار اگر رجوع به نفس خود مى‌كردند، هر آينه مى‌يافتند كه حقيقت نفس انسانى مصدّق است خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را، لذا امر به تذكر فرمود تا دريابند مطلب را. «1» تبصره: نصرت مذكوره در آيه شريفه از قسم شفاعت نيست تا نفى آن را لازم آيد؛ زيرا نصرت منع است بر وجه قهر و غلبه، به خلاف شفاعت كه مسئلت است بر وجه خضوع؛ پس بين اين دو، تفاوت آشكارا باشد. بنابراين آيه دلالت ندارد بر نفى شفاعت براى گناهكاران. «2» قوم نوح گفتند: تو اين همه مدح ايشان مى‌كنى و حال آنكه به ظاهر با تو موافق و در باطل با تو مخالفند، نوح عليه السّلام فرمود:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالاً إِنْ أَجرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «29» وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (30) وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ (31)

ترجمه‌

و اى قوم من نميطلبم از شما بر آن مالى را نيست مزد من مگر بر خدا و نيستم من راننده آنان كه گرويدند همانا ايشان ملاقات كنندگانند پروردگار خودشان را ولى من ميبينم شما را گروهى كه نميدانيد

و اى قوم من كيست كه يارى كند مرا از خدا اگر برانم ايشانرا آيا پس متذكّر نميشويد

و نميگويم مر شما را كه نزد من است خزانه‌هاى خدا و نميدانم غيب را و نميگويم همانا من فرشته‌ام و نميگويم مر آنانرا كه به خوارى مينگرد در ايشان چشمهاى شما هرگز نميدهد ايشانرا خدا خيرى خدا داناتر است بآنچه در نفسهاى ايشان است همانا من آنگاه باشم از ستمكاران.

تفسير

حضرت نوح عليه السّلام پس از بيان كراهت قوم از قبول دعوت در ذيل آيه سابقه بآنها فرمود اگر تصوّر ميكنيد من در مقابل تبليغ احكام مالى بعنوان اجر رسالت از شما مطالبه خواهم نمود باين سبب كراهت از قبول دعوت من داريد اين گمان باطلى است اجر من ثواب آخرت است كه خداوند عطا خواهد فرمود و اگر توقّع داريد من اهل ايمان را چون در نظر شما مردمان پستى هستند از دور خود متفرق نمايم و آنها را طرد كنم و برانم تا شما ايمان بياوريد چون از مجالست و مرافقت با فقراء استكبار ميكنيد و استنكاف داريد چنانچه گفته‌اند كه تقاضاشان اين بوده بدانيد كه من به چنين امرى اقدام نميكنم چون روز قيامت كه آنها در پيشگاه عدل الهى حاضر ميشوند ممكن است از من شكايت كنند كه پيغمبر تو ما را از محضر خود دور و اغنياء را بخود نزديك نمود و اين خواهش شما بنظر من تقاضاى بيجا و جاهلانه‌اى است بعلاوه اگر من مرتكب اين امر شدم و خداوند خواست انتقام آنها را از من بكشد كدام يك از شما ميتوانيد مانع از نفوذ اراده الهيّه نسبت بمن شويد آيا شما تصوّر نميكنيد عظمت و قدرت الهى را كه فوق آن متصوّر نيست تا تصديق كنيد كه كسى نميتواند مانع از نفوذ اراده او شود و اين شرط ناروائى است كه شما براى ايمانتان قرار داديد چنانچه گفته‌اند تذكّر در جائى گفته ميشود كه معنى در نفس موجود باشد نهايت آنكه غفلت از آن حاصل شده باشد بخلاف تفكّر كه بايد معنى بفكر حاصل شود و اينجا محتاج بتفكّر نيست و اينكه گفتيد فضيلتى براى من نيست‌


جلد 3 صفحه 76

اگر مراد شما آنستكه خزائن ارزاق بندگان و اختيار غنى و فقر آنها از طرف خداوند بمن واگذار نشده لذا اهل ايمان را غنى مانند شما ننمودم صحيح است منهم مدّعى اين امر نيستم و علم غيب هم ندارم كه بدانم شما راست ميگوئيد آنها ايمان قلبى بمن ندارند و فقط ظاهرا قبول دعوت مرا نموده‌اند و مدّعى اين مقام هم نيستم تا شما استبعاد كنيد و بگوئيد علم غيب اختصاص بخدا دارد و ملك هم نيستم كه شما توقع داشتيد پيغمبر بايد از ملائكه باشد بلكه همان بشرى هستم مانند شما كه خودتان گفتيد ولى نميتوانم نسبت بكسانيكه ديده شما بحقارت و نظر عيب جوئى و اهانت بآنها بدون تأمّل و فكر مينگرد براى فقرشان بگويم خدا خير و شرف و ثوابى بآنها عطا نفرموده و نميفرمايد اگر واقعا هم مؤمن نباشند من مأمور بظاهرم و خدا عالم بباطن آنها است و بر طبق آن با ايشان سلوك خواهد فرمود و اگر بخواهم بصرف ادّعاء شما ايمان آنها را قبول نكنم و ايشانرا طرد نمايم در باره آنها ظلم نموده‌ام و خداوند داد مظلوم را از ظالم ميستاند و در پيشگاه الهى مقصّر خواهم بود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ يا قَوم‌ِ مَن‌ يَنصُرُنِي‌ مِن‌َ اللّه‌ِ إِن‌ طَرَدتُهُم‌ أَ فَلا تَذَكَّرُون‌َ (30)

و اي‌ قوم‌ ‌من‌ كيست‌ ‌که‌ مرا نصرت‌ كند و نجات‌ دهد ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ ‌اگر‌ ‌من‌ ‌اينکه‌ مؤمنين‌ ‌را‌ طرد كنم‌ آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ متذكر نميشويد.

فرداي‌ محشر ‌هر‌ كس‌ گرفتار عمل‌ ‌خود‌ ‌است‌ و احدي‌ نيست‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ نجات‌ دهد جز خداوند بخصوص‌ ظلم‌ ‌که‌ قسم‌ ياد فرموده‌

(و عزتي‌ و جلالي‌ ‌لا‌ يجوزني‌ ظلم‌ ظالم‌)

حديث‌ قدسي‌ ‌است‌، موقعي‌ ‌که‌ مظلوم‌ مطالبه‌ حق‌ كند ‌من‌ چگونه‌ ميتوانم‌ ‌در‌ حق‌ ‌اينکه‌ مؤمنين‌ ظلم‌ روا دارم‌ بالاخص‌ ‌هر‌ چه‌ مظلوم‌ ضعيف‌ ‌باشد‌ عقوبت‌ ظلم‌ بآن‌ شديد ميشود لذا ميفرمايد وَ يا قَوم‌ِ مَن‌ يَنصُرُنِي‌ مِن‌َ اللّه‌ِ ‌يعني‌ ‌شما‌ مشركين‌ ‌که‌ گرفتار اشدّ عذاب‌ شرك‌ هستيد مي‌آييد و مرا نجات‌ ميدهيد إِن‌ طَرَدتُهُم‌ ‌اگر‌ اينها ‌را‌ ‌براي‌ كبر و نخوت‌ ‌شما‌ ‌که‌ زير بار ‌اينکه‌ نميرويد ‌که‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ مؤمنين‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر ‌شما‌ ضعيف‌ هستند ‌هم‌ مسلك‌ و ‌هم‌ عقيده‌ شويد مگر اينها نبودند ‌که‌ قبل‌ ‌از‌ بعثت‌ و دعوت‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌در‌ شرك‌ و كفر ‌هم‌ مسلك‌ و ‌هم‌ عقيده‌ بودند حال‌ ‌در‌ توحيد و ايمان‌ حاضر نيستيد ‌هم‌ مسلك‌ و ‌هم‌ عقيده‌ شويد.

أَ فَلا تَذَكَّرُون‌َ بايد انسان‌ توجه‌ كند، تدبر كند، تأمل‌ كند، متذكر شود ‌که‌ ملاك‌ قرب‌ و ‌بعد‌ و عزّت‌ و ذلّت‌ چيست‌ پيغمبري‌ مثل‌ نوح‌ [ع‌] ‌که‌ ‌بر‌ سر ‌تا‌ سر عالم‌ مبعوث‌ ‌شده‌ ‌اگر‌ راست‌ ميگويد بايد تمام‌ باو ايمان‌ آورند و ‌اگر‌ فرق‌ گذارد ‌بين‌ بعضي‌ دون‌ بعضي‌ ‌پس‌ كاذب‌ ‌است‌ ‌در‌ دعوي‌ ‌خود‌ نبايد باو ايمان‌ آورد ‌شما‌ قوم‌ ‌اگر‌ ‌من‌ اينها ‌را‌ طرد كنم‌ نبايد ايمان‌ بياوريد چون‌ ‌در‌ دعوي‌ ‌خود‌ دروغ‌ گفته‌ام‌ و ‌اگر‌ ‌بر‌ طبق‌ دعوي‌ ‌خود‌ مستقيم‌ و پا ‌بر‌ جا باشم‌ و تمام‌ بنده‌گان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بيك‌ چشم‌ نگاه‌ كنم‌ ‌با‌ اقامه‌ معجزه‌ و دليل‌ بايد ايمان‌ بياورديد و بگرويد.

42

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 30)- در این آیه برای توضیح بیشتر به آنها می‌گوید: «ای قوم من! اگر این گروه با ایمان را طرد کنم چه کسی در برابر خدا (در آن دادگاه بزرگ عدالت و حتی در این جهان) مرا یاری خواهد کرد»؟! (وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ).

طرد افراد صالح و مؤمن کار ساده‌ای نیست، آنها فردای قیامت دشمن من خواهند بود و هیچ کس نمی‌تواند در آنجا از من دفاع کند، و نیز ممکن است مجازات الهی در این جهان دامن مرا بگیرد «آیا اندیشه نمی‌کنید» تا بدانید آنچه می‌گویم عین حقیقت است (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).

نکات آیه

۱- خداوند ، حامى و پشتیبان موحدان و مؤمنان به رسالت پیامبران است. (من ینصرنى من الله إن طردتهم)

۲- طرد مؤمنان (نپذیرفتن آنان به جرگه و مجمع اهل ایمان) گناه و درپى دارنده عذاب الهى است. (من ینصرنى من الله إن طردتهم) «من الله» به معناى «من عذاب الله» است.

۳- همگان ، حتى پیامبران الهى ، در صورت طرد مؤمنان و ارتکاب گناه ، مستحق کیفر و مجازات الهى اند. (من ینصرنى من الله إن طردتهم)

۴- همگان ، ناتوان از دفع کیفرهاى خداوند و عاجز از یارى کردن گرفتاران به عذاب الهى اند. (من ینصرنى من الله) استفهام در جمله «من ینصرنى ...» استفهام انکارى است. «نصر» به معناى یارى کردن است و چون در آیه با حرف «من» متعدى شده، معناى نجات و خلاص در آن تضمین شده است. بنابراین معناى «من ینصرنى ...» چنین مى شود: هیچ کس نمى تواند مرا از عقاب الهى نجات دهد اگر آنان را طرد کنم.

۵- نوح(ع) ، اشراف و سران قومش را ، به خاطر توجه نکردن به پیامدهاى طرد مؤمنان توبیخ کرد. (أفلاتذکّرون) استفهام در «أفلاتذکّرون» استفهام توبیخى است.

۶- استحقاق عذاب الهى به خاطر طرد مؤمنان ، حقیقتى که همگان به دریافت و فهم آن توانایند. (من ینصرنى من الله إن طردتهم أفلاتذکّرون)

۷- ناتوانى همه موجودات از دفع عذاب الهى ، حقیقتى که همگان به درک و فهم آن توانایند. (من ینصرنى من الله ... أفلاتذکّرون)

موضوعات مرتبط

  • انبیا: انبیا و کیفر ۳; حامى پیروان انبیا ۱
  • انسان: عجز انسان ها۴
  • خدا: حمایتهاى خدا ۱; عذابهاى خدا ۷; کیفرهاى خدا ۴
  • عذاب: ادراک موجبات عذاب ۶; امداد به اهل عذاب ۴; عجز از دفع عذاب ۴، ۷; موجبات عذاب ۲
  • قوم نوح: سرزنش اشراف قوم نوح ۵
  • کیفر: موجبات کیفر ۳
  • گناه: کیفر گناه ۳; موارد گناه ۲
  • مؤمنان: آثار طرد مؤمنان ۲، ۵; اهمیت شخصیت مؤمنان ۲، ۳; کیفر طرد مؤمنان ۳، ۶; گناه طرد مؤمنان ۲
  • موجودات: عجز موجودات ۷
  • موحدان: حامى موحدان ۱
  • نوح(ع): سرزنشهاى نوح(ع) ۵

منابع