لَتُلَقّى

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

«تُلَقَّى» مضارع مجهول از باب «تفعیل» است; ثلاثى مجرد آن متعدى به یک مفعول مى شود (لقى) و ثلاثى مزید آن، متعدى به دو مفعول. در آیه مورد بحث، خداوند فاعل است و القاء کننده قرآن، پیامبر مفعول اول، و قرآن مفعول ثانى، و در اینجا چون به صورت فعل مجهول آمده، مفعول اول به جاى فاعل نشسته، و مفعول دوم صریحاً در کلام آمده است.

ریشه کلمه


قاموس قرآن

روبرو شدن با شى‏ءِ و مصادف شدن. عبارت راغب چنين است «اَلِلّقاءُ مُقبَلَةُ الشَّىْ‏ء وَ مُصادَفَتُهُ مَعاً». [بقره:14]. چون با اهل ايمان روبرو شدند گويند ايمان آورديم. تَلْقِيَة: به معنى روبرو كردن و تفهيم و اعطا است در اقرب‏الموارد گفته «لَقاهُ الشَّىْ‏ءَ: طَرَحَهُ اَلْيهِ» در جوامع الجامع «لَتُلَّقَ الْقُرْآنَ» را داده شدن و تفهيم گفته است. [نمل:6]. تو قرآن را از جانب خداى حكيم و دانا تفهيم مى‏شوى كه آنهم يك نوع روبرو شدن است. [انسان:11]. و عطا كرد بآنها بهجت و سرور را. [قصص:80]. تفهيم نمى‏شوند آنرا مگر صابران يا داده نمى‏شوند آن را مگر خويشتن داران. [فرقان:75]. روبرو مى‏شوند در آن با تحيّت و سلام. *** اِلْقاء: انداختن هر چيز است به محلى كه مى‏بينى آنگاه در عرف به هر انداختن اسم شده‏ است (راغب). [اعراف:107]. [يوسف:96]. كه در هر دو مطلق انداختن است و در [مائده:64]. اِلْقاء معنوى مراد است. *** تَلَّقى: به معنى تفهم و اخذ است «تَلَقَّيْتُ مَنْهُ» يعنى از او اخذ و قبول كردم (مجمع) در اقرب‏الموارد آمده «تَلَقَّى الشَّىْ‏ءَ: تَلَقَّنَهُ» يعنى آن را فهميد [بقره:37]. آدم از پروردگارش كلماتى اخذ كرد و خدا به آدم توبه نمود. [نور:15]. آنگاه كه افك را به زبان اخذ مى‏كرديد و زبان به زبان مى‏گردانديد. [ق:17]. آنگاه كه دو اخذكننده و فهمنده اخذ مى‏كنند اعمال را كه در راست و چپ انسان نشسته‏اند ظاهراً مراد از قعيد پيوسته بودن آنهاست به موجب روايات يكى نويسنده اعمال نيك و ديگرى نويسنده اعمال بد است. [انبیاء:103]. مى‏پذيرند آنها را ملائكه و گويند: اين روز شماست كه وعده داده مى‏شديد. اِلْتِقاء: ملاقات دو شى‏ء است همديگر را [رحمن:19]. [آل عمران:13]. *** لِقاءُالله: گفته‏اند لِقاءُالله به معنى مرگ است و آن ملاقات خدا است. ولى آيات نشان مى‏دهد كه آن قيامت و ملاقات نعمت و عذاب خداوند است. [انعام:31]. آنانكه روز قيامت را تكذيب كردند زيانكارشدند [انعام:130]. [كهف:110]. پس لقاءالله مرگ نيست بلكه ثواب و عقاب خدا است. تِلْقاء: جهت و طرفی كه در مقابل است و ظرف مكان بكار مى‏رود «جَلَسَ تِلْقاء فُلانٍ» يعنى مقابل او نشست [اعراف:47]. و چون چشمشان به طرف اهل آتش برگشت گويند خدايا ما را با ستمگران قرين مگردان. [قصص:22]. چون به طرف مدين رو كرد گفت... [يونس:15]. بگو نيست بر من كه قرآن را از جهت داعى نفس خويش عوض كنم گويند «ذلِكَ مِنْ تِلْقاء نَفْسِهِ» يعنى اين از طرف داعى نفس خويش است. * [غافر:15]. روز قيامت را از آن يَوْمُ‏التَّلاق گفته‏اند كه در آن اهل آسمان و زمين، خدا و خلق، اولين وآخرين، ظالم و مظلوم، انسان و عملش، يكديگر را ملاقات كنند. براى هر يك از اين وجوه قائلى است. الميزان وجه دوم را تأكيد مى‏كند به قرينه [هود:29]. و آيات ديگر .طبرسى بعيد نمى‏داند كه تمام وجوه مراد باشند، اختيارالميزان مقبولتر است كه از اينگونه آيات [بقره:223]. در قرآن زياد است. * [مرسلات:6و5]. ظاهراً مراد بادهاست كه به نوعى نسبت به قيامت تذكّر مى دهند رجوع شود به «رسل».


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...