ق ٢٧

از الکتاب
کپی متن آیه
قَالَ‌ قَرِينُهُ‌ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ‌ وَ لٰکِنْ‌ کَانَ‌ فِي‌ ضَلاَلٍ‌ بَعِيدٍ

ترجمه

و همنشینش (از شیاطین) می‌گوید: «پروردگارا! من او را به طغیان وانداشتم، لکن او خود در گمراهی دور و درازی بود!»

|[شيطان‌] همدم وى گويد: [اى‌] پروردگار ما! من او را به سركشى وانداشتم، ليكن او خود در ضلالتى دور بود
[شيطان‌] همدمش مى‌گويد: «پروردگار ما، من او را به عصيان وانداشتم، ليكن [خودش‌] در گمراهى دور و درازى بود.»
آن گاه قرین او (شیطان) گوید: بار الها، من او را به طغیان و عصیان نکشیدم بلکه او خود در ضلالت دور (از اطاعت و سعادت) افتاد.
همنشینش [از میان شیطان ها] می گوید: پروردگارا! من او را به سرکشی و طغیان وا نداشتم، او خودش [به میل خود] در گمراهی دور و درازی بود. ….
همنشين او گويد: اى پروردگار ما، من او را به سركشى وادار نكردم، بلكه او خود سخت در گمراهى بود.
همنشین او گوید پروردگارا من او را طغیانگر نساخته‌ام، ولی خودش در گمراهی دور و دراز بود
[شيطان‌] همنشين او گويد: پروردگارا، من او را به سركشى و نافرمانى وانداشتم و ليكن او خود در گمراهى دورى بود.
(شیطانی که در دنیا پیوسته) همدم او (بوده است) می‌گوید: پروردگارا! من او را به طغیان و سرکشی (از فرمان یزدان) وا نداشته‌ام، بلکه او خود در گمراهی ژرف (و دور از ساحل نجاتی) بوده است.
همدمش [:شیطان] گفت: «پروردگارمان! من او را به طغیان وا نداشتم، ولی (خودش) در گمراهی دور و درازی بوده است.»
گفت همنشین او پروردگارا من به سرکشیش وانداشتم لیکن بود او در گمراهی دور

His escort will say, “Our Lord, I did not make him rebel, but he was far astray.”
ترتیل:
ترجمه:
ق ٢٦ آیه ٢٧ ق ٢٨
سوره : سوره ق
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَرِینُهُ»: اهریمن همدم و همراه او در دنیا که پیوسته وی را به گمراهی و بدکرداری می‌خوانده است (نگا: زخرف / ، فصّلت / ). «مَآ أَطْغَیْتُهُ»: او را به سرکشی و تجاوز وا نداشته‌ام و به نافرمانی نکشانده‌ام. مراد این است که خودش به وسوسه‌های من گوش فرا داده است و من قدرت بر اجبار و اکراه نداشته‌ام (نگا: ابراهیم / ، نحل / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ «27»

(شيطان،) هم‌نشين او گويد: پروردگارا! من او را به طغيان وادار نكردم، بلكه او خودش در گمراهى عميق و دور بود.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ «27»

قالَ قَرِينُهُ‌: گويد همنشين او، يعنى شيطانى كه در دنيا با او بوده، رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ‌: پروردگارا سركش نساختم و از طريق حق بيرون نبردم او را، وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ: و لكن بود او در گمراهى دور و دراز، يعنى من او را به اكراه و اجبار بر ضلالت و طغيان نداشتم بلكه او به اختيار و اقتدار خود از طريق حق صراط مستقيم برگشت و در وادى گمراهى و هلاكت خود را انداخته.

تنبيه: آيه شريفه اشعار دارد به آنكه اغوا و اضلال بسوء اختيار بندگان باشد نه به اجبار و الزام، زيرا شيطان قرين او در دنيا روز قيامت اقرار نمايد كه پروردگارا من او را سركش و ياغى در مخالفت ننمودم و لكن خود اين طاغى به اختيار در ضلالت و هلاكت واقع شد؛ و ديگر آنكه ثواب و عقاب اعمال منوط به تكليف، و ثبوت آن محقق سازد اختيار را.


«1» ادامه روايت به نقل از تفسير برهان چنين است: قال الفضل سمعت الحسين بن على عليهما السّلام فقلت من الكفار؟ فقال الكافر بجدى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله. و من العبد؟ قال الجاحد حق على بن أبي طالب عليه السّلام. تفسير برهان ج 4 ص 226 روايت 12. جهت بررسى بيشتر به يك حديث ديگر در كفاية الموحدين ج 3 ص 149 مراجعه كنيد.

جلد 12 - صفحه 234


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ «21» لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ «22» وَ قالَ قَرِينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ «23» أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ «24» مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ «25»

الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ «26» قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ «27» قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ «28» ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ «29» يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (30)

ترجمه‌

و آيد هر شخصى با آنكه با او راننده‌اى و گواهى است‌

بتحقيق بودى در بيخبرى و غفلت از اين پس برداشتيم از تو پوشش و حجاب تو را پس ديده تو امروز تيز است‌

و گويد همنشين او اينست آنچه نزد من آماده و مهيّا است‌

بيفكنيد در دوزخ هر بسيار ناسپاس دشمنى كننده را

بسيار منع كننده مر امر خير متجاوز شك آورنده را

آنكه قرارداد با خدا معبود ديگرى پس بيافكنيد او را در عذاب سخت‌

گويد همنشين او پروردگارا طاغى و سركش نساختم او را ولى بود در گمراهى دور از حق و حقيقتى‌

گفت مخاصمه ننمائيد نزد من و بتحقيق پيش فرستادم بسوى شما وعيد را

تبديل كرده نميشود قول در نزد من و نيستم من هيچ ستم كننده بر بندگان‌

روزى كه ميگوئيم بدوزخ آيا پر شدى و ميگويد آيا هيچ زيادتى‌


جلد 5 صفحه 55

وجود دارد.

تفسير

خداوند متعال بمناسبت آيات سابقه متعرّض احوال روز قيامت شده كه هر كس با دو ملك كه يكى كشاننده او است بمحشر و ديگرى شاهد بر اعمال او است در دنيا چنانچه در نهج البلاغه است به پيشگاه الهى حاضر و باو گفته ميشود تو از اوضاع امروز غفلت داشتى و سرگرم بدنيا بودى پس ما پرده غفلت و غرور را از ديده بصيرت تو برداشتيم و امروز چشم ظاهر و باطن تو تند و تيز شده تمام حقائقى را كه انبياء و اوليا در دنيا خبر دادند مى‌بينى و يقين پيدا ميكنى كه حق و صدق بوده و همان ملكى كه شاهد اعمال او است چنانچه در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده عرضه ميدارد اين نوشته اعمال او است كه نزد من حاضر و آماده است يا شيطانى كه در دنيا با او بوده و او را اغوا ميكرده چنانچه از فرمايش قمّى ره و آيات بعد استفاده ميشود ميگويد اين شخص همان است كه زير دست من در دنيا اغوا شد براى بدجنسى خودش مهيّا شده براى ورود در جهنّم و خدا به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام ميفرمايد اختيار با شما دو نفر است هر بنده ناشكر كه قدر نعمت ولايت شما را ندانسته و با شما عناد ورزيده و حقوق واجبه خود را باهلش ادا ننموده و ظلم و ستم و تعدّى و تجاوز بشما و شيعيان كرده و شكّاك در دين حق بوده و براى خدا شريك قرار داده بيندازيدش در عذاب سخت جهنّم به بيانيكه قمّى ره فرموده و امام سجّاد عليه السّلام از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود من و تو روز قيامت در يمين عرشيم پس خدا مى‌گويد برخيزيد و هر كسى دشمن دارد و تكذيب نموده شما را در آتش بيندازيد و در مجمع و امالى علاوه بر اينمعنى از عامّه نقل نموده كه خدا بآن دو ميفرمايد و هر كس دوست دارد شما را داخل در بهشت كنيد و اين مراد است از قول خداوند ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد و قمّى ره فرموده اين معناى قول صادق عليه السّلام على قسيم الجنّه و النّار است ولى بعضى از مفسرين گفته‌اند خطاب در ألقيا متوجّه بهمان دو ملك سائق و شهيد است و بعضى گفته‌اند بمالك دوزخ است و وجوهى براى جواز خطاب واحد بلفظ تثنيه ذكر نموده‌اند كه بهتر از همه جريان عادت عرب است‌


جلد 5 صفحه 56

بر آن و پر بودن دواوين شعراء از آن و بنابراين مقصود افكندن هر كافر معاند مانع الزّكوة متعدّى شاكّ مشرك است در جهنّم و در هر حال تكرار خطاب براى تأكيد استحقاق چنين كسى است و در اين حال قرين سابق الذّكر يا غير آن در هر حال شيطان يا انسانيكه با او در دنيا بوده و ظاهرا موجب گمراهى او شده عرضه ميدارد پروردگارا من تمام مؤثر در طغيان و سركشى او نبودم اين خودش ذاتا خراب و مايل بفسق و فجور و تمرّد و عصيان بود لذا گوش بفرمايش پيغمبر و امام و نوّاب او نداد و گوش بحرف من داد و اين بعد از آنستكه او مدّعى شده اين مرا اغوا نموده است لذا خدا ميفرمايد بيش از اين مجادله و خصومت با يكديگر نكنيد من قبلا اتمام حجّت بر شما نموده و وعده عذاب دادم فرمان من تخلّف‌پذير نيست و قول من دو تا نميشود قسم خوردم كفّار و دشمنان آل اطهار را بجهنّم ببرم و خواهم برد و من بهيچ وجه و هيچ مقدار بر بندگان ظلم نميكنم و نيستم من بر هيچ كسى ستم كننده هر كه را بجهنّم ببرم براى استحقاق او است كه بعمل خودش تحصيل كرده و بنابراين مبالغه در نفى است نه در منفى يعنى بسيار من ظلم كننده نيستم و محتمل است مراد مبالغه در منفى باشد كه ظاهر از كلام باعتبار وضع صيغه براى مبالغه است باين تقريب كه چون بندگان خدا زيادند و اگر خدا العياذ باللّه ستمكار باشد بر بندگان بايد زياد ستم كرده باشد و خدا زياد ستمكار نيست پس بر بندگان ظلم نميكند و در هر حال معلوم است كه مراد اين نيست كه خدا بسيار ظلم نميكند تا منافات نداشته باشد با ظلم كم آنچه ذكر شد مستفاد از كلمات مفسرين است در اطراف اين جمله ولى بنظر حقير بهتر آنستكه گفته شود اين صيغه چنانچه براى مبالغه است براى بيان شغل و نسبت هم ميباشد مانند بقّال و عطار و نجّار و اينجا در اين معنى استعمال شده و مراد آنستكه خدا نسبتى بظلم بر بندگان ندارد و ستمكار در حقّ آنها نيست اين اوضاع و احوال روزى است كه خدا جهنّم را از جنّ و انس فوج فوج پر ميكند و آن با اشتعال و التهابى كه براى فرو بردن كفّار در درون خود دارد مانند آنستكه در جواب خدا كه ميفرمايد آيا پر شدى ميگويد آيا زياده بر اين كافر و فاجرى هست كه من آن را در جوف خود هضم نمايم‌


جلد 5 صفحه 57

و قمّى ره نقل فرموده كه خدا وعده داده بجهنّم كه آنرا پر كند و خواهد كرد پس سؤال ميفرمايد از آن كه آيا پر شدى و او ميگويد آيا جاى زيادتى باقى ماند يعنى من ديگر جا ندارم پس بهشت ميگويد پروردگارا بجهنّم وعده فرمودى كه آنرا پر كنى و كردى و بمن وعده فرمودى كه مرا پر كنى و نكردى پس خدا خلق ميفرمايد در آنروز خلقى را و بهشت را از آنها پر ميكند پس ميفرمايد امام صادق عليه السّلام فرمود خوشا بحال آنها كه همّ و غمّ دنيا را نديدند و داخل بهشت شدند و البتّه اين سؤال و جوابها مشتمل بر مصالح و حكمى است از قبيل بروز صدق مواعيد حق و تخويف فجّار و كفّار و جلوه قهر قهّار و قدرت خداوند بر گويا نمودن اجسام جاى ترديد و اشكال نيست و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ قَرِينُه‌ُ رَبَّنا ما أَطغَيتُه‌ُ وَ لكِن‌ كان‌َ فِي‌ ضَلال‌ٍ بَعِيدٍ «27»

‌گفت‌ قرين‌ ‌او‌ پروردگار ‌ما ‌من‌ ‌او‌ ‌را‌ بطغيان‌ نينداختم‌ و لكن‌ ‌او‌ ‌خود‌ ‌بود‌ ‌در‌ گمراهي‌ دوري‌.

قال‌َ قَرِينُه‌ُ ممكن‌ ‌است‌ همان‌ شيطان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ اغوا نموده‌، و ممكن‌ ‌است‌ همان‌ انساني‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ فريب‌ داده‌، و ‌در‌ اخبار قرين‌ ‌را‌ ثاني‌ قرار داده‌ و مرجع‌ ضمير رَبَّنا ما أَطغَيتُه‌ُ ‌را‌ اولي‌. و ‌اينکه‌ مصداق‌ اتم‌ ‌است‌ و ‌آيه‌ شامل‌ ‌هر‌ مضلّي‌ ‌که‌ ديگري‌ ‌را‌ بضلالت‌ انداخته‌ ‌اينکه‌ عذر ‌را‌ ‌بر‌ ‌خود‌ مي‌آورد ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ ‌در‌ مخاصمه‌ اتباع‌ ‌با‌ متبوعين‌ ‌در‌ قيامت‌ بيان‌ فرموده‌ و لكن‌ تقصير ‌با‌ طرفين‌ ‌است‌ تابع‌ و متبوع‌ ضال‌ و مضل‌ اكابر و رؤساء و مرءوسين‌.

وَ لكِن‌ كان‌َ فِي‌ ضَلال‌ٍ بَعِيدٍ و لكن‌ ‌او‌ خودش‌ ‌در‌ ضلالت‌ دوري‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ افتاده‌ ‌بود‌.

251

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 27)- این آیه پرده از روی ماجرای دیگری از سرنوشت این گروه کافر لجوج بر می‌دارد، و آن مخاصمه و بحثی است که با شیطان در قیامت دارند، آنها تمام گناهان خویش را به گردن شیاطین اغواگر می‌افکنند، می‌فرماید: «و همنشینش (از شیاطین) می‌گوید: پروردگارا! من او را به طغیان وا نداشتم (و به اجبار در این راه نیاوردم او خودش با میل و اراده خویش این راه را برگزید) و او در گمراهی دور و درازی بود» (قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ).

نکات آیه

۱- هر کافر و مشرک، داراى قرین و همراهى از شیاطین (قال قرینه) «قرین» در این آیه، به قرینه محتواى «ما أطغیته» و نیز «قدّمت إلیکم بالوعید» در آیه بعد، قرینى است شیطانى و گمراه گر.

۲- تبرّى شیطان در قیامت، از انحرافات و طغیان گرى مشرکان (قال قرینه ربّنا ما أطغیته) بنابراین که مراد از «قرین» شیطان باشد، برداشت بالا به دست مى آید.

۳- تبرّى همگامان و همراهان مشرکان، از روش و منش آنان در قیامت (قال قرینه ربّنا ما أطغیته) بنابراین که «قرین» اعم از شیطان جن و انس باشد و شامل همراهان و عوامل شرک نیز بشود، برداشت بالا استفاده مى شود.

۴- تمسّک شیطان به ربوبیت الهى در دادگاه اخروى، براى مبرّا جلوه دادن خود از گناهان مشرکان* (قال قرینه ربّنا ما أطغیته)

۵- ربوبیت انکارناپذیر الهى، متجلّى براى همگان در قیامت (قال قرینه ربّنا ما أطغیته) التجاى قرین کافران به ربوبیت عام الهى در روز قیامت، مى رساند که ربوبیت خداوند در آن روز، چنان آشکار است که هیچ کس، قادر به نادیده گرفتن آن نیست.

۶- تلاش کافران در قیامت، براى افکندن جرم خود برعهده دیگران (شیطان) (قال قرینه ربّنا ما أطغیته) از این که قرین مشرکان و کافران (شیطان) در مقام نفى مسؤولیت از خویش بر آمده، استفاده مى شود که قبلاً این اتّهام، از سوى مشرکان بر وى وارد شده است.

۷- شیطان، مدعى طغیان گرى مشرکان، در نتیجه گمراهى عمیق خودشان و نه اغواگرى هاى او (قال قرینه ربّنا ما أطغیته و لکن کان فى ضلل بعید)

روایات و احادیث

۸- «عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه تبارک و تعالى ... «قال قرینه ربّنا ما أطغیته» قال: هو شیطان;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ... (قال قرینه ربّنا ما أطغیته) روایت شده که فرمود: آن قرین شیطان است».

موضوعات مرتبط

  • تبرى: تبرى از شرک ۴; تبرى از طغیانگرى ۲; تبرى از مشرکان ۲، ۳، ۴
  • خدا: ربوبیت خدا ۴; ربوبیت خدا در قیامت ۵
  • شیطان: ادعاهاى شیطان ۷; تبرى شیطان ۲، ۴; شیطان در قیامت ۴; همدمى شیطان ۱، ۸
  • قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۵
  • کافران: کافران در قیامت ۶; همدم کافران ۱
  • مشرکان: تبرى همدم مشرکان ۳; طغیانگرى مشرکان ۲; عوامل طغیانگرى مشرکان ۷; عوامل گمراهى مشرکان ۷; همدم مشرکان ۱

منابع

  1. بحارالأنوار، ج ۵، ص ۳۲۳، ح ۹.